در جلسه قبل گفته شد که رایات سود
را بعضی از معاصرین (مرحوم صدر) حمل بر ابو مسلم خراسانی و
قیام عباسیان کردهاند. (البته نه از روی قطع بلکه به عنوان
ظنی که مقابلش احتمال ضعیف است) ایشان دیدگاه خود را در
کتاب تاریخ الغیبة الکبری (صفحه 450 به بعد)
میاورد و دوباره این نظریه را در (ص 502) تکرار میکند: وقد سبق أن تکلمنا عن مفهومها و حددناه بثورة
أبی مسلم الخراسانی، سپس
روایاتی در این زمینه و روایاتی که احتمال
معارضه با نظریه خودشان دارد بیان میکند.
عمده روایتی که احتمال
معارضه دارد (عدم تطبیق رایات سود بر ابو مسلم و قیام
عباسیان) روایت شیخ طوسی در الغیبة
است:
الْفَضْلُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ
عَنْ عُثْمَانَ بْنِ أَحْمَدَ السَّمَّاكِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ
الْهَاشِمِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَانِئٍ عَنْ نُعَيْمِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ
سَعِيدٍ عَنْ أَبِي عُثْمَانَ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ
تَنْزِلُ الرَّايَاتُ السُّودُ الَّتِي تَخْرُجُ مِنْ
خُرَاسَانَ إِلَى الْكُوفَةِ فَإِذَا ظَهَرَ الْمَهْدِيُّ بُعِثَ إِلَيْهِ
بِالْبَيْعَة [1] مرحوم صدر روایت شیخ
طوسی را معارض تطبیق رایات سود بر ابو مسلم و قیام
عباسیان میداند، چون مفاداین روایت قریب بودن ظهور
امام زمان عليهالسلام با رایات سود را میرساند، (در حالیکه
اززمان ابومسلم تا کنون فاصله زیادی گذشته است) هرچند دوباره میفرماید:
باتوجه به مبنای ما در رعایت
تشدد سندی روایت مذکور به تنهائی نمیتواند اثبات
چیزی نماید. بله! اگر فرض شود که روایت صحیح است
دلالت میکند که رایات سود غیر از رایات ابو مسلم
خراسانی است. پایان کلام مرحوم صدر
بررسی سندی روایتروایت در معجم الاحادیث
المهدی ج 4 ص 309 آمده است ومنابع زیادی از اهل سنت و
شیعه نقل کردهاند.
از اهل سنت اولین كسي که نقل کرده،
ابن حماد در كتاب فتن، ج1، ص314، ح909 است و بعد از او عقد الدرر، عرف الوردي
السيوطي، برهان المتقي،و... نقل کردهاند. ازشیعه بعد از غیبت
طوسی از فضل بن شاذان، خرائج، ملاحم ابن طاووس، إثبات الهداة
و بشارة الاسلام نقل کردهاند.
کثرت نقل، مشکلی را حل نمیکند،
سند سیخ طوسی این است: الفضل بن شاذان، عن محمد بن علي، عن
عثمان بن أحمد السماك، عن إبراهيم بن عبد الله الهاشمي، عن إبراهيم بن هاني، عن
نعيم بن حماد، عن سعيد، عن أبي عثمان، عن جابر، عن أبي جعفر عليه السلام، مصادر
شیعه و سنت هردو به ابن حماد میرسد وما قبلا گفتیم که مولِف و
مولَف هردو نزد ما مشکل دارد.
اگر از این اشکال سندی هم
اغماض کنیم با مشکل اساسی دیگری برخورد میکنیم،
در سند، فضل بن شاذان ازمحمد بن علي از عثمان بن أحمد سماك... روایت را نقل
میکند، فضل متوفی 260 و عثمان بن أحمد سماك متوفی 344 است؛
این دو طبقه اشان به هم نمیخورد (فضل متقدم است). بعضی مثل ابن
حجر عسقلانی گفته اند ابن سماک چند نفر ازاو روایت کرده اند
یکی از آنها ابوعلی ابن شاذان است پس فضل ابن شاذان همان
ابوعلی است که متوفی 426 است که وی هم نمیتواند از ابن
سماک روایت نقل کند؛ پس سند خیلی روشن نیست.
اگر به جز این روایت،
روایت دیگری وجود نداشت، روایت مذکور قدرت معارضه با
روایاتی که تطبیق بر ابومسلم ميشود، ندارد، هرچند ما
روایات دیگری برخلاف تطبیق بر ابو مسلم داریم.
(البته در این زمینه تعدد روایات داریم «حد استفاضه»
لذادر بررسی سندی سخت گیری نمیکنیم.
واستفاضه در اصل خروج رایات سود؛ و اما قرب و نزديك بودن رایات سود با
زمان ظهور استفاضه ندارد.)
روایت هفتم: 9 - وعنه،
عن علي بن أسباط، عن الحسن بن الجهم قال:
سأل الرجل أبا
الحسن عليه السلام عن الفرج، فقال: ما تريد، الاكثار أو أجمل لك ؟. فقال: أريد
تجمله لي. فقال: إذا تحركت رايات قيس بمصر ورايات كندة بخراسان. أو ذكر غير كندة.
[2]آیا این روایت دلالت
بر رایات سود و ظهور امام زمان عليهالسلام دارد؟ چون فَرَج اعم است؛
شیعه در سختیها و مشکلات زیادی بوده است لذا سوال از زمان
گشایش درامور میکردند پس روایت صراحتی در رایات
سود و ظهور امام زمان عليهالسلام ندارد.
روایت هشتم:"
يخرج
رجل من ولد الحسين من قبل المشرق، لو استقبلته الجبال لهدمها واتخذ فيها طرقا "
[3]
مصادرروایت منابع متعددی از اهل سنت
روایت را نقل کردهاند. اولین نفر ابن حماد در الفتن: ج1 ص 371 ح 1095
با سند: حدثنا الوليد ورشدين، عن ابن لهيعة، عن أبي قبيل، عن عبد الله بن عمر قال:
ولم يسنده إلى النبي صلى الله علیه وآله. يعني روايت را به پيامبر اكرم (ص)
نسبت نميدهد. ناقلین از شیعه عمده آنهاملاحم ابن طاووس است.
{سید ابن طاووس متوفی 664 با استفاده ازکتب ملاحم و فتن اهل سنت کتاب
التشریف بالمنن معروف به الملاحم و الفتن را جمع آوری کرده است و
روايات را از سه كتاب نقل ميكند:
بخش اول: گزیده
فتن ابن حماد (م 228)
بخش دوم: فتن
ابوصالح سلیلی (نوشته سال 307 ق) (این کتاب در دسترس ما
نیست)
بخش سوم: فتن
زکریا بزاز (نوشته سال391) (این کتاب در دسترس ما نیست)
بخش آخر کتاب که از ملحقات آن به شمار
میرود از کتب مختلف شیعه و سنت نقل شده است} بعد از كتاب ابن طاووس،
نباطي در الصراط المستقيم از ابن حماد، إثبات الهداة از
صراط المستقیم، منتخب الاثراز بیان شافعی و ملحقات احقاق الحق
از ابن حماد نقل میکند. ولي در بحارالانوار این روایت را ذکر
نکرده است.
نکته:
این روایت هیچ اشاره
به رایات سود ندارد علاوه براینکه مشکل سندی هم دارد.
روایت نهم: يخرج رجل من وراء النهر يقال له الحارث
بن حراث على مقدمته رجل يقال
له منصور يوطئ، أو يمكّن،
لآل محمد كما مكنت قريش لرسول الله صلى الله عليه وسلم وجب على كل مؤمن نصره[4]متن «کما مکنت قریش لرسول الله صلى
الله عليه وسلم» مشکل دارد، تاریخ قریش خلاف این عبارت است، سنگ
اندازیهای قریش در دوران پیامبر صلالله و بعد او بر
کسی مخفی نمیباشد.
پیامبر صلالله از چه کسی
پناه به طائف برد و سپس به مدينه هجرت کرد؟ مسلمین از اذیت چه
کسانی به حبشه هجرت کردند؟ موضعشان همیشه مخالف بوده است. شکوههای
امیرالمومنین عليهالسلامنسبت به قریش را ببینید؛
حضرت میفرماید:
قَالَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلَامُ:
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَعْدِيكَ عَلَى قُرَيْشٍ فَإِنَّهُمْ
قَطَعُوا رَحِمِي وَ وَضَعُوا إِنَائِي، وَ صَغَّرُوا عَظِيمَ مَنْزِلَتِي، وَ
أَجْمَعُوا عَلَى مُنَازَعتی [5]
بالاخره منابع زیادی از اهل
سنت مثل سنن ابی داوود، نسائی، ملاحم ابن المنادی،
البیهقی، مصابیح السنة، الجامع بین الصحاح، جامع الاصول
و... روایت نهم را نقل کردهاند.
از شیعه توجه چندانی به
این روایت نشده است، بعضی مثل: زین الفتی، العمده
(کتاب خوبی است. روش او این است که از کتب اهل سنت نقل میکند)،
اثبات الهداة، غایة المرام و حلیة
الابرارو ملحقات احقاق الحق نقل کردهاند. روایت در بحارالانوار
نیامده است، (بااینکه ناقل روایت ابوداوود و سند را نیز
نقل میکند):... عن أبي الحسن، عن هلال بن عمرو، قال: سمعت عليا رضي الله
عنه يقول: قال النبي صلى الله عليه و آله وسلم، اين روایت منابع سنی
زیادی دارد.
نکته: منابع شیعه همه از اهل سنت
نقل کرده، و روایت ربطی به رایات سود ندارد
روایت دهم: "
تخرج
من المشرق رايات سود لبني العباس، ثم يمكثون ما شاء الله، ثم تخرج رايات سود صغار
تقاتل رجلا من ولد أبي سفيان وأصحابه، من قبل المشرق يؤدون الطاعة إلى المهدي "
[6]
این روایت را ابن حماد از
پیامبر صلالله نقل میکند و منابع دیگر (عقدالدرر، عرف
السیوطی، جمع الجوامع، جامع الاحادیث، القول المختصر و برهان
متقی هندی) از ابن حماد نقل میکنند. از شیعه هم، ابن
طاووس ازفتن ابن حماد نقل میکند. (هیچ منبع شیعی ندارد و
بحارالانوار هم به این روایت اعتنائی نکرده است)