درس مهدویت استاد طبسی

90/01/20

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی دیگر از علائم ظهور حضرت مهدی (عج)  خروج شخصی بنام شعیب بن صالح است. سیر بحث بررسی روایات خاصه و عامه در این زمینه بود ضمن این که محور بحث ما پاسخ به سوالاتی است از قبیل این که: آیا شعیب از علائم ظهور امام عليه‌السلام  است؟ خروج شعیب از کجاست؟ چه فاصله‌ای بین ظهور او و ظهور امام زمان عليه‌السلام  خواهد بود؟ نقش و فعالیت او چیست چهره مثبتی است یا نه؟
سه روایت در این زمینه نقل کردیم. دو روایت مشکل سندی داشت که تفصیلات شعیب در روایت دوم آمده بود. روایت سوم که از امام رضا عليه‌السلام  نقل شده بود، ظاهرا مشکل سندی نداشت هرچند بعضی جعفربن مالک را تضعیف کرده اند ولی ما روایت را پذیرفتیم، البته منتهای دلالتش، اين است كه یکی از علائم ظهور امام زمان، خروج شعیب در کنار خروج مروانی و سفیانی است، ولی آیا به عنوان علامت حتمی است یا غیر حتمی؟ و تفصیلات دیگر، اشاره‌ای به آن در روایت نشده است، پس ما با این روایت، فقط علا میت شعیب را می‌فهمیم.
روایت چهارم:
«قرقارة، عن نصر بن الليث المروزي، عن ابن طلحة الجحدري قال: حدثنا عبد الله بن لهيعة، عن أبي زرعة، عن أبي عبد الله بن رزين، عن عمار بن ياسر: إن دولة أهل بيت نبيكم في آخر الزمان، ولها أمارات، فإذا رأيتم فالزموا الأرض وكفوا حتى تجئ أماراتها. فإذا استثارت عليكم الروم والترك، وجهزت الجيوش، ومات خليفتكم الذي يجمع الأموال، واستخلف بعده رجل صحيح، فيخلع بعد سنين من بيعته، ويأتي هلاك ملكهم من حيث بدأ ويتخالف الترك والروم، وتكثر الحروب في الأرض، وينادي مناد من سور دمشق: ويل لأهل الأرض من شر قد اقترب، ويخسف بغربي مسجدها؟ حتى يخر حائطها، ويظهر ثلاثة نفر بالشام كلهم يطلب الملك، رجل أبقع، ورجل أصهب، ورجل من أهل بيت أبي سفيان يخرج في كلب، ويُحضَر الناس بدمشق، ويخرج أهل الغرب إلى مصر. فإذا دخلوا فتلك أمارة السفياني، ويخرج قبل ذلك من يدعو لآل محمد عليهم‌السلام، وتنزل الترك الحيرة، وتنزل الروم فلسطين، ويسبق عبد الله (عبد الله) حتى يلتقي جنودهما بقرقيسياء على النهر، ويكون قتال عظيم، ويسير صاحب المغرب فيقتل الرجال ويسبي النساء، ثم يرجع في قيس حتى ينزل الجزيرة السفياني، فيسبق اليماني [ فيقتل ] ويحوز السفياني ما جمعوا. ثم يسير إلى الكوفة فيقتل أعوان آل محمد صلى الله عليه وآله وسلم ويقتل رجلا من مسميهم. ثم يخرج المهدي على لوائه شعيب بن صالح، وإذا رأى أهل الشام قد اجتمع أمرها على ابن أبي سفيان فالحقوا بمكة، فعند ذلك تقتل النفس الزكية وأخوه بمكة ضيعة، فينادي مناد من السماء: أيها الناس إن أميركم فلان، وذلك هو المهدي الذي يملأ الأرض قسطا وعدلا كما ملئت ظلما وجورا [1]»
قبلا ما این روایت را در بحث یمانی مورد بررسی قرار دادیم بنابراین تکرار نمی‌کنیم، اين روایت مفصل است وما شاهد را می‌آوریم: «... ثم يخرج المهدي على لوائه شعيب بن صالح... » (در آن موقع مهدى قيام ميكند. امير لشكر و پرچمدار او مردى بنام شعيب بن صالح است)
حد دلالت روایت:
 منتهای دلالت روایت این که هنگام ظهور امام زمان (عج)  شعیب یکی از فرماندهان حضرت عليه‌السلام  است.
منبع روایت:
اولین کسی که روایت را نقل کرده، شیخ طوسی است و بعد از او تا مرحوم مجلسی از شیخ طوسی (ج 52 ص 207) کسی روایت را نقل نکرده است، پس اصل متن به كتاب الغیبه طوسی بر می‌گردد.
سند روایت:
قرقارة، عن نصر بن الليث المروزي، عن ابن طلحة الجحدري قال: حدثنا عبد الله بن لهيعة، عن أبي زرعة، عن أبي عبد الله بن رزين، عن عمار بن ياسر:
روایت به امام عليه‌السلام  منتهی نمی‌شود و از عمار نقل شده است، هیچ شکی در جلالت عمار نزد مسلمین نیست، هرچند در عبارتی از نواصب دیدم که نعوذ بالله عمار را لعن کرده بودند. ما در جلالت عمار شکی نداریم.« عَمَّارٌ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَمَّارٍ يَدُورُ مَعَهُ حَيْثُ دَارَ» اگر واقعا سند تا عمار درست باشد ما روایت را می‌پذیریم ولی ظاهرا سند روایت قبل از عمار مشکل دارد.
عبدالله بن رزین در سند روایت:
عبدالله بن زرین یا رزین است؟ ما به خود متن اصلی (الغیبة) مراجعه می‌کنیم، ضبط در سند الغیبة، عبدالله بن رزین است. ایشان چه کسی است؟ اگر منظور شخصی است که در زمان امام جواد (203 به بعد) باشد (قرن 3) آیا کسی در قرن سوم بوده، می‌تواند از عمار یاسر (سال شهادت: 37)که در قرن اول بوده، روایت نقل کند؟ پس روایت مرسل است ضمن این که بنده توثیقی براي عبدالله بن رزین پیدا نکردم.
اگر مراد عبدالله بن زرین باشد بنده در کتب عامه و کتب خاصه ترجمه این شخص را پیدا نکردم. در بعضی جاها عبارت به گونه دیگری است و آن «زریر» آمده است. اگر ایشان باشد از اصحاب امیرالمومنین عليه‌السلام  است که در صفین حاضر بود و سال 81 هجری هم وفات کرد این شخص می‌تواند از عمار روایت نقل کند ولی در کتب ما کسی راجع به ایشان صحبتی نکرده لذا یا مهمل و یا مجهول است. آري آن که ابن سعد در طبقاتش نقل می‌کند این شخص است «شهد صفین مع علی عليه‌السلام  و مات 81 و ثقة» (ابن سعد ایشان را توثیق می‌کند) اگر این مقدار وثاقت کفایت کند راوی قبل از عمار ثقه می‌شود و الا مهمل است.
عبد الله بن لهيعة از افراد دیگر موجود در سند روایت:
اهل سنت وی را به خاطر تشیع اش تضعیف می‌کنند. (مصری ها ارادت خاصی به اهل بیت و نفرت و حساسیت به بنی امیه داشتند ولی تبلیغات لیث بن سعد به نفع بنی امیه اثر خود را گذاشت، در مصر سه خانواده تحت تاثیر این تبلیغات قرار نگرفتند که یکی از آن ها همین خانواده عبد الله بن لهيعة بود، اورا از مسجد بیرون می‌کردند و کتک می‌زدند، رجوع کنید به الکامل فی الضعفا ابن عدی)
ولی همین عبدالله بن لهیعه در کتب ما توثیقی ندارد. پس به سند نمی‌توان اعتماد کرد مگر بگوییم روایاتی که جنبه اقاریر و فضایل (مثلا هرکسی بگوید الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّة ما کاری به راوی آن نداریم که بگوییم ضعیف است، بلکه ما روایت را می‌پذیریم چون مورد قطع است و اگر دیگران نقل کنند روایت اقرار از طرف آن ها می‌شود.) دارد، مشکلی ندارد و از این طریق روایت را بپذیریم.
نتیجه:
این روایت را فقط شیخ طوسی نقل می‌کند، به معصوم عليه‌السلام  منتهی نمی‌شود، مشکل سندی دارد و حد دلالتش این است که هنگام ظهور امام زمان، شعیب خواهد آمد ولی آيا قبل از ظهور امام عليه‌السلام  هم نقشی دارد یانه، این روایت از بیان آن ساکت است.
روایت پنجم:
روایتی است تقریبا در10 صفحه که ما فقط شاهد بحث را می‌خوانیم (این روایت را ما در روایات خراسانی آورده ایم.)
« إذ خرج السفياني في ستين وثلاثمائة راكباً، حتى يأتي دمشق، فلا يأتي عليه شهر حتى يبايعه من كلب ثلاثون ألفا، فيبعث جيشا إلى العراق فيقتل بالزوراء مئة ألف، وينحدرون إلى الكوفة فينهبونها فعند ذلك تخرج راية من المشرق يقودها رجل من بني تميم يقال له شعيب بن صالح فيستنقذ ما في أيديهم من سبي أهل الكوفة ويقتلهم، ويخرج جيش آخر من جيوش السفياني إلى المدينة...‌[2]»
وقتی که سفیانی خروج می‌کند، یک ماه از خروج سفیانی نمی‌گذرد که 30000 از طایفه کلب با او بیعت می‌کنند و بعد لشکری به سوی عراق می‌فرستد و صدهزار نفر را می‌کشد و شیعه کشی به راه می‌افتد (شبیه کشتن شیعیان در بحرین که امروزه توسط وهابیان انجام می‌گیرد. اخبار ی به بنده در مورد بحرین می‌رسد که شنیدن آن برایم مشکل است امروزه کاری نیست که وهابیان در بحرین انجام ندهند. (اجمالا بگویم) همان استباحه‌ای که یزید نسبت به مدینه انجام داد الان روزهاست که این استباحه در بحرین جریان دارد. خدایا به فریاد پیروان علی عليه‌السلام  برس.)
سفیانی چه وقت ظهور می‌کند؟ حداکثر یک سال و اندی قبل از ظهور امام زمان (عج)  خروج می‌کند.  (ما إن شاء الله در مورد زمان خروج سفیانی بحث خواهیم کرد)
سفیانی به مسلمان کشی دست می‌زند و بعد از این ایام پرچمی از مشرق از طایفه بنی تمیم (عرب) به نام شعیب بن صالح ظاهر می‌گردد. نقش وي این است که وارد کوفه می‌شود و با لشکر سفیانی روبرو می‌شود و اسیران کوفه را که در دست لشکر سفیانی اسیر هستند، نجات می‌دهند و لشکر سفیانی را می‌کشد. (هروقت می‌خواستند به شیعیان علی عليه‌السلام  فشار بیاورند نوامیس شیعه را به اسارت و گروگان می‌گرفتند، برای این که عمروبن حمق را دستگیر کنند، همسرش را دو سال به گروگان گرفتند و زندانی کردند.)
سند روایت:
این روایت را فقط سنن دانی نقل می‌کند، السنن الواردة فی الفتن و غوائلها للدانی از دانی ابوعمرو عثمان بن سعید المقرئ (متوفی 444) تقریبا معاصر شیخ طوسی است. آیا این کتاب و این شخص مورد اعتماد علمای ما بوده است؟ مقداری که من در کتب رجال جستجو کردم کسی متعرض ایشان نشده است، مدح و ذمّی از ایشان نشده است. بحارالانوار (خصوصا کسانی که مدعی هستند بحارالانوار همه چیز ضعيف و قوي را جمع آوری می‌کند، البته ما موافق این نظر نیستیم، بلكه ایشان با مبانی و کارشناسانه و با دقت روایات را جمع آوری می‌کند) از این کتاب هیچ نقل نکرده است، فقط در طرق اجازات (ج 104) سید مهّنا، یکی از طرق ايشان، ابوعمرو عثمان بن سعید دانی است. پس بحارالانوار هم از ایشان نقل نکرده است، (إن دل علی شیء لدل علی عدم الاعتناء) مگر این که کسی بگوید که ایشان کتاب را ندیده و الا باید اشاره‌ای به کتاب نماید.  بعد از سنن دانی از اهل سنت هم کسی به این روایت اشاره نکرده، مگر آقای سلمی صاحب عقدالدرر از علمای اهل سنت (شافعی قرن 8، کتاب ایشان در مصر چاپ شده است) در 4 جا نقل کرده، ولی در صفحه 110 به این قضیه اشاره می‌کند که:
«وقال وذكر هذه القصة (این متن را به عنوان قصه بیان می‌کند، نه روایت، با این که سلمی در مقدمه عقدالدرر می‌گوید من از صحیحین و سپس صحاح (سنن دیگر) و منابع دیگر به ترتیب نقل می‌کنم ولی وقتی به این متن می‌رسد، تعبیر قصه دارد.
در کتب شیعه بنده این متن مفصل را ندیدم و هر کسی آورده مختصری از آن را نقل کرده است. در معجم احادیث الامام المهدی (ج 4 ص 170) بعد از نقل روایت، تعلیقه‌ای است به بیان ذیل:
«هذا الحديث لا يشبهه حديث آخر في طوله وشموله ويشبه أن يكون قصة - على تعبير السلمي مؤلفة من مجموعة أحاديث مدونة أو مسموعة، ويشهد لذلك أيضا أسلوبه الذي لا تصل كثير من فقراته إلى مستوى بلاغة الأحاديث الشريفة وتشبهه عدة أحاديث أخرى في هذا الفصل وغيره» (احادیث دیگری به طولانی بودن این حدیث نداریم، این متن بنا به تعبیر سلمی شبیه داستان و قصه است که مولف چند حدیث مدون یا شنیده را در هم ادغام کرده وسپس نقل کرده است[مجموعه‌ای از روایات] و شاهد برای این مطلب این است که روایت مذکور در حد بلاغت و سطح روایات دیگر نیست و شبیه این روایت روایات دیگری هم آمده است.)
نتیجه روایت:
روایت راسنن دانی نقل می‌کند که از نظر ما مولِفا و مولَفا چندان اعتباری ندارد و از طرفی متن به عنوان روایت نمی‌باشد هرچند آقاي دانی وقتی متن را نقل می‌کند به پیامبر نسبت می‌دهد:
 (قال: حدثنا عصام بن الرواد بن الجراح قال: ثنا أبي قال: ثنا سفيان بن سعيد الثوري قال: ثنا منصور بن المعتمر، عن ربعي بن حِرَاش قال: سمعت حذيفة بن اليمان يقول: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم)
بلکه مجموعه‌ای از روایات و کلمات مسموعات است، به فرض که ما با این متن، معامله روایت کنیم ولی آیا روایت از نظر سندی پذیرفته است؟
ما شکی در شخصیت حذیفه نداریم، ما قضیه حذیفه را در جریان[3] سقیفه بیان کردیم که ایشان جزء مخالفین بود ولی دیگران؟ سفیان ثوری در سند روایت نزد ما چقدر اعتبار دارد؟
حد دلالت روایت: شعیب کمتر از یک سال به ظهور امام عليه‌السلام  خروج می‌کند و با سفیانی ها مقابله کرده و اسرای کوفه را که در دست سفیانی هاست، آزاد می‌کند. بیش از این در روایت نیامده است.
روایت ششم:   
«يخرج بالري رجل ربعة أسمر، مولى لبني تميم، كوسج يقال له شعيب بن صالح، في أربعة آلاف ثيابهم بيض وراياتهم سود، يكون على مقدمة المهدي، لا يلقاه أحد إلا فله [4]» (از ری مردی چهارشانه و گندمگون وهم پیمان بنی تمیم [در مصطلاحات حدیث 5 معنای برای ولاء گفته اند، هرچند علامه امینی بیش از 20 معنا در جلد اول الغدیر گفته است] که محاسن ندارد و به اصطلاح كوسه، از ری خروج می‌کند، [ ری همان جائی که قبر حضرت عبدالعظیم حسنی است، قبلا ری مرکز بود و تهران از اطراف آن و ناشناخته بود] به او شعیب بن صالح گفته می‌شود، شعیب همراه 4000 نفر نیرو که لباس هایشان سفید و پرچم هایشان سیاه است، خروج می‌کند، شعیب جزء پرچمداران لشکر مهدی عليه‌السلام  است و با هرکسی روبرو شود او را شکست می‌دهد.


[1]. الغيبة شيخ الطوسي، ص 463 – 464 / معجم أحاديث الامام المهدي (عج)، ج2، ص105.
ترجمه روايت: شيخ الطائفه در كتاب غيبت از عبد اللَّه بن رزين از عمار ياسر روايت نموده كه گفت: دولت خانواده پيغمبر شما در آخر الزمان خواهد بود. و ظهور آن دولت علاماتي دارد. موقعي كه اين علائم را ديديد در جاي خود نشسته و از هر گونه اقدامي خودداري كنيد تا آن علائم بگذرد: وقتي كه روم و ترك بر شما حمله آوردند و لشكرها آراستند، و خليفه شما (مسلمين) كه كارش جمع آوري اموال بود، جان داد و مردي درستكار بجاي او نشست، و چند سال بعد از بيعتش از خلافت خلع شد؛ نابودكننده دولت آنها از همان جا كه روز نخست دولتشان بوجود آمد مي‏آيد آنگاه روم و ترك بجان هم مي‏افتند و جنگهاي زياد در زمين روي ميدهد، در آن موقع كسي از قلعه دمشق صدا ميزند: ويل لاهل الأرض من شرّ قد اقترب واي بر ساكنان زمين از شري كه نزديك است! و سمت غربي مسجد دمشق بزمين فرو ميرود. حتي ديوارش نيز در هم فرو ميريزد. و سه نفر در شام قد علم ميكنند، و هر سه طالب سلطنت هستند. يكي از آنها سياه و سفيد است، و ديگري سرخ و سفيد است و سومي از خاندان ابو سفيان ميباشد و او از نهر كلب و مردم را در دمشق حاضر ميكند، و غربيان بمصر حمله مي‏آورند. وقتي آنها وارد مصر شدند، همين علامت آمدن سفياني است. قبل از آن كسي قيام ميكند كه مردم را دعوت به پيروي از آل محمد صل‌الله‌عليه‌و‌اله‌وسلم  مينمايد، تركها در حيره (محلي نزديك كوفه بوده) و روميان در فلسطين فرود مي‏آيند. در آن هنگام عبد اللَّه (دجال) قيام مي‏كند و در سر نهر قرقيساء به لشكر ترك و روم ميرسد و جنگ سختي در ميگيرد و پادشاه مغرب همه جا را زير پا ميگذارد مردان را ميكشد و زنان را اسير ميكند آنگاه بقيس برميگردد. سفياني در جزيره فرود مي‏آيد، و شخص يمني نيز خروج ميكند. هر چه شخص يمني و سلطان مغرب بغنيمت برده‏اند، همه را سفياني از آنها ميگيرد، و سپس بكوفه ميرود و ياران آل محمد را بقتل ميرساند و مردي از ناموران آنها را ميكشد. .
در آن موقع مهدي قيام ميكند. امير لشكر او مردي بنام شعيب بن صالح است وقتي اهل شام ديدند مردم شام با پسر ابو سفيان بيعت كردند؛ همه با او بمكه ميروند در آن وقت مرد پاكدلي از (بني هاشم) بقتل ميرسد، برادر وي نيز در مكه است ولي دسترسي باو پيدا نميكنند. آنگاه صدائي از آسمان شنيده مي‏شود كه ميگويد اي مردم امير شما فلاني است و اين همان مهدي است كه زمين را پر از عدل و داد ميكند چنان كه پر از ظلم و ستم شده باشد

[2]. معجم أحاديث الإمام المهدي. عليه‌السلام، ج4، ص170
[3]. درس كلام در مدرسه آيت الله گلپايگاني.
[4]. معجم أحاديث الإمام المهدي. عليه‌السلام، ج2، ص222