درس مهدویت استاد طبسی

89/10/20

بسم الله الرحمن الرحیم

سخن دربارة بررسی روایات دجال درکتب امامیه است، هرچند طریق آن خاصه نباشد، وچون روایات دجال درطریق خاصه زیاد است لذا ما از بحث سندی در این روایات نسبت به اصل دجال صرف نظرمی کنیم، هرچند ورود در تفصیلات (ازقبیل اینکه: مکان خروج دجال، زمان حکومتش، هوادارانش، جریان بودن یا شخص بودنش، قاتل وی، آيا از علامت ظهور است...؟ نیاز به بررسی سندی دارد. دربررسی روایات دجال درکتب خاصه (غیرازکتب اربعه)،
در جلسه قبل گفتيم كه روايت امام صادق عليه‌السلام  طبق نقل معلی بن خنیس 2روایت است، هرچند مضمون یکی است (یکی مفصل ودیگری مختصر که هردو روایت را ابن فهدحلی به عنوان اولین ناقل روایت درکتاب المهذب البارع (ج 1 ص 194 - 195 ) ذکرمی کند.)، بعد ازایشان جناب حرعاملی دروسائل الشیعه (ج 5 ص 288 - 289 ب‍ 48 ح‍ 2)، روایت را ازمهذب با تفاوت کمی نقل می‌کند، ایشان دراثبات الهداة هم (ج 3 ص 571 ب‍ 32 ف‍ 46 ح‍ 693) قسمتی ازروایت را به نقل مهذب ذکرمی کند. مرحوم مجلسی قسمتی ازروایت را دربحارالانوار (ج 52 ص 276 ب‍ 25 ح‍ 171 وص‍ 308 ب‍ 26 ح‍ 84 ) ازمهذب ودر (ج 59 ص 91 ب‍ 22 ح‍ 1) همه روایت را نقل می‌کند. شاهد بحث ما (دجال) این قسمت از روایت است:
«... وهو اليوم الذي يظهر فيه قائمنا أهل البيت وولاة الامر، ويظفره الله تعالى بالدجال فيصلبه على كناسة (محل ریختن زباله) الكوفة (این روایت که کشتن دجال رابادارآویختن درکناسه کوفه می‌داند با روایتی که درگیری دجال را با حضرت عیسی درعقبه اَفْيقْ دانسته وسپس حضرت عیسی با سلاح خودبه اومی زند واو آب می‌شود، چگونه جمع می‌شود) وما من يوم نوروز إلا ونحن نتوقع فيه الفرج، لأنه من أيامنا، حفظه الفرس وضيعتموه»[1]
ايرانيان اين روز را پاس داشتند ولي شما آنرا ضايع كرديد.
نکته اول: مرحوم مجلسی ظاهرا معلی بن خنیس رارد نمی کند، ولی جناب شیخ انصاری (فکرمیکنم) درمکاسب ایشان راتضعیف می‌کند، مابعدازمراجعه مشکلی برای ایشان نیافتیم، مرحوم خوئی در معجم خود (ج18، ص237) بحث مفصلی را نسبت به ایشان مطرح می‌کند، ایشان روایات ذامه ومادحه رانقل می‌کند وسپس درمورد روایات مادحه می‌فرماید: «هذه الرویات کلها صحاح» ولی بعض روایت ذامه مشکل سندی دارد.
« هذا والذي تحصل لنا مما تقدم أن الرجل جليل القدر ومن خالصي شيعة أبي عبد الله، فإن الروايات في مدحه متضافرة، على أن جملة منها صحاح كما مر، وفيها التصريح بأنه كان من أهل الجنة قتله داود بن علي (امام  عليه‌السلام قاتل اورانفرین کرد وقاتلش بعدازنفرین امام عليه‌السلام بیش ازیک روز زنده نماند) ويظهر من ذلك أنه كان خيّرا في نفسه، ومستحقا لدخول الجنة، ولو أن داود بن علي لم يقتله. نعم، لا مضايقه في أن تكون له درجة لا ينالها إلا بالقتل، كما صرح به في بعض ما تقدم من الروايات، ومقتضى ذلك أنه كان رجلا صدوقا، إذ كيف يمكن أن يكون الكذاب مستحقا للجنة، ويكون موردا لعناية الصادق عليه‌السلام
ويؤكد ذلك شهادة الشيخ (طوسی) بأنه كان من السفراء الممدوحين وأنه مضى على منهاج الصادق عليه‌السلام . ومع ذلك كله لا يعتنى بتضعيف النجاشي، وإن كان هو خريت هذه الصناعة، ولعل منشأ تضعيفه - قدس الله نفسه - هو ما اشتهر من نسبة الغلو إليه، وقد نسب ذلك إليه الغلاة (چون برای خودشان هوادرا وطرفدارجمع کنند) وعلماء العامة الذين يريدون الازدراء بأصحاب أبي عبد الله عليه‌السلام  (علماء اهل سنت هم می‌خواستند شاگردان امام صادق را کوچک کنند لذا نسبت غلو به آنها می‌دادند) والله العالم. وأما ما تقدم من أبي الغضائري من تضعيفه، ومن نسبة أنه كان مغيريا، ثم دعا إلى محمد بن عبد الله فلا يعتنى، به لعدم ثبوت نسبة الكتاب إليه، كما تقدم غير مرة [2] (چون کتاب ابن غضائری انتسابش به ایشان معلوم نیست)
 (مرحوم آقا بزرگ تهرانی می‌فرماید: این کتاب مربوط به دشمنان شیعه است که خودشان را به دروغ شیعه خوانده، تاروات شیعه را خدشه دارکنند)
نتیجه: معلی بن خنیس هیچ مشکلی ندارد واگرما بخواهیم وارد تفصیلات دجال شویم، روایت مذکور، روایت خوب وقویی دراین زمینه است که مشکل سندی هم ندارد.
یکی ازتفصیلات راجع به دجال مربوط به نحوه ومکان وزمان کشته شدن دجال است که دراین روایت آمده است، «وهو اليوم الذي يظفر فيه قائمنا بالدجال فيصلبه على كناسة الكوفة.»
لذا باوجود این روایت، روایت اهل سنت که کشته شدن دجال رادردمشق وبا ضربت می‌داند، کنارگذاشته می‌شود.
نکته دوم:
 چون روایت معلی بن خنیس درتایید نوروز است وازطرفی درمقابل، روایاتی است که نوروز رابدعت می‌داند، مرحوم مجلسی هردودسته روایات را می‌آوردوبعد به استناد روایت معلی بن خنیس نوروز را تایید می‌کند. امابیان مرحوم مجلسی:
حُكِيَ أَنَّ الْمَنْصُورَ تَقَدَّمَ إِلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ بِالْجُلُوسِ لِلتَّهْنِيَةِ (تبریک) فِي يَوْمِ النَّيْرُوزِ وَ قَبْضِ مَا يُحْمَلُ إِلَيْهِ (هرچه برای شما هدیه می‌آورند بپذیر) فَقَالَ إِنِّي قَدْ فَتَّشْتُ الْأَخْبَارَ عَنْ جَدِّي رَسُولِ اللَّهِ ص فَلَمْ أَجِدْ لِهَذَا الْعِيدِ خَبَراً وَ إِنَّهُ سُنَّةٌ لِلْفُرْسِ وَ مَحَاهَا الْإِسْلَامُ وَ مَعَاذَ اللَّهِ أَنْ نُحْيِيَ مَا مَحَاهُ الْإِسْلَامُ فَقَالَ الْمَنْصُورُ إِنَّمَا نَفْعَلُ هَذَا سِيَاسَةً لِلْجُنْدِ (پادگانهای مااکثرآنها ایرانی هستند وایرانی‌ها نوروزرا عید می‌گیرند وماهم برای خوشایندی اینها عید می‌گیریم) فَسَأَلْتُكَ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ إِلَّا جَلَسْتَ فَجَلَسَ إِلَى آخِرِ مَا أَوْرَدْنَاهُ فِي بَابِ مَكَارِمِ أَخْلَاقِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا [3]
مرحوم مجلسی که بین خبرمذکور باخبر معلی بن خنیس، تعارض می‌بیند، می‌فرماید:
« بيان هذا الخبر مخالف لأخبار المعلى و يدل على عدم اعتبار النيروز شرعا و أخبار المعلى أقوى سندا و أشهر بين الأصحاب و يمكن حمل هذا (روایت امام کاظم عليه‌السلام ) على التقية لاشتمال خبر المعلى على ما يتقى فيه (دروان امام کاظم عليه‌السلام دوران تقیه بود، روایت معلی بن خنیس دارای مضامینی است که باید درآن دوران ازچنین مضامینی تقیه کرد، و از آن مضامین جریان غدیر است.) و لذا يتقى في إظهار التبرك به في تلك الأزمنة في بلاد المخالفين أو على أن اليوم الذي كانوا يعظمونه غير النيروز المراد في خبر المعلى كما سيأتي ذكر الاختلاف فيه »[4]
روایت پانزدهم:
عن الفضل بن شاذان في كتاب إثبات الرجعة، بسنده حدثنا محمد بن عبد الجبار قال: قلت لسيدي الحسن بن علي عليه‌السلام : يا ابن رسول الله، جعلني الله فداك: أحب أن أعلم من الامام وحجة الله على عباده من بعدك ؟ فقال عليه‌السلام :
إن الامام وحجة الله من بعدي ابني، سمي رسول الله «صلي‌الله عليه‌وآله» وكنيه (1) الذي هو خاتم حجج الله، وآخر خلفائه (2) قال: ممن هو يا بن رسول الله ؟ قال: من ابنة ابن قيصر ملك الروم (3) ألا إنه سيولد ويغيب عن الناس غيبة طويلة ثم يظهر[5]
چند نکته مربوط به روایت:
(1): امام زمان  عليه‌السلام همنام رسول خدا 9وکنیه آن حضرت، همان کنیه رسول خدا می‌باشد، به نظربنده اسم امام زمان عليه‌السلام  رابردن درزمان غیبت به خاطرروایات متعدد جایز نیست، هرچند به زبان آوردن کنیه ایشان اشکالی ندارد، برای مطالعه بیشتردراین زمینه رجوع کنید به کتاب « تاظهورتالیف اينجانب»
(2): روایات متعددی باعبارات مختلف مثل (الائمه یا الخلفاء) تعداد جانشینان پیامبر9را 12 نفرمعرفی می‌کند، (الائمه من بعدی اثنا عشر بحارالانوار[ج‏36، ص 226 ] ویاعَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ الْخُلَفَاءُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ كَعِدَّةِ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ[ بحارالانوار، ج‏36، ص 230])
روایات صحیح السندی که به صورت متواتر نقل شده است، اهل سنت (قدرمتیقن آن) به سه طریق نقل کرده اند که درصحاح آنها هم آمده است، شیعه هم بیش ازسی طریق دراین زمینه روایت دارد. روایت ائمه اثناعشر به جهت این است که مردم گمراه نشوند، اهل سنت چگونه می‌توانند مصادیق این روایات را بیابند، ائمه 12 نفر فقط قابل تطبیق برا مامان معصوم ما هست، همانگونه که رسول خدا فرمودند:
«الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ أَنْتَ يَا عَلِيُّ وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ الَّذِي يَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ عَلَى يَدَيْهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا»[6]
(3) بعضی تشکیک می‌کننند که جنگی باروم صورت نگرفته است، درحالیکه مسلما جنگ رخ داده واسارتهائی هم صورت گرفته است، رجوع کنید به تاریخ اسلام ذهبی
مصادرروایت:
روایت را اثبات الهداة (ج 3 ص 569 ب‍ 32 ف‍ 44 ح‍ 680) ازکتاب اثبات الرجعه فضل بن شاذان نقل می‌کند، اربعین خاتون آبادی هم روایت رااز اثبات الرجعه فضل بن شاذان با تفاوت مختصری از اثبات الهداة نقل می‌کند؛ اما تفاوت عبارت:.. ويقتل الدجال، فيملأ الأرض قسطا وعدلا كما ملئت جورا وظلما فلا يحل لاحد أن يسميه أو يكنيه قبل خروجه صلوات الله عليه.
 وبعد او مستدرك الوسائل (ج 12 ص 280 ب‍ 31 ح‍ 3 ) روایت رااز فضل بن شاذان نقل می‌کند.
 (دلیل اینکه مرحوم نوری روایت مذکور رادر مستدرک خود که کتاب روائی فقهی است، ذکرمی کنداین است که ایشان بعد ازنقل روایات متعدد (ازجمله همین روایت) درباب تحریم تسمیه امام زمان عليه‌السلام  قائل به عدم جواز تسمیه امام زمان عليه‌السلام  می‌شود، وحتی ادعای اجماع برتحریم راازمحقق داماد دررساله شرعة التسمية ویانسبت تحریم به اکثر راازمحدث جزایری نقل می‌کند، تااینکه نظرحرعاملی راکه اصرار به جواز تسمیه دارد نقل می‌کند، وتعجب خود راازاین قول باوجود این همه روایات اظهار می‌دارد: «... فلما وصلت النوبة إلى صاحب الوسائل، المصر على القول بالجواز، كتب رسالة طويلة واستدل على الجواز باخبار كثيرة تقرب من مئة، ولا يكاد ينقضي تعجبي من هذا العالم، كيف رضي لنفسه التمسك بها ! ؟ بل أوقع نفسه في مهلكة بعض التكلفات...»[7]
نکته: شاهد بحث ما (دجال)، طبق نقل اربعین خاتون آبادی که درآن مساله قتل دجال بیان شده است (...ويقتل الدجال...)


[1] معجم أحاديث الإمام المهدي (ع) ج5 ص334.

[2] معجم رجال الحديث - السيد الخوئي - ج 19 - ص 268 - 269.

[3] بحارالانوار، ج‏95، ص 419 .
[4] بحارالانوار، ج‏56، ص 101 .
[5] معجم أحاديث الإمام المهدي (ع) ج 6 ص 49 .
[6] بحارالانوار، ج‏36، ص 226 .
[7] مستدرك الوسائل - الميرزا النوري - ج 12 - ص 288 - 289.