درس مهدویت استاد طبسی

91/09/27

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه
بحث دابّة الأرض و تفسیر این آیه را در سوره نمل، در سال گذشته مفصل مطرح کردیم و در جلسه قبل هم به مناسبت رد و مناقشه قول صاحب تاریخ ما بعد الظهور، مطالبی مطرح شد. بهتر است که بیان و نحوه تبیین علامه طباطبائی را هم، در مورد دابة الارض مطالعه فرمایید.
صاحب تاریخ مابعد الظهور، معتقد است که روایات رجعت، اجمالاً رجعت را ثابت می کند و آیه هم اشاره یا ظهور در آمدن دابّة الأرض دارد. خروج دابّة الأرض همان رجعت است زیرا، مرده زنده می شود و این دابّة الأرض، بر أمیر المؤمنین7 تطبیق می شود. خلاصه این که رجعت مورد پذیرش ایشان، کلی در یک فرد است که آن هم أمیر المؤمنین 7 است. این فرمایش از جهاتی قابل مناقشه است و چون مناقشه کردیم، دیگر به آن نمی‌پردازیم.
طبق این نظر، بالاخره بعد از امام زمان چه می شود؟ جهان به پایان می رسد و یا دوباره، حکومت به دست نا اهلان افتاده و ظلم همه جا را می گیرد؟ و یا به طریق دیگری است؟ فرض ایشان این است که ائمه : بر نمی‌گردند و چون دابّة الأرض هم در اواخر دنیا می باشد، پس در این مدت چه پیش می آید؟ صاحب «تاریخ ما بعد الظهور» تلاش می کند این معنی را اثبات کند که حکومت بعد از امام زمان4 دست اولیاء صالحین و انسانهای خوب و متدین است. این افراد تا نزدیک قیامت حکومت را اداره می کنند و مستندشان، روایات است.
در جلسه قبل اشاره کردیم که چنین روایاتی به شش تا نمی‌رسد، هر چند ایشان اصرار داشته و می فرماید حکم در دست فرزندان امام مهدی و اولیای صالحین است. اگر حکومت بعد از امام زمان 4 دست اولاد ایشان است، آیا برای شما روشن و ثابت است که امام زمان4 ازدواج کرده و اولادی دارند تا حکومت در دست آن‌ها باشد؟
بیان مرحوم شوشتری در باب اولاد امام زمان
مرحوم شوشتری در کتاب قاموس الرجال در مورد فرزندان امام زمان4، بحث مفصلی را ذکر می کنند که اجمال آن چنین است:
زمان غیبت
«اما الحجّة فلم یتعرض العلماء أنّ له ولداً فعلاً و اصر النوری علی ذلک استناداً إلی حدیث مدائن أبناء له و حدیث البحر الأبیض و الجزیرة الخضراء وهما خبران مجعولان و لیس اثر منهما فی کلام المعصومین و لا فی کلمات المتقدمین و انما قال بهما بعض من کان حسن الإعتقاد کابن طاووس و المجلسی من المتأخرین و استناداً إلی ما رواه فی الغیبة «و لا یطلع علی موضعه احدٌ من ولده و لا غیره» و هو خبر محرف و صحیحه ما رواه النعمانی « من ولی و لا غیره» و قوله «ان النعمانی رواه مثله» و هم. هذا[1]
قدما، متعرض این بحث، نشده‌اند که آیا الان، امام زمان4 فرزندی دارند؟ هر چند، مرحوم نوری بر خلاف قدما، اصرار دارد که حضرت مهدی4 فرزند دارد. دلیل ایشان، استناد به حدیث مدائن و حدیث بحر ابیض و جزیره خضراء است.[2] [ دو قصه در مورد جزیره خضراء، یکی مربوط به کمال الدین انباري و دیگری مربوط به علی ابن فاضل است. منظور ایشان کدام است؟] هر دو قصه جعلی است.[3]
درکلمات معصومین: و درکلمات متقدمین اثری از بحث اولاد برای امام زمان4 یافت نمی‌شود[4]
البته، بعضی‌ها که حسن ظن داشته، این دوقضیه را قبول کرده‌اند مثل ابن طاووس [ برای من سوال است که ابن طاووس در کجا، قصه جزیره خضراء را پذیرفته است؟] و مجلسی [ چگونه مجلسی پذیرفته است در حالی که در جلد پنجاه و دو و یا پنجاه و سه بحارالانوار می فرماید چون در اصول معتبره نیست من جداگانه، اين جريان را نقل کرده ام.]
استناد بعضی هم برای فرزند داشتن حضرت، به روایت الغیبه طوسی است. از عبارت « بر مکان حضرت، کسی – فرزندان یا غیر فرزندان - نمی‌تواند اطلاع پیدا کند» استفاده می شود که آن حضرت فرزندی ندارد. ولی در این خبر اشتباه و یا در آن، دست برده شده است و صحیح آن، خبری است که نعمانی نقل کرده: «لا یطلع من موضعه من ولی و لا غیره»
اولاد امام در زمان بعد از ظهور
« و اما وجود الولد له7 بعد ظهوره، و وجود الخلف له بعد وفاته، فالاخبار و الاقوال فیه مختلفه»[5]
(پس ما هیچ دلیلی نداریم که تا قبل از ظهور حضرت فرزندی داشته باشد.) اما بعد از ظهور،آیا حضرت فرزندی خواهد داشت که بعد از وفاتش، جانشین وی باشد؟ اخبار و اقوال در این مورد مختلف است.
روایاتی که دلالت بر وجود فرزند برای امام، بعد از ظهور دارند
و أما الأخبار فروی فی الغیبه فی أخبار الأئمه الإثنی عشر بإسناده عن الصادق7 عن آبائه عن النبی9 خبراً فیهم و فیه بعد الذکر العسکری7: فإذا حضرته الوفاة
در کتاب غیبت در باب اخبار ائمه اثنی عشر روایتی را امام صادق7 از پیامبر اکرم 9 نقل می کند.
روایت اول
ِ«... فَإِذَا حَضَرَتْهُ‏ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ مُحَمَّدٍ الْمُسْتَحْفَظِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ع فَذَلِكَ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً ثُمَّ يَكُونُ مِنْ بَعْدِهِ اثْنَا عَشَرَ مَهْدِيّاً فَإِذَا حَضَرَتْهُ‏ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ أَوَّلِ الْمُقَرَّبِينَ‏  لَهُ ثَلَاثَةُ أَسَامِيَ اسْمٌ كَاسْمِي وَ اسْمِ أَبِي وَ هُوَ عَبْدُ اللَّهِ وَ أَحْمَدُ وَ الِاسْمُ الثَّالِثُ الْمَهْدِيُّ هُوَ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ‏ »[6]
شيخ طوسى در كتاب غيبت از رسول خدا 9 روايت كرده كه آن حضرت در شب رحلتش به على 7 فرمود: اى ابا الحسن كاغذ و دواتى بياور و حضرت وصيت خود را املا مى‏فرمود (و على مى‏نوشت) تا رسيد به اينجا كه فرمود: اى على پس از من دوازده نفر امام و بعد از ايشان دوازده نفر مهدى است و تو يا على اولين نفر از دوازده امام هستى... هر گاه مرگت رسيد (خلافت را) به فرزندم حسن واگذار كن، كه او برّ وصول يعني پاك و قدرشناس است... چون او وفاتش رسيد بايد آن را به فرزندم حسين زكىّ شهيد مقتول بسپارد... يك يك....
و چون وفات او (عسکری) برسد بايد به فرزندش محمد نگهبان (آئين) آل محمد : بسپارد، پس اين دوازده امام است و پس از آن دوازده مهدى، چون مرگش در رسد به فرزندش كه اول مقرّبين است و براى او سه نام است بسپارد، نامى چون نام من احمد، و نامى چون نام پدرم عبد اللَّه، و نام سوم مهدى است و او اول ايمان آورندگان است.
* بعضی از منحرفین و کسانی که مدعی‌اند ائمه نعوذ بالله سیزده نفر و یا بیست و چهار نفر هستند، استناد به این روایت ضعیف می کنند.
روایت دوم
«...اللَّهُمَ‏ أَعْطِهِ‏ فِي‏ نَفْسِهِ‏ وَ ذُرِّيَّتِهِ‏ وَ شِيعَتِهِ وَ رَعِيَّتِهِ وَ خَاصَّتِه‏... وَ صَلِّ عَلَى وَلِيِّكَ وَ وُلَاةِ عَهْدِهِ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ وَ مُدَّ فِي أَعْمَارِهِم‏...»[7]
* طبق این روایت هم، امام دارای فرزند است.
روایت سوم
«...السَّلَامُ‏ عَلَى‏ وُلَاةِ عَهْدِهِ وَ عَلَى الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِه‏...»[8]
روایت چهارم
«...وَ تَجْعَلَهُ‏ وَ ذُرِّيَّتَهُ‏ فِيهَا الْأَئِمَّةَ الْوَارِثِين‏...»[9]
* این روایت ها، دال بر وجود فرزند برای امام زمان4 بعد از ظهور می باشند،  البته این روایات معارض هم دارد که آیا امکان حل تعارض آن، وجود دارد؟
روایاتی که نفی اولاد برای امام زمان بعد از ظهور دارند
روایت اول
«و یعارضها ما رواه المسعودی فی اثباته عن علی بن أبی حمزه فی دخوله مع ابن أبی السراج و ابن أبی سعید علی الرضا7 فقال له7 ابن أبی حمزه؛ فانّا روينا ان‏ الامام‏ لا يمضي حتى يرى عقبه. فقال له الرضا 7: أ ما رويتم في هذا الحديث بعينه «إلّا القائم» قالوا: لا قال الرضا7: بلى، قد رويتموه و أنتم لا تدرون لم قيل و لا ما معناه قال ابن أبي حمزة: ان هذا لفي الحديث...»[10]
مسعودی در اثبات الوصیه از ابن أبی حمزه نقل می کند که به امام رضا7 گفتم که برای ما نقل شده که امام از دنیا نمی‌رود تا اینکه نسل و ذریه خودش را ببیند، امام فرمود: در این حدیث آیا جمله دیگري نیست؟ گفتند چیست؟ گفت إلّا القائم. گفتند نه [چنین چیزی برای ما نقل نکرده اند، فقط گفته‌اند امام از دنیا نمی‌رود مگر اینکه فرزندی داشته باشد]. امام فرمود: بله برای شما روایت شده، اما شما نمی‌دانید چرا این جمله گفته شده و معنای این استثناء چیست.
روایت دوم
ما رواه الشیخ فی غیبته فی عنوان « فأما من‏ زعم‏ أن‏ الأمر قد اشتبه عليه فلا يدري هل لأبي محمد 7 ولد أم لا» عن مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سُلَيْمَانَ بْنِ رَشِيدٍ  عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْخَزَّازِ قَالَ‏ دَخَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي حَمْزَةَ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا 7فَقَالَ لَهُ أَنْتَ إِمَامٌ قَالَ نَعَمْ فَقَالَ لَهُ إِنِّي سَمِعْتُ جَدَّكَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ 7يَقُولُ لَا يَكُونُ‏ الْإِمَامُ‏ إِلَّا وَ لَهُ‏ عَقِبٌ‏ فَقَالَ أَ نَسِيتَ يَا شَيْخُ أَوْ تَنَاسَيْتَ‏  لَيْسَ هَكَذَا قَالَ جَعْفَرٌ 7 إِنَّمَا قَالَ جَعْفَرٌ7 لَا يَكُونُ‏ الْإِمَامُ‏ إِلَّا وَ لَهُ‏ عَقِبٌ‏ إِلَّا الْإِمَامُ الَّذِي يَخْرُجُ عَلَيْهِ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ 7 فَإِنَّهُ لَا عَقِبَ لَهُ فَقَالَ لَهُ صَدَقْتَ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَكَذَا سَمِعْتُ جَدَّكَ يَقُول‏» [11]
علی بن أبي حمزه بر امام رضا7 وارد شد و به امام می گوید: تو امام هستی؟ [ او واقفی بوده است يعني امامت حضرت رضا را قبول نداشت] فرمودند: بله؛ علی بن  ابي حمزه می گوید از جدت امام صادق7 شنیدم که می گفت: امام نمی‌تواند باشد مگر کسی که ذریه داشته باشد. امام رضا7 فرمود: ای شیخ! فراموش کرده ای و یا خود را به فراموشی می اندازی؟ جدم اینگونه نفرموده بلکه فرموده: هر امامی ذریه دارد مگر آن امامی که در دورانش امام حسین 7رجعت می کند. علی ابن حمزه گفت: این جمله را هم جد شما فرموده بودند.
اقوالی که نفی اولاد می کنند
و أما الاقوال[12]:
1-  فقال المفید فی إرشاده: وَ لَيْسَ بَعْدَ دَوْلَةِ الْقَائِمِ 7 لِأَحَدٍ دَوْلَةٌ إِلَّا مَا جَاءَتْ بِهِ الرِّوَايَةُ مِنْ قِيَامِ وُلْدِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ ذَلِكَ وَ لَمْ تَرِدْ بِهِ عَلَى الْقَطْعِ وَ الثَّبَات‏ وَ أَكْثَرُ الرِّوَايَاتِ‏ أَنَّهُ لَنْ يَمْضِيَ مَهْدِيُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ ع إِلَّا قَبْلَ الْقِيَامَةِ بِأَرْبَعِينَ يَوْماً يَكُونُ فِيهَا الْهَرْجُ وَ عَلَامَاتُ‏  خُرُوجِ الْأَمْوَاتِ وَ قِيَامُ السَّاعَةِ لِلْحِسَابِ وَ الْجَزَاءِوَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكُون‏»[13]
شیخ مفید در ارشاد می فرماید: و پس از دولت آن بزرگوار براى هيچ كس دولت و سلطنتى در زمين نخواهد بود جز آنچه در روايات آمده كه اگر خدا بخواهد فرزندان آن حضرت پس از او سلطنت كنند، و بطور قطع در اين باره روايتى نرسيده و در بيشتر روايات است كه مهدى اين امت از دنيا نرود مگر چهل روز پيش از قيامت و در آن چهل روز فتنه و آشوب شود و نشانه‏هاى زنده شدن مردگان و آمدنشان براى حساب و پاداش پديد آيد، و خدا داناتر است به آنچه خواهد شد
 * پس شیخ مفید می گوید زمینه ای برای اولاد امام زمان 4فراهم نیست و مدت زمانی نمی‌ماند تا اولاد امام زمان 4 حکومت کنند.
2- « وقال النعمانی – بعد الذکر أخبار الاثنی عشر من طریق العامه- و فی قوله فی آخر الحدیث: « ثم الهرج»[14]
نعمانی می گوید: روايات در اين معنى [از طرق اهل سنّت‏] بسيار است كه دلالت بر اين دارد كه منظور رسول خدا 9 خاطر نشان ساختن آن دوازده نفر و اينكه آنان جانشينان او هستند، بوده است و فرمايش آن حضرت در پايان حديث اوّل كه: «سپس آشوب و هرج و مرج مى‏شود» خود محکم ترین دليل است بر آنچه در روايات آمده كه پس از سپرى شدن زمان قائم 4 پنجاه سال آشوب و هرج و مرج روى خواهد داد.
* البته این کلام اقای نعمانی قابل مناقشه است (قبلا هم مناقشه کردیم)، چون فقط یک روایت است که آن هم از طریق عامه است زیرا آن چه در روایات آمده، چهل روز است که از مقدمات قیامت است.
3- « و قال الشیخ فی غیبته: « فأما من قال إن‏ للخلف‏ ولدا و إن الأئمة ثلاثة عشر فقولهم يفسد بما دللنا عليه من أن الأئمة ع اثنا عشر فهذا القول يجب إطراحه على أن هذه الفرق كلها قد انقرضت بحمد الله و لم يبق قائل يقول بقولها و ذلك دليل على بطلان هذه الأقاويل»[15] و کلامه محتمل لنفی ولد رأسا و نفی ولد لا یکون اماماً[16]
شیخ در کتاب الغیبه خود می فرماید: اما آن عده كه معتقدند امام زمان4 را پسرى است و امامان سيزده تن مى‏باشند عقيده‏شان به همان دليل كه ثابت نموديم ائمه دوازده تن مى‏باشند، مردود است و اين عقيده را بايد به دور انداخت. بخصوص كه اين آراء و عقائد الحمد للَّه همه منقرض گشته‏اند و امروز كسى پيدا نميشود كه اين سخنان را بر زبان براند يا به يكى از آنها معتقد باشد، و همين انقراض آنها خود دليل بر بطلان عقائد آنان است‏.
مرحوم شوشتری می فرماید: احتمال دارد کلام شیخ طوسی حمل بر این شود که امام اصلا فرزندی ندارد و یا این که می خواهد امامت فرزند امام را نفی کند.
ادامه کلام صاحب تاریخ ما بعد الظهور
صاحب تاریخ ما بعد الظهور، بعد از تشکیک و رد رجعت به معنایی که علمای ما در طول تاریخ تشیع گفته اند، می‌گوید: حکومت در دست اولیا و انسان های خوب قرار می گیرد. ایشان روایاتی را جهت استناد بیان خود، ذکر می کند. یکی از روایات، روایت شیخ طوسی است. بعد از ذکر روایت، به بررسی سندی و دلالی روایت می پردازیم.
بیان روایت
«أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ سُفْيَانَ الْبَزَوْفَرِيِ‏  عَنْ عَلِيِّ بْنِ سِنَانٍ الْمَوْصِلِيِّ الْعَدْلِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْخَلِيلِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ أَحْمَدَ الْمِصْرِيِ‏ عَنْ عَمِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ الْبَاقِرِ عَنْ أَبِيهِ ذِي الثَّفِنَاتِ‏ سَيِّدِ الْعَابِدِينَ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ الزَّكِيِّ الشَّهِيدِ عَنْ أَبِيهِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ7 قَالَ‏ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ 9 فِي اللَّيْلَةِ الَّتِي كَانَتْ فِيهَا وَفَاتُهُ لِعَلِيٍّ 7 يَا أَبَا الْحَسَنِ أَحْضِرْ صَحِيفَةً وَ دَوَاةً فَأَمْلَأَ رَسُولُ اللَّهِ 9 وَصِيَّتَهُ حَتَّى انْتَهَى إِلَى هَذَا الْمَوْضِعِ فَقَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّهُ سَيَكُونُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً وَ مِنْ بَعْدِهِمْ اثْنَا عَشَرَ مَهْدِيّاً فَأَنْتَ يَا عَلِيُّ أَوَّلُ الِاثْنَيْ عَشَرَ إِمَاماً سَمَّاكَ اللَّهُ تَعَالَى فِي سَمَائِهِ‏ عَلِيّاً الْمُرْتَضَى وَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الصِّدِّيقَ الْأَكْبَرَ وَ الْفَارُوقَ الْأَعْظَمَ وَ الْمَأْمُونَ وَ الْمَهْدِيَّ فَلَا تَصِحُّ هَذِهِ الْأَسْمَاءُ لِأَحَدٍ غَيْرِكَ يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَصِيِّي عَلَى أَهْلِ بَيْتِي حَيِّهِمْ وَ مَيِّتِهِمْ وَ عَلَى نِسَائِي فَمَنْ ثَبَّتَّهَا لَقِيَتْنِي غَداً وَ مَنْ طَلَّقْتَهَا فَأَنَا بَرِي‏ءٌ مِنْهَا لَمْ تَرَنِي‏ وَ لَمْ أَرَهَا فِي عَرْصَةِ الْقِيَامَةِ وَ أَنْتَ خَلِيفَتِي عَلَى أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي- فَإِذَا حَضَرَتْكَ الْوَفَاةُ فَسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِيَ الْحَسَنِ الْبَرِّ الْوَصُولِ‏  فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِيَ الْحُسَيْنِ الشَّهِيدِ الزَّكِيِّ الْمَقْتُولِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى‏ ابْنِهِ‏ سَيِّدِ الْعَابِدِينَ ذِي الثَّفِنَاتِ عَلِيٍّ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى‏ ابْنِهِ‏ مُحَمَّدٍ الْبَاقِرِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى‏ ابْنِهِ‏ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى‏ ابْنِهِ‏ مُوسَى الْكَاظِمِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى‏ ابْنِهِ‏ عَلِيٍّ الرِّضَا فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى‏ ابْنِهِ‏ مُحَمَّدٍ الثِّقَةِ التَّقِيِّ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى‏ ابْنِهِ‏ عَلِيٍّ النَّاصِحِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى‏ ابْنِهِ‏ الْحَسَنِ الْفَاضِلِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى‏ ابْنِهِ‏ مُحَمَّدٍ الْمُسْتَحْفَظِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ع فَذَلِكَ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً ثُمَّ يَكُونُ مِنْ بَعْدِهِ اثْنَا عَشَرَ مَهْدِيّاً (فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ) فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى‏ ابْنِهِ‏ أَوَّلِ الْمُقَرَّبِينَ‏  لَهُ ثَلَاثَةُ أَسَامِيَ اسْمٌ كَاسْمِي وَ اسْمِ أَبِي وَ هُوَ عَبْدُ اللَّهِ وَ أَحْمَدُ وَ الِاسْمُ الثَّالِثُ الْمَهْدِيُّ هُوَ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ‏»[17]
شيخ طوسى در كتاب (الغيبة) از جناب امام جعفر صادق 7، او از پدرانش، ايشان از اميرالمؤمنين روايت كرده، آن حضرت فرمود كه: رسول خدا در شبى كه وفات نمود، به من فرمود: يا ابا الحسن ! صحيفه اى و دواتى حاضر كن. پس دوات و صحيفه حاضر كردم. آن حضرت وصيّت خود را فرمود تا اينكه بدين موضوع رسيد كه: يا على ! بعد از من دوازده امام مى باشند و بعد از ايشان دوازده مهدى. پس تو يا على اوّلين دوازده امامى... و حديث را ذكر نمود تا اينكه گفته كه: امامت را امام حسن عسكرى 7 به پسرش م ح م د كه مستحفظ شريعت و از جمله آل محمّد 9 است، تسليم مى كند، و ايشان دوازده امامند. بعد از آن دوازده مهدى مى باشند. پس وقتى كه رحلت حضرت قائم 4 فرا رسد، آنگاه امر را به پسرش كه اوّلين مهديان است مى سپارد، و براى او سه نام است. يك نامش مانند نام من، و نام ديگرش نام پدر من است و آنها عبد الله و احمد اند، و نام سوّمين مهدى است و او اوّلين مؤمنان است.
بررسی روایت
اولا: اگر ما این روایت را نپذیرفتیم، هیچ ضرری به اعتقادات ما نمی‌زند. ما دوازده امامی هستیم که اول آن بزرگواران، حضرت علی7 و آخرشان امام زمان 4می باشد. اعتقاد ما به دوازده امامی، منحصر به این روایت نیست که اگر این روایت را بالخصوص کنار گذاشتیم و یا در حجیتش تفکیک کردیم، به اعتقادات ما ضرر بزند.
ثانیا: این روایت از نظر سند مشکل دارد. در سندش افراد مجهولی هستند. سند روایت طبق نقل شیخ طوسی در الغیبه، این گونه است:
«أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ سُفْيَانَ الْبَزَوْفَرِيِ‏  عَنْ عَلِيِّ بْنِ سِنَانٍ الْمَوْصِلِيِّ الْعَدْلِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْخَلِيلِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ أَحْمَدَ الْمِصْرِيِ‏ عَنْ عَمِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ الْبَاقِرِ عَنْ أَبِيهِ ذِي الثَّفِنَاتِ‏ سَيِّدِ الْعَابِدِينَ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ الزَّكِيِّ الشَّهِيدِ عَنْ أَبِيهِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ7 قَالَ‏ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ 9»
علی بن سنان موصلی در سند روایت توثیق نشده است. نامی از او در کتب رجالی قدما به میان نیامده است، پس مهمل است لذا مرحوم مامقانی می فرماید: «لیس له ذکر فی کتب الرجال»[18]
مرحوم خوئی در مورد ایشان که در وصفش کلمه «العدل» آمده، می فرماید: « ثم إن كلمة العدل على ما يظهر من ذكرها في مشايخ الصدوق - قدس سره - كان يوصف بها بعض علماء العامة، فلا يبعد أن يكون الرجل من العامة»[19]
ظاهر عبارت از توصیف به عدل «الموصلی العدل» إشعار و إشاره دارد به این که موصلی، از عامه است، البته نام ایشان در مشایخ صدوق ذکر شده است. مرحوم تستری می فرماید: «مِنْ وصفه بالعدل عامیّته»[20]
2. جعفر بن احمد مصری از افراد دیگر در سند روایت است. از علمای جدید و قدیم، از او نامی به میان نیاورده است، پس چگونه در اعتقادات اعتماد به حدیثی کنیم لا اقل دو نفرش مهمل هستند.
* مرحوم صدر می فرماید: «إن عدداً من روايات الأولياء التي سمعناها، تنّص على أن الأولياء الإثني عشر من ولد الإمام المهدي. قال في أحد الأخبار: ثم يكون من بعده اثني عشر مهدياً، فإذا حضرته الوفاة – يعني المهدي – فليسلمها إلى ابنه أول المهديين. وقال في الدعاء « والأئمة من ولده» مع أن الأئمة المعصومين السابقين هم آباء الإمام المهدي 4 بكل وضوح»
 در تعدادی از روايات كه آورديم، تصريح شده است كه اولياى دوازده‌گانه همگى از فرزندان امام مهدى 4 مى‌باشند. در يكى از اين اخبار آمده است: «آن گاه پس از او، دوازده مهدى خواهند آمد. وقتى رحلت امام مهدى 7 فرا برسد، خلافت را تحويل فرزندش كه اولين نفر از مهدى‌هاست خواهد سپرد» و در دعا آمده است «و الائمة من ولده» در صورتى كه امامان معصوم، پدران امام مهدى مى‌باشند.
* کلام ایشان، عجیب است شاید بتوانم بگویم حتي یک روایت هم نداشته باشیم که بگوید آن دوازده مهدیین، فرزندان امام زمان4 هستند. استناد ایشان، به همین روایت مذکور است در حالی که این روایت گفته بود فقط اولین از مهدیین، فرزند امام زمان4 است نه همه آن ها.
اما جمله: «و الائمة من ولده»  که آدرس به بحارالانوار (ج 92 ص 332 ) می دهند، در بحار این گونه نیامده است بلکه با عبارت « و الائمة من بعده» بیان شده است.
وَ آخِرُ دَعْوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين





[1] تستری، قاموس الرجال، ج 12، ص 89.
[2] مرحوم نوری در نجم الثاقب، ص 260 به این موضوع می پردازد الان اين كتاب ملحق به بحار الانوار، جلد 53 شده است .
[3] نظر ما هم همین است که این قصه ها، مجعول است چون با پذیرش جزیره خضراء، باید متحمل هزینه سنگینی شویم و آن عقب نشینی از یک سری عقایدمان می باشد با پذیرفتن چنین قضیه ای باید قائل شویم -معاذ الله- که پیامبر .9 اشتباه می کند و یا این که، قرآن تحریف شده است بنده درکتاب تا ظهور بحث را مفصل مطرح کرده ام
[4]  ائمه طاهرین نسبت به بسیاری از جهات زندگانی حضرت امام عصر  4، مثل غیبت حضرت و یا طولانی بودن عمرآن بزرگوار اشاره داشته اند ولی به این مسئله اشاره نکرده اند، بلکه روایت در نفی این مطلب وارد شده است.
[5] تستری، قاموس الرجال، ج12، ص 89.
[6] شیخ طوسی، الغیبه، ص 150.
[7] شیخ طوسی، الغیبه، ص 280.
[8] مجلسی، بحارالانوار ج99، ص 228.
[9] مجلسی، بحارالانوار ج99، ص  314.
[10] مسعودى، على بن حسين‏، اثبات الوصية، ص 208 و تستری، قاموس الرجال، ج12، ص 90.

[11] شیخ طوسی، الغیبه، ص 223.
[12] تستری، قاموس الرجال، ج12، ص 91.
[13] مفيد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص 387.
[14] نعمانی، الغیبه، ص  107، (قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ سَمُرَةَ يَقُولُ‏ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ يَكُونُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ قَالَ فَلَمَّا رَجَعَ إِلَى مَنْزِلِهِ أَتَتْهُ قُرَيْشٌ فَقَالُوا لَهُ ثُمَّ يَكُونُ مَا ذَا قَالَ ثُمَّ يَكُونُ الْهَرْج‏ (جابر بن سمرة مى‏گويد: از رسول خدا .9 شنيدم كه مى‏فرمايد: «پس از من دوازده جانشين خواهد بود كه همه آنان از قريش‏اند» راوى گويد هنگامى كه رسول خدا به منزل بازگشت، قريش نزد آن حضرت آمده به او گفتند: پس از آن چه مى‏شود؟فرمود: «سپس آشوب و نابسامانى روى خواهد داد»)
[15] شیخ طوسی، الغیبه، ص 228.
[16] تستری، قاموس الرجال، ج12، ص 91. س
شیخ طوسی، الغیبه، ص. 151 [17]
[18] مامقانی، تنقیح المقال، ج 2 قدیم،ص 291.
[19] خوئی، معجم الرجال، ج 12،ص 46.
[20] تستری، قاموس الرجال، ج 7،ص 477  .