مقدمه
بحث ما راجع به بررسی به بررسی روایاتی بود که مفادش،
نهی از خروج قبل از ظهور امام زمان است. گفتیم، قیامهایی
وجود دارد که روایات ناهیه را نقض میکند. قیامهایی
که توسط ائمه طاهرین مورد تأیید واقع شده است و یا امام از
وقوع آن در آینده خبر میدهد و افراد را به تبعیت از آن رایات،
ترغیب مینماید.آخرین قیامی که از آن، سخن گفتیم،
قیام یمانی بود و اکنون، تتمه بحث را بیان میکنیم.
ادامه بحث قیام یمانی
گفتیم که دو روایت، به صراحت پرچم یمانی را تایید
کرده و در یکی از آنها مردم را به تبعیت از آن ملزم نموده است.
باز تکرار کنم که نظر بنده نسبت به خصوصیات یمانی غیر از حرف
دیگران است. من خصوصیت و مثبت بودن و لزوم تبعیت از او را قبول ندارم،
هر چند امروز معروف همین هست که یمانی چهرهای مثبت و پرچمش
اهدی الرایات است.
منبع دو روایت، کتاب الغیبة نعمانی و ارشاد شیخ مفید
بود. این روایت - با غمض نظر از سند آن – حاوی دو نکته است. اول: قیامهای
قبل از ظهور، مورد تأیید است، دوم: قیام های «یدْعُو إِلَى الْحَقِّ وَ إِلى طَرِيقٍ مُسْتَقِيم» نهی نشدهاند و محکوم نیستند بلکه مورد تأیید
هستند. شیخ مفید در ارشاد، روایت را مرسلا از سیف بن عمیر
نقل میکند.
«سَيْفُ
بْنُ عَمِيرَةَ عَنْ بَكْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ
خُرُوجُ الثَّلَاثَةِ السُّفْيَانِيِ وَ الْخُرَاسَانِيِ وَ الْيَمَانِيِّ فِي
سَنَةٍ وَاحِدَةٍ فِي شَهْرٍ وَاحِدٍ فِي يَوْمٍ وَاحِدٍ وَ لَيْسَ فِيهَا رَايَةٌ
أَهْدَى مِنْ رَايَةِ الْيَمَانِيِّ لِأَنَّهُ يَدْعُو إِلَى الْحَق»[1]هر چند ظاهرا درجای دیگر، بصورت مسند، ذکر میکند:
«أَخْبَرَنِي
أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ بِلَالٍ الْمُهَلَّبِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ
بْنُ جَعْفَرٍ الْمُؤَدِّبُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ
مُحَمَّدِ بْنِ قُتَيْبَةَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ
الصَّبَّاحِ قَالَ سَمِعْتُ شَيْخاً مِنْ أَصْحَابِنَا يَذْكُرُ- عَنْ سَيْفِ
بْنِ عَمِيرَةَ قَالَ»[2]اولا: این روایت مرسل است
ثانیا: اگر متن، همین هم باشد باز در سندش، فردی بنام
ابن قتیبه است.مرحوم خوئی در مورد ایشان میفرماید:
«فما عن المدارك من أن علي بن محمد بن قتيبة غير
موثق و لا ممدوح مدحا يعتد به»
[3] و حق هم همین است.
البته این روایت را شیخ طوسی هم در کتاب خودشان نقل
کردهاند.
«وَ عَنْهُ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ بَكْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَزْدِيِ
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ خُرُوجُ الثَّلَاثَةِ الْخُرَاسَانِيِّ وَ السُّفْيَانِيِّ
وَ الْيَمَانِيِّ فِي سَنَةٍ وَاحِدَةٍ فِي شَهْرٍ وَاحِدٍ فِي يَوْمٍ وَاحِدٍ وَ
لَيْسَ فِيهَا رَايَةٌ بِأَهْدَى مِنْ رَايَةِ الْيَمَانِيِّ يَهْدِي إِلَى الْحَق»[4] نتیجه:
دو روایت در تایید قیام یمانی داریم
که قبل از ظهور است و منصوص العلة هم هست، پس نمیتوان گفت که هر قیامی
قبل از ظهور باطل است.
رایات سود:
پرچم دیگری که ائمه طاهرین، بشارت به آن دادهاند، رایات
سود [پرچمهای سیاه اهل مشرق] است. باز هم لازم نیست که بنده، درسهاي
4 سال قبل را که موجود است تکرار کنم. من نظر نهایی را نسبت به این
پرچمها داده ام که چقدر مورد تایید است.
از فریقین در زمینهی رایات سود روایاتی
رسیده است. در عامه از افرادی مثل ابن حماد و یا حاکم نیشابوری
در مستدرک [ در نظر اهل سنت، وی امام الحدیث است] در این زمینه،
روایت وارد شده است.
[5] از خاصه هم روایاتی، وارد شده است که ابتدا آنها
را بیان میکنیم.
روایت خاصه
«حَدَّثَنَا
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ
عَنْ أَخِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ
الْحَلَبِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ يَحْيَى بْنِ
سَامٍ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ:
كَأَنِّي بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ يَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا
يُعْطَوْنَهُ ثُمَّ يَطْلُبُونَهُ فَلَا يُعْطَوْنَهُ فَإِذَا رَأَوْا ذَلِكَ
وَضَعُوا سُيُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِمْ فَيُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلَا
يَقْبَلُونَهُ حَتَّى يَقُومُوا وَ لَا يَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى صَاحِبِكُمْ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُ أَمَا إِنِّي لَوْ أَدْرَكْتُ ذَلِكَ
لَاسْتَبْقَيْتُ نَفْسِي لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ»[6] [7]
ابو خالد كابلى از امام باقر× روايت كرده است كه آن حضرت فرمود: گوئى مىبينم كه قومى در
مشرق خروج كردهاند و خواستار حقّاند ولى به ايشان داده نمىشود، باز خواستار آن
مىشوند و به آنان داده نمىشود، پس چون چنين مىبينند شمشيرهاى خود را بر گردن
خويش مىافكنند (آماده كارزار مىشوند) پس آنچه مىطلبند به ايشان بدهند ولى ايشان
از پذيرفتن آن خوددارى مىكنند تا اينكه قيام نمايند و آن را به كسى باز ندهند مگر
به صاحب شما، كشتگانشان شهيدند، هان كه اگر من آن روز را درك ميكردم جان خود را
براى يارى صاحب اين امر نگاه ميداشتم.
این روایت، قیام قبل از ظهور را تأیید
میکند، چون میفرماید: «قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُ»
نمیخواهم وارد بررسی سندی بشوم، چون طرف مقابل ما اینها
را میپذیرد و ما فعلا این روایات را به عنوان نقض
ذکر میکنیم. [ هرچند نظر خودم چیز دیگری است] این
روایت از طریق عامه هم با چنین مضمونی از ابن مسعود، نقل شده
است. کرارا گفته ام که نظر ما نسبت به ابن مسعود مثبت نیست. البته بعضي از معاصرین،
مرحوم مامقانی تلاش میکنند که او را تبرئه و تقدیس و توثیق کنند و ادلهای
هم ذکر میکنند. از قدما هم، سید مرتضی میفرماید که اتفاق امت بر وثاقت
ابن مسعود میباشد، هر چند مرحوم خوئی بحث مفصلی در این زمینه
دارند و مشروح تر از ايشان، بیان مرحوم تستری است که تمام ادله را رد
میکنند و همان حرف ابن شاذان را تکرار میکنند که: «والي القوم و مال
معهم و قال بهم»
روایت اول عامه در مورد رایات سود
«قال: حدّثنا نعيم، حدّثنا محمّد بن فضيل و عبد
اللّه بن إدريس و جرير عن يزيد بن أبي زياد عن إبراهيم عن علقمة عن عبد اللّه،
قال: بينما نحن عند رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم، إذ جاء فتية من بني
هاشم، فتغيّر لونه، فقلنا: يا رسول اللّه ما نزال نرى في وجهك شيئا نكرهه، قال: «إنّا
أهل بيت اختار اللّه لنا الآخرة على الدنيا، و إنّ أهل بيتي هؤلاء سيلقون بعدي
بلاء و تطريدا و تشريدا حتى يأتي قوم من هاهنا من نحو المشرق، أصحاب رايات سود،
يسألون الحقّ فلا يعطونه مرّتين أو ثلاثا، فيقاتلون فينصرون، فيعطون ما سألوا، فلا
يقبلونها حتى يدفعوها إلى رجل من أهل بيتي، فيملأها عدلا كما ملئوها ظلما، فمن
أدرك ذلك منكم فليأتهم و لو حبوا[8] على الثلج فإنّه
المهدي»[9] [10]
بنده اول این روایت را از خاصه نقل کردم و سپس از ابن حماد به عنوان
شاهد و مؤید بیان نمودم. زیرا اینها قابل اعتماد نیستند.
[11]روایت دوم عامه در مورد رایات سود
«أخبرني أبو بكر بن دارم الحافظ، بالكوفة، ثنا محمد
بن عثمان بن سعيد القرشي، ثنا يزيد بن محمد الثقفي، ثنا حنان بن سدير، عن عمرو بن قيس
الملائي، عن الحكم، عن إبراهيم، عن علقمة بن قيس، وعبيدة السلماني، عن عبد الله بن
مسعود رضي الله عنه، قال: أتينا رسول الله صلى الله عليه وسلم فخرج إلينا مستبشرا يعرف
السرور في وجهه، فما سألناه عن شيء إلا أخبرنا به، ولا سكتنا إلا ابتدأنا، حتى مرت
فتية من بني هاشم فيهم الحسن والحسين، فلما رآهم التزمهم[12] وانهملت عيناه (اشک از چشمانش جاری شد) فقلنا:
يا رسول الله ما نزال نرى في وجهك شيئا نكرهه، فقال: « إنا أهل بيت اختار الله لنا
الآخرة على الدنيا، وإنه سيلقى أهل بيتي من بعدي تطريدا وتشريدا في البلاد، حتى ترتفع
رايات سود من المشرق، فيسألون الحق فلا يعطونه، ثم يسألونه فلا يعطونه، ثم يسألونه
فلا يعطونه، فيقاتلون فينصرون، فمن أدركه منكم أو من أعقابكم فليأت إمام أهل بيتي ولو
حبوا على الثلج، فإنها رايات هدى يدفعونها إلى رجل من أهل بيتي يواطئ[13] اسمه اسمي، واسم أبيه اسم أبي، فيملك الأرض فيملأها
قسطا وعدلا كما ملئت جورا وظلما »[14]مولف محترم ـ كوراني ـ میفرماید که از این روایات
چند نکته استفاده میشود:
اول:روایات سود تواتر معنوی دارد چون به طرق متعدد از صحابه نقل
شده است.[ اگر تواتر به همین مضمون باشد از بررسی سندی بی
نیاز است.]
دوم: منظور از قوم مشرق و رایات سود، همین ایرانیها و قیام انقلاب آنها
میباشد. چنین قیامی نزد صحابه امر مسلمی بوده و عدهای
از تابعین هم به آن، معتقد بودهاند و حتی یک نفر و یا در
یک خبر، چنین روایاتی را بر غیر ایرانیها،
تطبیق نداده است.
سوم: اینکه حرکت ایرانیها با دشمنی و اعلام جنگ علیه
آنها، مواجه میشود. [ الان هم میبینید که هرکس شیعه
باشد و خط اسلام صحیح و آل محمد را دنبال کند، به هر نحوی او را مورد فشار
قرار میدهند.]
[1] الإرشاد في معرفة
حجج الله على العباد، مفید، ج2، ص375 .
[2] الإرشاد في معرفة
حجج الله على العباد، مفید، ج2، ص370 .
[3] معجم رجال الحدیث،
خوئی، ج12، ص160.
[5] ما به تفصیل،
روایات را در جلد 4، ص407 معجم الاحادیث المهدی، آورده ایم.
[6] الغيبة، نعماني، ص273.
[7] بحارالانوار، مجلسی، ج52، ص243.
[8]. الحبو: أن يمشي
على يديه و ركبتيه أو استه. النهاية- لابن الأثير- 1: 336.
[9] التشريف بالمنن في
التعريف بالفتن، ص118.
[10] الفتن، ابن حماد، ج1، ص310، ح895.
[11] امروزه هم، عده
ای جلاد و آدمکش و فرزندان هند جگرخوار با عنوان جهاد نکاح، فساد و فتنه و فحشا
به راه انداختهاند. منکر و فحشایی نیست که مرتکب نشده باشند. دشمنی
آنها نسبت به اهل بیت و شیعیان، مخفی نیست. شعارهایشان
هم که خودشان از ماهوارهها پخش می.کنند مشخص است. یالثارات المعاویه! یالثارات
الیزید! و یا حرف آن نظریه پردازشان که : «اللهم اجعلنا من
جنود السفیانی» حاکی از جریان انها می باشد.کتاب البدء
و التاریخ را نگاه کنید، نویسندهاش آقاي بلخي 322 هجری فوت
شده است. در آنجا روایت نقل میکند که سفیانی، لشکرش را به مدینه میفرستد که
«یبنشون قبر النبی و فاطمه».حالا برایشان سخت است که چرا شما روایت
دارید که امام زمان، قبر برخی از صحابه را نبش قبر میکند. سفیانی
قبر پیامبر را طبق نقل خودشان نبش میکند ببینید که در مدینه چکار میکنند. مدینه
را تبدیل به شهر ارواح میکنند. آیا اینها که امروز ظلم و ستم می کنند،
مدافع امام زمانند؟ چه انسان، عاقلی این روایت را به اینها
تطبیق میدهد؟ اینها با پیامبر هم مشکل دارند. کسانی
که دو میلیون دلار برای تخریب قبر حضرت زینب جایزه
تعیین میکنند. کسانی که قبر حضرت حجربن عدی و حضرت عمار
را نبش میکنند.
[12] التزمه : عانقه
وضمه إليه .
[13] يواطئ : يماثل
ويوافق .
[14] مستدرک، حاکم نیشابوری،
ج4، ص464.