درس مهدویت استاد طبسی
94/09/28
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه
روایات عدم قبول توبه در زمان ظهور امام زمان را بررسی میکردیم؛ البته بعضی از آنها مشکل سندی و بعضی دیگر مشکل دلالی داشت؛ و مفاد بعضی از روایات این بود که توبه در زمان ظهور پذیرفته نیست.
طبق بررسی که شد با توجه به ضعف سندی بعضی و ضعف دلالی بعضی دیگر و معارض داشتن این روایات، نمیتوانیم به کلی آن ملتزم شویم، ممکن است به صورت موجبهی جزئیه نسبت به یک سری افراد و گروههای معاند و مصرّ بر مخالفت "که در آن موقع توبه اضطراری میکنند نه از روی اختیار" ممکن است بپذیریم. اما اینکه بگوئیم کلا توبه قابل پذیرش نیست. التزام به چنین ادعائی ساده نیست.
در مورد شیطان روایاتی داریم که گویا پشیمان میشود و اظهار ندامت و خوف از خداوند عز و جل میکند و گویا خدمت امام زمان التماس میکند که او را ببخشد؛ ولی قطعا توبهاش پذیرفته نیست و به دست حضرت کشته میشود.
البته روایات مختلف است، طبق روایات متعدد که شیطان به مسجد کوفه میآید و اظهار ندامت میکند یا اینکه در یک مصاف و درگیری، لشکر امام زمان عقب نشینی تاکتیکی انجام میدهند، دشمنان خوشحال میشوند با اینکه آثار پیروزی آنان ظاهر شده، ولی شیطان دگرگون میشود و میگوید: میبینم چیزی را که شما نمیبینید، إنی أخاف الله رب العالمین تازه به یاد توبه میافتد بالاخره در آنجا در مصاف کشته میشود.
همچنین در اینکه به دست چه کسی کشته میشود اختلافاتی در روایات میباشد. گویا یک تواتر معنوی است که کشته میشود و توبهاش قبول نمیشود.
ما به بررسی این مسئله میپردازیم تا ببینیم از روایات چه استفاده میشود و نظر بزرگان ما چیست. بویژه اینکه در ذیل آیهی شریفه (إنک من المنظرین إلی یوم الوقت المعلوم) روایاتی آمده است. نُه روایت در ارتباط با سرنوشت شیطان داریم که بعضی در اینکه توبهاش قبول نمیشود و به دست یک معصوم (یا پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله یا امام زمان یا حضرت عیسی علیهالسلام ) کشته میشود، صراحت دارد.
روایت اول
الف) متن روایت:
عن وهب بن جميع مولى إسحاق بن عمار قال سألت أبا عبد الله ع عن قول إبليس: «رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ- قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» قال له وهب: جعلت فداك أي يوم هو قال: يا وهب أ تحسب أنه يوم يبعث الله فيه الناس إن الله أنظره إلى يوم يبعث فيه قائمنا فإذا بعث الله قائمنا كان في مسجد الكوفة و جاء إبليس حتى يجثو بين يديه على ركبتيه فيقول: يا ويله من هذا اليوم- فيأخذ بناصيته فيضرب عنقه- فذلك اليوم هو الوقت المعلوم[1] .
وهب میگوید از امام صادق علیهالسلام سوال کردم از قول ابلیس «رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ- قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» و به امام عرض کردم: یوم وقت معلوم چه موقع است؟ امام علیهالسلام فرمودند: گمان میکنی (یوم وقت معلوم ) همان قیامت است، خداوند عز و جل به شیطان مهلت داد تا روزی که قائم ما ظهور بکند. زمانی که خداوند عز و جل قائم ما را برانگیزد و امر کند به ظاهر شدن، امام زمان در حالی که در مسجد کوفه هستند (از مکه ظهور میفرمایند و پس از درگیریها و طی مسافتها به کوفه مقر حکومتشان میآیند) ابلیس وارد میشود به صورت دو زانو (به حالت استضعاف، استذلال و درخواست عطوفت و عفو ) پس میگوید: وای از این روز-پس موهای پیشانی او را میگیرد و گردن او را میزند-آن روز یوم وقت معلوم است.
قرآن کریم در سه مورد به جریان شیطان اشاره میکند: اعراف، آیه 14، حجر، آیه 36 و ص، آیه 79؛ در سورهی اعراف (إنک من المنظرین) ندارد اما در سورههای حجر و ص دارد.
در تفاسیر برای (یوم الوقت المعلوم) احتمالاتی مطرح میکنند، اما کسی اشاره نکرده که آن روز روز ظهور امام زمان میباشد، حتی مرحوم طبرسی در مجمع البیان و علامه طباطبائی در تفسیر المیزان اشارهای نکردهاند، تنها علامه در قسمت بحث روایی، روایات آن را میآورد و جمع بندی میکند.
ب) منابع روایت:
1. تفسیر عیاشی، محمد بن مسعود عیاشی، ج2، ص242(به صورت مرسل، ارسال از جانب نساخ بوده)
2. دلائل الامامه، طبری، ص430 (با ذکر سند)
3. تأویل الآیات، ج2، ص509 (مرسل)
4. تفسیر الصافی، صافی، ج2، ص183 و ج3، ص112 از عیاشی
5. اثباة الهدات، حر عاملی، ج3، ص551، ح567 از عیاشی با کمی اختلاف
6. المحجه، بحرانی، ص112 از تفسیر عیاشی و دلائل الامامه
البرهان، بحرانی، ج2، ص345، ح6 از تفسیر عیاشی و تأویل الآیات
حلیة الابرار، بحرانی، ج5، ص410، ح3 ازمسند فاطمه علیهاالسلام که همان دلائل الامامه است.
7. بحار الانوار، مجلسی، ج63، ص221 از تأویل الآیات و ص254، ح119 از عیاشی
8. ینابیع المودة، قندوزی، ج3، ص242 از محجه
قندوزی متن روایت را نمیآورد، مضمونی را نقل کرده که از محجه آورده است. در متن روایت او (یقتله رسول الله) هست که اشاره دارد به روایتی است که از آن استفاده رجعت میشود؛ مرحوم علامه طباطبائی هم میفرماید که این روایت یکی از روایات رجعت است.
نظر علامه طباطبائی در مورد روایت:
و هو من اخبار الرجعة و فی معناه ومعنا الروایة السابقة (وهب) علیه اخبار أخری من طرق اهل البیت علیهمالسلام و من الممکن أن تکون الروایة الاولی من هذه الثلاث الأخیره صادر علی وجه التقیه و یمکن أن توجه الروایات الثلاث من غیر التنافی بینهم بما تقدم فی کلام علی الرجعه: إن الروایات الواردة من طرق اهل البیت علیهمالسلام فی تفسیر غالب آیات القیامة تفسیرها بظهور المهدی علیهالسلام تارة و بالرجعه تارة و بالقیامه أخری لکون هذه الایام الثلاثه مشترکة فی ظهور الحقائق و إن کانت مختلفة من حیث الشدة و الضعف فحکم أحدها جار فی الاخرین.
روایت اول که ایشان نقل میکنند این است که وقت معلوم همان بین نفخهی اول و نفخهی دوم است که معمولا اهل سنت همین نظر را دارند لذا مرحوم علامه میفرماید: ممکن است این روایت را حمل بر تقیه کنیم، وممکن است هر سه روایت را بدون اینکه تنافی بینشان باشد، توجیه کنیم به آنچه در بحث رجعت بیان کردیم:[2] روایاتی که از اهل بیت علیهمالسلام در ذیل آیات قیامت بیان شده و گاهی به ظهور امام زمان و گاهی به رجعت و گاهی به قیامت تفسیر شده است از آن جهت است که این سه روز در ظهور حقائق مشترک میباشند، اگر چه از جهت شدت و ضعف با هم مختلف هستند. پس حکم یکی از آنها در دو دیگری جاری است.
لذا میتوان گفت اینکه قتل شیطان در بعضی روایات در نزدیکی قیامت بیان شده و در بعضی در زمان ظهور امام زمان بیان شده است از آن جهت است که این زمانها به همدیگر نزدیک و در یک معنا با هم شریک هستند.
ج) بررسی سندی:
وَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْحَسَنِ عَلِيٌّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ الْمُظَفَّرِ الْعَلَوِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي الْعَبَّاسُ بْنُ عَامِرٍ، عَنْ وَهْبِ بْنِ جَمِيعِ مَوْلَى إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ، قَال
1. محمد بن رستم طبری
هم خود ایشان و هم کتاب ایشان معتبر است.[3]
2. ابوالحسن علی
ابوالحسن همان محمد بن احمد انباری است و اسم ایشان در کتب نیامده و کسی راجع به ایشان حرفی نزده است لذا ایشان مهمل است، مشکل دیگری که هست این است که ایشان ابوالحسن علی میباشد و اصلا روشن نیست، مراد چه کسی است.
3. ابوجعفر
ایشان هم مشخص نمیباشد که چه کسی مراد است.
4. مظفر بن جعفر بن مظفر علوی
ایشان هیچ توثیقی ندارد، تنها ترضی و ترحم مرحوم صدوق را دارد که مرحوم خوئی ترضی را به عنوان دلیل بر وثاقت نمیپذیرند و میفرماید ترضی بر فاسق هم جائز است؛ البته مرحوم مامقانی حسن بودن ایشان را میپذیرد. شیخ بودن ایشان برای مرحوم صدوق هم در توثیق ایشان کفایت نمیکند مگر اینکه خود مزحوم صدوق تصریح به نقل از ثقات میکردند.
نتیجه اینکه ایشان مجهول میباشند.
5. جعفر بن محمد بن مسعود عیاشی
ایشان نوهی عیاشی مفسر میباشد. مرحوم تستری[4] و مرحوم مامقانی[5] نسبت به ایشان بحث دارند که استفاده میشود ایشان ممدوح است. و ایشان هم از پدر نقل میکند.
6. علی بن حسن بن فضال
در معتبر بودن ایشان هیچ بحثی نیست.
7. عباس بن عامر
نجاشی درباره او می گوید: الثقه الصدوق کثیر الحدیث
8. وهب بن جمیع
ایشان هم مشکلی ندارد.
چنانچه معلوم شد روایت از حیث سند مشکل دارد و نمیتوان به مضمون آن ملتزم شد، مگر اینکه روایات متعددی وجود داشته باشد که به حد استفاضه برسد.
البته تضعیف سند به معنای این نمیباشد که روایات دیگر که بیان کردهاند بین نفخهی اول و دوم کشته میشود آنها از حیث سند صحیح باشند بلکه اسناد آنها هم مشکل دارد.
اقوال دیگر در مورد سرنوشت شیطان:
ابن عباس:
فی النفخة الاولی حین یموت الخلائق
وقت معلوم که شیطان در آن کشته میشود، نفخهی اولی است.
اگر سند تا ابن عباس صحیح باشد، ما ابن عباس را قبول داریم و حرفهای او معمولا از امیرالمؤمنین علیهالسلام است، زیرا او در موقع رحلت پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله ده سال داشت لذا سن او اقتضاء شنیدن دو هزار روایت از پیامبر صلیالله علیه و آله را نداشت و از طرفی قانون منع نقل احادیث از طرف خلفا به خصوص در مورد مولا ایشان را ناچار به انتقال مطالب از طریق ابن عباس میکرد.
حسن بصری:
یوم الوقت المعلوم هو یوم القیامه
ایشان مشکل دارد اگر چه برخی سعی در تطهیر ایشان کردند که مواضع او را حمل بر تقیه کنند، در حالی که چنین نیست.
بعضی گفتهاند:
یوم الوقت المعلوم، معلوم لله و غیر معلوم لإبلیس فأبهم و لم یبین لأن فی بیانه إغراء بالمعصیة
برای خداوند مشخص است و برای شیطان غیر مشخص؛ زیرا اگر تاریخ مشخص میکرد، در آن تاریخ توبه میکرد؛ و این تشویق و به اصطلاح چراغ سبزی برای ادامه و استمرار گناهان او بود؛ از این رو برای او مبهم گذاشت.
البته این دیگر تفسیر نیست.