درس مهدویت استاد طبسی

93/11/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احکام جدید در دوران ظهور امام زمان #

مقدمه:

بحث ما بررسی روایاتی بود که مفاد آن احکام جدید در دوران امام زمانعلیه‌السلام بود. روایاتی نقل کردیم که مفاد آن تغییر قانون ارث بود به اینکه تقسیم ارث به ولادت و نسب نیست، بلکه به اخوت در عالم ذر است. روایت اول از این بخش از امام صادقعلیه‌السلام از کتاب خصال بود که بیان شد که مشکل سندی دارد. روایت دوم را مرحوم طبری امامی در کتاب خود نقل می فرماید. این روایت صراحت به برادران در عالم ذر و اشباح ندارد امّا از اینکه ارث در ولادت را نفی می‌کند -یعنی وضع و قانون موجود را نفی می‌کند- می‌توان از آن استفاده کرد.

منابع روایت جهم بن ابی جهمة:

1. دلائل الامامة، ص 260

2. البرهان، مرحوم بحرانی، ج3، ص120

3. المهجة فی ما نزل فی الحجة، ص 146

4. الشیعة و الرجعة، ج1 ص 402

5. معجم احادیث الامام المهدی علیه‌السلام ،ج 7 ص 387

بررسی سند روایت جهم بن ابی جهمة:

وَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْحُسَيْنِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ هَمَّامٍ‌، قَالَ: حَدَّثَنَا سَعْدَانُ بْنُ مُسْلِمٍ، عَنْ جَهْمِ بْنِ أَبِي جَهْمَةَ قَالَ:

ابو الحسین (محمد بن هارون تلعکبری):

ایشان از مشایخ آقای طبری است، ما توثیق خاصی را جز ترحم مرحوم نجاشی، نیافتیم.[1] البته ایشان جزء مشایخ نجاشی است و مشایخ بلاواسطه نجاشی همه ثقه هستند. پس ابو الحسین مشکلی ندارد.

ابیه (یعنی هارون) : ایشان ثقه است.[2]

ابن همام:

ایشان غیر مسلمان بوده و بعد مسلمان شده و خانوادگی پیرو مکتب اهل بیت علیهم‌السلام شدند.

نظر مرحوم نجاشی:[3]

شيخ أصحابنا و متقدمهم. له منزلة عظيمة كثير الحديث.

استاد اساتید است و از همه جلوتر است، شخصیت بزرگی است و احادیث بسیاری نقل می‌کند.

سعدان بن مسلم:

تنها چیزی که نسبت به ایشان از قدما نقل شده است، کلام مرحوم شیخ الطائفه است:[4] «له اصل و اخبرنا به جماعه» او صاحب اصل است و عده‌ای این اصل را برای من نقل کرده‌اند.

آیا صاحب اصل بودن موجب توثیق است یا نه؟ باید گفت ممکن است که بعضی این مبنا را قبول داشته باشند ولی به نظر ما اصل داشتن دلالتی بر ثقه بودن ندارد.

و طریق داشتن شیخ طوسی به ایشان هم نمی‌تواند دلیل برای وثاقت او باشد البته ممکن است که حدیثش محفوف به قرائن باشد و قرائن موجب اطمینان به صدور حدیث باشد.

مرحوم نجاشی هم ایشان را توثیق نمی‌کند و فقط می‌فرماید: او از امام صادق و امام کاظم علیهما‌السلام روایت نقل کرده و عمر طولانی داشته است و کتاب او را نقل می‌کند.

مرحوم ابن داود هم در قسم اول کتابشان ایشان را نقل می‌کند.[5]

ولی علامه حلی ایشان را نقل نمی‌کند.

نظر مرحوم سبزواری:

و في موضع من الذخيرة إنّه: ضعيف. و في موضع آخر منه‌: أنّه غير موثّق في كتب الرجال، لكن له أصل يرويه جماعة من الثقات، منهم: صفوان ابن يحيى. انتهى. و ظاهر هذه العبارة الميل إلى العمل بخبره.[6]

مرحوم سبزواری در الذخیره در یک جا تصریح می‌کند که ایشان تضعیف شده است البته ما کسی که ایشان را تضعیف کرده باشد، نیافتیم. امّا در جای دیگر بیان می‌کند: در کتب رجال توثیق نشده است و همین طور هم هست، توثیق نشده است و این معنا اعم از این است که تضعیف شده باشد.[7]

و می‌فرماید: ایشان اصل دارد که جمعی از ثقات آن را نقل کردند که از جمله‌ی آن‌ها صفوان بن یحیی است.

از این عبارت صاحب ذخیره استفاده می‌شود که ایشان به عمل کردن به روایات سعدان تمایل دارد، و او و کتابش را معتبر می‌داند.

نظر مرحوم میرداماد:[8]

و قال السيّد الداماد: سعدان بن مسلم، شيخ كبير القدر، جليل المنزلة، له أصل، رواه عنه جماعة من الثقات و الأعيان، كصفوان بن يحيى و غيره ممّا هو معدود في الفهرست. انتهى.

سعدان بن مسلم شیخ دارای جایگاه بزرگ و منزلت جلیل است، برای او اصلی است که جماعتی از ثقات و بزرگان مانند صفوان بن یحیی و غیر او نقل کردند.

این حرف متاخر متاخرین است که حدسیات است. متاخر متاخرین خیلی به ایشان بها می‌دهند. مرحوم وحید بهبهانی نیز همین نظر را دارند و مرحوم مامقانی هم می‌پذیرد.

نظر مرحوم وحید بهبهانی:[9]

و قال المولى الوحيد (رحمه اللّه)- و لنعم‌ ما قال‌-: إنّ في رواية هؤلاء الأعاظم عنه شهادة على كونه ثقة، سيما و فيهم صفوان، و يشهد عليه أيضا رواية ابن أبي عمير عنه، و أنّ القميّين رووا روايته سيّما أحمد بن محمّد ابن عيسى، و ابن الوليد منهم، و أنّ الأصحاب- حتى المتأخّرين- ربّما يرجّحون روايته على رواية الثقة الجليل، بل و على رواياتهم منه في تزويج الباكرة الرشيدة بغير إذن أبيها، و الأعاظم غير المذكورين أيضا رووا عنه مثل: الحسن ابن محبوب، و محمّد بن علي بن محبوب، و يونس ابن عبد الرحمن‌ .. و غيرهم. و يؤيده أنّه كثير الرواية، و أنّ رواياته أكثرها[10] مقبولة مفتى بها، و كتابه يرويه جماعة، و أنّه صاحب أصل، و أنّ للصدوق إليه طريقا، و هو في طريقه إلى جهم بن جهيم‌. انتهى.

خوب فرمودند: بدرستی که روایت نقل کردن بزرگان از او، دلیل بر وثاقت او است به خصوص که در بین‌ آن‌ها صفوان است و همچنین نقل روایت ابن ابی عمیر و اینکه قمی‌ها روایات او را نقل می‌کردند، شهادت بر وثاقت او است و اصحاب حتی متأخرین روایت او را بر روایت ثقه‌ی جلیل ترجیح می‌دهند و مقدم می‌کنند. و بزرگان دیگری که از ایشان روایت نقل کردند که آن‌ها را ذکر نکردیم. و وثاقت ایشان را تأیید می‌کند: کثیر الروایة بودن او و اینکه اکثر روایات او مقبول بوده و طبق آن فتوا دادند و کتاب او که جماعتی آن را نقل کردند و اینکه او صاحب اصل است و اینکه صدوق به ایشان طریق دارد.

نظر مرحوم مامقانی:

و ما ذكره موجّه متين، فإنّ من تأمّل في ذلك كلّه و أنصف، حصل له من مجموع ما ذكروه الاطمئنان بوثاقة الرجل، و حيث إنّ كونه إماميا لا شبهة فيه، يكون حديثه من الصحيح، و إن أبيت إلّا الجمود على لفظ (ثقة)، فسمّه حسنا معتمدا كالصحيح.

کلام ایشان متین است و کسی که در همه‌ی آنچه بیان کردند، تأمل کند و به دیده‌ انصاف بنگرد، برای او از همه‌ی آنچه ایشان ذکر کردند، اطمینان به وثاقت ایشان حاصل می‌شود و از آنجائی که ایشان امامی بودند، شکی نیست که حدیث او از احادیث صحیح است و اگر جمود بر لفظ ثقه باشد، حداقل حدیث او به منزله حَسَن مورد اعتماد است که به منزله صحیح است.

روایت قمی‌ها اهمیت دارد چون آن‌ها هر روایتی را نمی پذیرند، لذا از نقل آن‌ها کشف می کنیم که این شخص معتبر و ثقه است، مخصوصا در بین قمی‌ها احمد بن محمد بن عیسی و ابن ولید هستند، که نقل آن‌ها از ایشان دلالت بر اعتبار و وثاقت او دارد. ایشان روایت نقل می‌کند که در باکره رشیده اذن پدر شرط نیست و این را مقدم می‌کنند.

روایات اعاظم از ایشان اگر دلیل نباشد همراه عدم تضعیف، مؤیدی قوی بر روایات شخص است.

نظر فرزند مرحوم مامقانی:

من احاط بما نقله المولف، و الحقه فی ذیل الترجمه و تامل فی الکثره الکثیر من ثقات الرواة الذین رووا عنه و روی عنهم. یحصل له الوثوق و الاطمینان بوثاقه المترجم و مع التنزل عنها فلا محیص عده فی اعلی مراتب الحسن، فعلیه تعد روایاته حسنا کالصحیحه

کسی که به آنچه که مولف نقل کردند، احاطه داشته باشد و ملحق کند او را در ذیل ترجمه و تأمل کند در کثرت ثقاتی که از او روایت نقل کردند و او از آن‌ها روایت نقل کرده است، برای او اطمینان به وثاقت مترجم حاصل می‌شود و در صورت تنزل از وثاقت چاره‌ای نیست جز اینکه او را در اعلی مراتب حسن بشماریم، پس روایات او حسن مانند صحیح است.

به نظر ما هم اگر سعدان را موثق ندانیم لااقل حسن است.

جَهْمِ بْنِ أَبِي جَهْمَةَ (جرهم بن ابی جهنه)

ایشان مهمل است. (در کتب رجالی متعرض او نشده‌اند.)

فرزند مرحوم مامقانی به این معنی اشاره دارد که او مهمل است.[11]

مرحوم نمازی تصریح می کند:[12] لم یذکروه یعنی در سه کتاب تنقیح المقال ، معجم مرحوم خوئی و جامع الرواة نام ایشان نیامده و اگر در این سه کتاب نیامده باشد، در هیچ کتابی نیامده است.

پس مشکل سند روایت جهم بن ابی‌جهمه است که هیچ توثیقی نسبت به او وجود ندارد پس اگر توانستیم مشکل سندی روایت را به طرق دیگر مانند طریق قوت متن و یا قرائن حل کنیم، نوبت به توجیه روایت می‌رسد و الا روایت مشکل سندی دارد.

بررسی منبع روایت جهم بن ابی جهمة:

منبع اصلی و تنها منبع این روایت کتاب دلائل الامامه است. در مورد کتاب دلائل الامامه بحث است که آیا این کتاب از مرحوم طبری امامی است یا از شخص دیگری است، البته معروف و مشهور این است که کتاب از خود مرحوم طبری امامی است.

مرحوم آغا بزرگ تهرانی می‌فرماید:[13]

بطلان ما زعمه بعض: من أن دلائل الإمامة من موضوعات القرن السابع، و انما وضعه بعض الغلاة و نسبه إلى محمد بن جرير، و إنه لقصوره في فن التاريخ و الرجال رتب أسانيد روايات الكتاب بحيث يصير المؤلف- محمد بن جرير- في بعض الأسانيد من رجال القرن الخامس و في بعضها من القرن الرابع و في بعضها في القرن الثالث. و ذلك لشهادة متن الكتاب أنه من تأليفات أوائل القرن الخامس، و كان قد بقي في زوايا الخمول حتى وصلت نسخته التامة إلى السيد ابن طاوس في القرن السابع، فعرف قدره و استخرج منه أنواع رواياته و أدرجها في تصانيفه، و من المؤسف أن بعد عصر ابن طاوس ضاعت تلك النسخة التامة، كما ضاعت عنا كثير من الكتب التي كانت مصادر لتأليفات ابن طاوس، و هي في هذا الحكم سواء، و منها الدعاء و الزيارة لمحمد بن علي الطرازي المذكور في (ص 195) و لا طريق لنا إلى إثبات وجود تلك الكتب الا من وجود مضامينها في تصانيف ابن طاوس، خريط صناعة معرفة الكتب.

بطلان آنچه که بعضی گمان کردند که این کتاب جعلی بوده و از جعلیات قرن هفتم است که بعضی از غلات آن را جعل کردند و به محمد بن جریر طبری نسبت داده‌اند. مرحوم آغابزرگ تهرانی با قدرت و تحقیق وارد می‌شود و این زعم را باطل می‌کند، که کسی که این گمان را کرده است، منشأ این را کوتاهی جاعل در فن تاریخ و رجال می‌داند. منشأ شبهه از جایی است که این کتاب در زمان ابن طاووس دست ما افتاده و تا قرن هفتم یا ششم از آن خبری نبوده است. اینکه چرا امثال صاحب فهرست و نجاشی صحبتی از این کتاب نکرده اند را آغا بزرگ جواب می دهد.

دلائل الإمامة أو دلائل الأئمة كما أشرنا إليه آنفا ). لأبي جعفر محمد بن جرير بن رستم الطبري الآملي (المازندراني) المتأخر عن محمد بن جرير الطبري الكبير. و المعاصر للشيخ الطوسي(المتوفى 460) و النجاشي (المتوفى 450) و الشاهد على ذلك أمور،

(الأول) روايته في كتابه دلائل الإمامة هذا عن كثير من مشايخهما: (منهم) أبو عبد الله الحسين بن إبراهيم بن علي (عيسى خ ل) المعروف بابن الخياط القمي من مشايخ الشيخ الطوسي. (و منهم) محمد بن هارون بن موسى التلعكبري المتوفى (387) الذي يروي النجاشي عنه عن والده التلعكبري، كما يروي الشيخ الطوسي عن أخيه الحسين بن هارون بن موسى عن والده (و منهم) أبو المفضل الشيباني (المتوفى 385) الذي أدركه النجاشي أيضا و لكنه امتنع عن الرواية عنه الا بالواسطة لرعاية الاحتياط (و منهم) أبو عبد الله الحسين بن الغضائري.

(و الثاني) روايته عن جمع ممن يروون عن الصدوق أبو جعفر بن بابويه، كما يروي الشيخ و النجاشي عن جمع ممن يروون عن الصدوق أيضا

(و الثالث) أن الشيخ الطوسي و النجاشي و صاحب الدلائل هذا يروون جميعا عن جمع ممن يروون عن التلعكبري.

و (الرابع) أنه ألف الدلائل هذا بعد (411) الذي توفي فيها ابن الغضائري الذي هو شيخهم جميعا، فإنه عند ذكر معجزه صاحب الزمان (ع) (ص 300 من المطبوع) قال [نقلت هذا الخبر من أصل بخط شيخنا أبي عبد الله الحسين بن الغضائري رحمه الله‌]. فيظهر وفاته قبل النقل عن خطه[14]

اسم این کتاب یا دلائل الامامه یا دلائل الائمه است. البته می‌گویند به دلیل اینکه در مورد همه ائمهعلیهم‌السلام است، بهتر است دلائل الائمه گفته شود. مولف آن محمد بن جریر بن رستم الاملی شیعی(م460) است. او از آمل بوده و از محمد بن جریر طبری عامی (م 310) متاخر است، و شاید معاصر نجاشی و طوسی باشد.

و شواهد بر آن:

1. در این کتاب بسیار روایاتی است که نقل می‌کند از کسانی که مشایخ نجاشی و طوسی هستند، یعنی از اساتید شیخ طوسی و نجاشی بدون واسطه نقل می‌کند یعنی معاصر است و آن اساتید عبارتند از:

ابو عبد الله حسین بن ابراهیم بن علی معروف به ابن خیاط قمی از مشایخ شیخ طوسی، محمد بن هارون بن موسی تلعکبری (م387) که نجاشی از او از پدرش نقل می‌کند، شیخ طوسی هم از برادر او از پدرش نقل می‌کند، ابو مفضل شیبانی (م385) که نجاشی او را درک کرده است لکن از نقل روایت از او امتناع می‌کند مگر به واسطه، آن هم به جهت رعایت احتیاط، ابو عبد الله حسین بن غضائری

2. از کسانی نقل می‌کند که آنها از صدوق نقل می‌کنند. یعنی از شاگردان صدوق بدون واسطه نقل می‌کند همچنانکه نجاشی و شیخ از شاگردان صدوق بدون واسطه نقل می‌کند، و این یعنی اینکه با هم معاصر هستند.

3. شیخ طوسی و نجاشی و صاحب دلائل، همه از کسانی نقل می‌کنند که آنها از تلعکبری نقل می‌کنند که باز معاصر بودن را می‌رساند.

4. او کتاب دلائل را بعد از 411 تألیف کرده است، در همان سالی که ابن غضائری که استاد همه‌ی آن‌ها بوده فوت کرده است، او هنگام نقل معجزه صاحب الزمان می‌گوید: (این خبر را از اصل به خط استاد ما ابی عبد الله حسین بن غضائری نقل کردم). از این رو ظاهر می‌شود که وفات او قبل از نقل از خط ابن غضائری می‌باشد.


[1] معجم رجال الحدیث، ج17 ص318.
[2] معجم رجال الحدیث، ج19، ص235.
[3] رجال نجاشی، ص379.
[4] فهرست، ص226.
[5] الرجال لابن داوود، ص171.
[6] تنقيح المقال في علم الرجال، ج‌31، ص45.
[7] . ولی نتیجه یکی است؛ چون در این صورت او مجهول است.
[8] التعلیقه علی اصول الکافی، ص364.
[9] تنقیح المقال ج31، ص44.
[10] لم ترد في المصدر كلمة: أكثرها.
[11] تنقیح المقال، ج4 ص346.
[12] مستدرکات نمازی، ج2 ص124.
[13] الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج8، ص247.
[14] الذريعةإلى‌تصانيف‌الشيعة، ج‌8، ص: 242.