درس مهدویت استاد طبسی

89/08/09

بسم الله الرحمن الرحیم

سخن پیرامون بررسی روایات رایات سود، که ازامیرالمومنین عليه‌السلامنقل شده می‌باشد.
روایت ششم:
ابن حماد: حدثنا رشدين، عن أبي حفص الحجري، عن المقدام الحجري أو أبي المقدام، عن ابن عباس، قال: قلت لعلي بن أبي طالب رضي الله عنه، متى دولتنا (دولت عباسیان یادولت اهل بیت، چون دولت عباسیان از نسل عبدالله بن عباس است) يا أبا حسن ؟ قال:
«إذا رأيت فتيان أهل خراسان، أصبتم أنتم إثمها، (بدیهایش از شما) وأصبنا نحن برها[1]» (و خوبیهایش ازما به خاطر اینکه آمدن بنی عباس و رفتن امویان آثاری برای اهل بیت داشت و یا اینکه زوال عباسیان نشان از ظهور امام عليه‌السلاماست)
بررسی روایت:
این روایت را هیچ منبع شیعی، حتی ابن طاووس و تعاليق احقاق الحق هم (که روش آن بر گردآوری از منابع عامه است)  نقل نمی کند. از اهل تسنن فقط ابن حماد و سپس كنز العمال از ایشان نقل می‌کند.
از نظرسند ابهاماتی دارد، علاوه بر اینکه بارها گفته ایم فتن ابن حماد مولِفا و مولَفا از نظرما مشکل دارد. متن روایت هم خیلی روشن نیست و صراحتی به رایات سود ندارد؛ مگر به قرینه روایات دیگر، حمل بر رایات سود کنیم.
روایت هفتم:
ملاحم ابن المنادي: حدثنا العباس بن محمد قال: نبأ سيابة بن سوار قال: أنبأ الحريس بن طلحة أبو قدامة قال: حدثني أبو الحيرة سجة بن عبد الله قال: سمعت علي بن أبي طالب يقول:
«والذي نفسي بيده لا يذهب الليل والنهار حتى تجئ الرايات السود من قبل خراسان حتى يوثقوا خيولهم بنخلات نيسان والفرات»[2] (هرچند نیسان را پس از جستجو نیافتیم ولی به قرینه فرات و نخلات می‌توان گفت که منظور عراق است) نيسان محيّ ميسان است. 
روایت با بنی عباس تطبیق دارد، چون عباسیان تا کوفه پیشروی کردند.
بررسی روایت:
روایت را ابن منادی در فتن خود ذکر می‌کند. نامی از ابن منادی درکتب رجالی ما به میان نیامده است، تنها موردی که در منابع شیعه نامش برده شده، بحارالانوار علامه مجلسی در جلد 57 ص 240 است. علامه مجلسی فقط عبارتی از ابن منادی، در مورد اهرام مصر نقل می‌کند:
قَالَ ابْنُ الْمُنَادِي بَلَغَنَا أَنَّهُمْ قَدَّرُوا خَرَاجَ الدُّنْيَا مِرَاراً فَإِذَا هُوَ لَا يَقُومُ بِهَدْمِهَا وَ اللَّهُ أَعْلَمُ
علامه مجلسی از کتب اهل سنت نقل می‌کند ولی از ابن منادی با اینکه صاحب فتن است، روایتی نقل نمی کند.
ابن منادی از نظر اهل سنت:
ذهبی در سیرأعلام النبلا از ایشان به بزرگی یاد می‌کند:
- ابن المنادي * الامام (اهل سنت لقب امام را به کسی می‌دهند که فوق تعدیل و توثیق و یا ثقة ثقة ثقة باشد) المقرئ الحافظ (کسی که صد هزار حدیث را با سند حفظ باشد و یا طبق نظر بعضی از اهل سنت چهارصدهزارحدیث را با سند حفظ باشد)أبو الحسين، أحمد بن جعفر بن المحدث أبي جعفر محمد بن عبيد الله بن أبي داود بن  المنادي، البغدادي، صاحب التواليف.
قال الداني:... مقرئ جليل غاية في الاتقان، فصيح اللسان، عالم بالآثار، نهاية في علم العربية، صاحب سنة، ثقة مأمون...
 قال أبو بكر الخطيب: كان صلب الدين (این عبارات معمولا در موردکسانی که ناصبی و یا میانه خوبی با اهل بیت ندارند به کار برده می‌شود) شرس الاخلاق (بسیار بداخلاق) فلذلك لم تنتشر عنه الرواية...
وكان مولده في سنة سبع وخمسين ومئتين تقريباوتوفي في المحرم سنة ست وثلاثين وثلاث مئة.
 (شنیدم کتاب ملاحم ابن منادی را اخیرا وهابی‌ها چاپ کرده اند)
در سند روایت  مجاهیل وجوددارد، مثل أبو الحيرة سبحة بن عبد الله که در سند روایت موجود است.
متن هرچند قوی نیست ولی نظائر دارد، چون رایات سود از خراسان است و این متن با سایر متون از نظر مضمون یکی است، اما اگر بخواهیم رایات سود در روایت را بررایات سود زمینه ساز ظهور امام زمان و یا ازیاران امام زمان و یا اینکه خود امام زمان در این رایات حضور داشته باشند، تطبیق دهیم؛ از این روایت استفاده نمی شود.
روایت مذکور را بعد از ابن منادی، سیوطی در مسندعلی بن ابیطالب از ابن منادی نقل می‌کند. از شیعه هم احقاق الحق و موسوعه احادیث امیرالمومنین عليه‌السلام روایت را نقل می‌کنند.
نتیجه: سند روایت مشکل دارد، هر چند متن روایت نظائر دارد.
روایت هشتم:
ابن حماد: حدثنا الوليد ورشدين، عن ابن لهيعة، عن أبي قبيل، عن أبي رومان، عن علي قال
«ذا اختلفت الرايات السود خسف بقرية من قرى إرم (دمشق)، وسقط جانب مسجدها الغربي، ثم تخرج بالشام ثلاث رايات: الأصهب، والأبقع، والسفياني، فيخرج السفياني من الشام، والأبقع من مصر، فيظهر السفياني عليهم»[3]
بررسی روایت:
در 2 جلسه قبل (جلسه 17) چهار روایت با همین سند از امام علی عليه‌السلامنقل کردیم و گفتیم که چهارروایت در واقع یک روایت است.
سنداین روایت هم مانند4 روایت ماقبل است، پس 5روایت در واقع یک روایت هستند که ممکن است راوی در هر بار قسمتی از روایت را نقل کرده است. (اشکالاتی که در روایات ماقبل گفته شد، اینجا هم وارد است)



[1]. معجم أحاديث الإمام المهدي (ع)، ج.4، ص 110؛ كنز العمال، ج 11، ص282، ح‍ 31528، عن ابن حماد
[2].معجم أحاديث الإمام المهدي (ع)، ج. 4، ص 111
[3].معجم أحاديث الإمام المهدي (ع)، ج. 4، ص112