درس مهدویت استاد طبسی
94/08/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ادامه بررسی سند روایت اول / باز یا بسته بودن درب توبه در زمان ظهور امام زمان(ع)
6. ابو حمزه ثمالی
درشخصیت ایشان هیچ حرفی نیست. ایشان اجل از توثیق است. کسی که امام صادقعلیهالسلام در مورد ایشان چنین می فرمایند: هرگاه تو را می بینم، احساس راحتی می کنم. «إنّی لَاَستَریحُ إذا رَأیتُک»
هیچ یک از علمای سلف نسبت به این بزرگوار نظر منفی ندارند، البته یکی دو روایت را به عنوان روایات قادحه مطرح میکنند که البته چنین روایاتی راجع به محمد بن مسلم (زراره) هم داریم که همه آنها را جواب دادند.
روایات قادحه:
روایتی است که مرحوم خویی در معجم، ج3، ص389 نقل می کنند:
أنه وردت في أبي حمزة روايتان، رواهما الكشي
إحداهما: قال: حدثني محمد بن مسعود، قال: سألت علي بن الحسن بن فضال، عن الحديث الذي روي عن عبد الملك بن أعين و تسمية ابنه الضريس، قال: فقال: إنما رواه أبو حمزة و أصبع من عبد الملك، خير من أبي حمزة و كان أبو حمزة يشرب النبيذ و متهم به إلا أنه قال: ترك قبل موته و زعم أن أبا حمزة و زرارة و محمد بن مسلم ماتوا في سنة واحدة، بعد أبي عبد اللهعلیهالسلام، بسنة أو بنحو منه، و كان أبو حمزة كوفيا.
اشکالات مرحوم خویی:
اولا:
أقول: ظاهر كلام علي بن الحسن تكذيب الحديث الذي روي عن عبد الملك في تسمية ابنه ضريسا.
بأن راويه: أبو حمزة و هو كان يشرب النبيذ و متهم به، مع أن الحديث رواه علي بن عطية، قال: قال أبو عبد الله ع، لعبد الملك بن أعين: كيف سميت ابنك ضريسا فقال: كيف سماك أبوك جعفرا؟ قال ع: إن جعفرا نهر في الجنة و ضريس اسم شيطان، ذكره الكشي في ترجمة عبد الملك بن أعين أبي الضريس.
ثانیا:
و كيف كان فعلي بن الحسن لم يدرك أبا حمزة، ليكون إخباره عن شربه النبيذ إخبارا عن حس، بل إنما هو شيء سمعه و لعله اعتمد في ذلك على أخبار من لا يوثق بخبره،
ثالثا:
أو أن أبا حمزة، كان يشرب النبيذ الحلال، فتخيل علي بن الحسن أنه النبيذ الحرام.
و على كل حال لا يسعنا تصديق علي بن الحسن بعد شهادة الصدوق بعدالته و شهادة النجاشي بأنه كان من خيار أصحابنا المؤيدتين بما روي من أنه كسلمان، أو كلقمان، في زمانه.
نظر مرحوم بهبهانی در مورد روایات قادحه :
ایشان آنقدر جلیل القدر هستند که مثل چنین مطالبی نمیتواند قدح و ذم ایجاد کند؛ سپس به توجیه روایت میپردازند؛ به این بیان که شاید خیال میکرده که حلال است و یا اینکه بگوییم پس از آن استغفار کرده است یا اینکه بگوییم بر طبق اجتهادش عمل کرده است یا بگوییم شرب نبیذ او قبل از وثاقت او بوده است.
بیان مرحوم حائری نسبت به توجیهات استاد خویش مرحوم بهبهانی:
توجیهات ایشان خیلی جید میباشد و ابوحمزه در اعلا درجهی عدالت است و مرحوم صدوق هم ایشان را توثیق کرده است و بعضی از توجیهات استاد قابل بحث است.
اشکال فرزند مرحوم مامقانی به بیان مرحوم بهبهانی و حائری:
خیلی جای تاسف است که مانند چنین توهمات و احتمالات واهی را که نسبت به شخصیتی همچون ابوحمزه ثمالی است چنین توجیهاتی میکنید. گویا شما اصل اتهام را پذیرفته اید و به دنبال توجیه آن هستید؛ در حالی که خبر صراحت دارد که از مجهول الحالی که از اعتبار ساقط است صادر شده است. چه طور متوجه نشده اند که روایت اصلا اعتبار ندارد ! در مورد کدام ابوحمزه میتوان چنین حرفی را قبول کرد؟ ابوحمزه دوران امام سجادعلیهالسلام که چنان به امام متصل بودند که امام ایشان را اهل دیدند و دعای ابوحمزه را به ایشان تعلیم دادند یا ابوحمزه دوران امام صادقعلیهالسلام که امام در مورد ایشان میفرماید : من زمانی که تو را میبینم احساس راحتی میکنم ؟ و آیا جایز است برای کسی که معتقد به قداست ائمه اطهارعلیهمالسلام است به امام نسبت دهد که با دیدن شارب خمر و نبیذ احساس راحتی کند!
کلا و هاشا ! اصلا توجیهات شما مورد قبول نیست. تمام علمای رجال و محدثین بر وثاقت و جلیل القدر بودن ایشان اتفاق کلمه دارند و اینکه ایشان جزء خواص اهل بیتعلیهمالسلام بوده است و هیچ جای تأملی در او نیست، مگر دو روایتی که مجهول السند می باشد و این دو روایت نزد جمیع ارباب حدیث و متخصصان بی اعتبار است. ایشان از خواص چهار امام بوده و نشر فضائل اهل بیتعلیهمالسلام میکرد (در زمانی که گفتن یک فضیلت امیرالمومنینعلیهالسلام هم جرم بود)، و فقه را بر اساس فرمایش ائمه طاهرین بیان میکرد و اعلان دوستی اهل بیتعلیهمالسلام و طرفداری امام سجادعلیهالسلام و دفاع از ایشان میکرد و به همین علت علمای عامه بالاتفاق تضعیف و مقام ایشان را تنقیص میکردند و سبب تضعیف را شیعه بودن بیان میداشتند.
حق این است که اولا توثیق ایشان اتفاقی است و ثانیا یک نظر اجمالی در دعای سحر که امام به ایشان تعلیم داد و مضامین روایاتی که از ایشان نقل شده است، کاشف از بالا بودن مقام و قداست ایشان است و روایاتی که از جهت ایشان صادر شده باشد صحیح است و هیچ مشکلی ندارد .
یک نکته:
هر کس را عامه بیشتر مدح کنند بدانید که یک مشکلی دارد و هر کس را ذم کنند بررسی کنید؛ احتمالا ارتباطی با ائمهعلیهمالسلام دارد . ابن عقده شخصیت بسیار بزرگی است ، سیصد هزار روایت با اسناد آن حفظ بوده است؛ اما او را کنار گذاشتند. به خاطر اینکه گفته بود من صد هزار حدیث در فضائل اهل بیتعلیهمالسلام حفظ هستم، ایشان را ذم میکنند و در مانند تذکرة الخواص ذهبی تصریح میکنند : تُرَدُّ لِرَفضِهِ، تُرَدُّ لِتَشَیُّعِهِ. هرچه توثیق راوی در کتاب های عامه بیشتر باشد، بدانید مشکل او بیشتر است. مانند حریز بن عثمان حنثی، امام جمعه شهر حمص، که احمد بن حنبل در مورد او میگوید: ثقة ثقة ثقة، و همه سیصد روایت او را صحیح اعلان میکند؛ در حالی که او کسی است که بعد از نماز صبح و عشاء امیرالمؤمنین علیعلیهالسلام را 70 مرتبه نعوذ بالله لعن میکرده است. روایات چنین شخصی نزد احمد بن حنبل صحیح اعلان میشود و بخاری از او روایت آورده؛ در حالی که یک روایت از امام صادقعلیهالسلام نقل نمیکند.
نظر نهایی در مورد شخصیت ابو حمزه:
آنقدر روایات در مورد شخصیت این بزرگوار هست که احتمال خلاف داده نمیشود. ایشان از فقهای شیعه هستند و در کنار مرقد شریف مولای متقیانعلیهالسلام درس فقه داشتند و پس از شهادت امام حسینعلیهالسلام ارتباط مردم با امام سجادعلیهالسلام با دو سه نفر بود؛ که یکی از آنها ایشان میباشد. لذا ابتدا باید شخصیت ایشان ملاحظه شود تا معلوم شود این روایات ذامه از کیست. همان طور که در مورد مختار ، ابن عباس و حتی راجع به خود امیرالمؤمنینعلیهالسلام جعل حدیث کردند، در مورد ایشان نیز جعل حدیث شده است.