درس مهدویت استاد طبسی

مهدویت

93/02/21

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه
آخرین روایتی را که در ارتباط با حکم خروج قبل از ظهور امام زمان× مطرح کردیم، روایت متوکل بن هارون ثقفی است که در آن، امام صادق× بیاناتی می‌فرمایند. ما سند و متن روایت را به تفصیل خواندیم و اکنون تتمه بحث را بیان می‌کنیم.
بررسی سندی روایت هفتم
اگر روایتی، بخواهد مستند حکم شرعی قرار گیرد، باید معتبر باشد، به همین جهت این روایت را از نظر سندی بررسی می‌کنیم.
بیان مرحوم خوئی در مورد متوکل بن عمیر
أقول: يظهر من النجاشي و الشيخ أن المتوكل، هذا و هو الذي يروي دعاء الصحيفة عن يحيى بن زيد، كان له ابن يسمى عمير باسم جده والد المتوكل كما أن المتوكل بن عمير سمي باسم جده والد عمير، هذا، و المذكور في أول الصحيفة أن الراوي له هو المتوكل بن هارون، و يمكن الجمع بإمكان أن والد المتوكل الذي هو جد المتوكل الراوي كان اسمه هارون، فوصف المتوكل الراوي بابن هارون و الله العالم.
شاهد کلام:
«و كيف كان فهو لم تثبت وثاقته، غير أن ابن داود ذكره في القسم الأول [ قسم عدول] و لعل ذلك من جهة أصالة العدالة و الله العالم و طريق الشيخ إليه مجهول»[1]
و به هر حال وثاقت متوکل بن عمیر ثابت نشده است جز اینکه ابن داود او را در قسم اول رجال [ قسم عدول] خود ذکر کرده است و شاید توثیق ابن داود بر اساس أصالة العدالة باشد. أصالة العدالة این است: هر شیعی که تضعیف نشده است، اصل این است که ثقه باشد. البته چنین مبنایی مورد پذیرش همه – و مرحوم خوئی – نمی‌باشد. و بر اساس عدم پذیرش چنین مبنایی است که توثیقات متأخرین را نمی‌پذیرند، زیرا توثیق متأخرین یا حدسی است و یا طبق مبنای أصالة العدالة است.
بیان صاحب لوامع الانوار العرشیه
آقای سیدمحمدباقر موسوی شیرازی، صاحب لوامع الانوار العرشیه در مورد متوکل بن عمیر می‌فرماید:
 «اعلم انه لم ینص احد من الاصحاب علی توثیق المتوکل غیرأن ابن داود ذکر سبطه متوکل بن عمیر فی الموثقین و هو لا یجدی»[2]
احدی از اصحاب، متوکل را توثیق ننموده‌اند، جز اینکه، ابن داود سبط او را در قسمت موثقین ذکر کرده است، که فایده‌ای بر آن مترتب نیست.
*پس راوی مجهول است. البته، جهالت او هیچ تاثیری در اعتبار و قوت متن صحیفه سجادیه ندارد.
اشکالی دیگر بر سند روایت
در مقدمه صحیفه آمده است که: «حَدَّثَنَا السَّيِّدُ الْأَجَلُّ، نَجْمُ الدِّينِ، بَهَاءُ الشَّرَفِ، أَبُو الْحَسَنِ: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَن‏»
متكلم این «حدثنا» کیست؟ خود این فرد کیست؟
بیان جناب شیرازی در لوامع
« اختلفوا فی المتکلم بهذا القائل...»[3]
در راوی سند صحیفه سجادیه که در اول سند آن، می‌فرماید: «حدثنا» اختلاف است. بعضی مثل شیخ بهایی معتقدند که او شیخ جلیل، ابن سکون، از علما موثق ما می‌باشد. شیخ بهایی مستند حرف خود را،قول کفعمی در حاشیه مصباح می‌داند.مرحوم شیرازی می‌فرماید که بعضی هم،گوینده «حدثنا» را عميد الرؤساء «رضى الدّين، ابو منصور، هبة اللّه ابن حامد الحلّى» می‌دانند که این قول را هم، مرحوم داماد برگزیده است.‏
البته؛ بنده روی این اشکال اصراری ندارم.مهم همان اشکال اول است که در وثاقت متوکل بن عمیر بحث شده بود. باز هم می‌گوییم، اشکال در سند روایت، ربطی به اعتبار صحیفه ندارد، چون صحیفه از قوت متن و تواتر متن برخوردار است. در اینجا راجع به اعتبار صحیفه سجادیه چند نکته‌ای عرض می‌کنم.
بیان مرحوم مجلسی در مورد صحیفه سجادیه
«العلّة الّتي من أجلها سميّت الصحيفة السّجاديّة بزبور آل محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و انجيل أهل البيت عليهم السّلام‏»[4]
مرحوم مجلسی در بحارالانوار در علت تسمیه صحیفه به زبور و انجیل آل محمد می‌فرماید: همانگونه که خداوند این دو کتاب را بر زبان حضرت داوود و عیسی جاری کرد، صحیفه را نیز بر زبان امام سجاد جاری کرد.[ لذا ما دیگر نیازی به بررسی سند هم نداریم]
مرحوم مجلسی می‌فرمایند: جد شیخ بهایی(شیخ شمس الدین جبعی) می‌گوید، این صحیفه را از روی دستخط شیخ عالم و شهید سعید محمدابن مکی (شهید اول) استنساخ کردم و او روی نسخه خود نوشته: این صحیفه را از روی دستخط علی ابن احمد سدید نوشتم و او نیز نوشته این نسخه را (همینطور دست به دست)... کوشیده ام هیچ اعرابی از آن اشتباه نشود مگر اینکه از چشم من افتاده باشد. شیخ شمس الدین می‌فرماید: این نسخه را با اصل آن مقابله کردم و مواضعی را که برایم روشن نبود، به همان شکل نوشتم. ابن سدید می‌گوید که صورت این کتاب را برای عالم جلیل القدر سید جلال الدین عماد الاسلام خوانده و سپس با روایت بهاءالشرف مقابله کردم.[5]
بیانی دیگر از علامه مجلسی
 علامه مجلسی می‌فرماید: «إلى غير ذلك من الطرق الكثيرة التي‏ تزيد على‏ الآلاف و الألوف‏...»[6]
طریق روایت صحیفه سجادیه افزون بر 1000 طریق است. [ پس این می‌شود فوق تواتر، لذا اگر در متوکل تشکیک کردیم ربطی به متن ندارد و ضرري به اعتبار و صحت آن نمي‌رساند.]
و باز در جایی دیگر، می‌فرماید:
 «و الذي رأيت من أسانيد الصحيفة بغير هذه الأسانيد فهي أكثر من أن تحصى و لا شك لنا في أنها من سيد الساجدين أما من جهة الإسناد فإنها كالقرآن المجيد و هي متواترة من طرق الزيدية أيضا و أما من حيث العبارة فهي أظهر من أن يذكر فهو كالقرآن المجيد في نهاية الفصاحة و أما من جهة الإحاطة بالعلوم الإلهية فهو أيضا ظاهر لمن كان له أدنى معرفة بالعلوم»[7]
سندهای صحیفه بیشتر از آن است که قابل شمارش باشد و هیچ شکی نیست که صحیفه سجادیه از سیدالساجدین است چرا که از نظر سند همانند قرآن مجید است. و از طریق زیدیه نیز به تواتر نقل شده و از حیث عبارت نیز همانند قران مجید در نهایت فصاحت می‌باشد و از جهت احاطه بر علوم الهیه نیز بسیار بر اهل معرفت واضح است. باز می‌فرماید که هیچ شکی نیست که صحیفه کامله از حضرت سیدالساجدین بوده، چرا که انشاء آن، از جهت متن، فصاحت، بلاغت و شمول بر علوم الهی از غیر معصوم، ممکن نیست.
بیان صاحب جواهر در مورد صحیفه سجادیه
و فيالصحيفة المعلوم أنها من السجاد (عليه السلام) في دعاء يوم الجمعة و ثاني العيدين «اللهم إن هذا المقام مقام لخلفائك و أصفيائك و مواضع أمنائك في الدرجة الرفيعة... و فيه مواضع للدلالة على المطلوب»[8]
صاحب جواهر پس از آنکه می‌فرماید: واضح است که صحیفه از امام سجاد است، به دعای روز جمعه و عیدین صحیفه استناد می‌کند.
*همچنین شیخ اعظم در مکاسب، به دعای 39 صحیفه و دعای روز دوشنبه، از لحاظ فقهی، استناد می‌کند.
بیان مرحوم بروجردی در مورد صحیفه سجادیه
مرحوم بروجردی در کتابالبدر الزاهر في صلاة الجمعة و المسافر در مورد صحیفه سجادیه می‌فرماید:
«و لا يخفى أنّ كون الصحيفة من الإمام× من البديهيات، و هي زبور آل محمد صلّى الله عليه و آله يشهد بذلك أسلوبها و نظمها و مضامينها التي يلوح منها آثار الإعجاز، و لها أسناد ذكرها الشيخ و النجاشي، و لشارحها السيد عليخان «قده» أيضا سند عنآبائه، و لنا أيضا سند آخر إليها»[9]
مخفی نماند که انتساب صحیفه به امام سجاد از بدیهیات است و آن، زبور آل محمد است و بر این ادعا، اسلوب و نظم و محتوای صحیفه که از آن، اعجاز ظاهر می‌شود، شاهد است و برای صحیفه اسنادی است که شیخ طوسی و نجاشی آن‌ها را ذکر کرده است و همچنین شارح صحیفه هم سندی را از آبائش نقل کرده است، ضمن اینکه سندهای دیگری هم موجود است.
بیان حضرت امام خمینی در مورد صحیفه سجادیه
حضرت امام در کتاب شریف مکاسب می‌فرماید:
«هذا كلّه مع الغضّ عن أسناد الروايات و القرائن القائمة في متونها، و إلّا فأبواب المناقشة في الإسناد و الدلالة في كثير منها مفتوحة، حتّى في الصحيفة المباركة السجّاديّة فإنّ سندها ضعيف. و علوّ مضمونها و فصاحتها و بلاغتها و إن توجب نحو وثوق على صدورها لكن لا توجبه في جميع فقراتها واحدة بعد واحدة حتّى تكون حجّة يستدلّ بها في الفقه و تلقّي أصحابنا إيّاها بالقبول كتلقّيهم نهج البلاغة به لو ثبت في الفقه أيضا، إنّما هو على نحو الإجمال و هو غير ثابت في جميع الفقرات»»[10]
مرحوم امام خمینی در کتاب مکاسب شان به این مطلب اشاره می‌کنند که سندصحیفه سجادیه، از دید فقها، ضعیف است. اما مضمون و فصاحت و بلاغت آن بسیار بالا بوده که مایه وثوق به صدور آن، از طرف امام می‌شود، هر چند این وثوق را نمی‌توان در همه فراز های صحیفه جاری کرد تا بتوان از نظر فقهی به آن استناد کرد. [البته افرادی مثل شیخ انصاری و صاحب جواهر، استناد فقهی هم کرده‌اند.] بعد می‌فرمایند که اصحاب ما صحیفه را مثل نهج البلاغه، تلقی به قبول کردند.البته متن آن، در فقه به نحو اجمال مورد قبول است ولی همه فراز های آن، قابل استناد فقهی نمی‌باشد. [ امروزه تبلیغ می‌کنند که در نهج البلاغه مدح فلانی آمده است، مگر شما نهج البلاغه را قبول ندارید؟ باید در جواب گفت: مگر شما خطبه شقشقیه را قبول ندارید؟ ضمنا آیا واقعا عبارت «لله درّ فلان؟» جزء فرمایشات امام علی است؟ در جواب باید گفت که چنین کلامی از امام نمی‌باشد.مرحوم تستری در کتاب شریف بهج الصباغة فی شرح نهج البلاغة،[11] چندین صفحه راجع به این موضوع صحبت می‌کند و می‌فرماید که این کلام از امام نیست و سید رضی اشتباه کرده است.] پس به هرحال صحیفه و نهج البلاغه به اجمال مورد قبول است.
بیان مجلسی اول در روضة المتقين
مرحوم مجلسی اول در کتاب روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه می‌فرماید:
«و اعلم أن سند الصحيفة إلى عمير بن المتوكل كثيرة مستفيضة لكن ما بعده من عمير و المتوكل مجهولان و لا يضر جهالتهما لوجوه»
و بدان که سند صحیفه تا عمیر بن متوکل بسیار است تا حدی که به استفاضه رسیده است ولکن بعد از عمير بن متوكل، عمیر و متوکل مجهول هستند و این جهالت ضرری به اعتبار صحیفه نمی‌زند و دلیل به جهت وجوهی است. [ مرحوم مجلسی فقط وجه اول را ذکر کرده است و در کتاب شریف شان، وجه دوم و سوم و... نیامده است. شاید هم که در لابلای بحث، به وجوه اشاره شده است.]
«(الأول) إن عبارة الصحيفة دالة على أنها ليست من البشر سيما من عمير و المتوكل اللذان ليسا من علماءالعامة و لا من علماء الخاصة فإن علماء العامة كيف يمكنهم أن ينسبوا ذلك إلى أئمتنا عليهم السلام و الخاصة كيف كانوا بهذه الفضيلة العظيمة و لم يكن يعرفهم أحد أصلا على أن الوجدان الخالي عن التعصب يجزم بأنها فوق كلام المخلوق و يمكن أن تكون من كلام الله تعالى بأن تكون منقولة عن النبي صلى الله عليه و آله إليهم صلوات الله عليهم»
اول: متن صحیفه، دال بر این است که از بشر صادر نشده است [چون متن بسیار قوی است] چه برسد که بگوییم از عمیر و متوکل صادر شده است. چون این دو از علمای عامه و خاصه نیستند. [اگر جزء علمای عامه باشند] پس علمای عامه چگونه برایشان ممکن است که آن را به ائمه ما نسبت دهند؟ [ چون این‌ها بنای شان بر مخفی کردن است، ولادت امیرالمومنین در کعبه را که اخبار متواتری هم دارد چنان علمای عامه حذف کردند که نکند اثری از آن بماند] و اگر جزء علمای شیعه باشند، چگونه ممکن است که چنین شخصیت‌هایی در بین شیعیان باشند ولی ناشناخته باقی مانده‌اند. آنچه که می‌توان بر آن – بدون تعصب – جزم پیدا کرد این است که این صحیه فوق کلام مخلوق است و امکان دارد که از کلام خداوند تبارک و تعالی باشد که از پیامبر به ائمه طاهرین رسیده است.
«و الظاهر أن ذلك الكلام كان من إلهام الله تعالى على قلوبهم و ألسنتهم و لا نشك في إمكانه للأخبار المتواترة (إما) بأن من زهد في الدنيا أو أخلص العبادة لله تعالى أجرى الله أو فتح الله ينابيع الحكمة من قلبه على لسانه، و هذه المرتبة دون مرتبتهم عليهم السلام كما اعترف العامة أيضا بذلك فإنهم يجوزون تلك المرتبة لجنيد البغدادي، و لأبي يزيد البسطام و لإبراهيم البلخي و أمثالهم و هم معترفون بأن مرتبة أئمتنا عليهم السلام أعلى منهم بكثير (و أما) من جهة الأخبار الكثيرة من الطرفين الصحيحة من الجانبين أنه لا يزال العبد يتقرب إلى بالنوافل حتى أحبه فإذا أحببت كنت سمعه، و بصره، و يده، و لسانه- فكيف يستبعد أن يكون الله تعالى تكلم على لسان سيد العارفين و الزاهدين و العابدين»
و ظاهر امر این است که صحیفه سجادیه، الهامی از طرف خداوند به قلب و زبان ائمه طاهرین است و ما شکی در امکان چنین حالتی برای ائمه طاهرین نداریم. زیرا روایات متواتره داریم که افراد زاهد و مخلصین در دنیا، چشمه های حکمت از قلب شان بر زبان شان جاری می‌شود. و چنین حالتی دون مرتبه والای آن‌ها می‌باشد و عامه هم به چنین مقاماتی، اعتراف کرده‌اند [شرح حال امام زین العابدین را در کتابهای اهل سنت - حتی متعصب‌ترین آن‌ها - نگاه کنید که چه تعابیری در مورد ایشان، دارند. با تعابیری مثل: الامام القدوة سیدالعابدین از آن حضرت یاد می‌کنند.] عامه، چنین حالات و مقاماتی را برای افرادی مثل جنید بغدادی و بایزید بسطامی و ابراهیم بلخی روا می‌دانند، در حالیکه خودشان معترفند که مرتبه ائمه طاهرین ما از چنین افرادی، به مراتب بالاتر است. و از طرفی اخبار بسیاری از فریقین، داریم که انسان بر اثر قرب نوافل به جایی می‌رسد که دست و زبان و گوش و چشم او، الهی می‌گردد. پس چه بُعدی دارد که خداوند تبارک و تعالی بر زبان امام سجاد، تکلم کرده باشد.
«هذا على أفهام العامة، و أما الخاصة فلا خلاف عندهم في ذلك و أخبارنا بذلك متواترة بالنسبة إلى الجميع صلوات الله عليهم، و لهذا سميت الصحيفة بإنجيل أهل البيت و زبور آل محمد صلوات الله عليهم أجمعين، كما أن الإنجيل كان يجري على لسان عيسى بن مريم عليهما السلام، و الزبور يجري على لسان داود×»[12]
چنین بیاناتی برای فهم عامه بود و اگر نه [ نزد خاصه] شکی در این نمی‌باشد که صحیفه از طرف خداوند بر زیان امام سجاد جاری شده است. و به همین جهت است که صحیفه به انجیل اهل بیت و زبور آل محمد، نامیده شده است، همانگونه که انجیل بر زبان عیسی بن مریم و زبور بر زبان حضرت داود جاری شده است.
نتیجه:
 تضعیف سند صحیفه به معنای تضعیف خود صحیفه نیست.


[1] معجم‏رجال‏الحديث، خوئی، ج14، ص178.
[2] لوامع الانوار العرشیه، موسوی شیرازی، ج1، ص22.
[3] لوامع الانوار العرشیه، موسوی شیرازی، ج1، ص10.
[4] بحار الأنوار، مجلسی، ج‏110، ص424.
[5]. ر. ک به جلد 107 بحارالانوار صفحات 50 به بعد.
[6] بحار الأنوار، مجلسی، ج107، ص49.
[7] بحار الأنوار، مجلسی، ج107، ص59.
[8] جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج.‌، ص158
[9] البدر الزاهر في صلاة الجمعة و المسافر، بروجردی، ص40.
[10] المكاسب المحرمة، للإمام الخميني، ج.‌، ص481‌
[11]  بهج الصباغة، ج9، ص480 و ص509 و ج2، ص399.
[12] روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه؛ مجلسی اول، ج‌، ص418 [این جلد، مخصوص شرح مشیخه من‌لایحضر الفقیه است، زیرا شیخ صدوق، مشایخ خود را در آخر من‌لایحضر الفقیه، – مثل شیخ طوسی در آخر تهذیب - ذکر می کند و مرحوم مجلسی هم، به شرح مشایخ پرداخته است].