سخن پیرامون بررسی
روایات شعیب بن صالح است، ظاهرا در کتب اربعه که بالغ بر 300
روایت در باب مهدویت آمده، از شعیب بن صالح سخنی به
میان نیامده است هر چند در کتب دیگر ما بحث شعیب بن صالح مطرح
شده است. در سیر بحث پیرامون شعیب، ابتدا به بررسی
روایات خاصه که از ائمه طاهرین «صلوات الله علیهم أجمعین»
وارد شده، پرداختیم. روایت دومی که در جلسه قبل آن را
بیان کردیم، از امام باقر عليهالسلام نقل شده است، روایت
مفصلی است که تفصیلات شعیب بن صالح را بیان میکند
و شاید این روایت از مفصل ترین روایات شعیب
بن صالح باشد. اکنون منابعی که روایت را نقل کرده اند، بیان
میکنیم:
مصادر روایت: اولین کسی که روایت
را نقل میکند، ابن حماد در کتاب فتن (ج1 ص 316) میباشد که
طریق روایت را این گونه نقل میکند: حدثنا سعيد أبو
عثمان، عن جابر، عن أبي جعفر قال: بارها گفته ایم که ابن حماد از نظر
شیعه مولِفا و مولَفا مشکل دارد و از نظر عامه هم مولَفا (کتاب) مشکل دارد.
بعد از ابن حماد، عرف الوردی سیوطی (ج 2 ص 69) از ابن حماد با
تفاوتی نقل میکند. متقي هندی هم در برهان [300 روایت
راجع به حضرت مهدی عليهالسلام دارد، با نگاه به مقدمه این کتاب
میتوان فهمید که کتاب وی تنظیم شده عرف
سیوطی است] از عرف الوردی سيوطي (ص 120 ب 4 ف 2 ح 25 وفيه..
بعث السفياني.. أرض خراسان.. بتونس) نقل میکند و بعد از اوهم فوائد الفکر
مرعی حنبلی (متوفی قرن 11) این روایت را میآورد.
اما از شیعه، کسی
این روایت را نقل نکرده است. (مرحوم آقای نجفی در جلد 29
ملحقات احقاق الحق همین متن را از فتن ابن حماد نقل میکند.)
نتیجه روایت:آیا ما میتوانیم به
این روایت اعتماد کنیم در حالی که هیچ منبع
شیعی حتی سید ابن طاووس (کتاب ملاحمش بر محور سه کتاب، که
یکی از آن ها کتاب فتن ابن حماد است) آن را نیاورده است، عدم
ذکر علما در منابع شان به معنای ندیدن روایت نیست بلکه
اعراض و عدم اعتمادشان به این گونه روایات است. اعتماد به روایت
مذکور در صورتی است که آن را کنار روایات دیگر گذاشته تا توا تر
یا استفاضه به دست آید و اصل شعیب بن صالح یکی از
علائم ظهور شود. (اگر روایت متعدد داشته باشد در حالی که ما هنوز به
استقصا و عرضه و نقد تمامی روایات نپرداخته ایم.)
روایت سوم:«أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ
قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ
بْنُ عَاصِمٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي
الْحَسَنِ الرِّضَا ع أَنَّهُ
قَالَ قَبْلَ هَذَا
الْأَمْرِ السُّفْيَانِيُّ وَ الْيَمَانِيُّ وَ الْمَرْوَانِيُّ وَ شُعَيْبُ بْنُ
صَالِحٍ فَكَيْفَ يَقُولُ هَذَا هَذَا [1]»
از بزنطى از حضرت امام رضا
عليهالسلام روايت ميكند كه فرمود:پيش از ظهور
قائم، سفيانى و يمنى و مروانى و شعيب بن صالح مىآيند. پس اينها چه ميگويند؟
در نقل اثبات
الهداة، به جاي مروانی، دوانی و
به جاي فَكَيْفَ يَقُولُ هَذَا هَذَا، عبارت کفّ يَقُولُ هَذَا هَذَا يعني دستي
بيرون آمده و چنين مي گويد، بنده اعتمادم در تفاوت عبارت بین اثبات الهداة و
منابع اصلی، بر منابع اصلی است و آن را مقدم میدارم. مرحوم
حرعاملی بسیار پرکاربود خصوصا نسبت به اثبات الهداة هزاران سند و کتاب
را مطالعه کردند و از طرفی مرجع وقت هم بودند و کارهای
دیگری هم داشتند لذا اگر تعارضی (بین متن اثبات الهداة و
منابع اصلی دیگر) به میان آمد، منابع دیگر مقدم میشود
(به علت مشغله بسیار مرحوم حر عاملی، احتمال سهو قلم شان چه بسا
بیشتر باشد)
توضیح:اگر «هذاالامر» را اشاره به ظهور امام
زمان4 بدانیم، روایت اشاره دارد به این که شعیب
بن صالح مثل سفیانی یکی از نشانه های ظهور امام
زمان4 است، ولی آیا از نشانه های حتمی است؟ از
روایت چنین برداشتی نمیتوان کرد همان گونه که محتوم بودن
سفیانی و یمانی از این روایت استفاده
نمیشود مگر این که ما حتمیت سفیانی و
یمانی را از روایات دیگر درست کنیم و از
قرینه و وحدت سیاق برای اثبات این مطلب استفاده
کنیم.
حد دلالت روایت:شعیب یکی از علائم
ظهور است ولی داشتن چهره مثبت، و يا به عنوان فرمانده بودن، و محل خروج او،
از این روایت استفاده نمیشود.
مدرک روایت:اولین منبع روایت، کتاب
شریف الغيبة نعمانی (ص 253 باب 14 ح 12) است.
سند روایت:أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ
(بحثی در جلالت ایشان نمیباشد و خود نعمانی بدون واسطه
از ابن همام نقل میکند)
قَالَ حَدَّثَنِي
جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ عَاصِمٍ عَنْ
أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ (احمد بن محمد هم مشکلی
ندارد)
عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع:اما سند روایت با توجه به دو
نفر:
یکی عَلِيُّ بْنُ عَاصِمٍ و
دیگری جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ، (اگر سند
روایت مورد اشکال باشد، لطمهای به بحث نمیزند چون حد دلالت
روایت، وجود شخصی به نام شعیب بن صالح است و ما با منضم کردن
روایات دیگر این مقدار را قبول میکنیم)
مرحوم خوئی در مورد علی بن
عاصم میفرماید:
«
أقول: لا ريب في جلالة الرجل إلا أنه لم تثبت وثاقته»
[2]
(شکی در جلالت ایشان نمیباشد ولی وثاقت وی
برای ما ثابت نیست) مرحوم خوئی چند نکته هم در مورد ایشان
نقل میکند از جمله:
علي بن عاصم: روى علي بن الحسن الدقاق
وإبراهيم بن محمد، قالا: سمعنا علي بن عاصم الكوفي يقول: خرج في توقيعات صاحب
الزمان عليهالسلام : ملعون ملعون من سماني في محفل من الناس (علی بن عاصم
میگوید که در توقیعات امام زمان آمده که امام فرمودند: ملعون
است ملعون است کسی که اسم (م. ح. م. د) مرا در محافل مردم ببرد) و
روایاتی هم بر اين معنا از ائمه : وارد شده. (پس مرحوم خوئی جلیل بودن ایشان را
غیر از ثقه بودنش میداند.)
قاموس الرجال مرحوم تستری،
وقتی صحبت از ایشان به میان میآورد؛ میفرماید:
«
قال:
حکی عن رسالة ابی غالب: انه کان شیخ الشیعة فی وقته
و مات فی حبس المعتضد و کان حمل من الکوفه مع جماعة من اصحابه فحبس من
بینهم بالمطامیر...و اطلق الباقون و سعی به رجل...
[3]
»
مرحوم تستری چند نکته در مورد
علی بن عاصم نقل میکند:
الف): مرحوم
تستری و مامقانی از ابی غالب زراری نقل میکند که
علی بن عاصم مرجع شیعه بود كه از طرف حکومت زندانی شد و در
زندان هم وفات کرد
[4]،
ایشان و جمعی از دوستدارانش را به بغداد بردند و علی بن عاصم را
در سلول انفرادی زندان کردند (مطامیر، زندان های بنی عباس
معروف بود،زندان ها در زیر زمین بود که روز از شب مشخص نمیشد)
علی بن عاصم در زندان از دنیا رفت (ایشان مورد سعایت
فردی نزد خلیفه واقع شد) وبقیه را آزاد کردند.
ب): علی
بن عاصم نابینا بود و امام عسکری عليهالسلام بر چشمان وی دست
و مسح نمودند و ایشان به برکت دستان امام عليهالسلام بینا شد.
ج): مرحوم
تستری از امان الاخطار نقل میکند که:ان علی بن عاصم الزاهد کان
یزور الحسین قبل عمارة مشهده بالناس» علی بن عاصم کاروان داشت و
هنوز که بر قبر امام حسین عليهالسلام بنائي نشده بود و گنبد و
بارگاهی نداشت، ایشان با کاروان به زیارت قبر امام حسین
عليهالسلام میرفت. وی مشغول زیارت بود که شیری
حمله کرد در حالی که علی بن عاصم نترسید دید و وقتی
كه متوجه شد دست اين شیر در اثر رفتن خاری در آن باد و آماس کرده است،
دست شیر را گرفت و آن خار را بیرون آورد و دست شیر را با
مقداری از عمامه اش پانسمان کرد، در حالی که همه زوار با دیدن
شیر فرار کردند و کسی جز علی بن عاصم نماند.
نکاتی که نقل میشود،
بیانگر این است که حکومت وقت نسبت به او حساس بوده و از طرف حکومت وقت
زندانی میشود. مورد توجه امام عسکری عليهالسلام بوده است.
ایشان مقید به زیارات امام حسین عليهالسلام و صاحب
تصرفات درعالم تكوين هم بوده است.
نظر اهل سنت نسبت به علي بن عاصم:عسقلاني مي گويد: صدوق (راستگو)
رمی بالتشیع (به تشیع
[5]
گرایش داشت) من التاسعة (طبقه نهم است، برای شناخت طبقات که بر چه
اساسی است به تقریب التهذیب ج 1 مراجعه کنید) ذهبی
میگوید عدهای از ایشان، روايت نقل کرده اند و
همین ها هم وی را تضعیف کرده اند.
به نظر ما در شخصیت و جلالت
ایشان (مثل فرمایش مرحوم خوئی) شکی نیست ولی
ما دنبال توثیق وی هستیم (در یکی از کتب
رجالی ذکرشود که ثقه است) هر چند ما از چارچوب توثیقات خارج میشویم
و حکایاتی که از ایشان نقل شده دلیل بر فوق وثاقت
ایشان میدانیم. (پس ایشان مشکلی ندارد)
اما جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ
مَالِكٍ:
مرحوم خوئی میفرماید:
هرچند شیخ طوسی و ابن قولویه (در کامل الزیارات) و
علی بن ابراهیم (در مقدمه تفسیرشان که مطالب را از ثقات نقل
میکند) (طبق مبنای مرحوم خوئی) جعفر بن محمد را توثیق
کرده اند امّا یعارضه ماتقدم من تضعیفه
[6]
(این توثیقات با تضعیف ماقبل تعارض میکند پس نمیتوانیم
جعفربن مالک را توثیق کنیم)
اگر بیشتر در این
شخصیت تامل کنیم، میبینیم که توثیقش دور
نیست بلكه مثل علی بن عاصم است، منتها این روایت اثر
خاصی بر آن مترتب نمیشود، و آن چیزی که بعضی از
فضلای معاصر دنبال آن هستند و آن فرماندهی شعیب است، از
این روایت به دست نمیآید.
نجاشی مي گويد: کان ضعیفا
فی الحدیث و احمدبن حسین گفته که کان یضع الحدیث
وضعاً و یروی عن المجاهیل (خودش روایت جعل میکرده
و از مجاهیل هم روایت نقل میکند) کان فاسد المذهب و
الروایة
[7]
(مشکل اعتقادی دارد و روایتش هم مشکل دارد. جعفربن مالک کتاب
هائی دارد و از جمله برای او کتاب فتن و ملاحم است.)
نتیجه گیری:با اين اوصافی که گفته شد (فاسد
المذهب و الروایة ووضاع و نقل از مجاهیل) مگر همین
روایتی که به امام رضا عليهالسلام نسبت میدهد در کتاب خود
ایشان که جزء ملاحم است، نمیباشد؟ پس روایت مذکور یا
موضوع است و یا از مجاهیل نقل شده است.
نجاشی میگوید من
تعجب میکنم از ابوعلی ابن همام (ابن همام شخصیت بزرگواری
است
[8])
و از ابوغالب زراری که چگونه این دو نفر از جعفربن مالک روایت
میکنند.
«قال ابن الغضائری: کان کذابا
متروک الحدیث جملة (او دروغگو است و به همه احادیثش توجهي نمیشود)
و کان فی مذهبه ارتفاع (غالی بود) و یروی عن الضعفاء و
المجاهیل و کانت عیوب الضعفا مجتمعة فیه
(ایشان از ضعفا و مجاهیل
نقل روایت میکرد و همه عیوب ضعفا در ایشان جمع شده بود.)
واقع مطلب این است که در نقل
روایات نباید ارسال مسلمات شود، يعني یک روایت را هرجا
دیدیم خصوصا به عنوان اعتقادات نقل کنیم، شما اول مبنا
پیدا کنید و بعد این شبهات را رد کنید مثل مرحوم
مامقانی که از ایشان دفاع میکند و بعد طبق مبنا و قبول
توثیق ایشان، روایتش را میپذیرد. خلاصه اينكه تا
این مرحله ثابت شد كه جعفربن مالک مشکل دارد.
نظر شیخ طوسی:کوفی، ثقة و یضعفه قوم و
روی فی مولد القائم عليهالسلام اعاجیب (ایشان را
توثیق میکند و می فرماید عدهای اورا تضعیف
کرده اند، راجع به ولادت امام زمان عجائبی نقل میکند)، ولي مرحوم
علامه حلي میفرمایند: عندی فی حدیثه توقف و لا
اعمل بروایته
[9]»
سپس مرحوم مامقانی میفرماید:
این مساله غلوکه در کتب ذکرکره اند و عدهای را به اين سبب تضعيف
وساقط کرده اند چون متهم به غلو است البته، باید در آن
تجدیدنظری شود. (بنده هم بیان ایشان راقبول دارم)
مسائلی که قبلا راوی را به خاطر بیان آن مسائل غالی
میدانستند، امروزه جزء اعتقادات ماست. بلکه جزء ضروریات عقاید
ما است لذا در رمی به غلو، نسبت به بعضی باید تجدید نظر
کرد.
و قد نبهنا فی فوائد المقدمه،
(در مقدمه كتاب تنقيح
[10]30
فایده ذکر کرده و اکنون در 2 جلد چاپ شده است، حتما مطالعه و مباحثه
کنید) ان جمله مما هو من ضروریات مذهبنا الیوم قد کان يعّد
فی سالف الزمان غلوا و علیه فرّعوا تضعیفات جمع من الثقات (من
در فوائد مقدمه گفتم که که تعدادی از ضروریات که امروز جزء
ضروریات مذهب ماست قبلا جزء مسائل غلو آمیز بوده است، بنابراین
عدهای از ثقات را از دست دادند و کنار گذاشتند چون آن ها را جزء غلات
میدانستند. گمان من این است که غمز و تضعیفی که به
جعفربن مالک شده است (یعنی ایشان هم جزء دستهای است که
ما آن ها را از دست دادیم) ناشی از نقل روایاتی است که
جزء معجزات ائمه است. این روش عامه است که هرکسی راجع به اهل بيت
فضیلتی نقل میکند، نسبت به او تردید و تشكيك میکنند
و با او بد برخورد میکنند که متاسفانه بعضی از ما هم این گونه
هستیم، پس ایشان را ضعیف میدانند چون مسائلی از
معجزات و کرامات ائمه خصوصا مسائلی در باب ولادت امام زمان4 نقل میکند
و شاید شیخ طوسی هم که میفرماید عدهای اورا
تضعیف کرده اند ناشی از این همین موارد باشد، در واقع
بیان این مسائل منشاء برای تضعیف افراد نمیباشد.
روایتی نسبت به ولادت امام زمان عليهالسلام نقل کرده است که در آن
بیان معجزه و کرامت بوده است و این امور در ائمه و انبیاء ما
قبل هم بوده است و اگر عجیب نباشد معجزه نیست، لذا مرحوم مجلسی
هم به این مساله اشاره میکند.
سپس مرحوم مامقانی میفرماید:
ان الاقوی کون الرجل ثقة اعتمادا
علی توثیق الشیخ (ایشان موثق است چون شیخ هم
وی را توثیق کرده است. سپس مرحوم مامقانی،شواهدی نقل
میکنند که انصافا شواهد خوبی است ضمن این که در پایان
میفرماید: «لا شبهة لنا فی لزوم اعتماد الشیخ..
(شکی برای ما در لزوم اعتماد شیخ به جعفر بن مالک نمیباشد
و از طرفی تضعیف مرحوم خوئی (ایشان توثیق و
تضعیف را متعارض میدانند و سپس قائل به تساقط هستند) منشاء آن همان
بیان اعاجیب بوده است. سپس میفرماید که مرحوم
مجلسی هم از نجاشی تعجب میکند که چرا نجاشی با شناخت از
این افراد، میگوید که کسی بیان داشته و گفته که
ایشان از مجاهیل روایت میکند. (آن بعضی که شما به
استناد او، ایشان را ضعیف میدانید، چه کسی است؟)
بيان فرزند مرحوم مامقانی:حصیلة البحث: لما کانت
التضعیفات و التوثیقات مبتنیة علی الظنون
الاجتهادیه و الحاصله من القرائن المفیدة لحصول الوثوق و
الاطمینان بحال المترجم کان التامل فی القرائن المؤيدة لتوثيق المترجم
توجب الحکم علیه بالوثاقة و الجلالة[11] (خلاصه بحث در موردایشان):
تضعیفات و توثیقات از ظنون اجتهادی هستند که قرائن را کنار هم
میگذارند و سپس به بیان توثیق و یا تضعیف افراد
میپردازند، و وقتی روش توثیق و تضعیف این گونه
است، باید در قرائنی که موجب حکم به وثاقت و جلالت افراد میشود،
تامل کرد.
نتیجه:پس جعفر بن مالک هم ثقه است همان گونه
که علی بن عاصم هم فوق وثاقت است. پس روایت مشکلی ندارد،
بنابراين شعیب بن صالح به استناد این روایت یکی از
نشانه های ظهور امام زمان4 است.
در جلسه بعد روایت مفصلی
که منسوب به ائمه: و اشاره به شعیب بن صالح دارد را بررسي مي كنيم ولی
خواهید دید که این روایت در هیچ یک از کتب ما
نیامده است و در کتب عامه فقط در كتاب سنن دانی آمده است. عقدالدرر
سلمی هنگاميكه این متن را نقل میکند، به عنوان روایت نقل
نمیکند بلکه میگوید: قصه (داستان) است. همان طوريكه ما
میگوییم که جزیره خضراء یک داستان است إن شاء الله
در جلسه بعد بررسی سندی و دلالی میکنیم.