روايات ناامنيبحث ما در ارتباط با اوضاع بعد از رحلت
یا شهادت حضرت مهدی عليهالسلام است. ضرورت بحث پيرامون این
موضوع به این دلیل است که در پاره ای از روایات عامه آمده
بود که بعد از رحلت حضرت عیسی عليهالسلام دوباره ظلم و ناامنی
همه جا را فرا میگیرد تا اینکه قیامت بر پا شود.
ما به طور مفصل اشاره کردیم که
جریان یاجوج و ماجوج به این شکلی که در کتب عامه آمده در
کتب ما نبوده و این تفصیلات به این نحو اسرائیلیات
است. البته گفتیم که اصل یاجوج و ماجوج، قرآنی است.
در جلسات قبل اشاره شد که مرحوم
طباطبائی موضوع سد را اشارهای دانستند به آینده جهان و
پیشرفت آن و اینکه هیچ چیز در برابر این
پیشرفت نمی تواند ایستادگی نماید حتی همان
سد. جریان یاجوج و ماجوج را هم برخی نظیر مرحوم
شهرستانی بر قوم تاتار تطبیق دادند. اگر ما این نظر را انتخاب
کنیم یعنی یک جریانی بوده و گذشته همانند
سایر جریانات و اتفاقات، و در اینصورت زمینه فراهم
میشود برای بحثهای آتی که با ظهور امام زمان عليهالسلام
عدالت گسترش پیدا میکند و این عدالت هست تا دورانی که
مرز قیامت است. آن دوران دیگر دوران تکلیف نیست بلکه
دوران نشر اموات و رسیدگی به حساب است.
علاوه بر کلیات روایات
متعددی که در این زمینه داریم که البته چند روایت
نیز بر خلاف آن وجود دارد، اما اصل این مطلب و تبلیغ
اینکه بعد از حضرت مهدی عليهالسلام دوباره بلیات و فساد جهان
را میگیرد ریشه اش به کعب بر میگردد و خیلی
از روایات آنها به همین مضمون است که واقعا ظلم بیّنی به
روایاتی که از رسول الله ص و اهل بیت عليمالسلام نسبت به
آینده روشن برای جهان قبل از قیامت آمده شده است.
چند روایت را از کتب عامه نقل
کردیم در ادامه چند روایت دیگر از آنها را بازگو کرده و سپس
نگاهی به کتب شیعه میاندازیم. البته ظاهرا در برخی
از کتب ما هم مضامینی شبیه آن مضامین آمده و برخی
نسبت به آن ادعای یقین و قطع کرده اند که اینها را
باید به گونه ای حل کنیم.
مرحوم نعمانی بخشی از
این روایات را میآورد و نقل میکند:
روايت نهم: جابر بن
سمره یقول سمعت رسول الله یقول یکون بعدی اثنا عشر
خلیفه کلهم من قریش فلما رجع الی منزله اتته قریش ثم
یکون ماذا؛ گفتند
بعد از این 12 خلیفه چه میشود؟
قال: ثم یکون الهرج؛
در مورد هرج کتب لغت را نگاه کنید.
ابن اثیر در نهایه
میگوید:
الهرج
ای القتال و اختلاط و قد هرج الناس یهرجون هرجا اذا اختلطوا؛
وقتی که مردم به جان هم بیافتند به آن هرج میگویند.
و قد تکرر فی الحدیث و اصل
الهرج الکثرة فی الشیء و الاتساع؛
دامنه و گسترش پیدا کردن را هرج میگویند.
هرج البعیر، هرج الفرس
یهرج اذا کثر جریه، وقتی که
خیلی حرکت کندو بدود.
اذا صدر من شدة الحر و ثقل الحمل؛
یعنی در اثر گرمای زیاد و بار سنگین متحیر و
سرگردان است.
الذی
لا یهتم و لا یبالی؛مجددا ابن اثیر در صفت اهل جنت
میگوید:
انما
هم هرجا مرجا یعنی کثرة النکاح؛ و فی الروایة،
یتهارجون تهارج البهائم ای یتسافدون؛
یعنی انسانها همانند حیوانات نر و ماده مدام به
یکدیگر میپرند. یعنی زندگی، زندگی
جنگلی است و قانونی حاكم نیست.
آیا اینگونه است که بعد از
رحلت حضرت مهدی عليهالسلام یا شهادت ایشان انسانها دوباره به
عقب برمی گردند؟
مرحوم طریحی در بیان
معنای هرج میگوید:
فی حدیث الحث علی کتابة الحدیث
یاتی علی الناس زمان الهرج الفتنة و الاختلاف؛ مرحوم نعمانی در کتاب
الغیبة ص 107 بعد از بیان این حدیث از طرق عامه میفرمایند:
ما این حدیث را میپذیریم زیرا شواهد
زیادی بر صحتش وجود دارد. مثلا اشاره به ائمه اثنا عشر که مورد اتفاق
فریقین است، البته تتمه روایت را نمی توان پذیرفت.
شاهد کلام:
و
الروایات بهذا المعنا المعني من طرق العامة کثیرة؛
مراد از بهذا المعنا روایات هرج و مرج نیست، زیرا روایات
هرج و مرج همین یک مورد بیشتر نیست، بلکه مراد
ایشان از کثرت روایات، روایاتی است که اشاره به 12 نفر
امام دارد.
تدل
علی ان مراد رسول الله ص بذکر ائمة الاثنی عشر و فی قوله
فی آخر حدیث الاول ادل الدلیل علی ما جائت به
الروایات؛ روایت اول که در
ذیلش تعبیر به هرج و مرج آمده بود، دلیل است بر آنچه که در
روایات متصله و مسنده آمده بود که عبارت بود از:
من وقوع الهرج بعد مضی المهدی عليهالسلام خمسین
سنة؛ بعد از رحلت حضرت تا 50 سال
یعنی تا قیامت اوضاع بهم میریزد.
ما اشكال میکنیم که
مرادتان کدام روایات است؟ مگر چند روایت متصله است که هرج و مرج را
بیان کرده باشد. شاید بیش از یک روایت هم نباشد و
حتی احتمال میدهیم همین یک روایت هم متاثر
از روایات عامه باشد.
روايت دهم: روایت دیگر از ابن حماد
است ـ كه عجیب است ـ و این سنخ روایات را معمولا ایشان
نقل میکند.
سمع
عبدالله بن عمرو عاص یقول الجابر: ثم المهدی عليهالسلام ثم المنصور
ثم السلام ثم امیر العصب فمن استطاع ان یموت بعد ذلک فالیمت:
بعد از این سه حکومت اگر کسی توانست خود کشی کند، این کار
را بکند چون اوضاع بهم میریزد.
[1]روايت يازدهم:خود عبد الله بن عمرو عاص روایت
میکند که: ثلاث امراء یتوالون؛ سه امیر پی در پی
میآیند.
تفتح
الارضون کلها علیهم؛ تمام
سرزمینها به روی آنها باز میشود.
کلهم صالح الجابر ثم المفرح ثم ذو العصب یمکثون اربعین
سنة ثم لاخیر فی الدنیا بعدهم[2]...
روايت سوم از زهري است:
یموت المهدی موتا ثم يصير
الناس بعده فی فتنة و یقبل الیهم رجل من بنی مخزوم؛
وقتی اوضاع به هم میریزد شخصی از بنی مخزوم
میآید.
فیبایع
له فیمکث زمانا؛ مردم با او
بیعت میکنند و لی آن شخص بعد از مدتی حکومت،
یمنع الرزق فلا یجد من
یغیّر علیه کسی
پیدا نمی شود که بر او اعتراض کند.
ثم یمنع العطاء ثم لا یجد احد یغیر
علیهيعني
مستمري مردم را نيز قطع ميكند، ولي كسي جرأت اعتراض ندارد
و هو ینزل بیت المقدس؛
پایتخت حکومت او بیت المقدس است.
فیکون هو و اصحابه مثل العجاجیل المریبة
تمسی نسائهم ببطیطات الذهب؛
عبارات، عبارات نامأنوس و غريب است! لباسهای زنان لباسهای نیمه
عریان است.
ثیاب
لا تواریهن فلا یجد من یغیّر علیه فیأمر
باخراج اهل الیمن و قضاعة و مذحج و همدان و حمیر و الازد.
طبق این مطالب که ابن حماد نقل
میکند اوضاع جهان بهم میریزد، مسائل امنیتی و رزق
و روزی بهم میریزد. باید معلوم شود که اینها چگونه
به عقاید صحیح ما یورش بردند و هجمه فرهنگی راه انداختند
و اینها را در کتابهای دسته اولشان نقل کردهاند. پس اگر هم در
برخی از کتب ما این سنخ روایات آمده باشد، ریشه اش مشخص
است.
روایت دوازدهم: ما یکون بعد المهدی عليهالسلام
راوی این روایت دینار بن دینار است.
[3]بلغني إن
المهدی عليهالسلام اذا مات صار الامر هرجا بين الناس؛ بعد از رحلت
حضرت طبق نقل دینار بن دینار که معلوم نیست کیست؟ و از
کجا نقل میکند؟ چون او میگوید: بلغنی؛ مردم به جان هم
میافتند و دچار حیرت میشوند.
يقتل بعضهم بعضا و ظهرت الاعاجم؛
پس تکلیف امثال روایات
اذا قام القائم عليهالسلام وضع یده علی روس العباد و
جمع عقولهم و کمل اخلاقهم یا احلامهم؛
مردم تغییر میکنند، اوضاع تغییر میکند.
یفتح الله به قلوبا غلفا؛ فرهنگ عوض میشود، تکلیف
اینها چه میشود؟
ما قبل از اینکه به بیان
مسائل رفاهی دوران حضرت بپردازیم باید به مسائل اساسی تر
از آن مثل اخلاقیات در آن دوران بپردازیم. در روایات دارد که در
آن زمان شخص از کنار شمش طلا میگذرد و خودش را ملامت میکند که ما به
خاطر این همدیگر را میکشتیم!؟ دیگری رد
میشود و میگوید: به خاطر همین دست ما قطع میشد!؟
و دیگری میگوید به خاطر همین صله رحم را قطع
میکردیم!؟
یجعل
الله الغنی فی قلوب الناس؛
حضرت قبل از فتح کشورها قلوب را فتح میکند. این روایات را عامه
و خاصه نقل میکنند. حضرت اعلام میکندبه صورت عمومی و
جهانی که هرکه نیازمند است بیايد و بر گیرد. نقل است که
فقط یکنفر برمی خیزد و اظهار نیاز میکند و از آن
طلاها برمی دارد ولی پس از انكه از محل فاصله ميگيرد خودش را ملامت
میکند که آیا به غیر از تو کس دیگری نبود که اظهار
نیاز کند؟ تو انسان حریصی هستی؟ سپس بر میگردد که
آنرا پس دهد ولی در جواب به او میگویند: ما چیزی
را که دادیم، پس نمی گیریم. قضیه امنيت فراتر از
انسانهاست حتی، یصطلح السباع و البهائم؛ هجمه و خوردن بهائم توسط سباع
یک امر غریزی است که حتی این هم تغییر
میکند. ولي متأسفانه ميگويند با رحلت حضرت مهدي عليهالسلام یک
دفعه اوضاع بهم میریزد و دوباره همان
يتسافدون و یتهارجونو امثال آن میشود. این
مسائل که قبلا هم بود. این اوضاع به عنوان زمینه ساز پذیرش
حاکمیت حضرت بود. لذا این روایات را باید کنار
بگذاریم.
برخی از حرفها تعریض و
توهین است. مثلا میگویند: حضرت مردم را به زور سرنیزه به
دین وارد میکند! در حالی که در روایات دارد که:
یرضی له ساکن الارض و
السماء؛ حاکمیت بر دلهاست. حتی
برای مردگان و عالم برزخ هم فَرَج و گشايش میشود. فرجه یا فرحه
هردو در روایات آمده است. اصلا وضعیت دیگری خواهد بود.
لا عین رات و لا اذن سمعت و لا
خطر علی قلب بشر؛ حال همه اين روايات
را با حرفهای کعب و تبیع و دینار و... زیر سوال
ببریم؟ لذا این روایات اگر در کتب ما هم باشد باید مورد
بحث و تأمل قرار داد.
اما ادامه روایت:
یقتل بعضهم بعضا و ظهرت الاعاجم
و اتصلت البهائم؛ کشتارها و... فلا نظام ولا جماعة حتی یخرج الدجال؛
پس طبق این بیان دجال بعد از رحلت حضرت میآید، در
حالی که ما گفتیم که دجال قبل از ظهور حضرت در حدود 10 روز و یا
در دوران ظهور خواهد بود. پس این یک قول جدید است که اصلا بعد
از رحلت حضرت دجال میآید.
کلام مجددا به کعب برمی گردد:...
یموت
المهدی عليهالسلام موتا ثم یلی الناس بعده رجل من اهل
بیته فیه خیر و شر و شره اکثر؛
مردی از اهل بیت حضرت متولی امور میشود که هم کار خوب
دارد و هم کار بد ولی کارهای بدش بیشتر است.
یغضب الناس و یدعوهم
الی الفرقة بعد الجماعة بقائه قلیل یثور الرجل به من اهل
بیته یقتله فیقتتل الناس قتالا شدیدا و بقاء الذی
قتل بعده قلیل؛ حکومت همان شخص هم محدود است. ثم یموت موتا ثم
یلیه رجل من مضر من الشرق یکفر الناس و یخرجهم من
الدین یقاتل اهل الیمن[4] یقاتل اهل الیمن قتالا
شدیدا فیهزم الله؛ ببینید
او چگونه بشارات پیامبر (ص) را از بین میبرد که دولت دولت عدل
خواهد بود و ظلم پایان میپذیرد. اما او با این حرفها
اوضاع را بدتر از قبل نشان میدهد. تا جلسه بعد که انشاء الله برسیم
به روایات اهل بیت عليمالسلام در این زمینه.