درس مهدویت استاد طبسی

91/03/08

بسم الله الرحمن الرحیم


نقد نظر سيد محمد صدر پيرامون حكومت‌هاي بعد از حضرت
بحث ما راجع به نظرات علما و توجیهات ایشان نسبت به روایاتی است که مفادش این بود که حکومت بعد از امام زمان ع به دست اولیاء و صالحین خواهد بود. گفتیم که مفاد این روایات معارض است با مفاد روایاتی که می‌گویند زمین از حجت خالی نمی ماند برخی  از معاصرین تلاش می‌کنند که این روایات را بپذیرند.[1] و در کتابشان فصلی را تحت عنوان حکم الاولیاء الصالحین بعد المهدی ع گشوده‌اند. ابتدا به چند روایت از این روایات اشاره می‌کنند و بعد هم به دو تا از ادعیه اشاره می‌کنند و بعد هم نتیجه می‌گیرند که بعد از امام زمان ع اولیاء الله حکومت را اداره می‌کنند. 
روایات مورد استناد:
روایت اول: روایت اولی که به آن استناد می‌کنند همان روایت ابو حمزه ثمالی است که نقل کردیم که: یا ابا حمزة یکون بعد القائم ع احد عشر مهدیا...
روایت دوم: همان روایت جابر جعفی است: والله لیملکن منا اهل البیت ع رجل ثلاث ماه سنة...
روایت سوم: همان روایتی است که پیامبرص در شب رحلت وصیتی و امانتی را به حضرت علی ع دادند که باید به ترتیب به هر امامی تحویل داده شود و در نهایت امام زمان، یسلمها الی ابنه که دوازده مهدی هستند.
ادعیه مورد استناد:
ایشان بعد از این روایت استناد به ادعیه ای که در کتب دعا وارد شده میکنند.
دعای اول:اللهم صل على ولاة عهده و الأئمة من بعده و بلغهم آمالهم و زد في آجالهم و أعز نصرهم و تمم لهم ما أسندت إليهم من أمرك لهم و ثبت دعائمهم و اجعلنا لهم أعوانا و على دينك أنصارا...[2] شاهد در عبارت ولاة عهده و الائمة من بعده است. درود خدا بر کسانی که در دوران حضرت مسئولیت دارند و کسانی که بعد از امام ع می‌آیند.
دعای دوم:دعاء آخر مروي عن صاحب الزمان ع خرج إلى أبي الحسن الضراب الأصفهاني بمكة...
و صل على وليك و ولاة عهدك و الأئمة من ولده و مد في أعمارهم و زد في آجالهم و بلغهم أقصى آمالهم دينا و دنيا و آخرة إنك على كل شي‏ء قدير.[3]
این بزرگوار به استناد این چند روایت و دعا مي‌فرمایند: ان الامام المهدی ع لن یهمل امر الامة الباقیة بعده؛ امام زمان ع امر حکومت و مردم را بعد از خودش مهمل نمی گزارد. لا لمجرد ان لا تبقی رهن الانحلال و الضياع و ان کان هذا صحیحا کل الصحة بل لاکثر من ذلک ان احدی الوضائف الرئیسیة للمهدی ع بعد ظهوره تاسیس القواعد العامة المرکزة و البعیدة الامد لتربیة البشریة فی خط الطویل؛ وظیفه حضرت تربیت جامعه است. تربیة تدریجیة لکی تصل الی مجتمع المعصوم؛ به گونه‌اي حضرت تربیت کند که جامعه، جامعه ی معصوم شود. و هذه التربیة لا یمکن ان یاخذ بزمام تطبيقها الا الانسان الصالح الکامل... بعد از این حکومت بوسیله کسانی که در روایت آمده اداره خواهد شد.
در ادامه ایشان ابتداء سخن مرحوم مجلسی را مورد مناقشه قرار داد و بعد سخن مرحوم طبرسی را نقل کرده وسپس کلام خودشان را بیان می‌کنند. سپس می‌گوید: اینکه بعد از حضرت حکومتهائی وجود دارد، منافاتی با روایات عدم خلو ارض از حجت ندارد.
توجیه اول مرحوم مجلسی به بیان برخی ازمعاصرین:
ابتداء ایشان در مورد فرمایش مرحوم مجلسی می‌گوید که ایشان: حاول ان یرفع التنافی؛ بین روایات خلو ارض و بین روایاتی که می‌گویند بعد از حضرت حکومت را کسانی اداره می‌کنند. ایشان می‌گویند: مرحوم مجلسی به دو بیان می‌خواهند تهافت را رفع کنند. بایکال الرئاسة الی ائمة المعصومین ع ؛که مراد از ولات امر بعد از حضرت خود معصومین اند تا با رجعت منافات نداشته باشد، چون این روایات مخالف مشهور است و ما باید آنرا توجیه کنیم. ایشان بعد از نقل کلام مرحوم طبرسی می‌گوید: هذا ما قالته المصادر الامامیة ولم نجد لدولة ما بعد المهدی ع فی مصادر العامه‌اي اثر؛ راجع به حکومتهای بعد از امام زمان ع در کتب عامه چیزی ندیدیم! ما این همه روایت بیان کردیم که بعد از حضرت سخن از قحطانی و دیگران است. که اساسا یکی از دلائلی که ما روایات شاذه را کنار گذاشتیم موافقت آنها با روایات عامه بود. شاید مراد ایشان از عدم وجدان، عدم اعتبار آنها بوده باشد. به هر حال ایشان می‌گوید: ما در مصادر خاصه دو مطلب و دو توجیه پیدا کردیم. ما عرض می‌کنیم که نه اینگونه نیست که تنها دو توجیه باشد زیرا مرحوم حر عاملی در این باب مفصلاً بیان کردند، مرحوم نباطی بیاضی مفصل بحث کردند، پس اختصاص به این دو ندارد. بعد می‌فرماید: ما حرف ایندو عالم بزرگ را مناقشه می‌کنیم و در ابتدا می‌گوید: مرحوم مجلسی خودش اعتراف دارد که هر دو وجهی را که بیان کردند تاویل است و تاویل نیز دائما خلاف ظاهر است. فلا یصار الیه؛ مگر اینکه ضرورت اقتضا کند و صرف امکان این موول کفایت نمی کند که ما سراغ این وجه برویم مگر اینکه ناچار باشیم که آنگاه از ظاهر رفع ید می‌کنیم و تاویل می‌کنیم. ولی آیا ما به حدی رسیده ایم که روایاتی که می‌گوید بعد از حضرت ولاتی هستند را توجیه کنیم؟ فالوجه الاول که گفته اند مراد معصومین اند تا بتوانند از این طریق تعارض را بین روایات اولیاء و روایات رجعت رفع کنند، ایشان می‌گوید این حرف مورد اشکال ماست.
کلام مرحوم مجلسی کلام بدی نیست زیرا این سنخ روایات موافق عامه و مخالف مشهور است که اگر توانستیم توجیه می‌کنیم.
مرحوم صدر سپس مي‌گويد: می‌گویند بر کلام علامه دو وجه و اشکال وارد است:
اشکال اول: در روایات اولیاء نص وجود دارد بر اینکه این اولیاء از فرزندان امام زمانند پس نمی توانیم روایت اولیاء را بر رجعت معصومین حمل کنیم زیرا معصومین که از اولاد امام زمان ع نیستند بلکه آباء امام زمان ع هستند. پس این توجیه مرحوم مجلسی که حمل بر رجعت باشد فرمایش درستی نیست. ایشان بعد از استناد به روایت ذیل می‌گوید:
روایت مرحوم طوسی که حضرت رسول ص در شب رحلت به حضرت علی وصیت کردند که يا علي إنه سيكون بعدي اثنا عشر إماما و من بعدهم اثنا عشر مهديا... فإذا حضرته الوفاة فليسلمها إلى ابنه أول المقربين‏؛ به استناد این روایت توجیه مرحوم مجلسی قابل قبول نیست چون در این روایت دارد که اولیاء از اولاد مهدی ع هستند.
جواب از اشکال:
ما به ایشان عرض می‌کنیم که «انّ عددا من الروایات» که شما گفتید آیا واقعا عددا من الروایات هستند؟ یا اینکه تنها همین روایت است با یک روایت دیگر؟ علاوه بر این، این روایت مشکل سندی داشت و ما بحث کردیم و گفتیم که در سندش علی بن سنان موصلی است که عامی است و چیزی در کتب ما نیامده راجع به او نیامده و این شخص مجهول است. و نیز در سندش جعفر بن احمد مصری است که مهمل است. پس این روایت مشکل سندی دارد. حال چطور شما بیان مرحوم مجلسی را کنار گذاشته و می‌گوئید نمی توان حمل بر معصومین کرد چون روایات کثیره داریم که آن اولیاء، فرزندان حضرت مهدی‌اند.
یک روایت دیگر هم بود که آن هم مفادش همین بود که: احد عشر مهدیا من ولد الحسین ع که اگر این باشد دیگر مشکل حل است چون با معصومین مطابقت خواهد داشت.
تحقيق كنيد و ببینید آیا روایت دیگری هم هست یا خیر؟
پس اشکال ما بر ایشان اینست که عددا من الروایات نیست بلکه قدر متیقن یک روایت است که آنهم مشکل سندی دارد.
اشکال دوم:
اشکال دومی که ایشان به وجه اول مرحوم مجلسی دارند اینست که ما دلیل کافی نداریم بر عودت و رجعت همه ائمه ع، لا بشکل العکسی و لا مشوش؛ عکسی یعنی اینکه ابتدا امام عسکری ع و بعد از ایشان امام هادی ع و بعد از امام هادی ع ائمه دیگر به ترتیب رجعت کنند. و مشوش یعنی اینکه مثلا ابتدا امام حسین ع، بعد امام علی ع، بعد امام باقرع و... رجعت کنند و ما آنچه که نص بر آن داریم رجعت علی ع و امام حسین ع است. پس توجیه ایشان مبتلا به اشکال دوم شد.
جواب از اشکال:
عرض می‌کنیم با تمام احترامی که برای علماء مخصوصا بزرگانی که در عرصه مهدویت خدمت کردند و خدمت می‌کنند داریم می‌گوئیم ما در این زمینه دلیل داریم. در کتاب الشیعة و الرجعة مرحوم والد ما در ص 340 که چاپ آخر آن 1395 بوده و چاپ اول 1375 هجری بوده است. ایشان در جلد دوم این کتاب حدیث مفضل را آورده که می‌گوید: شکوی الصدیقة فاطمة فی الرجعة الی ابیها شکوی امیر المومنین ع فی الرجعة الی رسول الله ص شکوی الحسن بن علی ع فی الرجعة شکوی الحسین بن علی فی الرجعة شکوی بقیة الائمة فی الرجعة، قال الصادق ع ثم یقوم جدی علی بن الحسین ع والی ابی الباقر ع فیشکوان الی جدهما ما فعل بهما ثم اقوم؛ یعنی رجعت امام صادق ع فاشکوا الی جدی رسول الله ما فعل المنصور بنا ثم یقوم ابنی موسی ع[4] ثم یقوم ابنی موسی فیشکوا الی جده ثم یقوم علی بن موسی ع فیشکوا الی جده ما فعل به المامون ثم یقوم محمد بن علی ع فیشکوا الی جده ما فعل به المتوکل ثم یقوم علی بن محمد فیشکوا الی رسول الله ص  ما فعل به المتوکل ثم یقوم حسن بن علی ع فیشکوا الی جده رسول الله ص. پس اینکه شما می‌فرماید ما دلیل کافی نداریم این هم دلیل کافی، مگر اینکه بگوئید مراد از دلیل کافی، دلیل محکم است که باز هم روایت مفضل دلیل معتبری نیز هست. آیا به نظر شما  دلیلی که شما آوردید از این دلیل محکمتر است؟ اما اگر در سند این روایت اشکال دارید و بگويید که این روایت ضعیف است ما می‌گویيم اگر این دلیل ضعیف است دلیل شما نیز ضعیف است. پس توجیه مرحوم مجلسی توجیه بدی نیست و ردیه شما جای بحث و مناقشه دارد.
و اذا لم یثبت رجوع الائمة الاثنی عشر کیف یمکن حمل هذه الاخبار علیه؛ اگر رجوع ائمه دوازده گانه ثابت نیست پس ما چطور روایات اولیاء بعد از حضرت را حمل بر معصومین کنیم؟ ما می‌گویئم رجوع ائمه دوازدهگانه ثابت است. پس توجیه اول مرحوم مجلسی با مناقشات شما رد نشد.
توجیه دوم مرحوم مجلسی:
اما الوجه الثانی الاعتراف بوجودالائمة المعصومین ع والاولیاء الصالحین فی مجتمع ما بعد المهدی متعاصرين؛ یعنی مراد از بعدیت، بعدیت زمانی نیست. یعنی اینها معاصر امام زمان اند و همانند استاندار و فرماندار هر کدامشان مسئولیت بخشی از امور را دارند. و راس حاکمیت و مسئولیت اساسی با معصومین و بعد از ایشان با معصومین دیگر است. فسیکونون هداة عاملين فی العالم من الدرجة الثانیة؛ صالحین هستند ولی زیر نظر و حاکمیت امام معصومند. این بیان دوم مجلسی ولی ایشان باز هم این وجه را نمی پذیرد.
اشکال بر توجیه دوم علامه:
و اوضح ما یرد علی هذا الوجه؛ اولین اشکال واضحی که بر این وجه وارد است اینست که این اولیاء حکم را به دست می‌گیرند نه به عنوان درجه دوم بلکه به عنوان اینکه در راس حاکمیت هستند یعنی، اینها حاکم هستند نه ائمه معصومین ع. زیرا وقتی که صریح روایت دارد که امام قبل از رحلتشان حکومت را به فرزندش تحویل می‌دهد معنایش اینست که این فرزند در راس حکومت است نه اینکه در ظل حاکمیت معصوم دیگر باشد. پس توجیه دوم مرحوم مجلسی با روایات نمی سازد و چنین حرفی یک تاویل باطل است.
پاسخ ما: 
استناد ایشان در مقام رد توجیه دوم مرحوم مجلسی به همان روایت وصیت پیامبرص در شب رحلت به امیر المومنین ع است. ایشان در اینجا اصلا بحث سندی نکرده اند و ارسله ارسال المسلمات بله ایشان به یک روایت دیگر نیز تمسک می‌کنند که آنرا قبلا مفصل بحث کردیم.
روایت این است:
والله لیملکن منا اهل البیت ع رجل بعد موته ثلاث مئة سنة یزداد تسعا؛ راوی می‌پرسد: متی یکون ذلکحضرت فرمودند: بعد القائم ع پرسیدیم: خود ایشان چقدر می‌مانند؟ فرمودند: تسعة عشر سنة ثم یخرج المنتصر؛ ایشان به این روایت استناد می‌کنند که بعد از امام زمان ع حکومت در دست اولیاء است نه اینکه اولیاء زیر نظر حاکمیت معصوم باشند.
جواب از اشکال:
جواب ایشان واضح است، آیا شما این روایت دوم را از حیث سند قبول دارید یا خیر؟ اگر مبنای شما اینست که زیاد به سند گیر نمی دهید، روایات رجعت ائمه ع هم روایت است، پس مشکل باقی است. و اگر به روایات ما اشکال سندی وارد می‌کنید این روایت شما هم مشکل سندی دارد در حالی که ما سند این روایت را تصحیح کردیم و گفتیم مشکلی ندارد. شما اگر استنادتان به این روایت است پس ادامه روایت را هم ببینید زیرا در همین روایت بیان شده که آن شخص معصوم یا امام حسین ع است یا امیر المومنین ع. پس اشکال دوم شما بر مرحوم مجلسی نیز مورد اشکال است.
بررسی استدلال به ادعیه:
ایشان استناد کردند به آن ادعیه، اللهم و صل علی ولاة عهده، شما قبل و بعد روایت را بیاورید ببینیم این دعا از کیست؟ و در مورد کیست؟ بله منظور امام زمان ع است ولی امام رضا ع راجع به ائمه و اولاد آنها در هر عصر دعا می‌کنند. (و ما در پاورقی و ذيل روايت اشاره كرديم) می‌گوید این مربوط به امام هر عصر است. اگر این دعا اختصاص به حضرت مهدی ع داشته باشد کما اینکه در برخی متون ای اختصاص بیان شده است یا اینکه به عبارت خاصی همانند تعبیر مهدی در آن بود که به وضوح دلالت دارد بر اینکه این دعا در مورد خود امام زمان ع است ما می‌پذیرفتیم و عبارت، و صل علی ولاه عهده والائمه من بعده، ممکن بود نقضی بر علامه باشد کما اینکه در دعای دوم ایشان اینگونه مدعی هستند (البته به شرط صحت و اعتبار سند). به هر حال اشکال ایشان بر توجیه دوم علامه خیلی وارد نیست. ایشان در ادامه می‌فرماید:
یحتوی کلام المجلسی فی الوجه الثانی علی استدلال الضمنی علی الرجعة مع جوابه؛ خود ایشان اشکال کرده و جواب می‌دهند که، اذا ثبتفی الفکر الاسلامی ان الارض لا تخلوا عن حجة حتی لو کان اثنان لکن الارض بعد الامام ستخلوا من حجة ما لم نقل بالرجعة لیرجع المعصومون لیکونوا هم الحجج تطبیقا لهذه القاعدة؛ برای اینکه این اعتقاد متزلزل نشود باید بگوئیم اینها ائمه هستند. او می‌گوید: خود مرحوم مجلسی جواب داده اند و ما بی نیاز از جواب به این اشکال هستیم زیرا اعتقاد داریم که بعد از حضرت ولات امری هستند و از طرفی اعتقاد داریم که زمین از حجت خالی نیست لذا می‌توانیم رجعت معصومین را هم قبول نکنیم. انا لا نحتاج الی القول بالرجعة کتطبیق تلک القاعدة؛ ما روایت را درست کرده و می‌گوئیم زمین از حجت خالی نیست بدون اینکه نیاز داشته باشیم با رجعت آنرا توجیه کنیم. بل ان حکم الاولیا الصالحین تطبیقا لها؛ او می‌گوید: اولیای صالح همان اشخاص بعد از حضرت هستند. شما گفتید عقیده ما بر این است که زمین از حجت خالی نیست!؟ لان اوصیاء الانبیاء و اوصیاء الائمة حجج الله ایضا فالارض تکون مشغولة بهم بصفتهم اوصیاء الائمة ع. این حرف بدی نیست که بگوئیم که اولیاء حجت خدا هستند ولی اگر ما حجت را به معنای خاص یعنی معصوم بگیریم چگونه شما این مطلب را که این اولیاء بعد از حضرت معصومین هستند اثبات می‌کنید؟ و اصولا این مطلب با اعتقادات ما نمی سازد زیرا ما در اسلام 14 معصوم داریم و بس[5] و این جزء ضروریات مذهب ماست. شما می‌فرمایید بعد از امام زمان ع اولیاء هستند، آیا اینها معصومند یا خیر؟ اگر معصوم باشند که در اینصورت تعداد معصومین بیش از چهارده تا خواهد بود و اگر معصوم نباشند یعود الاشکال که زمین از حجت خالی می‌ماند. به هر حال بحث مفصل است و اگر فرصت شد در سال آینده بحث را دنبال خواهیم کرد.



[1] . تاريخ ما بعد الظهور، ص627.
[2] مصباح المتهجد، ص 409.
[3] همان، ص 408.
[4] عجیب است طبق این روایت پیامبر اکرم ص با تمام ائمه معصوم ع هستند.
[5] البته نسبت به زینب کبری مرحوم مامقانی جمله ای دارد که ولو قلنا بعصمتها لم يكن لأحدٍ أن ينكر ان كان عارفا بأحوالها في الطف و ما بعده (تنقيح المقال، ج3، ص79، چاپ قديم). بالاخره آنچه که مشهور است عصمت حضرت فاطمه س است. و به فرمایش مرحوم خوئی انها (یعنی حضرت زهرا س) معصومة بضرورة مذهبنا. و لولا علي لما وجد لها كفو لانها سيدة نساء العالمين علي ما نطقت به الروايات من الفريقين (معجم رجال الحديث، ج23، ص198).