مقدمهموضوع صحبت ما مربوط به حکم قیامهای قبل از ظهور
امام زمان بود، بعضی به استناد روایاتی، قائل به عدم مشروعیت
چنین قیامهایی شدهاند. به همین جهت بر آن شدیم
که روایات مستند آنها را مورد بررسی قرار دهیم.دو روایت را
در جلسات قبل، بیان نمودیم، اکنون قبل از ادامه بحث دلالی، کلام
یکی از شارحین کتاب کافی شریف را نقل میکنیم.
کلامی از یکی
از شارحین کافیکتاب کافی، بیش از 15 شرح دارد.بعضی از شروح،
- مثل مرآة العقول - شرح کاملی از اصول و فروع و روضه میباشد، ولی
شروحی هم هستند که شرح بر اصول و یا فروع و یا روضه و یا قسمتی
از این کتب میباشد.یکی از این شارحین، که سه
جلد شرح بر روضه نوشته، ابن قاریاغدی (م. 1070) است. ایشان این
روایت
[1] را در جلد 3 صفحه 442، مطرح میکند و میفرماید:
که این روایت از نظر سند مرسل است، سپس میفرماید:کلمه «مثل»
را در عبارت، «إِلَّا كَانَ
مَثَلُهُ مَثَلَ
فَرْخٍ طَارَ...» با تحریک
بخوانید، یعنی: مَثَلُه و در این صورت معنای آن
میشود: صفته
فرخ: بچه حیوان و در اینجا منظور، بچه کبوتر است
(فَرْخٍ طَارَ)
یستوی: یعنی: یستقر
فَعَبِثُوا: عبث: فرح و بازی
این فرمایشات این بزرگوار بود که لازم بود
از ایشان یاد شود و تقدیر شود.
ادامه بررسي دلالي روايت اولگفتیم که این روایت، احتمال دارد [ اگر نگوییم
حدس و اطمینانی قریب به یقین] در مقام بیان تکلیف
و وظیفهی خود امام در برابر اصرارها و فشارهای شیعه باشد.
در زمان امام جعفر صادق در شرق و غرب عالم حرف از ایشان است و درخواست قیام
زیاد است. امام میفرمایند: با توجه به کمبود امکانات و نیروها، قیامهای
ما، نتیجه مثبتی نخواهد داشت. شاهد ما قضیهای بود که قبلا
[ روایت مامون رقی] نقل کردیم. اکنون شاهدی دیگر،
برای تقویت احتمال، نقل میکنیم.
شاهد دوم (روایت سدیر
صیرفی )سدير صيرفى گويد: خدمت امام صادق×
رسيدم و عرض كردم: به خدا كه خانه نشستن براى شما روا نيست، فرمود: چرا اى
سدير؟! عرض كردم: براى بسيارى دوستان و شيعيان و ياورانى كه دارى به خدا كه اگر امير
المؤمنين× به اندازه شما شيعه و ياور و دوست ميداشت تيم وعدى (قبيله
ابو بكر و عمر) نسبت باو طمع نميكردند (و حقش را غصب نمينمودند) فرمود: اى سدير،
فكر ميكنى چه اندازه باشند؟ گفتم: صد هزار. فرمود: صد هزار؟! عرض كردم آرى، بلكه دويست
هزار، فرمود: دويست هزار؟ عرضكردم: آرى و بلكه نصف دنيا، حضرت از سخن گفتن با من سكوت
كرد و سپس فرمود: برايت آسان است كه همراه ما تا ينبع (ینبع هفت مرحله از مدینه
دور است) بيائى؟ گفتم: آرى.
سپس دستور فرمود الاغ و استرى را زين كنند، من پيشى گرفتم و
الاغ را سوار شدم، حضرت فرمود: اى سدير؛ میل داری، الاغ را به من بدهى؟
گفتم: استر زيباتر و شريفتر است، فرمود: الاغ براى من رهوارتر است، من پياده شدم،
حضرت سوار الاغ شد و من سوار استر و راه افتاديم تا وقت نماز رسيد، فرمود: پياده شويم
نماز بخوانيم، سپس فرمود: اين زمين شورهزار است و نماز در آن روا نيست (مجلسی
میفرماید: امر به نزول و سپس اعراض از نزول، اشاره دارد که نماز در اینجا
جایز نیست. هرچند مشهور، [نماز در شوره زار] را حمل بر کراهت کردند مگر
اینکه [در شوره زار] استقرار حاصل نشود.) پس براه افتاديم تا به زمين خاك سرخى
رسيديم، حضرت بسوى جوانى كه گله بزغاله ميچرانيد نگريست و فرمود: اى سدير بخدا اگر
شيعيانم به شماره اين بزغالهها ميبودند، خانه نشستن برايم روا نبود، آنگاه پياده
شديم و نماز خوانديم، چون از نماز فارغ شديم به سوى بزغالهها نگريستم و شمردم،
هفده رأس بودند.
[2]در اینجا مرحوم مجلسی بیانی دارد. میفرماید:
« و يومئ إلى أن الصاحب× مع كثرة من يدعي التشيع ليست له شيعة
واقعية بهذا العدد، و قيل: أي لا بد أن يكون في عسكر الإمام هذا العدد من المخلصين
حتى يمكنه طلب حقه بهذا العسكر، لا أن هذا العدد كاف في جواز الخروج»
[3] این اشاره به این است که مدعی تشیع
زیاد است، ولی شیعهی واقعی
به این مقدار نیستند وگرنه امام قیام میکردند.
احتمال دیگری هم، این است که باید در میان نیروهای
امام، حداقل این تعداد از مخلصین باشند نه اینکه اگر 17 تا باشند
قیام میکند.
در روایت است، که 60 نفر به ملاقات امام رضا آمدند. دربان
گفت شما کیستید؟ گفتند 60 نفر از شیعیان ایشان. امام
فرموند راهشان ندهید. فردا هم همینطور. پس فردا هم همینطور. تا
60 روز. بالاخره اینها گفتند: ما چگونه به شهرمان برگردیم؟ خواهش کردند
که ما از دوستداران شما هستیم. فرمودند بگذارید بیایند. امام
گله کردند که خودتان بگویید، آیا شما شیعه هستید؟ یعنی
شما ابوذر و سلمانید؟ گفتند نه، ما از موالیان شما هستیم. گفتند
بله همین را بگویید. شیعه خیلی معنا و مقام دارد.
به دربان اشاره کردند که اینها چند بار آمدند؟ گفت: 60 بار. فرمودند 60 بار در
اندرونی برو و برگرد و سلام مرا به ایشان برسان.
[4] احتمال دوم نکتهی دوم در این
روایت این است که شاید روایت، در مقام اخبار از واقعیت
باشد. ائمهی طاهرین به عنایت خدا - و نه به استقلال
- علم غیب دارند. اینها، خبر از یک واقعیتی دارند که
قیامهای قبل از ظهور امام زمان به هدف نمیرسد.
هرچند ممکن است آثار مثبتی هم داشته باشد. حضرت در مقام تخطئه نیست. در
مقام نهی و رد نیست. در مقام بیان این است که این قیامها،
به آن نتیجهای که دنبالش هستند نمیرسد
به همین جهت نظر ما این است که با توجه به روایات
عدیده، قیام مختار مثبت بوده و ائمه طاهرین به قیام او نظر
منفی نداشتهاند و روایاتی که مذمت میکند یا ضعیف
است و یا دلالتی ندارد و روایات مادحه، معمولا از اعتبار سندی
برخورداراست.] چگونه بگوییم، امام قیامهای قبل از ظهور را
نفی و رد میکند و حال آنکه حضرت سیدالشهدا قیام و نهضت کربلا
را رهبری کردند؟ پس، باید توجیه کنیم.
احتمال سومروایاتی داریم که امام× قیامها را تایید
و تشویق میکند و آنها را از خودش میشمارد
و آرزو میکند که آنها قیام کنند و در این صورت، حمایت
های مالی را هم به عهده میگیرد. چگونه میگویید،
قیامها قبل از ظهور جایز نیست درحالیکه امام حمایت مالی
میکند و برای خانوادههایشان
پول و کمک میفرستد. آیا امام العیاذ بالله، امام حمایت
از امر غیرمشروع میکند؟ در اینجا، روایتی را از کتاب السرائر نقل
میکنیم.
«أَبُو عَبْدِ اللَّهِ السَّيَّارِيُّ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا
قَالَ ذُكِرَ بَيْنَ يَدَيْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَنْ خَرَجَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ
فَقَالَ ع لَا أَزَالُ أَنَا وَ شِيعَتِي بِخَيْرٍ مَا خَرَجَ الْخَارِجِيُّ مِنْ
آلِ مُحَمَّدٍ وَ لَوَدِدْتُ أَنَّ الْخَارِجِيَّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ خَرَجَ وَ عَلَيَّ
نَفَقَةُ عِيَالِه»[5]محضر امام صادق، صحبت از قیامهای قبل از ظهور شد،
فرمودند: مادامی که یکی از این قیامها باشد من وشیعیانم،
در خیر خواهیم بود. آرزو دارم اینها قیام کنند و خرج و حمایت
مالی خانواده اشان، با من باشد. [چون در این صورت، حکومتها بر اثر درگیری،
کمتر به شیعیان، ظلم میکنند]. اگر این قیامها مشروع
نبود، چگونه امام، چنین عبارت و بیاناتی را میفرمودند؟ حداقل
موید این است که احتمالاتی که ما دادیم قرب به واقع است و
استظهاری که از روایات میشود
استظهار ابتدایی است و امام اینطور نیست که با تمام قیامها
مخالف باشند.