درس مهدویت استاد طبسی

94/10/15

بسم الله الرحمن الرحیم

نظر مرحوم خویی راجع به واقفی بودن خثعمی:

ایشان می‌گویند ممکن است بگوییم ایشان واقفی نیست و به روایاتی استناد می‌کنند:

روایت1

عن عبد الكريم بن عمرو الخثعمي، عن حبابة الوالبية أن أمير المؤمنين ع، أعطاها حصاة و ختمها و جعل ختمها دليلا على الإمامة و ختمها بعد أمير المؤمنين الحسن ع و هكذا إلى أن ختمها الرضاع‌

أقول: دلالة الرواية على عدم وقف الرجل ظاهرة إلا أنها لم تثبت فإن أكثر رواتها مجاهيل.[1]

این روایت اشاره به امامت امام رضاعلیه‌السلام دارد که واقفیه اعتقادی به امامت ایشان ندارند و این دلالت می‌کند که ایشان واقفی نبوده است ولی این روایت مشکل سندی دارد.

روایت2

عن كرام، قال: حلفت فيما بيني و بين نفسي أن لا آكل طعاما بنهار أبدا، حتى يقوم قائم آل محمد ع فدخلت على أبي عبد الله ع قال: فقلت له: رجل من شيعتكم جعل لله عليه أن لا يأكل طعاما بنهار أبدا حتى يقوم قائم آل محمد، قال: فصم إذا يا كرام و لا تصم العيدين و لا ثلاثة التشريق و لا إذا كنت مسافرا و لا مريضا فإن الحسين ع لما قتل عجت السماوات و الأرض و من عليها و الملائكة فقالوا: يا ربنا ائذن لنا في هلاك الخلق حتى نجدهم عن جديد الأرض بما استحلوا حرمتك و قتلوا صفوتك فأوحى الله يا ملائكتي و يا سماواتي و يا أرضي اسكنوا ثم كشف حجابا من الحجب فإذا خلفه محمد و اثنا عشر وصيا له ع و أخذ بيد فلان القائم من بينهم، فقال: يا ملائكتي و يا سماواتي و يا أرضي بهذا أنتصر لهذا قالها ثلاث مرات‌

أقول: لا دلالة في الرواية على عدم وقف كرام فإنه يمكن أن تكون روايته هذه قبل وقفه على أن الرواية ضعيفة بعدة من رواتها.[2]

عبدالکریم می‌گوید قسم خوردم که نخورم و نیاشامم تا زمان ظهور قائم، خدمت امام صادقعلیه‌السلام رسیدم و عرض کردم شخصی از شیعیان شما چنین قسمی یاد کرده است و ایشان فرمودند : بله روزه باش به جز دو روز عید و سه روز تشریق در منا و روز هایی که در سفر هستی و یا مریض هستی. امامعلیه‌السلام جریانی را از شهادت امام حسینعلیه‌السلام نقل می‌کند که بعد از شهادت ایشان آسمان‌ها و زمین و ملائکه به خداوند عرض کردند به ما اجازه بده که او را یاری کنیم. خداوند پرده‌ای را کنار زدند و ملائکه نگاهشان به اشباحی افتاد که دوازده وصی پیامبرصلی‌الله علیه و آله بودند و دست قائم را گرفت و فرمود ای ملائکه و ای آسمانها و ای زمین به واسطه این شخص انتقام حسینعلیه‌السلام را می‌گیرم.

کسی که چنین روایتی را که دلالت بر اعتقاد به دوازده امام دارد، نقل می‌کند نمی‌تواند واقفی باشد.

مرحوم خوییرحمه‌الله می‌فرماید: این روایت نمی‌تواند دلالت بر عدم وقف «عدم انحراف» ایشان بکند؛ چون این روایت را از امام صادقعلیه‌السلام نقل می‌کند ولی انحرافش بعد از امام کاظمعلیه‌السلام است و نقل روایت قبل از انحراف است.

روایت3

عن كرام، قال: قلت لأبي عبد اللهعلیه‌السلام ، إني جعلت على نفسي أن أصوم حتى يقوم القائم، فقال: صم و لا تصم في السفر...

أقول: الجواب عنه يظهر مما تقدم على أنه لم يعين فيه المراد من القائم، فالصحيح أنه لم يثبت شي‌ء يعارض به شهادة الأعلام على وقفه.[3]

مرحوم خوییرحمه‌الله می‌فرماید: اشکال معلوم است، اولا این روایت قبل از انحراف است، ثانیا مراد او از قائم مشخص نیست شاید منظورش امام کاظمعلیه‌السلام است. البته اشکال دوم وارد نیست؛ چون امامعلیه‌السلام تقریر می‌کند که روزه را ادامه بده.

ایشان می‌فرماید دلیلی نداریم که این روایات معارض با شهادت علما مبنی بر واقفی بودن ایشان باشد.

اشکال بر مرحوم خویی :

البته این بحث مرحوم خویی با مبنای خودشان نمی‌سازد زیرا ایشان در وثاقت اشخاص اعتقاد مذهب را شرط نمی‌داند بلکه صدوق بودن در نقل روایت را شرط می‌داند.

ایشان در موسوعه فقهی، در بحث صوم به روایتی می‌رسند که در سند آن شخصی به نام سدیر هست که راجع به ایشان می‌فرماید ایشان موثق است و واقفی بودن ضرری به وثاقت نمی‌زند.

عبدالله بن قاسم الحضرمی

عبدالله قاسم مشترک است و توثیق خاصی ندارد.

نظر مرحوم نجاشی :

قال النجاشي: عبد الله بن القاسم الحضرمي المعروف بالبطل كذاب غال يروي عن الغلاة لا خير فيه و لا يعتد بروايته له كتاب يرويه عنه جماعة.[4]

ایشان می‌فرماید همان عبدالله بن قاسم بطل است و کذاب و اهل غلو بوده و از غالیان روایت می کرد.

نظر شیخ طوسی :

و قال الشيخ (465): عبد الله بن القاسم الحضرمي له كتاب. و عده في رجاله في أصحاب الكاظم ع (50) قائلا: عبد الله بن القاسم الحضرمي واقفي.

نظر ابن غضائری :

و قال ابن الغضائري: عبد الله بن القاسم الحضرمي، كوفي ضعيف أيضا غال متهافت لا ارتفاع به.[5]

نظر مرحوم خویی :

أقول: إن توثيق ابن قولويه عبد الله بن القاسم الحضرمي معارض بتضعيف النجاشي فالرجل لم تثبت وثاقته.[6]

پس به نظر مرحوم خویی توثیق ابن قولویه با تضعیف نجاشی تعارض می کند؛ در نتیجه وثاقت حضرمی ثابت نمی شود.

موسی بن سعدان

نظر مرحوم نجاشی :

قال النجاشي: موسى بن سعدان الحناط ضعيف في الحديث، كوفي، له كتب كثيرة، منها كتاب الطرائف‌

موسی بن سعدان که گندم فروش بوده است و مشکل حدیثی دارد.

نظر مرحوم خویی :

أقول: إن توثيق علي بن إبراهيم و ابن قولويه يعارضه تضعيف النجاشي المؤيد بتضعيف ابن الغضائري إياه، فيصبح الرجل مجهول الحال فلا يعتد برواياته.

ایشان در کامل و تفسیر قمی روایت دارد و توثیق عام دارد. که این توثیق عام با تضعیف نجاشی که موید به تضعیف ابن غضائری است تعارض دارد. لذا این شخص مجهول الحال است و به روایات ایشان اعتنایی نمی‌شود.

نقد نظر مرحوم خویی :

اینکه بتوانیم به صرف تضعیف نجاشی ایشان را کنار بگذاریم بعید است زیرا ایشان نفرمودند خودش ضعیف است بلکه فرمودند در نقل حدیث ضعیف است و همچنین ایشان دو توثیق دارد و طبق مبنای مرحوم خویی ابن غضائری مجهول است و نمی توان حرف او را مؤید قرار داد؛ لذا طبق مبنای مرحوم خویی هیچ مشکلی نباید داشته باشد.

نظر مرحوم مامقانی :

ایشان با وجود سعه مشربی که دارند مبنای مرحوم وحید بهبهانی را قبول ندارد که می‌فرمودند برخی اعتقاداتی که قدما غلو به حساب می‌آوردند جزو ضروریات مذهب ماست و لذا بسیاری از تضعیف های قدما قابل قبول نیست.

مرحوم مامقانی می‌فرماید: مرحوم بهبهانی گمان کرده است که علامه حلی به استناد حرف نجاشی او را تضعیف کرده است و ایشان اشکال می‌کنند که ضعف حدیث غیر از ضعف شخص است و غلوی که قدما به شخصی نسبت می‌دهند قابل اعتنا نیست، چون چیزهایی را نقل کرده‌اند که جزو ضروریات مذهب ماست و مقامات عالی برای اهل بیت قائل شده‌اند ولی قدما به اینها غالی می‌گفتند. روایات سعدان از این قبیل روایات بوده است مثل روایتی که می‌فرماید دنیا نزد ما مثل مغز گردویی است که هر طرف را بخواهیم میتوانیم تصرف کنیم. آیا این روایت در شان اهل بیت غلو است؟ مرحوم وحید بهبهانی می‌گوید به خاطر این است که ما حرف بزرگان را مبنی بر غلو قبول نداریم. مرحوم مامقانی می‌فرماید مجرد اینکه غالی نیست مشکلی را حل نمی‌کند اما وثاقت را ثابت هم نمی‌کند و توثیقی هم نداریم و با تصریحی که نجاشی بر ضعف روایت ایشان دارد ، صرف روایت اجلا از ایشان نمی‌تواند وثاقت او را اثبات کند؛ چون روایت اجلا اعم از وثاقت او است.

به نظر ما روایت اجلا اگر معارض نداشته باشد یکی از مویدات است البته اگر معارض نداشته باشد و فرمایش مرحوم نجاشی معارض نیست زیرا ایشان در حدیث تضعیف می‌کند و مشکل تضعیف در حدیث را مرحوم بهبهانی حل کرد. توثیق هم میخواهید طبق مبنای مرحوم خویی و مامقانی توثیق عام مرحوم قمی وجود دارد، هرچند ما توثیق عام را قبول نداریم زیرا روایات موجود در تفسیر قمی خلیط هستند.

محمد بن حسین بن ابی الخطاب

نظر مرحوم نجاشی :

قال النجاشي: محمد بن الحسين بن أبي الخطاب أبو جعفر الزيات الهمداني و اسم أبي الخطاب زيد، جليل من أصحابنا، عظيم القدر، كثير الرواية، ثقة، عين، حسن التصانيف، مسكون إلى روايته، له كتاب التوحيد، كتاب المعرفة و البداء، كتاب الرد على أهل القدر، كتاب الإمامة، كتاب اللؤلؤة، كتاب وصايا الأئمة ع، كتاب النوادر.

روایاتی که ایشان نقل می‌کند اطمینان خاطر داریم.( با این که روایت را از همین سعدان که نجاشی او را تضعیف کرده، نقل می‌کند؛ با این حال نجاشی می‌گوید به روایات ابی الخطاب اطمینان خاطر داریم!)

تقریبا دویست روایت از ایشان در کتب اربعه نقل شده است.

نتیجه سند روایت:

روایت از حیث سند مشکل چندانی ندارد و محتوای روایت هم با روایاتی که قبلا خواندیم مطابقت دارد.

پس مسلم است که توبه ابلیس پذیرفته نمی‌شود و دوران امام زمان عمر ابلیس به پایان می‌رسد.

 


[1] معجم ‌رجال ‌الحديث، ج10، ص67.
[2] همان.
[3] معجم‌رجال‌الحديث، ج10، ص68.
[4] معجم‌رجال‌الحديث، ج10، ص284.
[5] همان.
[6] همان.