درس مهدویت استاد طبسی
94/01/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: احکام جدید در دوران ظهور امام زمان #
ادامه بررسی سند روایت یازدهم:
سند روایت در کافی:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مُعَاذِ بْنِ كَثِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ
سند روایت در تهذیب:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحَسَنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ وَ حَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ وَ مُحَسِّنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يُوسُفَ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ طَلْحَةَ صَاحِبِ السَّابِرِيِّ عَنْ مُعَاذِ بْنِ كَثِيرٍ بَيَّاعِ الْأَكْسِيَةِ عَنْ
محمدبن سنان
محمد بن سنان در هر دو طریق کافی و تهذیب میباشد. ایشان هم تضعیف و ذم دارد و هم مدح دارد.
نظر مرحوم خوئی:[1]
«المتحصل من الروايات: أن محمد بن سنان كان من الموالين و ممن يدين الله بموالاة أهل بيت نبيه صلیالله علیه و آله، فهو ممدوح، فإن ثبت فيه شيء من المخالفة، فقد زال ذلك و قد رضي عنه المعصوم علیهالسلام، و لأجل ذلك عده الشيخ ممن كان ممدوحا، حسن الطريقة و لو لا أن ابن عقدة و النجاشي و الشيخ و الشيخ المفيد و ابن الغضائري ضعفوه و أن الفضل بن شاذان عده من الكذابين، لتعين العمل برواياته و لكن تضعيف هؤلاء الأعلام يسدنا عن الاعتماد عليه، و العمل برواياته و لأجل ذلك لا يمكن الاعتماد على توثيق الشيخ المفيد إياه،
حيث عده ممن روى النص على الرضا ع من أبيه من خاصته و ثقاته و أهل الورع و العلم و الفقه من شيعته، الإرشاد: باب ذكر الإمام القائم بعد أبي الحسن علیهالسلام من ولده، فصل ممن روى النص على الرضا علي بن موسى علیهماالسلام، من أبيه و لا على توثيق ابن قولويه إياه، فقد وقع في أسناد كامل الزيارات: روى عن محمد بن علي و روى أحمد بن إدريس عمن ذكره عنه كامل الزيارات: الباب 1 في ثواب زيارة رسول الله صلیالله علیه و آله و زيارة أمير المؤمنين و الحسن و الحسين علیهمالسلام الحديث 3.
و لا على توثيق علي بن إبراهيم إياه، فقد وقع في أسناد تفسيره روى عن أبي خالد القماط و روى عنه الحسين بن سعيد، تفسير القمي، سورة الأنعام، في تفسير قوله تعالى ( و أن هذا صراطي مستقيما فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فتفرق بكم عن سبيله).
و من ذلك ظهر فساد ما ذكره صاحب الوسائل في رجاله الجزء 20 خاتمة الكتاب باب الميم رقم 1049 حيث قال: محمد بن سنان أبو جعفر الزاهري وثقه المفيد و روى الكشي له مدحا جليلا يدل على التوثيق و ضعفه النجاشي و الشيخ ظاهرا و الذي يقتضيه النظر أن تضعيفه أنما هو من ابن عقدة الزيدي و في قبوله نظر، و قد صرح النجاشي بنقل التضعيف عنه و كذا الشيخ و لم يجز ما يضعفه على أنهم ذكروا وجهه و هو أنه قال عند موته: كلما رويته لكم لم يكن لي سماعا و إنما وجدته و هو لا يقتضي الضعف إلا بالنسبة إلى أهل الاحتياط التام في الرواية و قد تقدم ما يدل على جوازه و وثقه أيضا ابن طاوس و الحسن بن علي بن شعبة و غيرهما و رجحه بعض مشايخنا و هو الصواب و اختاره العلامة في بحث الرضا علیهالسلام من المختلف و غيره و وجه الذم المروي ما مر في زرارة بل ورد فيه و في صفوان نص خاص يدل على زوال موجبه و ذكره ابن طاوس في فلاح السائل و رجح مدحه و توثيقه و روى فيه عن أبي جعفر علیهالسلام أنه كان يذكر محمد بن سنان بخير و يقول رضي الله عنه برضائي عنه، فما خالفني و لا خالف أبي قط (انتهى).
بقي هنا أمران: الأول: قد يقال إن محمد بن سنان لا بد من الاعتماد على رواياته لروايات الأجلة عنه، كما تقدم عن الكشي فلا مناص من حمل التضعيف في كلام من ضعفه على التضعيف من جهة نسبة الغلو إليه، لا من جهة الضعف في نفسه و أما عد الفضل: محمد بن سنان من الكذابين المشهورين فلا يمكن تصديقه، إذ كيف يجتمع ذلك مع رواية الأجلاء عنه و كيف يمكن أن يروي الأجلاء عمن هو مشهور بالوضع و الكذب؟ أقول: حمل التضعيف في كلامهم على ما ذكر خلاف ظاهر كلماتهم
بل هو خلاف ما صرح به الشيخ في التهذيبين كما مر و أما رواية الأجلاء عمن هو معروف بالكذب و الوضع فليست بعزيزة، فقد روى عن محمد بن علي الكوفي الصيرفي أبي سمينة غير واحد من الأجلاء على ما يأتي في ترجمته كأحمد بن أبي عبد الله و والده محمد بن خالد و محمد بن أبي القاسم ماجيلويه و محمد بن أحمد بن داود و محمد بن أحمد بن خاقان و غيرهم.
آنچه از روایات به دست میآید اینکه محمد بن سنان ولایت مدار بوده و دینش پیروی از آل محمدصلیالله علیه و آله بوده است پس او ممدوح است و اگر مواضعی از او که مخالف با امام معصوم است، ثابت شده باشد، زائل شده است و ائمه از او راضی شدهاند. و به همین جهت شیخ او را جزء ممدوحین و حسن الطریق شمرده است
و لکن اگر تضعیف ایشان توسط ابن عقده و نجاشی و شیخ طوسی و شیخ مفید و ابن غضائری نبود، و چنین نبود که فضل بن شاذان او را جزء دروغگویان شمرده است، عمل به روایات او متعین بود، لکن تضعیف ایشان راه اعتماد بر او و عمل به روایات او را بر روی ما می بندد، و به همین جهت نمیتوان بر توثیق شیخ مفید او را اعتماد کرد.
آنجائی که او را از کسانی شمرده که روایات نص بر امامت امام رضا علیهالسلام را از امام کاظم علیهالسلام نقل کرده است و او را از خواص امام رضا علیهالسلام و مورد اعتماد امام و اهل ورع و علم و فقه و از شیعیان او شمرده است،
و بر توثیق ابن قولویه هم نمیتوان اعتماد کنیم و بر توثیق علی بن ابراهیم هم نمیتوانیم اعتماد کنیم
و از اینجا فساد آنچه صاحب وسائل ذکر کرده در رجالش در خاتمه کتاب در ترجمهی محمد بن سنان، ظاهر میشود، آنجا که گفته است: محمد بن سنان را شیخ مفید توثیق کرده است و مرحوم کشی برای او مدح جلیلی نقل کرده که دلالت بر توثیق او دارد و نجاشی و ظاهرا شیخ او را تضعیف کردند، به نظر ما که تمام این تضعیفات به ابن عقده زیدی برمیگردد و در قبول او اشکال است، و نجاشی هم تصریح کرده است به نقل تضعیف از او و همچنین شیخ و این دو بزرگوار جزم به ضعفش پیدا نکردند و وجهش را هم بیان کردند
در مورد علت تضعیف گفتهاند او در آخر عمرش گفته: « هر چه گفتم عن فلان اینها بی سند است اینها سماع نبوده است، خودم از این افراد نشنیدم» و گفتهاند که این سخن دلالت بر ضعف او می کند. صاحب وسائل میگوید: این دلالت بر منتهای احتیاط او می کند. ودلیل اینست که او انسان متقی بوده است.
و به تحقیق آنچه دلالت بر جواز آن دارد مقدم شد و همچنین ابن طاوس و حسن بن علی بن شعبه و غیر آن دو او را توثیق کردند و بعض اساتید ما او را ترجیح دادند و این صواب است و علامه در بحث رضا علیهالسلام در کتاب مختلف و غیر علامه این را اختیار کردند آنچه در مذمت او وارد شده مانند آن چیزی است که در مذمت زراره و صفوان وارد شده است و ابن طاوس او را در فلاح المسائل ذکر کرده و مدح او و توثیق او را ترجیح داده است و در آن از ابی جعفر علیهالسلام روایت کرده که امام از محمد بن سنان به خوبی یاد میکردند و میفرمودند: خداوند از او راضی باشد به رضایت من از او، او با من و پدرم هیچ مخالفت نمیکرد.
دو امر باقی ماند: اول : گفته شده است: محمد بن سنان. چارهای از اعتماد بر روایات او نیست به جهت روایات اجلا از او، همچنان که از کشی هم مطالبی نقل شد پس چارهای نیست از حمل تضعیف در کلام کسانی که او را تضعیف کردند بر تضعیف از جهت نسبت غلوی که به ایشان داده شده است، نه از جهت ضعف در خود او، امّا اینکه فضل او را از کذابین شمرده است پس امکان تصدیق او نیست، زیرا چطور حرف او با روایات اجلا از او جمع میشود و چطور ممکن است اجلا از کسی که مشهور به وضع و کذب است، روایت نقل کنند؟
گویم: حمل تضعیف بر آنچه ذکر شد، خلاف ظاهر کلمات بزرگان است بلکه آن خلاف آن چیزی است که شیخ در تهذیبین به آن تصریح کرده است همچنان که گذشت و اما روایت اجلا از کسی که معروف به کذب و وضع است پس کم نیست، پس به تحقیق بیش از یک نفر از اجلا از محمد بن علی کوفی صیرفی ابی سمینه روایت کردند بنا بر آنچه در ترجمه او میآید مانند: احمد بن ابی عبد الله و والد او محمد بن خالد و محمد بن ابی القاسم ماجیلویه و محمد بن احمد بن داود و محمد بن احمد بن خاقان و غیر آنها.
اما طبق تحقیق و تتبعی که ما داشتیم، دریافتیم که اینطور نیست که اجلا از کسی معروف به کذب باشد، نقل کنند. گاهی اسم مشترک است وخود ایشان هم نقل می کند. ولی معلوم نیست که این همان ضعیف باشد. گاهی آن شخص را معروف به کذب نمی داند و گاهی به عنوان موید نقل میکند، نه اینکه بر او اعتماد کند. لذا این کلام مرحوم خوئی جای تامل دارد.
پس به نظر مرحوم آقای خویی این شخصیت قابل اعتماد نیست.
با عنوان «محمد بن سنان» در هشتصد سند از اسناد کتب اربعه آمده است لذا نمیتوان گفت که او از مشهورین به کذب است و این نقل هشتصد مورد کشف از این میکند که این حرف درستی نیست.
وجوهی که دلالت بر اعتماد به محمد بن سنان میکند:
1. روایات دلالت بر مذمتش ندارد.
2. روایات مادحه در مورد او قوی است.
3. بسیاری ازروایات ذامه مورد اشکال است و سند آن مخدوش است.
4. کثرت روایات ایشان
5. روایات اجلاء از او
6. تصریح شیخ مفید در الارشاد
جای تعجب از مرحوم خویی است که ایشان چندین مرتبه فرمودند: به کتاب ابن الغضائری اعتمادی نیست!؟ اما در اینجا اعتماد کردند، یا لااقل به عنوان تایید آورده است!
نظر مرحوم شوشتری:[2]
و أمّا تحقيق حاله: فالظاهر أنّه لمّا كان مائلا إلى تعلّم المشكلات كما يدلّ عليه قوله: «و من أراد المعضلات فإليّ» و قول صفوان فيه: «لقد همّ أن يطير غير مرّة فقصصناه حتّى ثبت معنا» تعلّق به الغلاة فرووا عنه أخبارا منكرة كما عرفت من نقل الكشّي عن كتاب دورهم في خبر أنّ الجواد قال له: «أهدي بك من أشاء، و اضلّ بك من أشاء» و أنّ ابن سنان أجابه: «تفعل بعبدك يا سيدي ما تشاء إنّك على كلّ شيء قدير» و نسبوا إليه أيضا تأليف كتب منكرة- كما عرفت من المفيد في جوابه عن سؤال أخبار الأشباح- فصار سببا لاتّهامه عند كثير منهم، لا أنّه تحقّق غمز فيه.
مع أنّا لم نقف على من ضعّفه قولا واحدا سوى ابن الغضائري في ما وصل إلينا، و لعلّه أيضا في كتابه الآخر- الذي لم يصل- رجع. و إلّا فحمدويه لم ينكر صحّة أحاديثه، و إنّما أنكر روايته لها؛ و كذلك أيّوب ابن نوح أنكر روايته لها، لأنّ ابن سنان قال: إنّ ما حدّثهم لم يكن سماعا بل وجدانا.
و أمّا الفضل فروى عنه نفسه و أجاز لآخرين رواية أحاديثه بعده.
و أمّا الكشّي ففي عنوانه الثاني و الرابع اقتصر على أخبار مدحه.
و أمّا النجاشي فقال في آخر كلامه: يدلّ خبر صفوان على زوال اضطرابه.
و أمّا المفيد و إن ضعّفه في عدديّته و أجوبته، إلّا أنّه وثّقه في إرشاده.
و أمّا الشيخ و إن ضعّفه في التهذيبين و فهرسته و رجاله، إلّا أنّه عدّه في غيبته من ممدوحي أصحابهم عليهم السّلام و روى أخبار مدحه. و إن أبيت عن حسنه في نفسه فأخباره معتبرة
اما تحقیق حال او، پس ظاهر این است چون ایشان دنبال علوم غریبه و مشکل بود همانطور که قول خود او بر این مطلب دلالت دارد: «کسی که دنبال علوم مشکل و غریب هست، نزد من بیاید و کسی که علم به حلال و حرام را اراده کرده، پس نزد شیخ برود» غلات از ایشان سوء استفاده کرده و از او اخبار منکرات را نقل کردند.
همچنان که شناختی از نقل کشی از کتاب «دور» آنها در خبری امام جواد علیهالسلام به او فرمود: کسی که بخواهد توسط تو هدایت میشود ، و کسی که بخواهد توسط تو گمراه میشود. اینکه ابن سنان جواب داد: انجام بده به عبدت ای سرورم آنچه میخواهی که بدرستی که شما بر هر چیزی توانائی و همچنین تالیف کتاب منکره را به او نسبت دادند- همچنان که از جواب مفید از سوال اخبار اشباح، شناختی- پس این سبب اتهام او نزد کثیری از آنها شد
تفعل بعبدک ماتشاء: البته این عبارت او هم مشکلی ندارد چون ما در اطاعت خداوند بندهی شما اهل بیت علیهمالسلام هستیم، نه اینکه ما واقعا بندهی ائمه علیهمالسلام باشیم، در اطاعت تسلیم محض هستیم، کسی خدمت امام رسید و گفت: اگر شما سیبی را نصف کنید و بگویید که نصف آن حلال است و نصف دیگر حرام است، من قبول دارم. ما به این معنا تسلیم ائمه علیهمالسلام هستیم. خود ائمه علیهمالسلام هم بندگان خداوند هستند، از ائمه علیهمالسلام بالاتر نبی مکرم صلیالله علیه و آله ولی در تشهد نماز قبل از اینکه اقرار به رسالت ایشان شود اقرار به عبودیت ایشان است: « اشهد ان محمد عبده و رسوله» پس اگر جایی عبد آمده است، حمل بر طاعت شود. و آنها به این سنخ روایات استناد کردهاند.
مرحوم شوشتری میفرماید: تضعیف صریحی از کسی نسبت به ایشان ندیدم غیر از ابن غضائری در آنچه بدست ما رسیده است( مرحوم خویی کتاب ابن غضائری را اصلا قبول ندارد، ولی ایشان قبول دارد. ایشان می گوید: او چند کتاب داشته است. کتابی که ضعفاء را نقل کرده و کتابی که ممدوحین را نقل کرده است) و شاید در کتاب دیگر او که بدست ما نرسیده از این نظرش برگشته است.
اما حمدویه نگفته است که احادیث او ضعیف است، گفته این احادیث را نشنیده است، و علی بن نوح هم از راوی نشنیده است. چون ابن سنان گفته است که روایت را یافتم نه اینکه شنیدم (و این منتهای تقوای او را میرساند)
اما فضل بن شاذان که گفته بود او کذاب مشهور است، این سخن از ایشان عجیب است، زیرا خود فضل از ایشان روایت نقل میکند، و اجازهی روایت میدهد که روایت من را از ایشان نقل کنید.
اما مرحوم کشی در یک جا ذم میکند، ولی در دو عنوان دیگر فقط اخبار مدح را نقل میکند.
اما مرحوم نجاشی در آخر کلامش میفرماید: خبر صفوان دلالت میکند که ایشان از حرفهای قبل خود دست برداشته است و مشکل اعتقادی او زائل شده است.
اما مفید اگر چه در دو جا او را تضعیف کرده است، امّا در ارشاد او را توثیق کرده است.
اما شیخ طوسی در تهذیبین و در فهرست و رجال تضعیف کرده امّا در کتاب الغیبه مدح کرده است.
اگر پافشاری کنید و بگویید که شخص او حسن نیست و لیکن اخبار ایشان معتبر است.