مقدمهبحث ما راجع به بررسی روایت
بشر نخاس در ارتباط با مادر امام زمان × (حضرت نرجس) بود. روایت بشر نخاس، از روایاتی است که بعضی، اشکالات سندی و دلالی
به آن گرفتهاند. یکی از اشکالات، مخالفت روایت بشر با روایاتی
است که مضمونش، «ولیده بودن حضرت نرجس» میباشد. در جلسات قبل، به چنین
اشکالی، پاسخ دادیم و اکنون، اشکال دیگری که بر روایت
بشر نخاس، وارد شده است، مطرح و سپس، پاسخ میگوییم.
بیان اشکال دوماشکال دوم - و یکی از مهمترین
اشکالات – به روایت بشر نخاس این است که در سال 242 (سالی که حضرت
نرجس خریداری شده است) جنگ عمده ای بین عباسیان و رومیان
جود نداشته است، ضمن اینکه در هیچ مأخذ و مدرکی هم، دیده نشده
است که امپراطور روم از عباسیین، تقاضای آزادی نواده دختری
خود را کرده باشد.
این اشکال را یکی از
نویسندگان،
[1] مطرح میکند. وی، مساله نبود جنگ را به
عنوان یک اصل مسلم میداند. البته بعضی ازعلما هم چنین اشکالی
را در کتاب هایشان، بازگو نمودهاند.
جواب اشکال:با تمام احترامی که برای مستشکل
قائلیم، ولی در مقام جواب میگوییم که هم جنگ در آن
سال رخ داده و هم اسارت در آن سال واقع شده است. اما بیان جواب:
طي چند مقدمه:
مقدمه اول: شهادت امام هادی در سال 254 بوده
است. آن حضرت، بیست سال هم در سامرا بودند. پس امام هادی از سال 234 ایشان
در آن زمان در سامراء بودند.
مقدمه دوم:
سند اول: سیر اعلام النبلاء از شمس
الدین ذهبی
سیر اعلام النبلاء
[2]
در مورد وقایع آن زمان، مینویسد:
«وفِي سَنَةِ ثَمَانٍ وَثَلاَثِيْنَ:...وَأَقْبَلَتِ
الرُّوْمُ فِي ثَلاَثِ مائَةِ مَرْكَبٍ، فَكَبَسُوا دِمْيَاطَ، وَسَبَوْا سِتَّ مَائةِ
امْرَأَةٍ، وَأَحْرَقُوا، وَرَدُّوا مُسْرِعِيْنَ، فَحَصَّنَهَا المُتَوَكِّلُ و َفِي
سَنَةِ 239: غَزَا يَحْيَى بنُ عَلِيٍّ الأَرْمَنِيُّ بِلاَدَ الرُّوْمِ، حَتَّى قَرُبَ
مِنْ القُسْطَنْطِيْنِيَّة، وَأَحْرَقَ أَلْفَ قَرْيَةٍ، وَسَبَى عِشْرِيْنَ ألْفاً،
وَقَتَلَ نَحْوَ العَشْرَةِ آلاَفٍ.»[3]در سال 238، لشکر روم، با سیصد مرکب
به شهر دمیاط (یکی از بلاد اسلامی) یورش بردند و ششصد
زن را اسیر گرفتند و شهر را به آتش گرفتند و بلافاصله برگشتند. پس از آن،
متوکل به بازسازی و استحکام شهرپرداخت. و در سال 239، یحیی
بن علی ارمنی به شهر روم حمله کرد و به قسطنطنیه نزدیک شد
و هزار روستا را آتش زد و بیست هزار، اسیر گرفت و ده هزار نفر را هم کشت.
]چگونه مستشکل، قائل است که در آن زمان،
جنگ و اسارتی نبوده است و بر پایه چنین فرضی، روایت
بشر را زیر سوال میبرد. باید مقداری بیشتر به تاریخ
مراجعه داشته باشیم و صحبتی نکنیم که ریشه نداشته باشد. امام
هادی از سال234 تا 254 (بیست سال) در سامرا بودند و در این مدت جنگ
و اسارت بوده است.[
سند دوم:
تاریخ الاسلام شمس الدین ذهبی
کتاب تاریخ الاسلام ذهبی در
مورد حوادث سال 241، ص6، مینویسد:
[4]«افتتح بغا حصنا من الروم يقال له صملة»
بغا یکی از دژهای محکم
روم را که صمله نام داشت، فتح کرد
سند سوم:
تاريخ حلب عظیمی (ص 258)
«غزا بغا من طرسوس ثم الی منقیه
وظفر بطلائع الروم»
بغا از طرسوس، بر پیش قراولان روم،
پیروز شد
در این عبارت آمده است که « ظفر بطلائع
الروم» و در ورایتی هم که قبلا، خواندیم، آمده است که:
«قَالَ بِشْرٌ فَقُلْتُ لَهَا
وَ كَيْفَ وَقَعْتِ فِي الْأَسْرِ فَقَالَتْ أَخْبَرَنِي أَبُو مُحَمَّدٍ لَيْلَةً
مِنَ اللَّيَالِي أَنَّ جَدَّكِ سَيُسَرِّبُ جُيُوشاً إِلَى قِتَالِ الْمُسْلِمِينَ
يَوْمَ كَذَا ثُمَّ يَتْبَعُهُمْ فَعَلَيْكِ بِاللَّحَاقِ بِهِمْ مُتَنَكِّرَةً فِي
زِيِّ الْخَدَمِ مَعَ عِدَّةٍ مِنَ الْوَصَائِفِ مِنْ طَرِيقِ كَذَا فَفَعَلْتُ فَوَقَعَتْ
عَلَيْنَا طَلَائِعُ الْمُسْلِمِينَ »بشر گويد: به او گفتم: چگونه در ميان اسيران
درآمدى و او گفت: يك شب ابو محمّد به من گفت: پدربزرگت در فلان روز لشكرى به جنگ مسلمانان
مىفرستد و خود هم به دنبال آنها مىرود و بر توست كه در لباس خدمتگزاران درآيى و بطور
ناشناس از فلان راه بروى و من نيز چنان كردم و طلايهداران (پیش قراول) سپاه
اسلام بر سر ما آمدند. ]آیا
بیش از این، برای اثبات جنگ، دلیل میخواهیم؟[
اشکال سومیکی دیگر از اشکالاتی
که بر روایت بشر نخاس، وارد شده است، این است که این جریان
در خواب بوده است و پذیرش این جریان، متوقف بر آن است که ما خواب
را حجت بدانیم و مشخص است که خواب حجت نیست، پس ما نمی توانیم
به این روایت اعتماد نماییم. مرحوم صدر درکتاب الغیبه
الصغری، چنین اشکالی را مطرح مینمایند، البته خودشان
–
این اشکال و بعضی از اشکالات دیگر را –
جواب میدهند.
بیان میرزای
قمیمیرزای قمی در قوانین،
جریان خواب را کاملاً توضیح میدهند، ایشان جریان خواب
شیخ مفید را ذکر میکند که شیخ مفید میفرمایند:
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را در خواب دیدم در حالیکه،
همراهش امام حسن وامام حسین بودند، ایشان فرمودند: « یا شیخ
علمهما الفقه». از خواب بیدار شدم، متحیر ماندم که این چه خوابی
است؟ وقتی بر ای تدریس حاضر شدم، دیدم که مادر سید مرتضی
و سید رضی، دست دو فرزند خود را گرفته و به من گفتند که به این دو
فقه، بیاموز.
[5]
فهمیدم که این جریان، تعبیر خواب دیشب من بوده است.
سپس میرزا میفرماید که خواب حجت نیست.
حجیت یا عدم حجیت
خوابآیا هر خوابی، حجت نیست؟
آیا همه خوابها «أضغاث أحلام» است و یا اینکه، بعضی از خوابها
صادق است؟ و از باب « قد صدقت الرویا» بوده و در بیداری شواهد دارند.
جریان مادر امام زمان × هم، فقط خواب
نیست بلکه خوابی است که امام هادی × آن را امضاء کرده است. پس اعتماد
ما بر خواب نیست بلکه بر بیداری است. شما متن روایت را ببینید،
گویا کسانی که چنین اشکالی را گرفتهاند، روایت را با
دقت، ندیدهاند. اما متن روایت:
«بشر گويد: چون او را به «سرّمنراى»
رسانيدم و بر مولايمان امام هادى × وارد شدم،
بدو فرمود: چگونه خداوند عزّت اسلام و ذلّت نصرانيّت و شرافت اهل بيت محمّد | را به تو نماياند؟ گفت: اى فرزند رسول خدا! چيزى را
كه شما بهتر مىدانيد چگونه بيان كنم؟ فرمود: من مىخواهم تو را اكرام كنم، كدام را
بيشتر دوست مىدارى، ده هزار درهم؟ يا بشارتى كه در آن شرافت ابدى است؟ گفت: بشارت
را، فرمود: بشارت باد تو را به فرزندى كه شرق و غرب عالم را مالك شود و زمين را پر
از عدل و داد نمايد همچنان كه پر از ظلم و جور شده باشد! گفت: از چه كسى؟ یعنی
من با کی ازدواج خواهم کرد و آن کیست که فرزندی از آن متولد
میشود [امام فورا به همان رؤیا اشاره کردند] ؟فرمود: از كسى كه رسول خدا | در فلان شب از فلان ماه از فلان سال رومى تو را براى
او خواستگارى كرد، [امام اشاره به جریان خواب میکند و او به یاد
خوابش میافتد] گفت:از مسيح و جانشين او؟ فرمود: پس مسيح و وصىّ او تو را به
چه كسى تزويج كردند؟ گفت: به پسر شما ابو محمّد! فرمود: آيا او را مىشناسى؟ گفت: از
آن شبكه به دست مادرش سيّدة النّساء اسلام آوردهام شبى نيست كه او را
نبينم.»
[6]نتیجه:امام به همان رؤیا
اشاره میکند و رؤیا را امضاء میکند، پس اعتماد ما بر روایت
بشر نخاس، اعتماد بر خواب نمی باشد. رؤیایی است که امام در
یقظه به آن اشاره و امضاء میکند. به همين مناسبت، جریانی
را از كتاب فرائد السمطین، اشاره میکنم.
[7]فرائد السمطین و رؤیای
صادقانه شخصی، بنام ابوحبیب
بناجی – اهل خراسان - میگوید:«شبی پیامبر را در خواب
دیدم که درمسجد و منطقه ای که محل نزول حجاج و استقبال و وداع با آنان
بود، وارد شدند، به محضرپیامبر رسیدم و سلام کردم، یک طبق از خرمای
مدینه - خرمای صیحانی – جلوی پیامبربود. پیامبر،
مشتی از آن خرما را به من دادند، من خرما را گرفتم و شمردم، دیدم که
18 تا است. پیش خودم، تعبیر کردم و گفتم که من 18 سال زندگی خواهم
کرد. 20 روز از این قضیه گذشت و در زمین مشغول کشاورزي بودم که به
من خبر دادند که امام رضا تشریف آوردهاند، گفتم که کجا هستند؟ گفتند، در همان
مسجد است [ که در خواب دیده بودم]، به سرعت بسوی مسجد برای زیارت
امام رضا × روان، شدم. جمعیت زیادی روانه مسجد شده بودند. وارد مسجد
شدم، امام رضا در جایی نشسته بود که پیامبر [در خواب] نشسته بود.
دیدم روی همان حصیری است که پیامبر نشسته بودند و جلوی
آقا یک سبد خرمای صیحانی است. سلام کردم جواب مرا دادند،
سپس فرمودند: بیا جلو و بعد، مشتی از آن خرما به من دادند. دیدم
که تعداد آنها 18 تا است. [شاهدم این جاست] به امام رضا گفتم: خرمای زیادتری
به من دهید، فرمود: اگر جدم پیامبر به تو خرمای بیشتری
میداد من هم به تو بیشتر میدادم.»
[8]این رویای صادقانه است
که امام آن را در بیداری، تایید میکند. البته ما نمی
خواهیم بگوییم که همه خوابها حجت است الان جریانها ی
انحرافی که فلانی خواب دیده را تأیید نمی کنیم.
اشکال و جواب در بیان مرحوم صدر
ایشان در مقام جواب از این
اشکال: (ان الایمان بمضمون
هذا الحدیث، متوقف علی الایمان بالاحلام وهو خرافة من الخرافات)
میفرمایند:
جواب اول:«و الجواب عن ذلک : ما هو الخرافة،
هو الایمان بصدق جمیع الاحلام، و هذا لم يقل به مفکر، ولا هو الذی
ندعیه و لایتوقف علیه صحة هذا الحدیث.و انما الشی ء
الذی لاشک فیه هو صحة بعض الاحلام وتحققها فی الواقع و هذا امر ضروری
لمن راجع حوادث الحیاة و نظر فی الکتب المؤلفة فی ذلک کدار السلام
میرزا حسین نوری و الاحلام للدکتور علی الوردی. غیرها..
اذن فمن الممکن ان یکون هذا المذکور فی الحدیث أحد الاحلام المطابقه
للواقع»ایمان مطلق به همه خوابها،
خرافات است و احدی از ما، قائل به چنین نظری نمی باشد و ما
هم چنین ادعایی نداریم. و صحت این حدیث هم متوقف
بر خواب نیست. چیزی که جای شک وشبهه ای در آن نیست،
صحت بعضی از این احلام است که محقق شده است. واین امر هم، بدیهی
است برای کسی که به زندگی خودش و یا به کتاب دارالسلام میزا
نوری و یا احلام علی الوردی مراجعه کند.» خواب ممکن است که
در عالم خارج مصداق پیدا کند و مطابق واقع باشد.
جواب دوم:ثانیاً:ان هناک فکرة
تقول: بان رؤیة النبی (ص) و الائمة المعصومین × فی المنام
لایمکن ان تکون کاذبة.لأن المنام الکاذب من الشیطان و الشیطان لایمکن
أن یتصور بصورة النبي أوالامام. و یستشهد لذلک بما نسب إلی النبی
(ص) من قوله : من رأنا فقدرآنا. و یقول الامام العسکری × لأحد أصحابه فی
المنام أیضا: وأعلم ان کلامنا فی النوم مثل کلامنا فی الیقظه.فإذا
تمت هذه القاعدة - والله العالم بحقیقتها- لم یکن بالإمکان ان یقال
: بأن ذلک الحلم الذی وجد فیه رسول الله (ص) الائمه علیهم السلام
بما فیهم الامام العسکری (ع)، أوهو مستقلاً حین کان یأتیها
کل لیلة....حلم کاذب.جواب دوم این است که رؤیت
ائمه معصومین نمی تواند کاذب باشد، چون خوابهای کاذب، از شیطان
است. شیطان نمی تواند خودش را به شکل معصومین، در آورد. زیرا
کلامی به پیامبر نسبت داده شده است که «من رآنا فقد رآنا» و یا کلام
امام حسن عسکری به یکی از اصحابش در خواب به او فرمود :«واعلم ان
کلامنا فی النوم مثل کلامنا فی الیقظه» اگر این مسئله تمام
شود نمی توانیم بگوییم که این خواب کاذب است.
[9]جواب سوم:«ثالثاً: اننا غیر مضطرین
لأن نلتزم من هذا الحدیث بحر فیه الرؤیا. بل یمکننا ان نحمله
علی نحو من الرمزیه و نقول :ان أم المهدی علیه و علیها
السلام، کانت فی بلادها الأولی کانت ملهمة بشکل غامض بعض خطوط مستقبلها
و الحنین الیه، بمقدار بحیث انها حین واجهت هذا المستقبل احبتة
واخلصت له. اذن فلتکن الظاهرة التی أحسنت بها عاشتها ام المهدي، شکلاً من أشکال
الالهام»[10]«ما ملزم نیستم
همه روایت را درست بدانیم، بلکه، این جریان میتواند
به عنوان رمز و اشارات باشد. یعنی که مادر امام زمان، آن جا هم [ بلاد
اولی ] ملهم و مورد عنایت بوده است، زیرا مصلحت، ایجاب کرده
است که در آنجاهم، مورد عنایت و الهام واقع میشود.
[1]«قدیمی ترین خبردرباره
ملیت مادرامام زمان علیه السلام به سال 286ق/899م،برمی گردد.صدوق
نخستین بار به نقل از محمد بن بحر شیبانی که روایت خود را
به بشر بن سلیمان نخاس منسوب می داند، این موضوع را ذکر کرده
است. طبق این خبر، او شخصی مسیحی مذهب، از روم بود که توسط
نیروهای اسلامی به اسارت درآمد و بصورت کنیز در معرض فروش
قرار گرفت. بشرنخاس وی را از بازار برده فروشان خرید و به محضر امام دهم
- حضرت علی هادی (ع) - درسامرا فرستاد. روایت مذکور پس از بیان
این مطلب اعتبار خود را از دست داده و به سبک شرح نوبسی زندگی
اولیاء وقدیسین درمی آید. روایت می شود
که مادر امام دوازدهم ملیکه بنت یشوع، نوه دختری قیصر روم
بود، ومادرش از اعقاب شمعون حواری عیسی(ع) بوده است. زمانی
ملیکه درکاخ جدش مریم، مادرعیسی (ع) و. حضرت فاطمه (ع)،دخترپیامبراسلام
رادرعالم رؤیا می بیند، حضرت فاطمه(ع) در عالم رؤیا او را
به اسلام دعوت می کند و وی رامتقاعد می سازد تا خود را به اسارت
لشکریان اسلام درآورد. توثیق این روایت از جنبه های
گوناگون مورد سؤال قرار گرفته است.شک آورترین نکته دربخش آخر روایت ملاحظه
می شود. اولاً: پس از سال 242/856 جنگ عمده ای بین عباسیان
و رومیان وجود نداشته و هیچ دلیلی هم در مأخذ دیده نمی
شود که امپراطور روم ازعباسیان تقاضای آزادی نواده دختری خود
راکرده باشد. ) تاریخ سیاسی غیبت
امام دوازدهم، جاسم حسین، ترجمه سید محمد تقی آیت اللهی،
ص115)
[2] سیر الاعلام النبلاء شرح حال متوکل ناصبی
را ببینید، و در تحقیقات تان مواظب باشید چیزی
ننویسید که در راستای تأیید دشمنان باشد. من الان دربعضی
از مقالات می بینم که می خواهند ساحت متوکل را تبرئه کنند، می
نویسند که متوکل ناصبی نبوده و تخریب کربلا را هم، انجام نداده است.
می خواهند این اصل مسلم را زیر سوال ببرند. خود ذهبی(سیر
اعلام النبلا،ذهبی،ج12،ص36) در مورد متوکل می گوید: وفِي سَنَةِ
سِتٍّ وَثَلاَثِيْنَ: هَدَمَ المُتَوَكِّلُ قَبْرَ الحُسَيْنِ -رَضِيَ اللهُ عَنْهُ-
فَقَالَ البَسَّامِيُّ أَبْيَاتاً مِنْهَا: أَسِفُوا عَلَى أَنْ يَكُوْنُوا شَارَكُوا
... فِي قَتْلِهِ فَتَتَّبعُوهُ رَمِيْمَا ؛ وَ كَانَ المُتَوَكِّلُ فِيْهِ نَصْبٌ
وَانْحِرَافٌ، فَهَدَم هَذَا المَكَانَ وَمَا حَوْلَهُ مِنَ الدُّوْرِ، وَأَمَرَ أَنْ
يُزْرَعَ، وَمَنَعَ النَّاسَ مِنْ انْتِيَابِهِ.
]ابن اثیر که با شیعه مشکل داشت، نقل می
کند که: دلقکی، در مجلس متوکل به
امیر المومنین اهانت می کرد. چرا باید از رذل ترین عباسیین،
دفاع کنیم؟[
[3] . شمس الدین ذهبی، سیر اعلام النبلا ج12 ص36 .
[4]این
کتاب، بر اساس وقایع سال ها نوشته شده است لذا بصورت مجلد نمی باشد.
[5] میرزای قمی، قوانین، ص495.
[6] قَالَ بِشْرٌ فَلَمَّا انْكَفَأْتُ بِهَا إِلَى سُرَّ
مَنْ رَأَى دَخَلْتُ عَلَى مَوْلَانَا أَبِي الْحَسَنِ الْعَسْكَرِيِّ ع فَقَالَ
لَهَا كَيْفَ أَرَاكِ اللَّهُ عِزَّ الْإِسْلَامِ وَ ذُلَّ النَّصْرَانِيَّةِ وَ شَرَفَ
أَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ ص قَالَتْ كَيْفَ أَصِفُ لَكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا
أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّي قَالَ فَإِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُكْرِمَكِ فَأَيُّمَا أَحَبُّ
إِلَيْكِ عَشَرَةُ آلَافِ دِرْهَمٍ أَمْ بُشْرَى لَكِ فِيهَا شَرَفُ الْأَبَدِ قَالَتْ
بَلِ الْبُشْرَى قَالَ ع فَأَبْشِرِي بِوَلَدٍ يَمْلِكُ الدُّنْيَا شَرْقاً وَ غَرْباً
وَ يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً قَالَتْ
مِمَّنْ قَالَ ع مِمَّنْ خَطَبَكِ رَسُولُ اللَّهِ ص لَهُ مِنْ لَيْلَةِ كَذَا مِنْ
شَهْرِ كَذَا مِنْ سَنَةِ كَذَا بِالرُّومِيَّةِ قَالَتْ مِنَ الْمَسِيحِ وَ وَصِيِّهِ
قَالَ فَمِمَّنْ زَوَّجَكِ الْمَسِيحُ وَ وَصِيُّهُ قَالَتْ مِنِ ابْنِكَ أَبِي مُحَمَّدٍ.
[7] کتاب«فرائد السمطین فی فضایل المرتضی
و البتول و السبطین والئمه من ذریتی» از جوینی است.
نویسنده، از اهل سنت و شافعی مذهب است. وی، استاد ذهبی متعصب
است. جوینی می گوید که چند سالی پیش او درس خوانده
ام. ذهبی در کتاب« معجم شیوخ المحدثی الذهبی» اسمش را می
برد و از او تجلیل می کند. این کتاب انصافا، خواندنی است.
[8]. [قصه الامام الرضا علیه السلام مع من رأی فی الامنام
النبی صلی الله علیه وآله وسلم و اعطاه ثمانیه عشر تمره]
قال
الحاکم : و حدثنی علی بن محمد بن یحیی المذکر قال :
حدثنا محمد بن علی به الحسین القفقیه قال :حدثنا أحمد بن زیاد
بن جعفر،قال حدثنا علی بن ابراهیم هاشم، عن محمدبن عیسی،
عن أبی حبیب {البناجی} انه قال:رأیت رسول الله صلی الله
علیه وآله وسلم فی المنام و فد وافی البناج و نزل فی المسجد
الدی ینزله لحاج فی کل سنه، و کأنی مضیت إلیه
و نزلت عنده و سلَّمت علیه و وقفت بین یدی، فوجدت عنده طبقا
من خوص نخل المدینه فیهتمر صیحانی فکانه قبض من ذلک التمر،فناولنی
فعددته فکان ثمانیه عشر {تمرهً}،فتأوَّلت أننی أعیش بعدد کل تمره
سنه.فلما کان بعد عشرین یوماً کنت فی أرض تعمر بین یدیه
للزراعه إذ جاءنی من أخبرنی بقدوم أبی الحسن الرضا علیه السلام
من المدینه و نزوله دلک المسجد،فرأیت الناس یسعون الیه، فمضیت
نحوه و تحته حصیر مثل ما کان تحته،وبین یدیه طبق فیه
تمر صیحانی فسَّلمت علیه و درُّ علیَّ السلام و استدنانی
فناولني قیضه من ذلک التمر، فقلت له: زدنی من با ابن رسول الله )صلی
الله علیه وآله) فقال : لو زادک رسول الله صلی الله علیه وسلم لزدناک.(فرائد
السمطین، چاپ بیروت،ج2، ص210)چاپ دوجلدی.
[9] . البته باید در روابت « من رآنا فقد رآنا» بحث شود، ثانیاً:
از کجا معلوم، کسی را که در خواب می بیند، معصوم باشد. ما به راحتی،
چنین کلامی را نمی توانیم بپذیریم. الان منحرفین
هم می گویند ما فاطمه زهرا و یا ...را در خواب دیدیم.
خیر، باید امام تصدیق کند. .
[10]موسوعة
الامام المهدی،سید محمد صادق صدر، ص250و 251،ناشر دارالکتب الاسلامی
.