درس مهدویت استاد طبسی
94/08/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: نکات روایت هفتم/ روایاتی که به عنوان مبین روایت قبل مطرح هستند/ روایاتی که دلالت بر عدم قبول توبه در زمان ظهور دارند
نکات روایت:
1. این روایت خیلی صراحت دارد در اینکه آن منحرفین، نواصبی که میخواهند توبه کنند، حد آن قبل از قیام به سیف است و چنانچه حضرت قیام به سیف کردند دیگر توبه آنها قبول نیست. اگر صراحت نداشته باشد لااقل ظهور دارد در اینکه این دوران، دوران قبل قیامت نیست، دوران رفع عدم تکلیف نیست بلکه دوران ظهور امام زمان می باشد.
2. با توجه به این روایت عدم پذیرش توبه اختصاص به نواصب ندارد بلکه طبق این روایت حتی کسانی که به یازده امام اعتقاد داشته باشند، اما امام دوازدهم را قبول نداشته باشند را هم شامل میشود-.آیا الان یک چنین کسانی هستند که بر اثر طولانی شدن غیبت منکر امامت شوند- به هر حال اگر امام زمان را قبول نداشته باشند حتی اگر امامی باشند وقتی امام زمان ظهور کنند ایمانشان قبول نیست (من انکر واحدا منا فقد انکرنا ).
3. این روایت از روایات قبل خیلی روشنتر میباشد زیرا در آنها عبارت لایستتیب بود-استتابه باب استفعال، لایطلب درخواست توبه نمیکند- البته امکان داشت لایستنیب بوده به معنای اینکه در کارهای بزرگ نیابت نمیگیرند و به کسی واگذار نمی کنند، خلاصه دلالت آن روشن نبود و سند آن هم مشکل داشت.
ج) بررسی سند روایت:
حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ
سعد بن عبدالله
ایشان مشکلی ندارد
محمد بن حسین بن أبی الخطاب
ایشان هم مشکلی ندارد
حسن بن محبوب
ایشان هم مشکلی ندارد
علی بن رئاب
نظر مرحوم خوئی:
قال النجاشي: علي بن رئاب أبو الحسن، مولى جرم - بطن من قضاعة - و قيل مولى بني سعد بن بكر، طحان، كوفي روى عن أبي عبد الله علیهالسلام، ذكره أبو العباس و غيره. و روى عن أبي الحسن علیهالسلام له كتب، منها: كتاب الوصية و الإمامة و كتاب الديات روى عن أبي عبيدة الحذاء و روى عنه الحسن بن محبوب، كامل الزيارات: الباب 8، في فضل الصلاة في مسجد الكوفة، الحديث 13. روى عن محمد بن قيس و روى عنه الحسن بن محبوب، تفسير القمي: سورة البقرة، في تفسير قوله تعالى: و ما أنزل على الملكين ببابل هاروت و ماروت.[1]
نجاشی فرموده است کوفی است و کتابهائی دارد وصیة، امامة، دیات اما بحثی از توثیق او نمیکند . مرحوم خوئیرحمهالله میفرماید: ایشان در کتاب تفسیر قمی هم روایت دارد یعنی می خواهند توثیق عام مرحوم قمی را بر ایشان تطبیق بدهند.
نظر شیخ طوسی:
له أصل كبير و هو ثقة جليل القدر. أخبرنا جماعة عن أحمد بن محمد بن الحسن بن الوليد عن أبيه عن محمد بن الحسن الصفار عن أحمد و عبد الله ابني محمد بن عيسى عن الحسن بن محبوب عن علي بن رئاب.[2]
منظور از اصل کتابهایی است که بلاواسطه از امام گرفته شده است. – حرف کسانی که میگویند لم یرو عنهم تعجب دارد- علی بن رئاب ثقه و جلیل القدر است، به آن اصل من طرقی دارم. ولی مرحوم طوسی فقط در فهرست ایشان را توثیق کردند و در رجال سخنی از توثیق او به میان نیاوردند.
روایات ایشان در کتب اربعه بیش از 450 روایت است که به نظر ما اگر تضعیف نداشته باشد همین کثرت روایت در توثیق ایشان کفایت میکند. پس این بزرگوار را شیخ طوسی توثیق کرده و روایات زیادی هم از ایشان نقل شده است. از مرحوم خوئی نسبت به ایشان بیش از این مطلبی نیست، و ظاهرا رد هم نمیفرماید.
نکته دیگر اینکه بزرگانی چون: ابن ابی عمیر و حسن بن محبوب، از ایشان روایت نقل میکنند یعنی اگر ما توثیق خاص نداشته باشیم همین کثرت روایات و روایت اجلا از او کافی است.
نظر ابن ندیم:
من مشایخ الشیعه الذی روی الفقه عن ائمه
جزو اقطاب شیعه است که فقه اهل بیتعلیهمالسلام را از ائمهعلیهمالسلام گرفته و منتقل کرده است. (البته قول او برای ما حجت نیست)
نظر مرحوم علامه حلی:
ایشان را در قسم اول میآورد و میفرماید: ثقة جلیل القدر.
نظر مرحوم ابن داود:
ثقة جلیل القدر.
نظر مرحوم مجلسی:
در وجیزه ایشان را توثیق کرده است. و در کتاب بلغه، مشترکات او را توثیق کردند.
نظر مرحوم مسعودی:
کان من علیة علماء الشیعه و کان اخوه الیمان ابن رئاب کان من علیه علماء الخوارج وکان یجتمعان فی کل سنة ثلاثة ایام یتناظران ثم یفترقان ولایسلم احدهما الاخر ولایخاطبه.[3]
از افراد سرآمد علمای شیعه است جالب این است که ایشان از ولایتمداران و اقطاب و بزرگان شیعه است و از کسانی که فانی درولایت ال محمد علیهمالسلام است اما برادر ایشان از بزرگان علماء تکفیری بود،
در مورد خوارج هم در روایات خود اهل سنت ( در مقدمه کتاب سنن ابن ماجه در بحث راجع به خوارج ) چینین نقل شده است که پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله فرمودند :((الخوارج کلاب اهل النار[4] )) سگهای جهنم هستند و این فرمایش پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله را کبرای حرف ابن عابدین حنفی (در الدر المختار، ج6، ص413) قرار بدهید که تصریح میکند : الوهابیه، اتباع عبدالوهاب هم خوارج زماننا.
سالی سه روز این دو برادر به مناظره و بحث میپرداختند، به همدیگر سلام نمیکردند علی بن رئاب وقتی بحث می کرد اورا مخاطب قرار نمیداد یعنی رو دررو قرار نمیگرفتند صورت خود را به طرف مردم میکرد با جمعیت حرف می زد به این معنا که تو کسی نیستی که من با تو حرف بزنم و او هم همینطور میکرد.
نتیجه اینکه علی بن رئاب توثیق خاص دارد، کثرت روایت دارد، روایت اجلا از او پس بدون شک ثقه است.
این روایت را با این شفافیت علی بن رئاب از امام صادق علیهالسلام نقل می کند پس ما یک روایت صحیح پیدا کردیم البته روایات متعدد است که چنانچه به حد استفاضه برسد دیگر ما نیاز به بررسی سندی نداریم و باید روایات را توجیه کنیم.
این روایت را مرحوم صدوق با سند دیگری نقل میکنند ولی برای ما فرقی ندارد که سند دوم آن صحیح باشد یا نه، چون سند اول صحیح بود.
سند دوم روایت :
حدثنا بذلک احمد ابن زیاد ابن جعفر همدانی حدثنا علی بن ابراهیم عن ابیه ابراهیم بن هاشم عن محمد بن ابی عمیر عن حسن بن محبوب عن علیبنرئاب
احمد ابن زیاد ابن جعفر همدانی
در روایت قبل از پدر نقل میکردند و پدر از سعد بن عبدالله در این روایت ایشان خود شخصا از احمد ابن زیاد نقل میکند. ایشان یا از طائفه همدان یمانی یا اینکه از شهر همدان است.ایشان ظاهرا توثیقی از نجاشی و شیخ طوسی ندارد ولی از مرحوم صدوق دارد.
نظر مرحوم صدوق:
کان رجلا ثقة دینا فاضلا علیه رحمة الله و رضوانه.[5] و مرحوم صدوق از ایشان اکثار روایت دارد.
نظر مرحوم علامه:
کان رجلا ثقة دینا فاضلا رضی الله عنه.[6]
نظر ابن داوود:
فرموده: ایشان ثقه است.
نظر مرحوم مجلسی:
در کتابهای وجیزه و بلغه ایشان را توثیق کرده اند.
مشترکات طریحی و کاظمی:
هر دو ایشان را توثیق کرده اند.
نظر فرزند مرحوم مامقانی:
إن إتفاق أعلام الجرح و التعدیل علی توثیق المترجم لاتدع مجالا للتشکیک فی وثاقته فهو ثقة بلاریب.[7] اتفاق علمای جرح و تعدیل بر توثیق این شخص هیچ زمینهای را برای تشکیک در وثاقت و جلالت ایشان نمی گذارد.
علی بن ابراهیم
ایشان هم مشکلی ندارد.
ابراهیم بن هاشم
ایشان هم مشکلی ندارد و فوق مدح و فوق وثاقت هستند.
محمد بن ابی عمیر
از اصحاب اجماع هستند.
حسن بن محبوب
از اصحاب اجماع هستند.
علی بن رئاب
بررسی شد که از بزرگان شیعه میباشد.
نتیجه بررسی سند:
پس این روایت علی بن رئاب، دو طریق صحیح دارد که اگر از روایت دومی هم اغماض کنیم، این روایت صحیح میباشد و این روایت خیلی دائره اش از دیگر روایات اضیق است؛ یعنی شخص باید قبل از ظهور ایمان به حضرت مهدی داشته باشد.
دلالت این روایت هم واضح است که توبه از کسانی که ایمان به امام زمان تا زمان ظهور نداشته باشند، اگر چه به ائمه دیگرعلیهمالسلام اعتقاد داشته باشند، پذیرفته نیست.
آیا میتوانیم به مضمون این روایت ملتزم شویم؟
اگر شخصی ناصبی نباشد و عداوت نداشته باشد، ولی روی کج فهمی بگوید امام زمان نیست؛ نه اینکه منکر ولادت امام بشود، بلکه منکر اصل امامت امام باشد؛ آیا توبه چنین شخصی هم قبول نیست؟ در حالی که روایات قبل در عدم پذیرش توبه را توجیه کردیم که منظور ناصبی ها میباشد.
اگر مفاد این روایت همین باشد، با آن روایاتی که بیان میدارد توبه شخص تا قیامت و تا قبل از مرگ پذیرفته استف در تعارض قرار میگیرد.
روایت هشتم
الف) متن روایت:
حَدَّثَنَا الْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ الْمُظَفَّرِ الْعَلَوِيُّ السَّمَرْقَنْدِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ مَسْعُودٍ وَ حَيْدَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ نُعَيْمٍ السَّمَرْقَنْدِيُّ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ [بْنِ] مَسْعُودٍ الْعَيَّاشِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ شُجَاعٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ علیهالسلام فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ "يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً" يَعْنِي خُرُوجَ الْقَائِمِ الْمُنْتَظَرِ مِنَّا ثُمَّ قَالَ علیهالسلام يَا أَبَا بَصِيرٍ طُوبَى لِشِيعَةِ قَائِمِنَا الْمُنْتَظِرِينَ لِظُهُورِهِ فِي غَيْبَتِهِ وَ الْمُطِيعِينَ لَهُ فِي ظُهُورِهِ أُولَئِكَ أَوْلِيَاءُ اللَّهِ الَّذِينَ "لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون".[8]
امام صادقعلیهالسلام در تفسير قول خداوند عز و جل "روزى بيايد که سود ندهد بعضى از آيات پروردگارت، كسى را که آن روز ايمان بیاورد، در صورتى كه پيش از آن ايمان نداشته و در حال ايمان خود كسب خيرى نكرده است" فرمود: مقصود خروج قائم منتظر از ما است. سپس فرمود: اى ابو بصير! خوشا به حال شيعيان قائم ما، كه در حال غيبتش انتظار ظهورش را دارند و در حال ظهورش از او فرمان برند؛ آنان دوستان خدایند، كه "نه ترسى دارند و نه اندوهگين ميشوند".
ب) منابع روایت:
1. کمال الدین، ابن بابویه، ج2، ص357(قرن4ه.ق)
2. صافی، فیض، ج2، ص173، از کمال الدین(قرن11ه.ق)
3. اثباة الهداة، حرعاملی، ج3، ص475
4.حلیة الابرار، سید هاشم بحرانی، ج5، ص420 و برهان، بحرانی، ج1، ص566 و المحجة، بحرانی، ص69 (وحدت نص با کمال الدین، اختلاف جزئی در سند، عدم اسناد به کمال الدین)
5. بحار الانوار، مجلسی، ج52، ص149و ج64، ص33، از کمال الدین
6. نور الثقلین، حویزی عروسی، ج1، ص781 و ج2، ص309، از کمال الدین
7. منتخب الأثر، صافی، ص514، ازکمال الدین
8. ینابیع المودة، قندوزی، ج3، ص238
9 .معجم احادیث الامام المهدی، جمعی از مؤلفان، ج7، ص162
این حدیث را از قدما فقط کمال الدین آورده است و هر کس هم که نقل کرده، یا تصریح کرده که از کتاب کمال الدین است یا فرموده سند آن به ابن بابویه منتهی می شود. منابع عامی هم ندارد، جز کتاب ینابیع المودة، که آن هم از منابع خودمان(کتاب المحجة) نقل میکند .