درس مهدویت استاد طبسی

94/10/12

بسم الله الرحمن الرحیم

ترجمه روایت :

خثعمی می‌گوید : امام صادقعلیه‌السلام فرمودند: ابلیس از خدا درخواست کرد که تا روز قیامت به من مهلت بده ولی خداوند نپذیرفت و فرمود تا وقت معلومی به تو مهلت می‌دهم، اگر وقت معلوم فرارسد ابلیس و تمام جنودش از زمان حضرت آدم ظاهر می‌شوند، رجعت آنها مصادف است با آخرین رجعت امیرالمومنین.

راوی می‌گوید: آیا رجعت مکرر است؟

امامعلیه‌السلام می‌فرمایند: بله ، همانا رجعت چندین بار حاصل می‌شود. هر امامی در هر قرنی وقتی که رجعت می‌کنند همه فجار و نیکوکاران زمان خودش با او رجعت می‌کنند. تا خداوند عزوجل نصرت دهد و مومن را بر کافر غالب کند و اگر آن وقت معلوم فرا رسید امیرالمومنینعلیه‌السلام با اصحابشان رجعت می‌کنند و ابلیس و اصحابش می‌آید و موعد و مصافشان در سرزمین فرات در منطقه‌ای نزدیک کوفه جنگ سنگینی به پا می‌شود که از روزی که خداوند انسان‌ها را خلق کرده چنین جنگی نظیر ندارد. گویا می‌بینم لشکر امیرالمومنینعلیه‌السلام حدود صد قدم عقب نشینی می‌کنند تا اینکه پاهایشان را داخل آب گذارند. در این هنگام آیات عذاب ظاهر می‌شود و کار تمام می‌شود و در این جنگ پیامبرصلی‌الله علیه و آله سلاحی از نور در دست دارند، وقتی نگاه ابلیس به پیامبرصلی‌الله علیه و آله می‌افتد عقب نشینی می‌کند و سرگردان می‌شود در این هنگام یارانش از او می‌پرسند کجا می‌روی ! ما در حال پیروزی هستیم، او می‌گوید من چیزی میبینم که شما نمی‌بینید و من از رب العالمین خوف دارم. پیامبرصلی‌الله علیه و آله او را دنبال می‌کند و از پشت ضربه ای بین دو کتف او می‌زند که با این ضربه خودش و تمام اصحابش از بین می‌روند و اینجاست که خداوند مورد عبادت قرار می‌گیرد و احدی شرک نمی‌ورزد و امیرالمومنینعلیه‌السلام چهل و چهار هزار سال حکومت می‌کند تا این که از یک مرد هزار فرزند پسر به دنیا می‌آید. در این هنگام جهان مانند بهشت می‌شود و مسجد کوفه و اطرافش و دنیا خرم و آباد می‌شود.

توضیح روایت :

شاهد ما در این روایت هلاک ابلیس و عدم فایده پشیمانی ابلیس و عدم پذیرش توبه اوست و به دست پیامبرصلی‌الله علیه و آله کشته می‌شود و در روایت قبل در مسجد کوفه و به دست امام زمان و در روایت قبل به دست حضرت رسول اللهصلی‌الله علیه و آله کشته می‌شود ولی قابل جمع هستند که چند قدر متیقن دارد: یکی کشته شدن ابلیس و دوم کشته شدن به دست معصوم است و روایت حضرت عیسی و پیامبرصلی‌الله علیه و آله شاید قابل جمع باشد چون در این روایت آمده است رسول الله که شاید بتوان حمل بر حضرت عیسی کرد. ولی اصل معنای کشته شدن ابلیس در دوران امام زمان مستفیض است.

ب) منابع روایت :

مختصر بصائر الدرجات ، مرحوم حلی ، ص26

الرجعه‌ی ، استر آبادی متوفی 1088 ، ص34

نوادر الاخبار ، مرحوم فیض ، ص290

الایقاظ من الهجعه‌ی بالبرهان علی الرجعه‌ی ، شیخ حرعاملی ، ص 361 ، ب10

بحارالانوار ، مرحوم مجلسی ، ج53 ، ص42 به نقل از مختصر بصائر

بعد از بحار از قرن 12 تا الان احدی این روایت را نقل نکرده است و گفتیم عدم اکثار نقل روایت مویدی بر عدم قبول آن روایت است و اعراض از روایت دلیل بر ضعف است.

ج) بررسی سند روایت :

عن محمد بن الحسين بن أبي الخطاب، عن موسى بن سعدان، عن عبد الله بن القاسم الحضرمي، عن عبد الكريم بن عمرو الخثعمي، قال: سمعت أبا عبد الله (عليه السلام)

1. عبدالکریم بن عمرو الخثعمی

نظر مرحوم نجاشی :

قال النجاشي: عبد الكريم بن عمرو بن صالح الخثعمي، مولاهم كوفي، روى عن أبي عبد الله و أبي الحسن ع، ثم وقف على أبي الحسنعلیه‌السلام كان ثقة، ثقة، عينا يلقب كرام، له كتاب، يرويه عدة من أصحابنا.[1]

آقای نجاشی ایشان را توثیق می‌کند و می‌فرماید از وجوه طایفه بود و لقب ایشان کرام بود.

نظر شیخ طوسیرحمه‌الله:

عبد الكريم بن عمرو الخثعمي له كتاب أخبرنا به الشيخ المفيد رحمه الله و الحسين بن عبيد الله، عن أبي جعفر بن بابويه عن أبيه، عن سعد و الحميري، عن محمد بن الحسين بن أبي الخطاب و أحمد بن محمد، عن أحمد بن محمد بن أبي نصر البزنطي عنه، و لقبه كرام.[2]

شیخ طوسیرحمه‌الله هم ایشان را نقل می‌کند و می‌فرماید کتاب ایشان را استاد ما شیخ مفیدرحمه‌الله برایمان نقل کرده است.

نظر شیخ مفیدرحمه‌الله:

عد الشيخ المفيد في رسالته العددية الكرام الخثعمي من الفقهاء الأعلام و الرؤساء المأخوذ عنهم الحلال و الحرام الذين لا يطعن عليهم و لا طريق لذم واحد منهم.[3]

شیخ مفیدرحمه‌الله در کتابی به نام الرسالۀ العددیه فرموده است ایشان از فقهای سرشناس بوده است و حلال و حرام را از اینها می‌گرفته‌اند و اصلا جای ایراد و تضعیف ایشان نیست.

مشکل خثعمی :

مشکل ایشان، عقیدتی است؛ ایشان واقفی بوده است. بر امامت امام کاظمعلیه‌السلام توقف کرده است. ولی با وجود صدوق بودن و صدق مخبری بودن شخص دیگر مشکلی نیست حتی اگر امامی هم نباشد. مرحوم خویی به نحو دیگری از این اشکال جواب می‌دهند که ایشان واقفی نیست زیرا از ائمه اثنی عشر روایت نقل می‌کند و شخص واقفی از همه ائمه روایت نقل نمی‌کند. ولی طبق مبنای مرحوم خویی، هر چند ایشان واقفی باشد مشکلی در توثیقش ایجاد نمی‌کند. مرحوم خویی می‌فرماید همچنین نام ایشان در کامل الزیارات هم نقل شده است.


[1] معجم‌ رجال ‌الحديث، ج10، ص65.
[2] همان.
[3] همان، ص66.