درس مهدویت استاد طبسی

94/09/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نقد سخن بعضی از معاصران.

ظاهرا بعضی از معاصران[1] این روایات را به عنوان اصل مسلم گرفته و عدم پذیرش توبه را تایید می‌کنند. حاصل حرفشان این است که بالاخره حاکمی که تابع عقیده و مبداش می‌باشد ، برای اینکه بتواند عقیده خودش را پیاده کند باید موانع را برطرف کند ، و هرکه را احتمال مخالفت می‌دهد باید ریشه‌کن کند و تعارف و ملایمت با مخالف وعدم مواخذه او، سازگار با اعمال و تطبیق عقیده حاکم حق نیست. زیرا حاکم را حق می‌داند مخالفین او، مخالف حق هستند و مجرم هستند لذا مجرمین حق حیات ندارند و باید فورا به سزای عملشان برسند.

بعد می‌فرمایند بر این اساس "یبدا سبب عدم قبول توبه‌ی التائب". بر این اساس است که معلوم می‌شود که چرا امام زمان توبه را قبول نمی‌کند. از این عبارت ایشان معلوم می‌شود که این فاضل معاصر گویا اصل عدم پذیرش توبه در دوران امام زمان را پذیرفته و در مقام توجیه است و می‌گوید:

"فان الشخص المرمس بالانحراف و المعتاد علی العصیان و علی عباده‌ی شهواته و تقدیم مصالحه لا تکون نوبته حقیقی ابدا و ان شعر هو وقتیا بذلک".

چنین شخصی که در انحراف غوطه‌ور است و معتاد به معصیت است و دین و عبادتش شهوتش است و چنین خمیرمایه و ذاتی دارد و همیشه مصالح خودش را مقدم می‌کند، چنین شخصی توبه اش حقیقی نیست و مقبول نیست، اگرچه خودش احساس کند توبه کرده است. بعد می‌فرماید:

"وان کانت الشریعه تحکم بکونه انسانا صالحا باالظاهر غیر ان المطلوب بعد الظهور وجود الانسان العادل فی الواقع لا العادل فی الظاهر و التوبه و خاصه‌ی فی الخوف لا تغیر واقع الانسان من الناحیه‌ی النفسیه و الفکریه بل یبقی هو الانسان المعتاد فیزل قدمه فی اول اثر".

اگرچه در شرع توبه ظاهری مقبول است، اما این برای دوران حکم به ظاهر است یعنی دوران قبل امام زمان، ولی دوران حضرت، دوران حکم به واقع است لذا توبه ظاهری مقبول نیست و مطلوب در زمان حضرت، انسان عادل واقعی است نه عادل ظاهری و توبه مخصوصا توبه شخصی که چاره ای غیر از آن ندارد و از روی خوف باشد، واقع و درون وتفکرات او را تغییر نمی‌دهد، بلکه همان انسان قبلی است، و در اولین لغزشگاه قدمش می‌لغزد و برمی‌گردد. کانه ایشان میفرماید توبه‌ای در کار نیست و سالبه به انتفاء موضوع است.

در ادامه می‌فرماید:

"اذا لابد من رفض توبته و الاستغناء عن وجوده. حال که توبه ایشان توبه نیست لذا توبه مورد قبول نیست و نیازی به او نیست".

حاصل حرف ایشان این است که ایشان اصل عدم قبول توبه را پذیرفته زیرا اینها توبه واقعی نمی‌کنند و ظاهری است، لکن توبه ظاهری مقبول نیست.

اینکه واقعا در زمان امام زمان توبه پذیرفته نمی‌شود جای بحث دارد و از روایاتی که نقل کردیم برخی صراحت در این داشت که عدم پذیرش توبه بعد از برداشته شدن حجت است یعنی بعد از شهادت امامعلیه‌السلام، که دوران قیامت است و معلوم است که قیامت توبه کسی پذیرفته نیست بلکه موقع حسابرسی است و پشیمانی فایده‌ای ندارد.

برداشت اهل سنت از این آیه:

ظاهرا آنها هم "یوم لا ینفع نفسا ایمانها" را تفسیر به روز قیامت کرده‌اند. چند روایت را در ذیل می‌آوریم.

یکی از مهمترین تفاسیر اهل سنت تفسیر جامع البیان طبری[2] است، که ذهبی بسیار از آن تمجید می‌کند.[3]

هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ يقول جل ثناؤه: هل ينتظر هؤلاء العادلون بربهم الأوثان و الأصنام، إلا أن تأتيهم الملائكة بالموت فتقبض أرواحهم، أو أن يأتيهم ربك يا محمد بين خلقه في موقف القيامة أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ يقول: أو أن يأتيهم بعض آيات ربك؛ و ذلك فيما قال أهل التأويل: طلوع الشمس من مغربها. ذكر من قال من أهل التأويل ذلك‌.[4]

می‌گوید: علمای تأویل منظور از بعض آیات ربک را طلوع خورشید از مغرب بیان کرده‌اند. وقتی خورشید از مغرب طلوع کرد توبه پذیرفته نیست؛ زیرا مقدمه قیامت است. سپس روایاتی را که برخی از آنها به پیامبرصلی‌الله علیه و آله منتهی نمی‌شود، می‌آورد:

روایت1

ثنا أبو حذيفة، قال: ثنا شبل، عن ابن أبي نجيح، عن مجاهد: إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ يقول: عند الموت حين توفاهم، أو يأتي ربك ذلك يوم القيامة. أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ طلوع الشمس من مغربها.

روایت2

حدثنا محمد بن عبد الأعلى، قال: ثنا محمد بن ثور، عن معمر، عن قتادة: إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ بالموت، أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ يوم القيامة، أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ قال: آية موجبة طلوع الشمس من مغربها، أو ما شاء الله.

روایت3

حدثنا بشر، قال: ثنا يزيد، قال: ثنا سعيد، عن قتادة، قوله: هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ يقول: بالموت، أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ و ذلك يوم القيامة، أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ.

روایت4

حدثني محمد بن الحسين، قال: ثنا أحمد بن المفضل، قال: ثنا أسباط، عن السدي، هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ عند الموت، أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ يقول: طلوع الشمس من مغربها.

روایت5

حدثنا ابن وكيع و ابن حميد، قالا: ثنا جرير، عن منصور، عن أبي الضحى، عن مسروق، قال: قال عبد الله[5] في قوله: هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ قال: يصبحون و الشمس و القمر من هنا من قبل المغرب كالبعيرين القرينين. زاد ابن حميد في حديثه: فذلك حين لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً و قال: كالبعيرين المقترنين.

می‌گوید چشم باز می‌کنند و می‌بینند ماه و خورشید در کنار یکدیگر از مغرب سر بر می‌آورند، و آن وقتی است که دیگر ایمان کسی که قبلا ایمان نیاورده است، نافع نیست.

روایت6

حدثنا القاسم، قال: ثنا الحسين، قال: ثني حجاج، عن ابن جريج[6] ، قوله: هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ تقبض الأنفس بالموت، أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ يوم القيامة، أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ.

القول في تأويل قوله تعالى: يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً يقول تعالى ذكره: يوم يأتي بعض آيات ربك، لا ينفع من كان قبل ذلك مشركا بالله أن يؤمن بعد مجي‌ء تلك الآية. و قيل: إن تلك الآية التي أخبر الله جل ثناؤه أن الكافر لا ينفعه إيمانه عند مجيئها: طلوع الشمس من مغربها.

ایشان هم تاکید بر این دارد که منظور از بعض آیات همان طلوع خورشید از مغرب است.

روایت7

حدثني عيسى بن عثمان الرملي، قال: ثنا يحيى بن عيسى، عن ابن أبي ليلى، عن عطية، عن أبي سعيد الخدري، قال: قال رسول الله صلى الله عليه و سلم: يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها قال:" طلوع الشمس من مغربها".

روایت8

حدثنا ابن وكيع، قال: ثنا أبي، عن ابن أبي ليلى، عن عطية، عن أبي سعيد، عن النبي صلى الله عليه و سلم، مثله. حدثنا ابن وكيع، قال: ثنا محمد بن فضيل، و جرير عن عمارة، عن أبي زرعة، عن أبي هريرة[7] ، قال: قال رسول الله صلى الله عليه و سلم:" لا تقوم الساعة حتى تطلع الشمس من مغربها" قال:" فإذا رآها الناس آمن من عليها، فتلك حين لا ينفع نفسا إيمانها لم تكن آمنت من قبل، أو كسبت في إيمانها خيرا".

وقتی مردم ببینند خورشید از مغرب طلوع کرد، همه ایمان می‌آورند که البته چنین ایمانی فایده‌ای ندارد.

روایت9

حدثنا عبد الحميد بن بيان اليشكري و إسحاق بن شاهين، قالا: أخبرنا خالد بن عبد الله الطحان، عن يونس، عن إبراهيم التيمي، عن أبيه، عن أبي ذر، قال: قال رسول الله صلى الله عليه و سلم يوما:" أ تدرون أين تذهب هذه الشمس؟" قالوا: الله و رسوله أعلم. قال:" إنها تذهب إلى مستقرها تحت العرش، فتخر ساجدة، فلا تزال كذلك حتى يقال لها ارتفعي من حيث شئت، فتصبح طالعة من مطلعها. ثم تجري إلى أن تنتهي إلى مستقر لها تحت العرش، فتخر ساجدة، فلا تزال كذلك حتى يقال لها ارتفعي من حيث شئت فتصبح طالعة من مطلعها. ثم تجري لا ينكر الناس منها شيئا، حتى تنتهي فتخر ساجدة في مستقر لها تحت العرش، فيصبح الناس لا ينكرون منها شيئا، فيقال لها: اطلعي من مغربك فتصبح طالعة من مغربها". قال رسول الله صلى الله عليه و سلم:" أ تدرون أي يوم ذلك؟" قالوا: الله و رسوله أعلم، قال:" ذاك يوم لا ينفع نفسا إيمانها لم تكن آمنت من قبل، أو كسبت في إيمانها خيرا".

پیامبرصلی‌الله علیه و آله می‌فرمایند: زمانی می‌آید که به خورشید گفته می‌شود از مغرب طلوع کند، بعد سوال کردند میدانید آن چه زمانی است؟ آن روزی است که ایمان کسانی که قبلا ایمان نیاورده باشند، نافع نیست.

روایت10

حدثنا أبو كريب، قال: ثنا عبيد الله، عن إسرائيل، عن عاصم، عن زر، عن صفوان بن عسال، قال: ثنا رسول الله صلى الله عليه و سلم:" إن من قبل مغرب الشمس بابا مفتوحا للتوبة حتى تطلع الشمس من نحوه، فإذا طلعت الشمس من نحوه. لم ينفع نفسا إيمانها لم تكن آمنت من قبل أو كسبت في إيمانها خيرا".

پیامبر می‌فرمایندصلی‌الله علیه و آله: در مغرب دری است که مفتوح است برای توبه تا زمانی که خورشید از مغرب طلوع کند، در این هنگام ایمان کسانی که قبلا ایمان نیاورده باشند، نافع نیست.

روایت11

حدثني محمد بن عمارة، قال: ثنا سهل بن عامر، قال: ثنا مالك، عن عاصم بن أبي النجود، عن زربن حبيش، عن صفوان بن عسال، أنه قال:" إن بالمغرب بابا مفتوحا للتوبة مسيرة سبعين عاما، فإذا طلعت الشمس من مغربها، لم ينفع نفسا إيمانها لم تكن آمنت من قبل، أوكسبت في إيمانهاخيرا".

روایت12

حدثنا أبو كريب، قال: ثنا ابن فضيل، عن عمارة بن القعقاع، عن أبي زرعة، عن أبي هريرة، قال: سمعت رسول الله صلى الله عليه و سلم يقول:" لا تقوم الساعة حتى تطلع الشمس من مغربها، فإذا طلعت و رآها الناس آمن من عليها، فذلك حين لا ينفع نفسا إيمانها لم تكن آمنت من قبل".

 


[1] مرحوم صدر، تاریخ ما بعد الظهور، ج3.
[2] البته ما در صداقت و نقل مطالب و امانت ایشان، مخصوصا در تاریخشان، بحث داریم.
[3] سیر اعلام النبلا، ج13، ص522، ترجمه: عبد الله بن احمد بن حنبل.
[4] . تفسیر جامع البیان، ج8، ص70.
[5] ظاهرا عبدالله بن عمروعاص است، که روایات او از اسراییلیات است. این شخص بعد از فتح شام یک شتر از کتابهای اسرائیلیات را باز کرد و به عنوان روایت نقل کرد.
[6] المتفق علی وثاقته؛ نزد اهل سنت اتفاق بر وثاقت ایشان است. جالب اینکه وقتی از امام صادقعلیه‌السلام. راجع به ازدواج موقت پرسیدند، امام فرمودند : سل ابن جریج! ایشان عامی بود و ازدواج موقت را قبول داشت و خودش بین 70 تا 90 همسر موقت داشت!
[7] ایشان اکثار در روایت دارد و مدت مصاحبت او با پیامبرصلی‌الله علیه و آله با تعداد روایات هم سنخ نیست. کمتر از سه سال با پامبرصلی‌الله علیه و آله بوده و حدود 5400 روایت از ایشان نقل می‌کند. در حالی که امیرالمومنینعلیه‌السلام از ولادت در دامان پامبرصلی‌الله علیه و آله بوده تا رحلت ایشان؛ که حدودا 30 سال می‌شود؛ و بخاری از ایشان 20 روایت نقل می‌کند و مجموع روایات امیرالمومنینعلیه‌السلام در کتب اهل سنت به پانصد روایت نمی‌رسد.