درس مهدویت استاد طبسی

مهدویت

93/01/16

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه
بحث ما راجع به بررسی روایاتی بود که برای عدم مشروعیت قیام قبل از ظهور امام زمان، به آن استدلال شده بود. یکی از روایاتی که خیلی به آن، استناد می‌کنند، روایتی است که مرحوم کلینی در کافی شریف، آن را بیان کرده است.
روایت سوم . ناهي از قيام
« عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كُلُّ رَايَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ‏ يُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل‏»[1]
ابو بصير از امام صادق× روايت كند كه فرمود: هر پرچمى كه پيش از قيام حضرت‏ قائم برافراشته شود صاحب آن طاغوت و سركشى است كه در برابر خداى عز و جل (چون بتهاى ساختگى) پرستيده شود.
اولین کسی که این روایت را در کتابش نقل کرده، مرحوم کلینی است. شکی نداریم که کتاب شریف روضه از خود کلینی است. تشکیکی که از بعضی متاخرین[2] شنیده شده، ظاهرا بی مورد است. بزرگانی مثل شیخ طوسی و صاحب معالم العلما و نجاشی تصریح کرده و حتی عناوین ابواب را هم بیان کرده و گفته‌اند که این کتاب هم، جزء کافی شریف است. البته این سخن، به این معنا نیست که تمام روایات کافی، صحیح است.[3] تمام روایات کافی شریف مورد بررسی سندی قرار گرفته و می‌گیرد.
منابع روایت
کلینی،كافي ؛ ج‏8 ؛ ص295
نعمانی، الغیبة، ص 115،ح9 (البته در سند مقداری تفاوت دارد ولی متن همین است)
حر عاملی، وسایل الشیعه، جلد 15،ص 52 چاپ جدید
مجلسی، بحارالانوار، ج 52،ص 143 (مرحوم مجلسی،معاصر مرحوم حر عاملی هستند و از هم روایت هم نقل می‌کنند، اثبات الهداة روایاتی را از بحارالانوار، نقل می‌کند و تصدیق هم می‌کند.
فیض کاشانی، الوافی، ج2فص 249[4]
سند روایت
« عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ»
حسین بن مختار مشکل دارد.
 گاهی اوقات که می‌گوییم،روایات ناهی از قیام مشکل سندی دارد، شاید برای برخی تازگی داشته باشد، می‌گویند: روایات را، وسائل الشیعه نقل کرده است.بله! ایشان نقل کرده است، ولی مگر ایشان تعهد کرده که هرچه نقل کند،صحیح باشد؟ به فرض،اگر هم صحیح باشد، نظر خودشان است. در همین باب نگاه کنید، عنوان که می‌دهد می‌فرماید «باب حکم الخروج بالسیف» نه باب حرمة الخروج بالسیف. اصلا عناوین وسایل، فتاوای خودشان است. گاهی حکمی را از روایت استفاده می‌کنند و فتوا می‌دهند، مثلا وجوب کذا، حرمت کذا، و اگر بفرمایند: باب حکم، یعنی نظری ندارند و به نتیجه نهائي نرسیده‌اند.
پس مشکل این روایت- خصوصا حسین بن مختار- مشکل سندی است. راجع به ایشان، دو نظر است. عده‌ای او را تضعیف کرده‌اند. شیخ طوسی تصریح کرده که ثقه نیست و واقفی است. بر همین اساس علامه حلی هم او را تضعیف کرده است. محقق حلی درکتاب شریف شان، «المعتبر» روایتی را نقل می‌کند که در سندش همین فرد است و روایت را به خاطر او تضعیف می‌کند. جمع دیگری هم مثل مرحوم شیخ بهایی در مشرق الشمسین در ذیل روایتی می‌فرماید: به این روایت نمی‌شود استناد کرد چون در سندش حسین بن مختار است که واقفی است.[5]
عده‌ای، مثل: ابن عقده، حسین بن مختار را قبول دارد.ابن عقده خودش مشکل عقیدتی دارد و زیدی است ولی مورد وثوق است. مرحوم نعمانی در مقدمه الغیبة از ایشان چه تعبیرات مهمي دارد و همچنین شیخ طوسی و دیگران.
بیان مرحوم خوئی
«و حكى العلامة في الخلاصة، عن ابن عقدة، عن علي بن الحسن: أنه كوفي، ثقة.
أقول: ذكره العلامة في القسم الثاني من الباب من فصل الحاء و ترك العمل بروايته من جهة بنائه على أنه واقفي»
علامه حلی در بخش دوم خلاصةالاقوال نظر ابن عقده را مطرح می‌کند و مي‌گويد حسین ابن مختار واقفی است وآقای ابن عقده به نقل از علی بن الحسن، او را ثقه می‌داند ولی بعد می‌فرماید که من عمل به روایتش، نمی‌کنم چون واقفی است
 «و الأصل في ذلك شهادة الشيخ في رجاله على وقفه و يرده
اصل انتساب واقفی بودن حسین بن مختار به شیخ طوسی در رجال شان برمی گردد.و این قابل مناقشه است.
«أولا: أن الوقف لا يمنع العمل بالرواية بعد كون راويها ثقة، و الحسين بن المختار ثقة كما عرفت.»
اول: صرف واقفی بودن – به شرط ثقه بودن راوی - مانع از عمل به روایت او، نمی‌شود و حسین بن مختار ثقه است همانطور که دانستیم (به عبارتی دیگر،انحراف در مذهب موجب ضعف نمی‌شود. منافاتی ندارد که صدوق و راستگو باشد ولی منحرف باشد. مثل افرادی که عامی هستند (مثل غیاث بن ابراهیم و حفص بن غیاث و...) ولی قبول شان دارند)
«و ثانيا: أنه لم يثبت وقفه لشهادة المفيد بأنه من أهل الورع من الشيعة و روى في الكافي: الجزء 1 كتاب الحجة 4 في باب الإشارة و النص على أبي الحسن الرضا ع (72)، الحديث 9 بسند صحيح، عن الحسين بن المختار وصية الكاظم ع إلى أبي الحسن الرضا ع»
دوم: واقفی بودن ایشان ثابت نیست، چون شیخ مفید شهادت داده است که از پرهیزگاران شیعه است،ضمنا ایشان طبق روایت کافی، ناقل روایت نص بر امامت امام رضا از قول امام کاظم، می‌باشد.[چون واقفی‌ها امامت امام رضا را قبول ندارند]
«و رواه الصدوق بسندين صحيحين مثله العيون: باب نص أبي الحسن موسى بن جعفر ع، على ابنه الرضا علي بن موسى بن جعفر ع بالإمامة و الوصية (4)، الحديث 23 و 24، و هذا لا يجتمع مع وقفه»
و همچنین شیخ صدوق، به دو سند صحیح در کتاب العیون خود، همین روایت را از حسین بن مختار نقل می‌کند و این وایات، با واقفی بودن حسین بن مختار، جمع نمی‌شود.
«على أن سكوت النجاشي و الشيخ نفسه في الفهرست، من ذكر مذهبه و الغمض فيه شاهد على عدم وقفه»
و دیگر اینکه، نجاشی و شیخ طوسی در رجال شان، از مذهب حسین بن مختار، سخن نگفته‌اند و همین عدم بیان مذهب، شاهد بر واقفی نبودن حسین بن مختار است.
«و كيف كان فالرجل من الثقات بلا إشكال»[6]
و به هر حال، بدون شک، حسین بن مختار ثقه است.
در جواب مرحوم خوئی باید گفت که طبق مبنای شما، انحراف در مذهب موجب ضعف نمی‌شود، البته به شرطی که وثاقت راوی ثابت شده باشد. شما از کجا، وثاقت حسین بن مختار را بدست آورده اید تا مبنای خودتان را در مورد او، جاری نمایید؟


[1]. کلینی،كافي ؛ ج‏8 ؛ ص295 .
[2]. این شبهه در مستدرک از طرف ملاخلیل قزوینی بیان شده و خود مرحوم نوری به آن جواب می دهد
«و لكن في رياض العلماء في ترجمة العالم الجليل المولى خليل القزويني: و من أغرب أقواله القول بأن الكافي بأجمعه قد شاهده الصاحب (عليه السلام) و استحسنه، و أنه كلّ ما وقع فيه بلفظ: (و روي) فهو مروي عن الصاحب (عليه السلام) بلا واسطة، و انّ جميع أخبارها حقّ واجب العمل بها، حتى أنه ليس فيه خبر للتقية و نحوها، و انّ الروضة ليس من تألف الكليني، بل هو من تأليف ابن إدريس و ان ساعده في الأخير بعض الأصحاب، و ربّما ينسب هذا القول الأخير إلى الشهيد الثاني، و لكن لم يثبت‏.
[ جواب مرحوم نوری] و لا يخفى ما في الكلام الأخير بعد تصريح هؤلاء الأعلام و اتحاد سياق الروضة و سائر كتب الكافي و عدم وجود ما ينافيه و ما به يصلح نسبته إلى الحلي و نقل الأصحاب عنها قديما و حديثا كنقلهم عن غيرها من كتب الكافي و اللّه العاصم و منه التوفيق» (مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ؛ الخاتمةج‏3 ؛ ص536).
به نظر بنده اصلا، نیازی به طرح شبهه و جواب شبهه نیست چون انتساب کتاب، کاملا واضح است.
[3]. خدمت «آيت الله خرسان» یکی از بزرگان نجف اشرف در سفر زیارتی نوروز بودیم که ایشان هم تاکید داشت که ما نگفتیم و نمی.‌گوییم تمام کافی شریف صحیح است. ما این حرف را نمی‌زنیم و این حرف اخباریین است. هر کتابی بجز قرآن کریم یاخذ و یترک! بعضی از مطالبش اخذ می‌شود و بعض از مطالبش را اخذ نمی‌کنیم. [فرمایش مرحوم خویی را در مقدمه کتاب شریف معجم ببینید، ایشان می‌فرماید: کسانی که می‌گویند همه‌ی کافی صحیح است این حرف حرف درستی نیست.]

[4]. مرحوم فیض، همان روایات کتب اربعه را بیان می کنند و گاهی بیاناتی هم ذیل روایات، نقل می‌فرماید که انصافا ارزشمند است. مخصوصا اگر چاپهای قدیمی 3جلدی را داشته باشید مزید بر فایده است و بیانات مرحوم شعرانی را هم دارد. حالا چرا وافی مثل کتابهای دیگر بروز و ظهور نداشته است؟ از مرحوم والد وقتی سوال کردم. تعبیرشان این بود که تبویب را به هم زده است و تبویب ایشان، غیرمألوف است. تبویب وافی، مثل تبویب وسایل نیست. صاحب شرایع اولین کسی بود که کتابهای فقهی را اینطور تبویب کرد. کتابهای قبل از محقق حلی این تبویب را ندارد. به فرمایش آیت الله العظمی آشیخ محمد علی اراکی که از اعاظم دینی ما بوده ببینید که چقدر محقق حلی تبویبش متین، حساب شده و فنی بوده که بعد از ایشان هرکس آمد و کتاب فقهی نوشت طبق همان تبویب حرکت کرد و حتی کتب حدیثی مثل کتاب شریف مرحوم حر عاملی باز هم همان تبویب است. .
[5]. سوال یکی از دانش پژوهان: شاید بگوییم که این روایت را قبل از انحراف، نقل کرده است؟این مبناست، [یادم می آید زمانی که درس رجال آیت الله شبیری زنجانی می رفتیم، ایشان بین قبل از انحراف و بعد از انحراف، فرق می گذاشتند.] کبرویا این حرف خوبی است ولی از کجا معلوم که روایت را قبل از انحراف نقل کرده است. باید قرائن بر این مساله، احراز شود.
[6]. خوئی، معجم‏رجال‏الحديث ج : 7 ص : 355.