درس مهدویت استاد طبسی
94/01/29
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: احکام جدید در دوران ظهور امام زمان #
ادامه بررسی دلالت روایت دوازدهم:
3. مساجد مبارکه و ملعونه کوفه
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ أَوْ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیهالسلام قَالَ: إِنَّ بِالْكُوفَةِ مَسَاجِدَ مَلْعُونَةً وَ مَسَاجِدَ مُبَارَكَةً فَأَمَّا الْمُبَارَكَةُ فَمَسْجِدُ غَنِيٍ وَ اللَّهِ إِنَّ قِبْلَتَهُ لَقَاسِطَةٌ وَ إِنَّ طِينَتَهُ لَطَيِّبَةٌ وَ لَقَدْ وَضَعَهُ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ وَ لَا تَذْهَبُ الدُّنْيَا حَتَّى تَفَجَّرَ مِنْهُ عَيْنَانِ وَ تَكُونَ عِنْدَهُ جَنَّتَانِ وَ أَهْلُهُ مَلْعُونُونَ وَ هُوَ مَسْلُوبٌ مِنْهُمْ وَ مَسْجِدُ بَنِي ظَفَرٍ وَ هُوَ مَسْجِدُ السَّهْلَةِ و مَسْجِدٌ بِالْخَمْرَاءِ وَ مَسْجِدُ جُعْفِيٍّ وَ لَيْسَ هُوَ الْيَوْمَ مَسْجِدَهُمْ قَالَ دَرَسَ فَأَمَّا الْمَسَاجِدُ الْمَلْعُونَةُ- فَمَسْجِدُ ثَقِيفٍ وَ مَسْجِدُ الْأَشْعَثِ وَ مَسْجِدُ جَرِيرٍ وَ مَسْجِدُ سِمَاكٍ وَ مَسْجِدٌ بِالْخَمْرَاءِ بُنِيَ عَلَى قَبْرِ فِرْعَوْنٍ مِنَ الْفَرَاعِنَة[1]
امام باقر علیهالسلام فرمودند: برای کوفه مساجد ملعونه و مساجد مبارکه است اما مساجد مبارکه پس مسجد غنا (طایفهای از قطفان) به خدا قسم قبلهی آن راست است و طینت آن پاک است و مردی مومن آنرا ساخته است و دنيا از ميان نخواهد رفت مگر اينكه كنار آن مسجد دو چشمه خواهد جوشيد و كنار آن دو بوستان بوجود خواهد آمد. ولى اهل آن مسجد نفرين شدهاند و سعادت حضور در آن از ايشان سلب شده است. ديگر مسجد بنى ظفر و آن مسجد سهله است و مسجد حمراء و مسجد جعفى است كه امروز ديگر مسجد ايشان نيست، گویند از بین رفته است.
اما مساجد نفرين شده عبارت است از: مسجد ثقيف، مسجد اشعث، مسجد جرير بجلى و مسجد سماك و مسجدى در ناحيه حمراء كه بر روى گور فرعونى از فرعونهاى روزگار ساخته شده است. این مساجد ملعونهای است که امام علیهالسلام به آنها اشاره کردهاند.
4. نهی امیر المؤمنین علیهالسلام از نماز در پنج مسجد
عن أبي عبد اللّه علیهالسلام [قال:] إنّ أمير المؤمنين علیهالسلام نهى عن الصلاة في خمسة مساجد بالكوفة: مسجد الأشعث بن قيس [الكندي]، و مسجد جرير بن عبد اللّه البجلي، و مسجد سماك بن مخرمة، و مسجد شبث ابن ربعي، و مسجد تيم.
از امام صادق علیهالسلام نقل شده که فرمودند: امیر المومنین علیهالسلام از نماز در پنج مسجد نهی کردند: مسجد اشعث بن قیس و مسجد جریر و مسجد سماک و مسجد شبث بن ربعی و مسجد تیم
با بررسی شخصیت کسانی که در این روایت نام برده شدند، مشخص میشود که این اشخاص از منافقین بودند که یا از اول از منافقین بودند یا اینکه بعدا در دام و حلقهی منافقین افتادند.
شخصیت سماک بن مخرمة هالکی اسدی:
مرحوم مامقانی میفرماید:[2] حاله مجهول
مرحوم شوشتری میفرماید:[3]
قال: عدّه أبو عمر و أبو موسى في أصحاب رسول اللّه صلیالله علیه و آله و حاله مجهول. أقول: بل هو معلوم الذمّ، فقال البلاذري في فتوحه: «هرب من عليّ علیهالسلام من الكوفة، و نزل الرقّة» و قال الصادق علیهالسلام: نهى أمير المؤمنين- علیهالسلام- بالكوفة عن الصلاة في خمسة مساجد: مسجد الأشعث (إلى أن قال) و مسجد سماك بن مخرمة. و في الأغاني- في الاقيشر- أنّ عليّا علیهالسلام لم يصلّ في مسجده، و أهل الكوفة إلى اليوم يجتنبونه، بناه في أيّام عمر، و كان عثمانيّا. و عدّه الأغاني من السبعين الّذين شهدوا على حلّ دم حجر و أصحابه. و في صفّين نصر: لمّا بلغ الضحّاك- و كان على ما في سلطان معاوية من أرض الجزيرة- أنّ الأشتر خرج إليه، بعث إلى أهل الرقّة، فأمدّوه، و كان جلّ أهلها يومئذ عثمانيّة، فجاءوا و عليهم سماك بن مخرمة. و في الجزري: أنّ عمر دعا له، و قال: اللّهم أسمك به الإسلام. قلت: و لا بدّ أنّه من أثر دعائه صار معادي أمير المؤمنين علیهالسلام-.
حال او مجهول است. گویم: بلکه او معلوم الذم است، پس بلاذری در کتاب فتوح گفته است: او از حکومت علی علیهالسلام از کوفه فرار کرد و به رقه (رقه مجمع فراریها و طرفداران حکومت عثمان بود) رفت. از امام صادق علیهالسلام نقل شده که فرمودند: امیر المومنین علیهالسلام از خواندن نماز در پنج مسجد نهی کردند: مسجد اشعث بن قیس و مسجد جریر و مسجد سماک و مسجد شبث بن ربعی و مسجد تیم. و در اغانی درباره «اقیشر» آمده است که امیر المومنین علیهالسلام در مدتی که در کوفه بودند، در مسجد او نماز نخواندند و اهل کوفه تا امروز از نماز خواندن در آن اجتناب میکردند. و سماک آن مسجد را در زمان عمر ساخت و او عثمانی بود. عثمانیها امیر المؤمنین علی علیهالسلام را به قتل عثمان متهم میکردند به پیروی از معاویه در حالی که خود معاویه در قتل عثمان نقش داشت، امویین در قتل هر سه نقش داشتند حتی در قتل خلیفهی اول نقش داشتند چون گفته شده که خلیفهی اول مسموم شده است. و در قتل خلیفهی دوم هم نقش داشتند[4] و نقش آنان در قتل عثمان هم بسیار بود و میخواستند که او کشته شود و آن را دستاویز مقاصد شوم خود قرار دهند. و اغانی او را از هفتاد نفری شمرده که شهادت بر حلال بودن خون حجر و اصحاب او دادند. و در صفین: وقتی ضحاک ( استاندار معاویه در جزیره بود) مطلع شد که مالک اشتر به سمت او میآید، نزد اهل رقه فرستاد تا او را کمک کنند، و اکثر اهل رقه عثمانی بودند، آنها آمدند و فرمانده آنان سماک بن مخرمه بود. جزری میگوید: که عمر برای او دعا کرد، گفت: قطر اسلام را به او زیادتر کن. گویم: از اثر دعای عمر او از دشمنان امیر المومنین علیهالسلام گشت.
فرزند مرحوم مامقانی میفرماید:[5]
أقول: اتضح من المصادر المذكورة أنّ المترجم له كان عثمانيا مواليا لمعاوية و معاديا لأمير المؤمنين علیهالسلام، حتى أنّ مسجده عدّ من المساجد الملعونة. و احتمل بأن يكون سماك آخر غير المترجم؛ لأنّ المترجم له هالكي أسدي، و الذي ذكره ابن عساكر نسبه إلى تميم، فلا بدّ أن يكون غيره، بل عندي تعدّدهما متيقن، و المترجم له شرّيب للخمر متجاهر به، و لا بدّ أن يكون عدوّا لأمير المؤمنين علیهالسلام كذلك. حصيلة البحث المترجم ملعون خبيث، معاد لأمير المؤمنين علیهالسلام و لشيعته الأبرار، فهو ضعيف خبيث حقير.
از مصادر مذکور روشن شد که این شخص عثمانی، موالی معاویه و دشمن امیر المؤمنین علیهالسلام بود. به گونهای که مسجد او از مساجد ملعونه شمرده شده است. ایشان مطلبی را از وافی بالوفیات نقل میکند: او نسبت به امیر المومنین علیهالسلام شناخت داشت و نسبت به معاویه مشکل داشت، این حرف غریبی است، ممکن است شخص دیگری باشد امّا او معلوم الحال است. او دائم الخمر بود و علنی شرب خمر میکرد. ملعون و خبیث و دشمن برای امیر المومنین علیهالسلام و شیعیان او میباشد پس او ضعیف و خبیث و حقیر است.
پس این یکی از مساجد ملعونه است که امام زمان آن را تخریب میکند.
شخصیت شبث بن ربعی:
مرحوم مامقانی میفرماید:[6]
عدّه الشيخ رحمه اللّه في رجاله من أصحاب أمير المؤمنين علیهالسلام، و قال: رجع إلى الخوارج. و بمثله عبّر في الخلاصة. و المراد برجوعه إلى الخوارج صيرورته خارجيّا، لا عوده إليهم ثانيا، كما لعلّه يوهم ذلك لفظ الرجوع؛ لأنّه لم يعهد منه صيرورته خارجيّا مرّتين، تخلّلهما صحبة لعلي علیهالسلام، و إن كانت تلك الصحبة مسبوقة و ملحوقة بما هو أسوأ من ذلك، كما تشهد به متفرقات التاريخ التي أشار إليها ابن حجر في تقريبه إذ قال: شبث- بفتح أوّله و الموحّدة، ثمّ مثلّثة- ابن ربعي التميمي اليربوعي أبو عبد اللّه الكوفي مخضرم، كان مؤذّن سجاح، ثمّ أسلم، ثمّ كان فيمن أعان على عثمان [ثمّ صحب عليّا] ثمّ صار من الخوارج [عليه]، ثمّ تاب، ثمّ حضر قتل الحسين علیهالسلام، ثمّ كان ممّن يطلب بدم الحسين علیهالسلام مع المختار ..! و كان ولّي شرطته، ثمّ حضر قتل المختار، و مات بالكوفة في حدود الثمانين. انتهى.
بيان: المخضرم: من أدرك الجاهليّة و الإسلام، كما بيّناه في مقباس الهداية. و سجاح:- على وزن سحاب- امرأة ادّعت النبوّة في زمن النبي صلیالله علیه و آله فاستجاب لها قوم، ثمّ اجتمعت بمسيلمة الكذّاب المدّعي للنبوّة فتزوّجها، فتركت دعوتها لأجله! ثمّ إنّ ما ذكره ابن حجر مجمل ما فصّله التاريخ من حال هذا المنافق. و من أراد التفصيل وقف عليه في محالّه، و كفى في خبثه و زندقته أنّه أحد أصحاب المساجد الأربعة الملعونة التي جدّدت بالكوفة فرحا و استبشارا بقتل الحسين علیهالسلام، روى ذلك في الكافي و التهذيب عن أبي جعفر علیهالسلام في باب: ما يستحبّ و ما يكره فيه الصلاة من المساجد. و لعلّ المراد بذلك تجديد عمارتها، أو كثرة الجلوس فيها- بعد قتله علیهالسلام- استبشارا بذلك، لما مرّ في ترجمة: جرير بن عبد اللّه البجلي؛ أنّ أمير المؤمنين علیهالسلام نهى عن الصلاة في خمسة مساجد، أحدها: مسجد شبث بن ربعي.
و ببالي أنّ شبثا هذا هو أحد الخمسة أو السبعة الذين بايعوا الضبّ خارج الكوفة بدلا عن بيعة أمير المؤمنين علیهالسلام بها، و قالوا: إنّهما سواء، و أنّهم لمّا وردوا عليه علیهالسلام، قال: «ليحشرنّ قوم من امّة محمّد صلیالله علیه و آله إمامهم ضبّ يقودهم إلى النار». ذكر ذلك الديلمي في إرشاده و عدّ منهم: الأشعث بن قيس الكندي، و عمرو بن حريث المخزومي. ثمّ إنّ هذا الرجل على تقلّبه في الرأي و الاعتقاد يظهر من بعض الآثار أنّه من العارفين بحق علي علیهالسلام و فضله، و أنّ عليا علیهالسلام أرسله إلى معاوية فيمن أرسلهم له ليسألوه عمّا يطلب، و يحتجّوا عليه، و لمّا رأى الجماعة تعلّق معاوية بدم عثمان، و طلب قتلته، قال له شبث بن ربعي- هذا-: يا معاوية! إنّه و اللّه لا يخفى علينا ما تطلب، إنّك لم تجد شيئا تستغوي به الناس، و تستميل به أهواءهم، و تستخلص به طاعتهم، إلّا قولك: قتل إمامكم مظلوما، فنحن نطلب بدمه، و قد علمنا أنّك أبطأت عنه بالنصر، و أحببت له القتل، لهذه المنزلة التي تطلب، و ربّ متمنّي أمر يحول اللّه دونه، و ربّما أوتي المتمنّي فوق أمنيّته، .. و و اللّه مالك في واحدة منهما خير، و اللّه إن أخطأك ما ترجو إنّك لشرّ العرب حالا، و لئن أصبت ما تتمنّاه لا تصيبه حتى تستحق صلي النار، فاتّق اللّه- يا معاوية!- و دع ما أنت عليه، و لا تنازع الأمر أهله.
هذا كلامه نقلا عن ابن الأثير في تاريخه، و البيهقي في المحاسن و المساوي، و إنما نقلته بطوله عظة و عبرة، نعوذ باللّه من سوء الخاتمة. و لا يبعد أن يكون إرساله علیهالسلام إيّاه- مع أنّ في أصحابه الخلّص غنى عنه- لشدّة جرأة هذا الخبيث و إقدامه، أو لموضعه من بني تميم في الحماية و المنعة، بحيث لا يقدر معاوية على ردّ كلامه، و الاستهانة به
شیخ طوسی در کتاب رجال، او را از اصحاب امیر المومنین علیهالسلام برشمرده و فرموده است: به خوارج رجوع کرد. و به مانند آن علامه حلی در خلاصه تعبیر کرده است. مراد از رجوع او به خوارج این است که او خارجی گشت، نه اینکه دوباره به خوارج برگشت، چون معهود نیست که او دو بار خاجی شده باشد و در بین آن دو همراه علی علیهالسلام بوده است، و اگر چه قبل و بعد از همراهی او با امام علیهالسلام جنایات و انحرافاتی داشته که کمتر از خارجی شدن نبوده است
همچنان که متفرقات تاریخ بر ان شاهد است و ابن حجر در کتاب تقریب به آن اشاره کرده است، گوید: شبث بن ربعی تمیمی یربوعی ابو عبد الله کوفی هم جاهلیت و هم اسلام را درک کرد، او موذن سجاح بود، سپس اسلام آورد، سپس جزء کسانی بود که علیه عثمان قیام کرد، سپس جزء یاران علی علیهالسلام شد سپس از خوارج گشت، سپس توبه کرد، سپس در قتل حسین علیهالسلام حاضر شد، سپس از کسانی شد که همراه مختار به خونخواهی امام حسین علیهالسلام قیام کرد، و رئیس پلیس او شد، سپس در قتل مختار حاضر شد، و در کوفه به هلاکت رسید. مخضرم:[7] کسی است که جاهلیت و اسلام درک کرده است. و سجاح: زنی است که ادعای نبوت در زمان پیامبر صلیالله علیه و آله کرد و گروهی او را اجابت کردند، سپس همراه مسیلمهی کذاب مدعی نبوت شد؛ پس او را به ازدواج درآورد و به خاطر او ادعایش را ترک کرد!
آنچه ابن حجر ذکر کرده مجمل آن چیزی است که تاریخ به تفصیل در مورد حال این منافق بیان کرده است، کسی تفصیل آن را میخواهد به تاریخ مراجعه کند، در خباثت و زندقه بودن او همین بس که او یکی از اصحاب مساجد چهارگانهی ملعونهای است که در کوفه تجدید بنا شدند به جهت ابراز شادمانی به قتل حسین علیهالسلام، و این روایت در کافی و تهذیب از امام باقر علیهالسلام نقل شده است.
شاید مراد به «جددت» تجدید عمارت آن است، یا کثرت جلوس در آن (رونق پیدا کرد) بعد از قتل حسین علیهالسلام به جهت ابراز شادمانی به آن به جهت آنچه در ترجمهی جریر بن عبد الله بجلی گذشت که امیر المومنین علیهالسلام از نماز در پنج مسجد نهی کردند که یکی از آنها مسجد شبث ربعی است. گمان میکنم که شبث یکی از پنج نفر یا هفت نفر است که بیرون کوفه با سوسمار بیعت کردند بدل بیعت امیر المومنین علیهالسلام، و گفتند: آن دو مساویاند، و چون بر امام علیهالسلام وارد شدند، امام علیهالسلام فرمودند: همانا قومی از امت محمد صلیالله علیه و آله محشور میشوند که امام آنها سوسمار است که آنها را به طرف آتش میبرد. این را دیلمی در ارشادش ذکر کرده و از آنها شمرده است: اشعث بن قیس کندی و عمرو بن حریث مخزومی .
این رجل خیلی در رأی و اعتقاد متقلب بود، از بعضی آثارر ظاهر میشود که او از عارفین به حق علی علیهالسلام و فضل او بوده است، و اینکه علی علیهالسلام او را همراه هیئتی نزد معاویه فرستاد تا از آنچه طلب کرده سوال کنند، و بر او احتجاج کنند، و چون این جماعت دیدند که معاویه دم از خونخواهی عثمان میزند، شبث بن ربعی به او گفت:
ای معاویه! به خدا قسم بر ما مخفی نیست که هدف تو چیست، چیزی نداری که سر مردم کلاه بگذاری، و آنها را به طرف خود بکشانی، و آنها را مطیع خودت کنی، الا قولت: قتل امام شما مظلوما، پس ما خون او را میطلبیم، و ما میدانیم که تو نزدیکی مدینه آمدی و به دفاع او نرفتی، و قتل او را دوست داشتی، برای این منزلت که طلب میکنی، چه آروزهها که داشته باشی اما خدا نگذارد، و گاهی بیش از آنچه متمنی آرزو داشته باشد به او بدهد، و به خدا قسم برای تو نیست در یکی از این دو خیر، و به خدا قسم اگر اشتباه بکنی، بدترین عربها هستی، و اگر به حکومت برسی، به آن نمیرسی مگر اینکه مستحق آتش شوی، پس از خدا بترس ای معاویه و آنچه بر آنی را رها کن، و در امر حکومت بت اهل آن نزاع نکن.
این کلام او نقل از ابن اثیر در تاریخش، و بیهقی در محاسن و مساوی است، و آن را با طولانی بودنش نقل کردم از جهت عبرت و موعظه، به خداوند پناه میبریم از بد عاقبتی. و بعید نمیباشد اینکه امام علیهالسلام او را فرستاد با وجود اینکه در بین اصحابش خالصین بودند به جهت شدت جرأت این خبیث و اقدام او، یا به جهت اینکه طایفه او در حمایت از او قوی بودند به گونهای که معاویه جرأت در گیری با او را نداشت.
فرزند مرحوم مامقانی میفرماید:[8]
المعنون ممّن لا دين له و لا يستحق أن يذكر و ذلك لتقلّبه في الضلالة، فعليه و على كلّ منافق لعنة اللّه و لعنة اللاعنين.
ایشان از کسانی است که دین ندارد و لیاقت نام بردن را ندارد و این به جهت تقلب او در ضلالتش بود پس بر او و بر هر منافق دیگری لعنت خداوند و لعنت لاعنین باد.
پس این شخص هم جزو منافقین است و مسجدی هم که ساخته، جزو مساجد ضرار و نفاق است و اگر امام زمان علیهالسلام این مسجد را چنانچه بعدها تجدید بنا شود، تخریب کنند؛ طبق سیرهی رسول الله صلیالله علیه و آله عمل کردند.