بحث راجع به سفیانی بود و منتهی
شد به روایتی که در آن کلمه شیصبانی بود. به ناچار راجع به
این کلمه باید بحث میکردیم، که مراد ازشیصبانی
کیست؟
باتوجه به اینکه روایت ازجهت
سند ظاهرا مشکلی نداشته باشد یکی از علامات ظهور امام زمان عج
الله تعالی فرجه الشریف خروج شیصبانی میباشد.
از طرفی امام میفرماید:
«أ
نی لکم بالسفیانی حتی
یخرج قبله الشیصبانی[1]»
سفیانی نخواهد آمد مگر اینکه قبلش شیصبانی ظهورکند.
سفیانی از علامات حتمی است، خروج سفیانی معلق شده برخروج
شخصی به نام شیصبانی قبل سفیانی، پس باید بحث
مطرح شود زیرا هم سندصحیح است هم شیصبانی (طبق اين نص) از
علامات حتمیه شمرده شده.
درسال تحصيلي گذشته عرض كرديم كه گويا مرحوم
مجلسی روایت راعوض شیصبانی سفیانی خوانده که منجر
به قبول تعدد سفیانی میشود وکسانی که مدعی بودند سفیانی
دوتاست شاید یکی از ادله آنها همين روایت نعمانی باشد
از جابرجعفی.
[2]
وگفتیم تنها روایتی که اشاره به شیصبانی دارد به عنوان
علامات ظهور همین روایت است و درکتب فریقین روایت دیگری
نداریم.
شیصبانی
کیست؟
قبلا اشاره شدکه شیصبانی را
بر بنی العباس تطيبق دادند وگفتیم روایات دیگری داریم
به عنوان بنی شیصبان نه شیصبانی که روایات ظاهرا متعدد
است.
روایت ابی حمزه ثمالیمرحوم طبرسی درتفسیرشریفشان
(مجمع البیان ج10، ص367) ذیل آیه شریفه (قل
اوحی الی أنه استمع نفر من الجن...) میفرماید
آن عده ازجن که سخنان پیامبر را استماع کردند 9 نفر بودند. ذیل فرمایش
خود، مطلب را از ابوحمزه ثمالی نقل میکندکه:
روايت هفتم«آن 9 نفر از جن ازطایفه بنی
شیصبان بودندکه طایفه بنی شیصبان بیشترین تعداد
رادربین طوایف جن دارند که سربازان و دار و دسته ابلیس معمولا ازهمین
طایفهاند. ازجنی های منطقه نصیبین هستند که منطقهای
در مسیر دمشق است.پیامبرآنها رادید، به پیامبر ایمان
آوردندوپیامبر آنهارا برای تبلیغ دین مبین اسلام به
سوی جنیها فرستاد».
[3]
اگراز این نص تلقی روایت کردیم (چون این نص به ابوحمزه
منتهی میشود و ابوحمزه
[4]
هم نمی فرماید که نص ازامام است) آنگاه از این نص استفاده
میشود که بنی شیصبان جن هستندکه مومن وغیر مومن دارند، و
اینها از آن طوایف پست جن هستندکه معمولا ازنیروی پیاده
نظام ابلیس هستند.
شيصبان وبني شيصبان با توجه به اینکه تطبیق داده
اندشیصبانی را به بنی العباس؛ مرحوم مجلسي میفرماید:
«چون بنی العباس شریک شیطانند. کارهایشان عملکردهاشان وبرخوردهایشان
ردیف برخوردهای شیطان است».
[5]خطبه اللؤلؤیه (درتطبیق بنی شیصبان بر بنی
العباس) مرحوم مجلسی در بحارالانوار ج41،
ص318 از مناقب ابن شهرآشوب، ودر جلد 52 ازکفایه الاثرخطبهای نقل
میکند تحت عنوان «خطبه اللؤلؤیه».
اما قبل خواندن خطبه، مرحوم نوری
در مستدرک ج13، ص226 از شیخ مفید ازکتاب روضه
به نقل از ابن ابی عمیر از
ولید بن صبیح کابلی از امام صادق علیهالسلام راجع به بنی
شیصبان، آن حضرت فرمود: «کسی که نام خود را در لیست بنی شیصبان
قرار دهد (کارمند آنها باشد) درقیامت محشور میشود، درحالیکه رویش
سیاه است». البته از این مفصلتر در صفحه 131 میباشد «مگر آن کس
که جزء کادر اینها میشود اما اینها را میشناسد و
میداند چه میکند و هدفش کمک به مومنین است»
[6].
چون مومنین مورد غضب اینها
بودند خصوصا سادات بني الزهراء. داستان محمدبن فرج را گفتم که استاندار مدینه
چطور با بنی هاشم برخورد میکرد، درتنگنای مالی و اقتصادی
بودند که مرحوم مامقانی به نقل از مقاتل الطالبیین میگوید:
زنهای بنی هاشم لباس ساتر نماز نداشتند هر شش نفر با یک لباس به
نوبت نماز میخواندند.اگرکسی به اینها کمک میکرد آنقدر شلاق
به او میزدند تا به حد مرگ برسد سیاست این بود اهل بیت گرسنه
باشند وجوانانشان فراری.اما الآن در بعض مجلات از اینها عباسيان و
امويان دفاع میکنند، برای اینها اشک میریزند و تجلیل
میکنند.
خلاصه اینکه:
روایت امام باقر علیهالسلام
فرمود: «چطور ظهور کند سفیانی درحالیکه هنوزشیصبانی
نیامده». و از آن طرف ظاهر روایت امام صادق علیهالسلام است که
(از تعبير بني شيصبان) اشاره دارد به حکومت بنی العباس که دوران معاصر اهل بیت
بودند
اما روایت لؤلؤیه[7]
مرحوم مجلسی از مناقب ابن شهر
آشوب خطبه لؤلؤیه را نقل میکند: الا وانی ظاعن عن قریب...به
زودی میروم منتظر فتنه های شجره ملعونه باشید اینهابساط
کسری (وهرقل) را به پا کرده اند-که مسلم بن عقیل در جریان دستگیری
فرمودکه ماآمده بودیم آن بساط شاهنشاهی و طاغوتی را براندازیم-
امام فرمود به زودی گرفتار بنی امیه میشوید و چقدر
گرفتاری سرتان میآید (تقتل- تفتل- مملکه بنی العباس بالروع
و الیاس) ترس ناامیدی- اگرنبود روایات اهل بیت، شیعه
بریده بود چون امويان و نواصب آنها خیلی قوی بودند- پایتخت
را به زوراء میبرند بین دجله و دجیل، بعد اسم حکام رامی برندوفرمودند:
«فتوالت فیها ملوک بنی شیصبان...».
شاهد بحث ما: بنی شیصبان است.
و اینکه امام فرمودند: «من سوّد اسمه فی
دیوان بنی شیصبان...» معلوم
میشودحکومت معاصر بوده. مرحوم ابن شهرآشوب به ضرس قاطع میفرماید
این خطبه از امیرمؤمنان است هرچند درنهج البلاغه نیامده _ زیرا
نهج البلاغه فقط خطبههائي را كه جنبه بلاغی داشته، نقل ميكند البته اشکالی
هست به سندکه مرحوم آقابزرگ تهرانی اشارهای به اشکال داردوبعد آنرا دفع
میکند.
ما از این خطبه میخواهیم
استفاده کنیم که در روایات عبارت «بنی شیصبان» آمده و تطبیق
داده شده بر بنی العباس.
روایت علی بن مهزیار[8]
روایت را مرحوم صدوق در کمال الدین
ج2، ص465 نقل میکند که جریان علی بن مهزیار است و از آن روایاتی
است که معرکه آراست: آیاعلی
بن مهزیارست یاشخص دیگری؟ ثقه است یانه...
اما روایت: «حدثنا علی بن موسی»
تا میرسد «قال وجدت فی کتاب أبی» (قضیه وجاده است) آنجا دارد
«حدثنا محمدبن احمد الطوال عن أبیه حسن بن علی طبری عن ابی
جعفرمحمدبن علی بن مهزیارقال سمعت أبی یقول...» (ملاقات علی
بن مهزیار باحضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریفاست) .
این روایت 4 نقل داردکه هم
سندها مختلفند هم متن آنها، لذا هم مرحوم خویی اشکال گرفتهاند، و مرحوم
تستری هم در «الاخبارالدخیله »ودر قاموس، ما از اين اشکالات در كتاب
«تا ظهور» جواب دادیم و روایت را پذیرفتیم فقط یک اشکال
متنی دارد که آنرا باید حل کنیم. روایت چنین است: «کنت
نائما فی مرقدی (خواب بودم درخواب کسی گفت ) حُج فی هذه السنه
فانک تلقی صاحب زمانک (دوران غیبت بوده) بیدارشدم خیلی
خوشحال بودم دیگر نخوابیدم تا فجر طالع شد. صبح دنبال کاروان بودم که دیدم
عدهای میخواهند به مکه بروند، با اولین گروه همراه شدم تا رسیدم
به کوفه (ظاهرا اهواز بوده) جریان مفصل است وظاهرا موفق به ملاقات میشود...فقال:
«یابن مهزیار کیف خلفت اخوانک فی العراق» وضعیت دوستانت
در عراق چگونه است؟ –حکومت با آنها چطور برخورد میکند- گفتم: «فی ضنک
عیش وهناة
[9]
( شرایط سختی دارند) قدتواترت علیهم سیوف بنی الشیصبان».
الآن زیر فشار و اسلحه بنی شیصبان هستند. شاهد بنی شیصبان
است.
[استاددرجواب یکی ازدانش پژوهان
که ظاهرا روایت رااشاره به آینده میدانستند]
امام از وضعیت آینده سؤال
میکند یا ازوضعیت حال؟ علی بن مهزیار وضعیت زمان
خود را بیان کرد، که شیعه عراق در منتهای سختی است. امام که
فرمود: «قاتلهم الله » چه کسانی را نفرین کرد؟ همانهایی که
شیعه را در سختی قراردادند.سؤال من این است که در دوران علی
بن مهزیار و غیبت امام عصر، در عراق چه کسانی حاکم بودند؟ بنی
العباس بودند و امام از آنها تعبیر میکند به بنی شیصبان.
پس طبق روايات، تطبیق بنی شیصبان بربنی العباس تطبیق
دوری نیست. آن شیصبانی که درروایت امام باقر
علیهالسلام بود، باید حمل شود بر بنی العباس. دوران امام باقر
علیهالسلام دوران بنی العباس نبود بلکه اواخر دوران حکومت بنی
امیه (شجره ملعونه) بود.
[ادامه روایت ابن مهزیار]که
امام فرمود: قد قتلوا فی دیارهم؛ درخانه هایشان به قتل میرسند.
تاریخ مستنصر عباسی را ببینید
با تمام جنایاتی که داشتند خود را به عنوان امیرالمؤمنین و
خلیفه مسلمین معرفی میکرد وکسی جرأت کمترین جسارت
رانداشت. ميگفتند اگر خلیفه را به قتل برسانی، آسمان به زمین
میآید مستنصرعباسی را دستگیر کردند (بعدآن جنایات وفجایع)
حالا میخواهند اورا بکشند، حرفشان این است که اگر او را بکشید،
آسمان زمین میآید. میگویند خواجه طرحی را داد،
که او را نکشید، او را در نمد بپیچید و نمد مالش کنید؛ به
آسمان هم نگاه کنید اگر آسمان خواست زمین بیاید دست نگهدارید.
لذا از خواجه خیلی ناراحتند (ما ميگوئيم نصیرالملة والدین)
. اماسلفیها مثل ذهبی و ابن تیمیه و وهابيان امروز وقتی
میرسند به خواجه میگویند: «نصیرالشرک والکفر». دیگر
حرفی نیست که نزنند. اینها دربرابر مختار هم موضع میگیرند،
گویا هرکس با ظالم روبرو میشود محکوم است ومقصر.مستنصرعباسی آخری
ایشان بودسال (656) .
چند نکته: 1. جریان سقوط بغداد را ببینید
که الآن روی آن خیلی مانور میدهند.
2.جریان صفویین را ببینید
خیلی مانور میدهند و تشیع را ربط میدهند به صفویین.
باید بحث شود آیا اینطور است که اینها میگویند
یا واقعیت غیراین است. یا اینکه اینها در
رواج وگسترش مکتب تشیع نقش داشتند نه اینکه اینها مؤسس بودهاند.البته
اشتباه زیاد داشتند، لذا خیلی حرف میزنند.
[ادامه روایت ابن مهزیار]گفتم
(متی یکون ذلک) پایان
بنی شیصبان چه موقع است؟ فرمود: وقتی نگذارند حج بروید اقوامی
که بداخلاق و بدجنس هستند. آنهایی که خدا و پیامبر از آنها برئ است،
وسه روزسرخی درآسمان نمایان ميشود. والحمدلله