جلسه 68 ـ
7/3/91
بررسي
سندي روايات خاصه و عامه پيرامون امراء بعد از حضرت
ادامه بررسی روایت هفتم:هفتمین روایتی که
مطرح کردیم در ارتباط با مهدیین بعد از امام زمان ع بود که جزء
روایات شاذه شمرده میشد. مضمون آن این بود که در مسجد سهله عدل
خداوند، که اشاره به حضرت است، ظاهر میشود و در آن مسجد، قائم و قوام من
بعده ساکن خواهند بود. شاهد کلام ما این عبارت است که در مسجد سهله آن
قیام کننده و منجی و نیز بعد از آن، قائمین به امر خواهند
بود. این روایت اکثرا از طرق شیعه نقل شده است و گفتیم
این قبیل روایات جزء روایات شاذه است. این روایت
از نظر سند به خاطر جامورانی و حسین بن سیف، مورد اختلاف است.
اما در ارتباط با متنش یکسری از علما و بزرگان سعی در
توجیه آن کرده اند به گونه ای که منافات با روایاتی که
میفرماید بعد از حضرت دیگر دولتی و قائم به امری
نخواهد بود، نداشته باشد.
توجیهات علماء در جمع
بین روایات عدم خلو ارض از حجت و روایات شاذه:
توجیه اول:
توجیه اول اینست که
بگوئیم مراد از «قوّام به امر» نواب و خلفای حضرت مهدي7 هستند لکن
این نیابت در حال حیات حضرت است و مراد از عبارت من بعده،
بعدیت زمانی نیست. ایشان استناد به آیه ای از
سوره مبارکه جاثیة میکنند که:
فمن یهدیه من بعد الله؛ که بعدیت در اینجا
به معنای مغایرت است نه بعدیت زمانی. پس مراد از قوام من
بعده هم این نیست که بعد از امام زمان ع کسانی باشند که قائم به
امر باشند، بلکه مراد همان خلفاء و جانشینان حضرت در زمان حیات خود
حضرتند.
توجیه دوم:
اینکه بگوئیم مراد از قوام
من بعده ممکن است ائمه ای باشند که در زمان حضرت و بعد از حضرت رجعت
میکنند که اگر این باشد دیگر اشكال حل است چون زمین از
معصوم خالی نخواهد شد.
توجیه سوم: مراد از قوّام حضرت، کسانی هستند
که امور را اداره میکنند که ما این را بر رجعت و بازگشت حکومت به
ائمه تفسیر میکنیم. این خلاف مشهور است زیرا
بازگشت ائمه در زمان رجعت و حکومت آنان بر زمین طبق روایات است و
این حرف درستی است.
توجیه چهارم:
بعد میفرماید : ممکن است
مراد از قوام همان کسانی باشند که در حال حیات حضرت و در هنگام نقل و
انتقال حضرت از کوفه به جای دیگر جانشینان حضرت خواهند بود.
خلاصه اینکه این روایت
چون بر خلاف روایات دیگر است میشود جزء روایات شاذه و ما
ناچاریم ـ اگر بتوانیم ـ آنرا توجیه کنیم. توجیه آن
در یک کلمه به این است که بگوئیم بعدیت در اینجا به
معنای تغایر است نه بعدیت زمانی و مراد از قوام
خلفای حضرت در زمان حضرت یا رجعت ائمه ع است که معنای
روایت هرکدام باشد دیگر روایت شاذ نخواهد بود، زیرا
مخالفتی با سایر روایات خالي نبودن زمين از حجت ندارد.
بررسی برخی روایات شاذه در کتب عامه:
اجازه دهید یک نیمه
نگاهی به کتب عامه بیاندازیم. ظاهرا در کتب عامه هم یک
همچنین روایاتی آمده که بعد از امام زمان ع اثنی
عشری یا خلفائی هستند که زمام امور را به عهده میگیرند
که بعد معلوم خواهد شد که این روایات شاذه با روایات عامه هم
موافق است. برخی از این روایات عبارتند از:
روایت اول:
خلاصه روایت اول اینست که،
طبق نقل کعب بعد از حضرت مهدی ع حاکمیت از آن یمانی خواهد
بود که با قریش درگیر میشود یعنی در طول
حیات حضرت قریشیها هستند ولی یمانی با
اینها درگیر شده و اینها را ریشه کن میکند.
این روایت را ابن حماد در ج1 ص 402 از حکم بن نافع از جراح و او از
ارطاة نقل میکند که:
بلغنی ان المهدی ع یعیش اربعین عاما
ثم یموت علی فراشه؛
بعد حضرت به مرگ طبیعی از دنیا رحلت میکند. این
روایت مطابق شد با سایر روایات شاذی که زمین را از
حجت خالی میدانست. ثم
یخرج رجل من قحطان مثقوب الاذنین؛
از یمن شخصی میآید که در گوشهای او سوراخ وجود
دارد. شايد منظور نرمههاي دوگوش باشد. حال ما این مطلب را یا
کنایه میگیریم و یا اخذ به ظاهر میکنیم.
به هر حال او
مثقوب
الاذنیناست
.یخرج علی سیرة
المهدی ع؛ یعنی این
یمنی همان سیاست و همان روال حضرت مهدی ع را در حکومت
دنبال میکند
.بقائه عشرین سنة؛
بیست سال بعد از حضرت حکومت میکند.
ثم یموت قتلا بالسفاح؛ یعنی دوباره همان
ناامنی و کشتار.
ثم
یخرج رجل من اهل بیت النبی ص؛
این نقلی است که ما قبول نداریم و حتی طبق مبنای
خود اهل سنت هم ایراد دارد.
المهدی حسن السیرة؛
روشش روش نیکوئی است
.یفتح مدینة قیصر؛
مراد از قیاصره همان رومیان هستند که این شخص روم را فتح
میکند!! یعنی فتوحات جدیدی به دست او خواهد بود که
به دست حضرت مهدی ع نبوده است!! و
هو آخر امیر من امة محمد ص؛
این شخص که روم را فتح میکند آخرین امیر از امت
پیامبرص است.
ثم
یخرج فی زمانه الدجال؛ پس
دجالی که روایتش را فرقین نقل میکنند در زمان حضرت
مهدی ع نیست بلکه در زمان شخص دیگری از اهل بیت ع
است.
و ینزل
فی زمانه عیسی بن مریم ع؛ یعنی طبق این
نقل حضرت عیسی ع با امام زمان ع همکاری ندارد.
علی ید ذلک الخلیفة
الیمانی الذی تفتحالقسطنطنیة
والرومیة علی یدیه و یخرج الدجال فی زمانه و
ینزل عیسی فی زمانه؛
اینکه در این روایت آمده حضرت عیسی ع فرود میآید
نظرشان به دوران حضرت مهدی ع است که امام ثانی عشر باشد ولی
قرینه ای که ميآورد و میگوید: قسطنطنیه و روم
و... به دست خلیفهی یمانی فتح میشود، اشاره به
قحطانی دارد و در زمان این خلیفه قحطانی است که حضرت
عیسی ع نازل میشود. ما این را نمی توانیم
بپذیریم پس ظاهر این روایت این است که بعد از حضرت
مهدی ع حکومتهائی است که گاهی در دست یمانی و
گاهی در دست یکی از اهل بیت پیامبر ص است.
به هر حال این روایت مخدوش
است و معلوم نیست که چگونه این مطالب را به عنوان روایت نقل
میکنند و این هفت روایت شاذ که از طرق شیعه نقل
کردیم موافق با این سنخ روایات از اهل سنت است و باید ديد
آیا میتوانند با سایر روایات کثیره و معتبره تعارض
کنند یا خیر؟
روایت دوم:
در ص 475 از کتاب فتن عن کعب
[1]:
فی ولایة
القحطانی تقطع القضائه بحمص و حمیر و علیها یومئذ رجل من
کندة؛
شخصی از طائفه کنده سرپرست این طائفه است.
وتقتله قضائه و یعلق راسه فی شجرة فی مسجد فتغضب
له حمیر فیقتتلون بینهم قتالا شدیدا حتی تهدم کل
دار عند المسجد؛
در اثر جنگی که میان این دو طائفه رخ میدهد خانه
های اطراف مسجد ویران میشود.
کلام
بعض از معاصران:
[2]بعضی از معاصرین
گویا میخواهند بپذیرند که بعد از امام زمان ع مدتها و
شاید قرنها بگذرد و حکومت دست مهدیین از فرزندان امام زمان ع
باشد. و گویا مشکل این افراد با کعب اینست که چرا گفته
قحطانی، در حالی که جانشین حضرت از فرزندان خود حضرت است.
گویا مشکل ایشان با اسامی افراد است نه با اصل مطلب که حکومت
بعد از حضرت در دست افراد غیر معصوم است. مشکل ما همین روایات
شاذه است. که بعضا از نظر سند مشکل دارند و از نظر دلالت نیز مفادشان
اینست که معصومی در زمین نیست.
این بعض المعاصرین
میگویند:
تدل
علی ان الدولة الاهیة الموعودة ؟ قرونا علی ید
المهدی ثم علی ید المهدیین من ابنائه وان لله
تعالی برنامج فی تطویل الحیاة و رجعة النبی ص و
الائمة ع فی زیارة یحکمون مددا طویلة؛
این حرف باید روی موازین باشد یعنی آیا
حکومت در دست ابناء امام است علی فرض اینکه ثابت شود امام
ابنائی دارد!؟
ویبقی
مدة غیر طویلة؛ این را قبول
داریم که حضرت عیسی مدت مختصری باقی نمی
مانند و دجال هم در زمان خود حضرت مهدی خواهد بود اگر نگوئیم قبل از
حضرت به ده روز است که برخی این قول را قبول دارند.
نقل کلام برخی علمای اهل سنت:در اینجا
علمای عامه آنها هم به تبع روایاتی که نقل شده
مهدیین بعد از حضرت مهدی ع را قبول دارند لذا ما به این
روایات شاذه به دید شک نگاه میکنیم.
کلام ابن
حجر: یکی از کسانی که
روی این روایات بحث کرده و تلقی به قبول کرده ابن حجر
است. او در فتح الباری ج13 ص 184 مطلبی را از ابن المنادی نقل
میکند
: قال ابن المنادی فی الجزء الذی جمعه فی
المهدی ع یحتمل فی معنا حدیث یکون اثنا عشر
خلیفه؛ در آنجا حدیث اثنا عشر را
این گونه توجیه میکند که
، ان یکون هذا (اثنا عشر
خلیفه) بعد المهدی الذی یخرج فی آخر الزمان فقد
وجدت فی کتاب دانیال اذا مات المهدی ع ملک بعده خمسة رجال من
ولد السبط الاکبر؛ بعد از حضرت پنج نفر از فرزندان
امام حسن مجتبی ع حکومت را به دست میگیرند
.ثم یملک بعده ولده؛
بعد از این اشخاص فرزندان خود حضرت خواهند بود.
فیتم بذلک اثنا عشر ملکا کل واحد منهم سمی مهدی؛
این مساله يعني حکومت داشتن دوازده مهدی جزء باورهای اهل سنت
است.
ففی
روایة ابی صالح عن ابن عباس المهدی اسمه م ح م د ابن عبدالله؛ او بعد از بیان
مشخصات حضرت میگوید
: یفرّج الله به عن هذه الامة کل
کرب؛ خداوند هر مشکلی که باشد به
وسیله حضرت بر طرف میکند
.و یصرف به کل جور ثم
یلی الامر بعده اثنا عشر رجلا؛ این شخص وقتی رحلت کردند
دوازده نفر حکومت را به دست میگیرند
.ستة من ولد الحسن؛
روایت اول گفت پنج تا از فرزندان امام حسن ع.
و خمسة من ولد الحسین ع؛ روایت اول گفت هفت تا از
فرزندان امام زمان ع. و آخر من غیرهم ثم یموت؛ وقتی آخری
فوت شود.
فیفسد
الزمان؛ این
مطالب را ابن حجر نقل میکند.
مطلب بعدی از ابن حجر هيثمي در
کتاب الصواعق المحرقة ج2 ص 478 است. او میگوید:
روایة یلی الامر بعد
المهدی ع اثنا عشر؛ که شش نفر از
فرزندان امام حسن ع و پنج نفر از فرزندان امام حسین ع و یک نفر هم از
غیر ایشان
.واهی جدا کما قاله ابن حجر
ای مع مخالفتها لاحادیث الصحیحة انه آخر الزمان و ان
عیسی ع یأتم به و لخبر الطبرانی سیکون من
بعدی خلفاء ثم من بعد الخلفاء امرا ثم من بعد الامراء ملوک ثم من بعد الملوک
جبابرة ثم یخرج رجل من اهل بیتی؛
او در ابتدا میگوید: ما بعد از امام زمان ع نداریم کسی
بیاید و حکومت کند ولی بعد میگوید بعد از حضرت،
قحطانی میآید و حکومت میکند.
ثم یامر القحطانی فوالذی بعثنی بالحق ما هو
دونه؛ او كمتر از مهدي نيست! روایات
کثیره با این روایت تعارض دارد ولی ایشان این
مشکل را حل نکرد اصلا خودشان هم در این قضیه ماندهاند. پس
اینکه بعد از امام زمان ع مهدیینی هستند ریشه اش به
کعب بر میگردد و روایات ما در این زمینه هر چند تا هم که
باشد همان حرفی که علمای بزرگ ما زدند، روایات شاذی هستند
که باید به دید تامل و احتیاط به آنها نگریست.
کلام ابن منادی:
منادی در فیض القدیرکه شرح جامع الصغیر سیوطی
است ج 2 ص 582 میگوید:
حمل بعضهم الحدیث؛ حدیثی که میگوید
دوازده مهدی بعد از حضرت هستند. «
علی من یاتی بعد
المهدی لروایة یلی الامر بعده اثنا عشر رجلا»؛ چون روایت شده بعد از حضرت
دوازده شخص میآید.
لکن هذه الروایة ضعیف. کلام عینی:
عینی در عمدة القاری ج24 ص 282:
قیل یحتمل ان یکون اثنا عشر بعد المهدی ع
الذی یخرج فی آخر الزمان و قیل وجد فی کتاب
دانیال؛
سپس از کعب مطلبی نقل میکند که،
یکون اثنا عشر مهدیا ثم ینزل روح الله فیقتل
الدجال و قیل المراد من وجود اثنی عشر خلیفه فی
جمیع مدة الاسلام؛ گفته شده که
این دوازده امام و خلیفه در طول تاریخ بوده اند نه اینکه
بعد از امام زمان ع باشند.
یعملون بالحق و انت توالی ایامهم و
یوید هذا ما اخرجه المسدد[3]فی
المسند بان لا یهلک هذه الامة حتی یکون اثنا عشر خلیفه؛
اصلا اهل سنت مانده اند که این اثنا عشر خلیفه را چگونه توجیه
کنند. حدود نُه توجیه کرده اند که یزید ملعون در هشت تا از
این توجیهات وارد شده و جزء ائمه اثنا عشر قرار گرفته است ولی
باز نتوانستند مشکل را حل کنند و در آخر هم میگویند ما
نفهمیدیم مراد از ائمه اثنا عشر چه کسانی است؟ این حرف با
وجود روایاتی که پیامبر ص برای هدایت مردم و
جلوگيري از گمراهي تبیین کرده اند عجیب است. چون طبق بيان اهل
سنت خود اين روايت باعث گمراهي شده. او میگوید که مسدد میگوید:
لا یهلک هذه الامه
حتی یکون اثنا عشر خلیفه کلهم یعمل بالله الی
یوم القیامة منهم رجلان من اهل بیت محمد ص؛
دو تا از اینها فقط از خاندان پیامبر ص
است.
یعیش
احدهما اربعین سنة و الآخر ثلاثین سنة؛ این مطالب
را نقل میکنیم تا روشن شود که مساله اثنا عشر مهدیا که ادامه
خلافت امام زمان ع توسط دوازده مهدیست اینها قبل از اینکه در
روایات ما باشد در کلمات عامه است و کلمات عامه هم معلوم شد که ریشه
اش به کعب بر میگردد.
تا ببینیم بیانات
علماء در توجیه این روایات شاذ چیست؟