درس مهدویت استاد طبسی

93/12/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احکام جدید در دوران ظهور امام زمان #

روایت دهم:

الف) متن روایت

وَ عَنْهُ، عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ زِيَادٍ، عَنْ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِيهِ‌: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی‌الله علیه و آله أَمَرَ بِالنُّزُولِ عَلَى أَهْلِ‌ الذِّمَّةِ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ وَ قَالَ: «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا اضْمَحَلَّتِ الْقَطَائِعُ فَلَا قَطَائِعَ»[1]

امام صادق علیه‌السلام از امام باقر علیه‌السلام که فرمودند: پیامبرصلی‌الله علیه و آله دستور دادند که سه روز بر اهل ذمه وارد شوید، و فرمودند: هنگامی که قائم ما قیام کند، دیگر قطائعی نیست.

معنای قطائع:

القطائع: جمع القطیعه و هی الارض الزراعیه او غیره. زمین مزروعی یا غیر مزروعی که از اموال بیت المال است و حکومت‌ها آن زمین‌ها را به نزدیکان خود می‌دهند.

مرحوم طریحی در مجمع البحرین[2] معنای اقطاع و قطیعه را بیان کرده‌اند:

و أَقْطَعْتُهُ‌ قَطِيعَةً: أي طائفة من أرض الخراج‌

و الْإِقْطَاعُ‌: إعطاء الإمام‌ قِطْعَةً من الأرض و غيرها و يكون تمليكا و غير تمليك. وَ فِي الْحَدِيثِ‌" خَلَقَ اللَّهُ تَعَالَى آدَمَ وَ أَقْطَعَهُ‌ الدُّنْيَا قَطِيعَةً".و القَطَائِعُ‌ اسم لما لا ينقل من المال كالقرى و الأراضي و الأبراج و الحصون. و منه‌ الْحَدِيثُ‌" قَطَائِعُ‌ الْمُلُوكِ كُلُّهَا لِلْإِمَامِ[3]

اقطاع این است که امام قطعه زمین یا غیر آن را یا به عنوان تملیک و یا غیر تملیک به کسی بدهند، و در حدیث آمده است: خداوند عز و جل حضرت آدم را آفرید و همه دنیا را به عنوان قطیعه تحویل حضرت آدم داد. و قطائع اسمی است که وضع شده برای اموال غیر منقوله مثل زمین‌ها و روستاها و ساختمان‌ها و دژها. روایت شده است: تمام آنچه پادشاهان به کسی واگذار می‌کنند به امام بر می‌گردد ( تصرفاتشان باطل است.)

مرحوم علامه امینی درکتاب الغدیر[4] ، لیست اموالی که حکومت‌ها به نزدیکان‌شان داده‌اند را می‌آورد، امیر المومنینعلیه‌السلام می‌فرماید: «يَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خَضْمَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِيعِ‌» مال خدا را چنان مى‌بلعند كه شتران گياه بهارى را

در روایت است که هر چه را که ملوک تحویل کسی دادند، به امام بر می‌گردد، امام علیعلیه‌السلام هم در همان روزی که زمام امور به دست گرفتند، به این نکته اشاره فرمودند در آن خطبه‌ی معروفشان فرمودند: همه‌ی اموال را بر می‌گردانم حتی اگر با آن کنیزی خریده باشید به بیت المال بر می‌گردانم. عمروعاص به معاویه نوشت که «لقد قشرک ابن ابی طالبعلیه‌السلام» ای معاویه به فکر خود باش، که همانطور که پوست میوه را می‌کَنند هر چه داری از تو می‌گیرد.

و أَقْطَعْتُهُ‌ قَطِيعَةً: أي طائفة من أرض الخراج، یعنی زمین‌های خراجی را به کسی واگذار می‌کنند

و" القَطِيعَة" محال‌ ببغداد أقطعها المنصور أناسا من أعيان دولته ليعمروها و يسكنوها

و قطیعه اسم خانه‌های مسکونی و محله‌هایی در بغداد است که منصور دوانقی آن‌ها را بین بزرگان دولتش تقسیم کرد تا آن‌را بسازند و در آن سکنی گزینند.

پس معنای قطائع اموال غیر منقول و زمین‌هائی است که خلیفه و حاکم به نزدیکان خود بخشیده است.

دوران امام زمانعلیه‌السلام جلوی چنین کارهائی گرفته می‌شود و اموال غیر منقول و زمین‌هایی که حکومت‌ها به افراد ‌بخشیدند، را به بیت المال بر می‌گرداند. البته اگر امام معصوم چنین کند، قول و فعل و تصرف او برای ما حجت است و در زمان پیامبرصلی‌الله علیه و آله نیز بوده است، پیامبر صلی‌الله علیه و آله به شخصی فرمودند: یک مرتبه اسبت را بزن که بدَود، تا هر جا که توقف کرد آن زمین مال تو باشد، او هم یک بار زد و پس از دویدن،اسب یک جا توقف کرد، باز طمع کرد و چوب را پرت کرد که پیامبر صلی‌الله علیه و آله تبسم فرمودند.

ظاهر مطلب این است که قطائعی که امام زمانعلیه‌السلام جلوی آن را می‌گیرند، آن قطائعی نیست که معصوم واگذار کرده باشد. پس اگر مراد پس گرفتن اموال است، اشاره به این است که تصرفات از ناحیه حکومت‌های غیر مشروع بوده است. و اگر مقصود از این روایت این باشد که امام معصوم این واگذار شده‌ها را پس می‌گیرد، این دیگر حکم جدید نیست، لذا نمی‌توان این روایت را به عنوان روایاتی که در سلسله احکام جدید است بیاوریم، و باید بر تصرفات عدوانی و ظالمین حمل کنیم که امام علیعلیه‌السلام با بازستانی چنین اموالی، قطائع را برگرداند.

اگر جریان جمل را ریشه‌یابی کنیم که چه شد که مردم را به جنگ کشاندند، و حکومت امام علیعلیه‌السلام را متزلزل کردند، و خون بیش از سی هزار نفر ریخته شد و صحنه گردانها چه کسانی بودند، به این نتیجه می رسیم که صحنه گردانها معمولا طرفداران رژیم قبل و مسئولین حکومت قبل بودند که بالاخره هم نسبت به آینده و هم نسبت به اموالی که اختلاس کرده بودند احساس خطر می‌کردند ، لذا اموالی که دستشان بود را خرج فتنه‌ کردند.

استاندار مکه 600 هزار دینار خرج فتنه‌گران کرد، و هیچ کدام انگیزه خدائی نداشتند و در این جنگ بود که شخصیت‌های بزرگی مثل زید بن صوحان شهید شدند، امام علیه‌السلام کنار بالینش نشست و اظهار تاسف کردند و فرمودند: «رحمک الله یا زید کنت قلیل الموونه، کثیر المعونه». ای زید تو خیلی کمک می‌کردی و درخواستی هم نداشتی، و چقدر مانند او به شهادت رسید.

امّا طرف مقابل نسبت به دنیای خودشان احساس خطر کردند. وقتی هم که به بصره حمله کردند، عده‌ی زیادی را در مسجد کشتند و امام جماعت آن را هم کشتند و غارت کردند. عده‌ای را فریب دادند و عده‌ای هم سکوت کردند در صورتی که در برابر امام علیعلیه‌السلام که حق است، نباید سکوت ‌کرد. بلکه باید کنار او قرار گرفت.

پس اگر منظور روایت این باشد که امام اموال را مسترد می‌کند این حکم جدیدی نیست. امیرالمومنینعلیه‌السلام هم این کار را کرده‌اند و طبق اصل و موازین است که اموال مسلمین از دست ظالمین بیرون آید. امّا شامل مواردی که معصوم (پیامبر یا امام) این کار را انجام داده‌اند نمی‌شود و امام نقض حکم امام قبل را نمی‌کند. و اگر مقصود این باشد دیگر چنین برنامه‌ای نخواهد بود و امام هرگز در برنامه‌هایشان چیزی به عنوان قطیعه و اقطاع (هر چند به حق باشد) نیست، هر چند به حف باشد. ظاهر آن این است که حکم جدیدی است.

ب) منابع روایت:

1. قرب الاسناد، ص54

2. بحارالانوار، ج 52 ص 309 و ج 97 ص 57

3. اثبات الهداة، مرحوم حر عاملی، ج 3 ص 523 و 584

4. بشارة الاسلام، ص 234

5. معجم احادیث الامام المهدی علیه‌السلام، ج 1، ص 305

 

ج) بررسی سند روایت:

وَ عَنْهُ (ای عن هارون بن مسلم ) عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ زِيَادٍ، عَنْ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِيه‌، (جهت اینکه قرب الاسناد می‌گویند این است که سندهای کوتاه دارد.)

هارون بن مسلم

نظر مرحوم نجاشی:[5]

قال النجاشي: «هارون بن مسلم بن سعدان الكاتب السرمن‌رآئي: كان نزلها، و أصله الأنبار، يكنى أبا القاسم، ثقة وجه، و كان له مذهب في الجبر و التشبيه، لقي أبا محمد علیه‌السلام و أبا الحسن علیه‌السلام. له كتاب‌.. ایشان ساکن سامرا بوده است و اصل او از شهر انبار است، ثقه و یکی از سران مذهب است، البته در جبر و تشبیه اعتقادات خاصی داشته است.

نکته: اگر بخواهیم به صرف اینکه کسی اعتقادی بر خلاف داشته است را کنار بگذاریم، باید خیلی‌ها را کنار بگذاریم، مرحوم مامقانی در کتاب فوائدالرجالیه نام دهها نفر از بزرگان را می‌برد که یک اعتقاد بر خلاف داشته‌اند، مانند اینکه مرحوم صدوق اعتقاد به «سهو النبی» داشته است (البته ما آن را قبول نداریم، سهو نیست بلکه اسهاء است و اگر سهو هم باشد سهوالصدوق اولی من سهو النبی) می‌فرماید: ما اگر بخواهیم به جهت این اعتقادات شاذ مواخذه کنیم، باید بسیاری از بزرگان را کنار بگذاریم. درحالی که کنار یک اعتقاد شاذ ۹۹ اعتقاد صحیح دارد. اما اگر کسی اعتقاد شاذها را از این و آن بگیرد و مجمع الشواذ شود و بگوید اعتقاد من این است، چنین کسی دیگر جزء شیعه نیست.

نظر مرحوم خوئی درباره هارون بن مسلم:

بقي هنا شي‌ء: و هو أنك قد عرفت من النجاشي أن هارون بن مسلم له مسائل لأبي الحسن الثالث علیه‌السلام و عرفت من البرقي و الشيخ عده من أصحاب العسكريعلیه‌السلام. و روى الصدوق (قدس سره) مكاتبه إلى صاحب الدارعلیه‌السلام، الفقيه: الجزء 3، باب العقيقة و التحنيك و التسمية، الحديث (1535).

هذا و قد روى هارون بن مسلم، عن جملة من أصحاب الصادق علیه‌السلام، فقد تقدم روايته كتاب مسعدة بن زياد و مسعدة بن صدقة و مسعدة بن الفرج و مسعدة بن اليسع و روى عن الحسن بن موسى الحناط و الحسين بن علوان و عبيد بن زرارة و علي بن حسان و القاسم بن عروة و كلهم من أصحاب الصادق علیه‌السلام و لازم ذلك أن هارون بن مسلم لا أقل أنه قد أدرك الرضاعلیه‌السلام، إذ من البعيد جدا أن يبقى هؤلاء بأجمعهم إلى زمان الهاديعلیه‌السلام، بل إنه روى عن بريد بن معاوية، الكافي: الجزء (5)، باب أن الله تبارك و تعالى خلق للناس شكلا (19)، الحديث 1. و الجزء (6) باب التجمل و إظهار النعمة (1) الحديث 15، و الروضة، الحديث 35. و بريد بن معاوية مات في حياة الصادق علیه‌السلام كما مر في ترجمته و عليه فلا بد و أن يكون عمر هارون بن مسلم قريبا من مائة و ثلاثين سنة. و الله العالم.

ایشان از اصحاب امام دهم و یازدهم یعنی ابا محمدعلیه‌السلام و ابا الحسنعلیه‌السلام بوده ولی معمولا روایاتش از اصحاب امام صادقعلیه‌السلام است. یعنی از کسانی نقل می‌کند که در دوران امام صادقعلیه‌السلام رحلت کرده‌اند به عنوان مثال از «برید بن معاویه» که قبل از شهادت امام صادقعلیه‌السلام فوت کرده است امام صادق درسال 120 هجری بوده درحالیکه دوران امام هادیعلیه‌السلام سال 220 هجری است. او باید جزء معمرین باشد و الا در روایاتش شبهه ارسال پیش می‌آید.

پس هارون بن مسلم مشکلی ندارد.

مسعدة بن زیاد

نظر مرحوم نجاشی:[6]

مسعدة بن زياد الربعي: ثقة، عين، ثقه و جزء وجوه و چهره های سرشناس طائفه است.

البته ایشان با چند اسم دیگر مشترک است.

ایشان هم مشکلی ندارد.

پس روایت از نظر سند مشکلی ندارد. از نظر دلالت هم بیان شد که طبق یک احتمال اصلا حکم جدید نیست، وآن باز پس گیری اموال بیت المال است، و به یک احتمال دیگر ممکن است که حکم جدیدی باشد که شرح آن گذشت.

روایت یازدهم:

الف) متن روایت

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مُعَاذِ بْنِ كَثِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‌ مُوَسَّعٌ عَلَى شِيعَتِنَا أَنْ يُنْفِقُوا مِمَّا فِي أَيْدِيهِمْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا قَامَ قَائِمُنَا حَرَّمَ عَلَى كُلِّ ذِي كَنْزٍ كَنْزَهُ حَتَّى يَأْتِيَهُ بِهِ فَيَسْتَعِينَ بِهِ عَلَى عَدُوِّهِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيم‌[7]

معاذ بن کثیر گوید از امام صادق علیه‌السلام شنیدم که فرمودند: هر چه الآن دارید در راه خیر مصرف کنید، اما هنگامی که امام زمانعلیه‌السلام قیام کردند کسی که اموالی یا گنجی دارد دیگر حق تصرف ندارد و باید تحویل امام بدهد تا بر علیه دشمنش استفاده کند، و این قول خداوند است: «و كسانى كه زر و سيم می‌اندوزند و آن را در راه خدا هزينه نمى‌كنند ايشان را از عذابى دردناك خبر ده.»

معنای ظاهری روایت همین است که اندوخته و پس انداز، در زمان حال مشکلی ندارد به شرطی که حقوق خدا پرداخته شود ولی در عصر ظهور پس اندازی نیست. هر کس هر چه دارد باید تحویل دهد.

ب) منابع روایت:

1. الکافی، ج 4 ص 61

2. التهذیب، ج 4 ص 143 به همین سند ولی قبل از معاذ بن کثیر، عن حماد بن طلحه است.

3. تفسیر عیاشی، ج 2 ص 87

4. المهجة، ص 89

5. تفسیر صافی، ج 2، ص 341

6. بحارالانوار، ج 73، ص 143

7. وسائل الشیعه، ج 9 ص 547

معمولا مفسرین شیعه ذیل این آیه شریفه این روایت را نقل کرده‌اند.

ج) بررسی سند روایت:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مُعَاذِ بْنِ كَثِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ

مرحوم علامه مجلسی این روایت را تضعیف می‌کند، می‌فرماید:[8] ضعیف علی المشهور دلیل تضعیف را بیان نمی‌کنند، به نظر ما شاید مشکل محمد بن سنان باشد.

همین روایت را ایشان در ملاذ الاخیار نقل می‌کند و می‌فرماید:[9] ضعیف.

محمد بن سنان

بر خلاف مشهور به نظر ما ایشان ضعیف نیست. و در بحث های فقهی به آن پرداختیم.

معاذ بن کثیر

معاذ بن کثیر کیسه فروش بود، ایشان توثیق خاصی از مرحوم نجاشی و مرحوم کشی ندارد، او روایات متعددی در کتاب‌های ما دارد. تنها کسی که نسبت به او نظر داده است، مرحوم شیخ مفید است:[10]

و عدّه‌ المفيد من شيوخ و بزرگان أصحاب أبي عبد الله علیه‌السلام، و خاصته و بطانته و ثقاته الفقهاء الصالحين.

شیخ مفید او را از شیوخ و بزرگان اصحاب امام صادق علیه‌السلام، و خواص امام و مورد اعتماد امام و از فقهای صالح شمرده است.

مرحوم شیخ مفید در ارشاد در باب ذکر امام مهدی علیه‌السلام می‌فرماید: روایتی از ایشان نقل شده است که نص بر امام موسی بن جعفرعلیه‌السلام دارد.

معاذ بن کثیر نقل می‌کند:

روى محمد بن يعقوب بسنده عن معاذ بن كثير قال: نظر إلى الموقف و الناس فيه كثير فدنوت إلى أبي عبد الله علیه‌السلام فقلت له: إن أهل الموقف لكثير قال فصرف ببصره فأداره فيهم ثم قال: ادن مني يا أبا عبد الله غثاء يأتي به الموج من كل مكان لا و الله ما الحج إلا لكم لا و الله ما يتقبل الله إلا منكم.

به موقف نگاه کردم و مردم در آن زیاد بودند، خدمت امام صادقعلیه‌السلامرفتم، به امام عرض کردم: اهل موقف زیادند، امام علیه‌السلام یک نگاهی به جمعیت انداخت، فرمود: جلو بیا، اینها کف و خار و خاشاک روی آب هستند که موج از هر مکانی آن‌ها را آورده، به خدا قسم حج نمی‌باشد مگر برای شما و به خدا قسم خداوند قبول نمی‌کند مگر از شما.

امام علیه‌السلام به ایشان اشاره می‌کند. یعنی فکر او صحیح بوده است.

لذا این تعبیرات نسبت به این بزرگوار برای ماکفایت می‌کند.

و الله ما الحج إلا لكم لا و الله ما يتقبل الله إلا منكم:

وَ فِي الْعِلَلِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَاتِمٍ عَنْ حُمَيْدِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ علیه‌السلام وَ هُوَ جَالِسٌ عَلَى الْبَابِ الَّذِي إِلَى الْمَسْجِدِ- وَ هُوَ يَنْظُرُ إِلَى النَّاسِ يَطُوفُونَ فَقَالَ يَا أَبَا حَمْزَةَ بِمَا أُمِرَ هَؤُلَاءِ فَلَمْ أَدْرِ مَا أَرُدُّ عَلَيْهِ فَقَالَ إِنَّمَا أُمِرُوا أَنْ يَطُوفُوا بِهَذِهِ الْأَحْجَارِ ثُمَّ يَأْتُونَّا فَيُعْلِمُونَّا وَلَايَتَهُمْ.

ابو حمزه ثمالی گوید: بر امام باقر علیه‌السلام وارد شدم و او کنار دری که به سمت مسجد بود، نشسته بود و به جمعیت طواف کننده می‌نگریستند. پس فرمودند: به چه اینها امر شده‌اند، گفتم: نمی‌دانم فرمود: امر شده‌اند که دور کعبه طواف کنند و بعد به طرف ما بیایند و ولایتشان را اعلام دارند.


[1] قرب الإسناد، ص80.
[2] امتیاز مجمع البحرین این است که کلمات را در پرتو آیات و روایات بیان می‌کند.
[3] مجمع البحرين، ج‌4، ص381.
[4] .الغدیر، ج8، ص284.
[5] معجم رجال الحدیث، ج20، ص251.
[6] معجم رجال الحديث، ج‌19 ص147.
[7] الكافي، ج‌4، ص61.
[8] مرآة العقول، ج16 ص193.
[9] ملاذ الاخیار، ج6 ص418.
[10] معجم رجال الحدیث، ج18، ص186.