درس مهدویت استاد طبسی
93/11/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: انحرافات در جامعه قبل از ظهور امام زمان #
مقدمه:
یکی از چیزهائی که به شیعه نسبت میدهند، اعتقاد به این است که امام زمان # احکام جدید، سنت جدید، شریعت جدید یا قرآن جدیدی می آورد؛ در صورتی که حتی یک روایت هم که بیان کننده این مطلب باشد، وجود ندارد.
البته روایاتی از ائمه علیهمالسلام در مورد بعضی از احکام در زمان ظهور امام زمان # و نوع حکومت و برخورد آن حضرت با مخالفان نقل شده است، که نیاز به بررسی، توضیح و توجیه دارد مانند:
اعدام مانع زکات و اعدام زانی، کسانی که در عالم ذر اخوت داشتهاند، در این دنیا از یکدیگر ارث ببرند یعنی تغییر در قانون ارث، حکم اعدام و قتل کسانی که در تشیع و ایمانشان دروغگو هستند. عدم دریافت جزیه از اهل کتاب در زمان امام زمان # در حالی که قرآن میفرماید: ﴿حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُون﴾[1] .
ممنوع بودن حکم ربح بر مومن در معاملات (یعنی جنسی را ده تومان بخرند و به مومن پانزده تومان بفروشند.)، وجوب کمک به برادران و تجهیز یکدیگر ﴿تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى﴾[2] .
مساله قطائع پادشاهان: زمینهای وسیعی که پادشاهان برای خودشان ثبت میکنند یا به برخی هدیه میکنند. آیا این قطائع یا قطیعه در دوران امام زمان # ممنوع و حرام است؟
کسی که گنجی پیدا می کند، با قطع نظر از قوانین حکومت، قوانین خاص خود را دارد که اگر خمسش را بدهد مال خودش می شود، آیا در دوران امام زمان # نیز حکم به همین منوال است؟ یا اینکه هرچه پیدا کرد باید تحویل امام × دهد.
تغییر قبله در مسجد کوفه: امام × به نقل روایتی قبله را تعدیل میکند، منظور چیست؟ آیا منظور این است که الآن مردم کوفه رو به قبله نماز نمیخوانند؟
دستور تخریب یک سری از مساجد، آیا این تخریب مشروع و درست است یا خیر؟ اینکه ایشان منارات را تخریب میکند، آیا «المناره» اشاره به یک مناره خاص بوده و «ال» آن عهد است و یا کل منارات منظوراست؟ اصلا المنائر است یا المنابر؟ مناره است یا منبر است؟
بحث پیرامون اینکه ایشان به چه انگیزهای مسجد الحرام یا کعبه را به اساس و حدود اصلی خودش بر می گرداند.
آیا در بحث قضاوت چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا مسیر قضاوت طبق بعضی روایات تغییر میکند؟آیا شهود لازم است یا ایشان با علم خود قضاوت میکند؟
یقینا امام زمان # دین جدید و سنت جدیدی ندارند، سنت ایشان همان سنت پیامبر اکرم | است. ایشان قرآن جدیدی نمی آورند و بلکه همین قرآن است ولی باید گفت که روایاتی مشاهده میشود که ایهام دارد به اینکه امام زمان # احکام و دین جدید می آورد. ما اولا سند این روایات را بررسی میکنیم و بعد از نظر دلالی بحث خواهیم کرد.
امثال این روایات دستآویز بدخواهان شده و بدون بررسی و تحقیق در مورد سند روایت، متن و فهم روایت، معارضات روایات، بیانات فقهای شیعه در زمینه نص و دلالت آن روایت، به ایجاد شبهه و تخریب چهره مکتب اهل بیت علیهمالسلام در شبکههای ماهوارهای و غیره میپردازند.
بررسی روایات انحرافات در جامعهی قبل از ظهور:
قبل از بررسی این روایات، توجه به این نکته که در روایات هم به آن اشاره شده است، ضروری میباشد و آن اینکه جامعه و مردم در آخر الزمان چقدر از سنت پیامبر | و از تعالیم اسلام فاصله گرفتهاند؟ آیا سنتهای حضرت سنتهای جدیدی است یا اینکه در اثر تغییر یافتن سنتها و احکام اسلامی و دور شدن جامعه از واقعیات اسلامی، وقتی حضرت همان حکم اسلام را بیاورد برای جامعه، جدید به نظر می رسد؟ لذا باید روایاتی که مربوط به تحریف و انحرافات جامعه است را بطور دقیق بررسی کنیم تا مسئلهی احکام جدید برایمان روشن شود.
روایت اول:
الف) متن روایت
رجال الكشي حَمْدَوَيْهِ بْنُ نُصَيْرٍ عَنِ الْيَقْطِينِيِّ عَنْ يُونُسَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ وَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ قُولَوَيْهِ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ الْحَسَنِ مَعاً عَنْ سَعْدٍ عَنْ هَارُونَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ وَ ابْنَيْهِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ×: ...[3] عَلَيْكُمْ بِالتَّسْلِيمِ وَ الرَّدِّ إِلَيْنَا وَ انْتِظَارِ أَمْرِنَا وَ أَمْرِكُمْ وَ فَرَجِنَا وَ فَرَجِكُمْ فَلَوْ قَدْ قَامَ قَائِمُنَا عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَهُ وَ تَكَلَّمَ بِتَكَلُّمِنَا ثُمَّ اسْتَأْنَفَ بِكُمْ تَعْلِيمَ الْقُرْآنِ وَ شَرَائِعِ الدِّينِ وَ الْأَحْكَامِ وَ الْفَرَائِضِ كَمَا أَنْزَلَهُ اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ | لَأَنْكَرَ أَهْلُ التَّصَابُرِ فِيكُمْ ذَلِكَ الْيَوْمَ إِنْكَاراً شَدِيداً ثُمَّ لَمْ تَسْتَقِيمُوا عَلَى دِينِ اللَّهِ وَ طَرِيقَتِهِ إِلَّا مِنْ تَحْتِ حَدِّ السَّيْفِ فَوْقَ رِقَابِكُمْ إِنَّ النَّاسَ[4] بَعْدَ نَبِيِّ اللَّهِ | رَكِبَ اللَّهُ بِهِ سُنَّةَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ فَغَيَّرُوا وَ بَدَّلُوا وَ حَرَّفُوا وَ زَادُوا فِي دِينِ اللَّهِ وَ نَقَصُوا مِنْهُ فَمَا مِنْ شَيْءٍ عَلَيْهِ النَّاسُ الْيَوْمَ إِلَّا وَ هُوَ مُحَرَّفٌ عَمَّا نَزَلَ بِهِ الْوَحْيُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَأَجِبْ يَرْحَمُكَ اللَّه..[5] [6] [7]
عبدالله بن زراره گوید: امام صادق × به من فرمودند: به پدرت سلام مرا برسان، و بگو اگر گاهی از تو در جلسات عیبجویی میکنم، برای حفظ توست که حکومت روی تو حساس نشود. زیرا مردم و دشمنان به هر کسی که به ما نزدیک باشد، حمله می کنند و هر کسی که ما او را ستایش کنیم و جایگاهش را تثبیت کنیم، فورا او را اذیت می کنند. آنهایی که مورد توجه ما هستند دشمن برای آنها مشکل ایجاد می کند و به خاطر نزدیک بودنش با ما او را اذیت می کند. او را آماج تبلیغات قرار میدهند و او را از پا در میآورند.
اما هر کسی را که ما عیبجویی کردیم او را حمد میکنند[8] ، اگرمن گاهی پشت سر تو حرف زدم، چارهای ندارم زیرا تو مردی هستی که به ارتباط با ما مشهور هستی و به ما تمایل داری و به خاطر همین دوستی مورد مذمت مردم هستی، پس دوست داشتم که تو را عیبجویی کنم تا اینکه بفهمند که از تو بدگویی کردم و آنها از تو تعریف کنند. تا به این وسیله شر اینها را از تو دور کنم که خداوند عز و جل میفرماید: ((اما كشتى از آن بينوايانى بود كه در دريا كار مىكردند خواستم آن را معيوب كنم [چرا كه] پيشاپيش آنان پادشاهى بود كه هر كشتى [بیعیبی] را به زور مىگرفت )). من هم به خاطر اینکه تو را از من نگیرند و نکشند، عیبجویی کردم.
بر شما باد که تسلیم امر ما باشید، و مطالب را به ما برگردانید و منتظر امر ما و امرخود و فَرَج ما و فَرَج خود باشید. و اگر قائم ما قیام کرد و سخنگوی ما سخن گفت، تعلیم قرآن و شرائع دین و احکام و واجبات را از نو شروع میکند و از نو یاد میدهد، به همان گونهای که خداوند بر پیامبر | نازل کرد.
وقتی که امام از نو قرآن تعلیم دهد و از نو تفسیر بگوید، اهل تصابر (یعنی کسانی که یک رتبه علمی دارند و میگویند ما مفسر و محقق و فقیه و متخصصیم در معارف اسلامی) ، درمقابل بیان حضرت موضع شدیدی میگیرند (چون آنها طور دیگری فهمیدند و طور دیگری بیان میکنند).
خداوند بر این مردم همان سنن امتهای قبل را بار کرده است. پس تغییر دادند، تحریف کردند و زیاد کردند و کم کردند پس آنچه امروز مردم بر آن هستند،ز آنچه از جانب خداوند وحی به آن نازل شد، منحرف است.
ب) توضیح روایت
لَأَنْكَرَ أَهْلُ التَّصَابُرِ فِيكُمْ ذَلِكَ الْيَوْمَ إِنْكَاراً شَدِيداً: الآن وهابیها در مکه و مدینه دانشگاههایی دارند که درآن صدها و بلکه هزاران نفر فارغ التحصیل میشوند ولی خروجی آن مسلمان کشی است، در حالی که قرآن می فرماید: ﴿اشد الناس عداوه للذین آمنوا الیهود﴾ وقتی به آنان گفته می شود، دشمن اهل ایمان یهود است، چرا با آنها درگیر نمی شوید؟ میگویند: قاتلوا الذین یلونکم من الکفار یعنی شیعه، به قول ابن عباس اینها مانند خوارجاند بلکه خود خوارجاند که آیاتی که مربوط به کفار است را بر مسلمین تطبیق می دهند.
سؤال میکنیم: ملاک کجا است و نزدیکتر به کجا؟ به سعودی، افغانستان، اردن، لبنان، سوریه یا...؟
آنها قرآن میخوانند ولی طوری تفسیر می کند که اصلا ضرری برای یهود و نصاری نداشته باشد اما کشور مسلمانی مانند سوریه و عراق را ویران میکنند.
آنها شریعت را طوری تفسیر می کنند و توضیح می دهند که پیرو آن، به جای اینکه به جنگ غاصبان و اشغالگران صهیونیسم برود، به جنگ مسلمان میرود. لذا وقتی امام زمان # میآیند قرآن را از نو تعلیم میدهند چون آنها تفسیر قرآن را غلط فهمیدند و تفسیری اشتباه از آن ارائه دادند.
بحث و مذاکرهی جالبی بین ابن عباس و معاویه است که نشان میدهد تفکر امروز وهابیان همان تفکر اموی است:
عن سليم بن قيس قال: قدم معاوية بن أبي سفيان حاجا في خلافته فاستقبله أهل المدينة... ثم إن معاوية مر بحلقة من قريش فلما رأوه قاموا غير عبد الله بن عباس- فقال له يا ابن عباس ما منعك من القيام كما قام أصحابك إلا لموحدة أني قاتلتكم بصفين فلا تجد من ذلك يا ابن عباس فإن ابن عمي عثمان قد قتل مظلوما قال ابن عباس فعمر بن الخطاب قد قتل مظلوما قال إن عمر قتله كافر.
قال ابن عباس فمن قتل عثمان؟ قال قتله المسلمون. قال فذلك أدحض لحجتك. قال فإنا قد كتبنا في الآفاق ننهى عن ذكر مناقب علي و أهل بيته فكف لسانك فقال يا معاوية أ تنهانا عن قراءة القرآن؟ قال لا-. قال أ تنهانا عن تأويله؟ قال نعم. قال فنقرؤه و لا نسأل عما عنى الله به ثم قال فأيهما أوجب علينا قراءته أو العمل به؟ قال العمل به.
قال فكيف نعمل به و لا نعلم ما عنى الله؟ قال سل عن ذلك من يتأوله غير ما تتأوله أنت و أهل بيتك. قال إنما أنزل القرآن على أهل بيتي فأسأل عنه آل أبي سفيان يا معاوية أ تنهانا أن نعبد الله بالقرآن بما فيه من حلال و حرام- فإن لم تسأل الأمة عن ذلك حتى تعلم تهلك و تختلف. قال اقرءوا القرآن و تأولوه و لا ترووا شيئا مما أنزل الله فيكم و ارووا ما سوى ذلك. قال فإن الله يقول في القرآن يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ- وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ- قال يا ابن عباس اربع على نفسك و كف لسانك.[9]
در كتاب احتجاج از سليم بن قيس روايت ميكند كه گفت: معاويه در زمان خلافت خود پس از اينكه حج بجاى آورد راهی مدينه طيبه شد اهل مدينه از وى استقبال نمودند... سپس معاويه به گروهى از قريش برخورد كه نشسته بودند، عموم ايشان از جا برخاستند، ولى ابن عباس از جای خود برنخاست! معاويه به او گفت: براى چه برنخاستى؟ مگر كينهاى از جنگ صفين در دل دارى، ناراحت مباش پسر عموی ما عثمان به ستم كشته شد.
ابن عباس گفت: عمر هم كشته شد، پس چرا خون او را مطالبه نميكنى؟ معاويه که محکوم شده بود، گفت: عمر را شخص كافرى كشت. ابن عباس: عثمان را چه كسى كشت؟ معاويه: مسلمانان او را كشتند. ابن عباس: همين دليل براى سكوت تو كافى خواهد بود.
معاويه گفت: ما به عموم گماشتگان خود نوشتهايم: بايد مردم از ذكر فضائل و مناقب على بن ابى طالب خود دارى نمايند، تو نيز بايد خود دارى كنى. ابن عباس گفت: ما را از خواندن قرآن جلوگيرى ميكنى!؟ معاويه گفت: نه.
ابن عباس: ما را از تفسير و معنا كردن قرآن نهى ميكنى؟ معاويه گفت: آرى ابن عباس گفت: قرآن بخوانیم و از معنای آن سوال نکنیم، خواندن قرآن واجبتر است يا عمل كردن به آن؟ معاويه گفت: عمل كردن به قرآن. ابن عباس: قرآنى را كه معناى آن را ندانيم چگونه به آن عمل كنيم!؟ معاويه گفت: معنا و تأويل قرآن را از كسى جويا شو كه غير از اهل بيت تو باشد. ابن عباس گفت: قرآن بر اهل بيت من نازل شده، آيا جا دارد كه معناى آن را از آل ابو سفيان جويا شوم!؟ اى معاويه! آيا جا دارد كه ما را از عمل كردن به حلال و حرام قرآن باز دارى! اگر اين امت از معانى قرآن پرسش نكنند دچار اختلاف و هلاك خواهند شد!! معاويه: قرآن را بخوانيد و تأويل هم بكنيد، ولى آن آياتى را كه در شأن شما نازل شده براى مردم روايت نكنيد! موضوعات ديگرى را روايت كنيد. ابن عباس گفت: خدا ميفرمايد: ميخواهند نور خدا را خاموش كنند، اما خدا نور خود را كامل ميكند؛ اگر چه كفار را خوش نيايد.
معاويه گفت: اى ابن عباس! آرام باش، جلو زبان خود را بگير! اگر هم [فضائل علی× را]ميگوئى در خفا بگو، آشكارا مگو! موقعى كه معاويه وارد منزل شد، مبلغ صد هزار درهم براى ابن عباس فرستاد، تا شايد جلو زبان خود را بگيرد.
از ابتدا سیاست، محاربه با فرهنگ شیعه و حق و آتش زدن کتب بوده است، به خاطر همین سیاستها بوده است که فرهنگ شیعه که فرهنگ اسلام ناب است به صورت علنی وهمه جانبه مشاهده نمیشود.