درس مهدویت استاد طبسی

89/12/14

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث ما راجع به روايات دجال در کتب عامه است. در جلسه قبل روايت مفصلي را از نواس بن سمعان از رسول خدا در مورد تفصيلات دجال (زمان خروج دجال، مدت عمر، برنامه و جريان يا شخص بودن دجال) ذکر کرديم. معمولا در کتب عامه از دجال تعبير به مسيح دجال مي‌کنند. دليل اين تعبير چيست؟ و چرا از دجال به مسيح دجال تعبير مي‌کنند؟
مُعلِق بحارالانوار در جلد 88 صفحه 92 ذيل دعاي مفصلي که مرحوم مجلسي در عيد اضحي آورده اند، عبارت قابل توجهي در توضيح حديث نبوي «وأعوذ بك من فتنة المسيح الدجال» دارند، ايشان مي‌فرمايد:
«عندي أن المراد بالمسيح الدجال في حديث النبي صلى الله عليه وآله " وأعوذ بك من فتنة المسيح الدجال " هو المسيح الكذاب، يخرج قُبَيل ظهور المسيح الصادق عليه الصلاة و السلام (زمان کوتاهي قبل از ظهور مسيح صادق، خروج مسيح کاذب رخ مي‌دهد پس قيد، قيد احترازي مي‌شود) وذلك لان المسيح إنما يكون بمعناه المعروف، والدجال هو الكذاب المدعى (دجال مدعي مسيح صادق است وبراي اين ادعا بايد شباهت هائي با مسيح صادق داشته باشد تا بتواند مردم را فريب دهد لذا) فلابد وأن يكون رجلا يولد من غير أب (بايد بدون پدر به دنيا آيد مثل حضرت مسيح) ويفعل بعض أفعال المسيح عيسى بن مريم (توانائي بعضي از امور را که مسيح صادق انجام مي‌دهد{مثل زنده کردن مردگان و شفا دادن و.. } دارا باشد، جريان کشتن حضرت خضر و احيا دوباره او که در احاديث اهل سنت آمده، در راستاي همين تمويه و تردسي اوست) فيؤمن به اليهود قاطبة (همه يهود به او ايمان مي‌آورند) ويدعون أنه هو المسيح الموعود في توراتهم، فإنهم لعنهم الله منتظرون لظهوره بعد. وإنما قال المصنف (علامه مجلسي) رضوان الله عليه تبعا لسائر المحدثين -: ذلك أن المراد بالمسيح الدجال هو الدجال الذي احدى عينيه ممسوحة، لما روى عن النبي في الصحيح " أن المسيح الدجال أعور (يک چشمي) عين اليمنى (چشم راست ندارد) كان عينه عنبة طافية " وليس بصحيح (تطبيق مرحوم مجلسي صحيح نيست) لان الدجال إنما هو صفة للمسيح لا بالعكس، وإنما قيل له المسيح الدجال لأنه مدع أنه روح الله وكلمته وابنه الذي تولّد من غير أب، فينزل المسيح الصادق عيسى بن مريم عليهما السلام ويقتله [1]» (مسيح صادق نازل مي‌شود و مسيح دجال را مي‌کشد.) از اين مطالب معلوم مي‌شود که مسيح دجال يک شخص است نه يک جريان وشخص بودن دجال، منافاتي ندارد که جرياني پشت سراو باشد.
خروج دجال از کجاست؟
مکان دجالي که قبل ظهور حضرت مهدي (عجل‌الله) و يا بعد ظهور حضرت مهدي (عجل‌الله) و ياکمي قبل ظهور مسيح صادق (مساله اختلافي است) خروج مي‌کند، چه ناحيه‌اي است؟
روايات در اين زمينه متعدد است، در روايات خروج دجال را از مناطق و نواحي مختلفي (خراسان، مرو، اصفهان روستاي يهودي نشين آن، مشرق، عراق، از خله بين عراق و شام) ميداند.
روايات اصفهان:
ما روايتي که دجال را از اصفهان مي‌داند از نظر متن و نقل و طريق مورد بررسي قرار مي‌دهيم.
اولا: روايت را چه کسي نقل کرده؟ و ثانيا: آيا روايت مذکور در کتب ما و به طرق ما رسيده است يا نه؟ هرچندخواهيم ديد که اين متن (ظهور دجال از اصفهان و يا از قريه يهوديه اصفهان) در روايات ما نيامده و در کتب ما و به طرق اهل بيت علهم السلام وارد نشده است و اگر کتاب شريف کمال الدين مرحوم صدوق در روايت مفصلي از اميرالمومنين به اين مساله اشاره کرده، طريق روايت عامه و راوي روايت مهمل است.
روايت اول:
يخرج الدجال من يهودية أصبهان (روستائي که از روستاهاي اصفهان است) معه سبعون ألفا (يا کنايه از کثرت و يا واقعاً همين تعداد است) من اليهود عليهم التيجان.[2]
اين روايت هيچ منبع شيعي ندارد. روايت را انس بن مالک از رسول خدا نقل مي‌کند{ فعلا ما در صددبيان جايگاه انس در نزد شيعه و عامه نيستيم}. از اهل سنت اولين کسي که اين روايت رانقل مي‌کند، احمدبن حنبل در مسند خودش (ج3 ص 224) است.ابن حماد [ ابن حماد م. 229 كه با احمد در يك زندان بودند.241] هم در فتن (ج2 ص 533 ح 1509) روايت را نقل مي‌کند و اسناد به پيامبر نمي دهد. ابن حماد از يحيي بن سعيد العطار از سلمان بن عيسي نقل مي‌کند که: قال بلغني أن الدجال يخرج من جزيرة اصبهان في البحر يقال لها ماطولة.
آيا اصفهان دريا دارد که جزيره داشته باشد؟ و ما کرارا گفته ايم که ابن حماد کتابش هم از نظر ما و هم از نظر اهل سنت مشکل دارد علاوه بر اين که در نظرما خود ابن حماد هم داراي مشکل است.
منبع ديگر روايت، مسند ابي يعلي (ج 6، ص317 – 318، ح 3639) که همان متن احمد را نقل مي‌کند.
طبراني در معجم اوسط (ج5، ص489، ح4927) روايت را از اوزاعي از ربيعه از انس نقل کرده است. اوزاعي همان کسي است که مي‌گويد حقوقمان را ازبيت المال نگرفتيم حتي شهدنا علي علي بن ابيطالب بالنفاق، نعوذ بالله من ا لنفاق، اين شخص چقدر اعتبار دارد؟ (طبراني 3 معجم دارد، معجم کبير که 20 جلد آن در بازار است و مابقي آن مفقوداست) معجم اوسط که الان در 10 جلد چاپ شده است، و معجم صغير که يک جلد است. طبراني متولد 260 و متوفي 360 است که 61 سال از عمرش را در اصفهان گذرانده و آنجا فوت شد.)
مستدرک حاکم هم (ج4 ص528) روايت را نقل مي‌کند. تاريخ مدينه دمشق (ج38 ص10) روايت را از ابن عمر نقل مي‌کند. فتن ابن کثير هم در ج1 ص 122 روايت را نقل مي‌کند و مي‌گويد: «تفرد به احمد» يعني روايت را فقط احمد آورده واز متفردات احمد است که خودش نقطه ضعف اين روايت است.
بعضي ديگر از اهل سنت هم اين روايت را در منابع خودشان آورده اند ولي هيچ منبع شيعي روايت را ذکر نکرده است.
توصيف قريه يهوديه اصفهان در معجم البلدان
حموي در معجم البلدان 2 صفحه در مورد ريشه و سابقه اصفهان بحث کرده و سپس علت به وجود آمدن قريه يهوديه در اصفهان را ذکر مي‌کند. 
 « و هي (اصفهان) مدينة عظيمة مشهورة من أعلام المدن و أعيانها، ويسرفون في وصف عظمها حتى يتجاوزوا حد الاقتصاد إلى غاية الاسراف، وأصبهان: اسم للإقليم بأسره (شهرهاي متعددي جزء اصفهان است) و توابع زيادي دارد وكانت مدينتها أولا جيا ثم صارت اليهودية (اول مرکز شهرجي بود و پس از کوچ دادن يهوديان بيت المقدس به منطقه يهوديه، آن جا مرکز شهر شد) وكانت مدينة إصبهان بالموضع المعروف بجي وهو الآن يعرف بشهرستان وبالمدينة، فلما سار بخت نصر وأخذ بيت المقدس (هنگامي که بخت نصر بيت المقدس را فتح کرد) وسبى أهلها (اهل بيت المقدس را اسير کرد) حمل معه يهودها وأنزلهم إصبهان (و يهود بيت المقدس را با خودش به اصفهان برد) فبنوا لهم في طرف مدينة جي محلة ونزلوها (در کنار شهر جي اردوگاهي براي يهود ساختند) سميت اليهودية (که اين محل ساخته شده براي يهود بيت المقدس را يهوديه ناميدند) حال بر فرض اين که دجال از اصفهان باشد قضيه‌اش اين است و قريه يهوديه، منطقه‌اي است که بخت نصر براي يهود بنا كرد. ياقوت حموي (م.626) اين مطالب را 800 سال قبل نوشته است، ضمن اين که حموي مشکل نصب دارد. (ناصبي است)
و مضت علي ذلك الأيام والأعوام فخربت جي وما بقي منها إلا القليل وعمرت اليهودية[3]» (مرکز شهر که جي بود ويران شد و يهوديه آباد شد)...
شاهد در اين کلمه است که اطراف اصفهان، محله‌اي براي آوارگان يهود ساخته شد که نامش يهوديه بود،
لذا اگر در روايات عامه يهوديت اصفهان آمده است ناظر به اين مطلب است، ضمن اين که روايت در هيچ منبع شيعي نيامده است.
سوال: چگونه مدعي هستيد که مضمون چنين روايتي در منابع شيعي نيامده، با اين که مرحوم صدوق در کمال الدين روايت مفصلي را از اميرالمومنين عليه‌السلام  نقل مي‌کند که در آن روايت به خروج دجال از قريه يهوديه اصفهان اشاره شده است؟   
اما روايت دوم:
«...يخرج من بلدة يقال لها إصفهان، من قرية تعرف باليهودية...[4]»
جواب: اين روايت طريق آن عامي است خصوصا نزال بن سبره که در کتب رجالي ما از وي نامي به ميان نيامده و مهمل است هرچند در کتب عامه از ايشان تجليل شده است.
روايت سوم:
«خرج المهدي إلى بلاد الروم، وجيشه مائة ألف فيدعو ملك الروم إلى الايمان فيأبى فيقتتلان شهرين فينصر الله تعالى المهدي...  
صاحب القول المختصر (ابن حجر هيتمي قرن 10) تتمه روايت را ذکر مي‌کند که مورد بحث ماست.
«يفتح رومية بأربع تكبيرات ويقتل بها ستمائة ألف (لشکرحضرت مهدي 600000 نفر را در اروپا مي‌کشد، اين ها براي خشن جلوه دادن چهره حضرت مهدي و توجيه کارهاي خودشان است. اين سنخ روايات در منابع ما نيامده است.) ويستخرج منها حلي بيت المقدس، والتابوت الذي فيه السكينة، ومائدة بني إسرائيل، ورضاضة الألواح، وحلة آدم وعصي موسي، ومنبر سليمان، وقفيزين من المن الذي أنزل الله عز وجل على بني إسرائيل أشد بياضا من اللبن، ثم يأتي بالمدينة (كذا) يقال لها القاطع طولها ألف ميل وعرضها خمسمائة ميل ولها ستون وثلاث مائة باب يخرج من كل باب مئة ألف مقاتل، فيكبرون عليها أربع تكبيرات فيسقط حائطها فيغنمون ما فيها، ثم يقيمون فيها سبع سنين ثم ينتقلون منها إلى بيت المقدس، فيبلغهم أن الدجال قد خرج في يهود أصبهان [5] (به حضرت مهدي عليه‌السلام  خبر مي‌دهند که دجال در يهود اصفهان خروج کرده است، طبق اين نقل دجال از علائم ظهور نمي باشد چون بعد از ظهور حضرت مهدي خروج مي‌کند.)
مصادر روايت:
الهدية الندية: علي ما في العطر الوردي * العطر الوردي: ص 68 عن الهدية الندية، كما في القول المختصر بتفاوت، إلى قوله" ويردونه إلى بيت المقدس "وفيه" المهدي يفتح رومية"0
اين روايت در هيچ منبع شيعي نيامده است.
 روايت چهارم:
« يخرج الدجال من قبل إصبهان [6]»
مصادر روايت:
طبراني، الكبير: ج 18 ص 155 ح‍ 338 و 339 (حدثنا محمد بن حياة الجوهري الأهوازي، حدثنا محمد بن منصور النحوي الأهوازي، حدثنا أبو همام محمد بن الزبرقان، ثنا يونس بن عبيد عن الحسن (حسن بصري) عن عمران بن حصين قال: قال رسول الله صلي الله عليه وسلم) * طبراني، الأوسط: علي ما في مجمع الزوائد. *: مجمع الزوائد: ج 7 ص 339 عن الطبراني في الأوسط. *: كنز العمال: ج 14 ص 327 ح‍ 38823 عن الطبراني في الكبير،
اين روايت از نظر خود اهل سنت، سند آن مشکل دارد، کساني در سند روايت هستند که مجهول هستند ضمن اين که روايت فوق در کتب ما نيامده است.



[1]. بحار الأنوار، العلامة المجلسي، ج 88، پاورقي ص 92 .
[2]. معجم أحاديث الإمام المهدي (ع)، ج 2، ص 96.
[3]. معجم البلدان، الحموي، ج 1، ص 206 .
[4]. كمال الدين وتمام النعمة، شيخ الصدوق، ص 526 .– 527
[5]. القول المختصر، ابن حجر هيتمي، ص14، ح61؛ معجم أحاديث الإمام المهدي (ع)، ج2، ص141 .
[6]. معجم أحاديث الإمام المهدي (ع)، ج2، ص 61 .