بحث ما در بررسی روایات
رایات سود بود. جلسه قبل ذکر شد که روایات رایات سود متعدد است
هر چند از نظر مضامین با هم فرق میکند (بعضی روایات مقام
مدح مثل خلیفة الله
المهدی و بعضی ذم مثل اولها فتنه وبعضی راجع به عباسیان
است)
باید منبع هر روایت درمنابع
اهل سنت و شیعه بررسی شود، هر چند خواهیم دید که اکثر
روایات رایات سود از کتب اهل سنت است و در نقل شیعه هم به
استناد کتب اهل سنت است؛ حتی بعضی علمای شیعه مثل مرحوم
مجلسی به اینگونه روایات اعتنائی نداشته، و با وجود دست
اول بودن منابع روایات رایات سود آن را نقل نمیکند و چند جا که
نقل میکند، روایات را تطبیق میدهد.
روایت سوم:حرملة بن يحيى المصري، وإبراهيم بن سعيد
الجوهري قالا: ثنا أبو صالح عبد الغفار بن داود الحراني ثنا ابن لهيعة، عن أبي
زرعة عمرو بن جابر الحضرمي، عن عبد الله بن الحارث بن جزء الزبيدي قال:
قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: " يخرج ناس من
المشرق، فيوطئون للمهدي " [1]عده ای از مشرق برای
زمینه سازی حکومت مهدی خروج میکنند، هر چند باید
بحث شود که منظور از مشرق کجاست؟
از روایاتی است که بسياري از
اهل سنت آن را نقل کردهاند. اولین ناقل آن از اهل سنت، سنن ابن ماجه محمد
بن يزيد القزويني (وفات: 273) (ج 2 ص 1368 ب 34 ح 4088) است، (از اهل سنت
بعضی معتقدند که از سنن ایشان فقط 7 روایت صحیح است،) بعد
او طبراني در أوسط و افراد زیاد دیگری تا متاخرین و
معاصرين آن را نقل کردهاند. از شیعه کمتر كسي به این روایت
توجه کرده است. كشف الغمة: ج 3 ص 267 از بيان شافعي و إثبات
الهداة از كشف الغمة و تذكرة القرطبي، غاية المرام هم از فرائد السمطين
از بیان شافعی و دیگران مثل حلية الأبرارو بحارالانوار و منتخب
الأثر نقل میکنند. (ا ین رو ایت را شیعه ازکتب اهل سنت به
بیان شافعی نقل میکند.)
بحث سندي: (فعلا
قصد تضعیف و بررسي سندی نداریم چون روایات متعدد به
این مضمون داریم.)
عبد الله بن الحارث بن جزء الزبيدي
روایت را از پیامبر نقل میکند یعنی او از صحابه
است ولی ما چنین اسمی را در کتبی که اسم صحابه را ذکر
میکنند نیافتیم. کتبی که اهل سنت در ذکر نام صحابه نوشته
اند عبارتند از: أسد الغابة ابن الأثير (وفات: 630)، الاستيعاب ابن عبد البر
(وفات: 463)، الإصابة ابن حجر (وفات: 852).
أسد الغابة وسیعترین
کتابشان است که تعداد صحابه را بیش از 7000 نفر نقل میکند، (هر چند
تعداد صحابه بیش از این مقدار است چون در جریان غدیر
بیش از 100000 صحابه حضور داشتند ولی ما فعلا طبق مشی آنان سخن
میگوئیم چون از اشکالاتی که بر شأن نزول سوره معارج در مورد
جابر بن نضر بن حارث میگیرند این است که نضر در کتبی که
اسم صحابه را آورده، نیامده است. پس ما این اشکال را به آنان وارد
میکنیم که نام زبیدی در کتب شما نیامده است. هرچند
اشکال وارد نیست چون استقراء تام در مورد صحابه انجام نشده است لذا
نیامدن نام صحابه در کتب رجالی اینها دلیل بر نبودن
نمیباشد و این تعداد ذکر شده یک / پانزدهم صحابه هستند.) در
نتیجه در مورد زبیدی میتوان گفت که ایشان مجهول
است. البته ذهبي در ج3، ص87 نام او را جزء صحابه آوره ولي از نظر ما مجهول است.
ابن لهيعة هم
در سند است (سال گذشته در بحثهاي ما در مورد ایشان بحث کردیم) ابن
لهیعه را اهل سنت تضعیف میکنند و از شیعه کسی را
نیافتم که ایشان را توثیق نماید، هر چند تضعیف اهل
سنت هم به خاطر مذهب ابن لهیعه است (ا بن لهیعه جزء شعیان بود،
حکومت وقت برای تغییر فرهنگ و عقاید مصر که محب اهل
بیت بودند تلاش بسیاری کرد و موفق هم شد، از افرادی که
براي این ماموریت فرستاده شد لیث بن سعد بود ولی سه
خانواده بااو موافقت نکردند که یکی همین ابن لهیعه بود
بنابراین لیث او را با کتک از مسجد بیرون میکرد چون مخالف
امویها و محب علی عليهالسلام بود.)
[2]کامل فی الضعفا ج2 ص450 در مورد
لهیعه میگوید: انه شدید الافراط فی التشیع
نتیجه: زبیدی از
نظر ما مجهول است و ابن لهیعه را هم خودشان تضعیف میکنند
ولی ما از اشکال سندی اغماض میکنیم چون این
روایات نظائر زیادی دارد. هرچند اين روايت ظاهراً ربطي به بحث و
رايات سود ندارد.
روایت چهارم: عن ثوبان رضي الله عنه قال قال رسول
الله صلالله:
"
تجئ
الرايات السود من قبل المشرق كأن قلوبهم زبر الحديد، فمن سمع بهم فليأتهم فيبايعهم
ولو حبوا على الثلج "
[3] اولین ناقل این رو
ایت، ابو نعیم اصفهانی در صفة المهدي
[4]
است و منابع دیگری مثل عقد الدرر از ابو نعیم، بيان الشافعي،
عرف الوري السيوطي، برهان متقي هندی، ينابيع المودة
[5]
این روایت را نقل میکنند.
به هرحال مدارک این روایت
خیلی زیاد نیست (شاید اولین مدرک چاپی
که در دسترس ماست عقدالدرر قرن 8 است.) و اما از شیعه مرحوم اربلی در
کشف الغمه از اربعین ابو نعیم و دیگران مثل إثبات الهداة، حلیة الابرار، غایة المرام
و بحارالانوار نقل میکنند. ولي ظاهراً همه
از كتب عامه نقل مي كنند.
اشکال:در سند روایت شخصی بنام
ثوبان، از صحابه است وطبق مبنای اهل سنت همه صحابه عادل هستند ولو شراب خوار
باشند. شیعه این مبنا را قبول ندارد ومعتقد است که صحابه هم
باید جرح و تعدیل شوند. طبق این مبنا نمیدانیم
ثوبان کیست؟ مامقانی مفصلتر از همه در مورد ثوبان بحث کرده است.
ایشان میفرماید: ثوبان بَرده بود و رسول خدا ایشان را
خرید و سپس آزاد کرد و بعد فرمود: إن شئت تلحق بمن أنت منهم و إن شئت تکون
منا اهل البیت، فثبت علی ولاء النبی و لم یزل معه سفرا و
حضرا إلی وفاته، فخرج الی الشام و توفی بحمص سنة 54 و شهد فتح
مصر
[6]
البته اسمی از ایشان در جنگ
صفین و جریانات امام حسن عليهالسلام نیامده است لذا فرزند
مرحوم مامقانی میگوید: این شخص برای من مجهول است
پس وجود ثوبان در سند روایت میتو اند سند را خدشه دار کند ولی
به خاطر تعدد روایت به اين مضمون ما میتوانیم از مشکل
سندی اغماض کنیم.
روایت پنجم:...، عن ثوبان قال: قال رسول الله صلى
الله عليه وسلم:
إذا رأيتم الرايات السود
خرجت من قبل خراسان فأتوها ولو حبوا على الثلج، فإن فيها خليفة الله المهدي [7]
این روایت "
فإن فيها خليفة الله
المهدي " را اضافه دارد و اگر اینگونه باشد رایات سود
مورد مدح هستند. با تمام توطئهها برای حذف اهل بیت باز اینگونه
روایات به دست ما رسیده، بنابراین به آسانی نمیتوان
این روایات را کنار گذاشت.
روایت را ابن حماد نقل میکند
و ما کرارا گفته ایم که مولِف و مولََّف از نظر ما دارای اشکال است
هرچند اهل سنت فقط نسبت به مولَف اشکال دارند (در مورد تالیف قائلند که
فیه موضوعات) ولی خود مولِف را قبول دارند خصوصا سلفیها، (ابن
حماد هم سلولی احمد بن حنبل و در يك زندان بوده و بعد از مدتی احمد
آزاد شد ولی ابن حماد در زندان مُرد و بدو ن غسل و کفن اورا به خاک سپردند.)
أحمد بن حنبل در ج 5 ص 277 سند را
اینگونه ذکر میکند:
حدثنا عبد الله، حدثني
أبي، ثنا وكيع، عن شريك، عن علي بن زيد، عن أبي قلابة، عن ثوبان قال رسول الله،
طبق نقل احمد باید گفت که این روایت همان روایت ماقبل است
البته کمی اضافه دارد.
ازاهل سنت مدارک زیادی
برای این روایت نقل شده است. اما از شیعه اولین
کسی که نقل کرده است احمد بن محمد بن علي عاصمي در زین الفتی ج1
ص 391 میباشد و بعد ملاحم ابن طاووس، کشف الغمه، اثبات الهداة، حلیة الابرار، غایة المرام و بحارالانوار که
همه از کتب اهل سنت نقل میکنند.
استاد: این روایت همان
روایت قبلی است.
روایت ششم: إذا خرجت الرايات السود
فاستَوصُوا بالفُرس، فإن دولتنا معهم [8]این روایت را تاریخ
بغداد (وفات 463) ج 3 ص 120 نقل میکند که مدح رایات سود و
ایرانیان را میرساند، هر چند متن تاریخ بغداد به
اینگونه هم نقل شده که شخصی بنام ابو شراعه میگوید: نزد
ابن عباس بودیم فقال: هل فیکم غریب
[9]
قالوا: لا، پس از این (که از حضور جاسوس وغیر خودیها مطمئن شد)
ابن عباس رو ایت بالا را نقل کرد (در همان لحظه ابو هریره که ابن عباس
متوجه حضور او در مجلس نشده بود لب به سخن گشود و گفت آیا برای شما
حدیثی را که از پیامبر شنیده ام نقل نمایم، ابن
عباس که تازه متوجه حضور وی شده بو د ناراحت شد) و گفت: تو در اینجا
بودی (کنایه از اینکه وی جزء خودیها نبود و ابن
عباس از حضور وی در آن مجلس کراهت داشت)
پس از این ابوهریره
روایتی را نقل میکند که مذمت رایات سود را میرساند
(نقطه مقابل روایت ابن عباس هر چند ما رو ایت ابوهریره را به
خاطر قرائنی كه بعضاً اشاره شد نمیپذیریم.)
اذا أقبلت الرایات السود من قبل
المشرق فان اولها فتنه و اوسطها هرج و آخرها ضلالة
ابو هریره جزء اهل بیت نبود
و تا آخر هم وضع او اینگونه بود، در جنگ صفین مقابل لشکر علی
عليهالسلام بود. وی از جاعلین حدیث بود.
[10]مرحوم علامه امینی در
الغدیر لیستی به تعداد 702 نفر از وضاعین
وتغییر دهندگان احادیث را که به اعتراف خودشان حدیث جعل
ومقلوب کرده اند میآوردو پس از نام بردن بعضی از آنها با تعداد
جعلشان میفرماید:
فمجموع ما لا يصح من أحاديث هذا الجمع
القليل فحسب يقدر بأربعمائة وثمانية آلاف وستمائة وأربعة وثمانين حديثا (408684)
[11]
[1] صلالله معجم أحاديث الإمام المهدي (ع)، ج 2، ص 209.
[2] صلالله الكامل في الضعفاء، ج2، ص450، و ج4، ص144، هذا الكتاب لا
يكفي كما يعرف من اسمه صلالله .
[3] صلالله معجم أحاديث الإمام المهدي (ع)، ج 2، ص 212.
[4] صلالله ابو نعیم جد مادری مرحوم علامه مجلسی است
ابو نعیم انسان متعصبی است واین تعصب را از کتاب الامامة
ایشان میتوان فهمید صلالله البته چند کتاب هم راجع به امام
زمان (ع) دارد مثل صفة المهدی، نعت المهدی، الاربعون فی
المهدی که مرحوم اربلی تمام روایات الاربعون را نقل میکند
صلالله.
[5] صلالله ینابيع المودة لذوي القربى، قندوزی ( وفات:
1294) امروزه وهابیها از قندوزی به ستوه آمده اند لذا
خیلی تلاش دارند ایشان را شیعه جلوه دهند صلالله در همان
ایام حرکتِ وهابیت علیه مسلمین، حرکات و کتابهای
زیادی نیز از طرف مسلمین ( خصوصا در ترکیه ) در
برابر وهابیت نوشته شد که یکی از این کتابها همین
ینابيع المودة در فضائل اهل بیت است.
[6] صلالله تنقیح المقال، مامقانی، .ج13، ص 412
[7] صلالله صلالله معجم أحاديث الإمام المهدي (ع)، ج
2، ص 213.
[8] صلالله معجم أحاديث الإمام المهدي (ع)، ج 2، ص 217.
[9] صلالله ابن عباس یا در اواخرعمر نابینا شده بود و
یا به نظر حقیر ایشان از نظر بینائی مشکل داشت و از
طرفی حکومت نسبت به ایشان حساس بود، چند بار به عنوان سفیر حضرت
امیر (ع) به اطراف فرستاده شد که از جمله میتوان به ماموریت
ایشان برای برگرداندن عایشه از بصره به مدینه اشاره کرد
صلالله معجم رجال الحديث، ج1، ص333 صلالله.
[10] صلالله شرح نهج البلاغه، ابن أبي الحديد، ج 4، ص 63 – 64
وذكر
شيخنا أبو جعفر الإسكافي صلالله صلالله صلالله أن معاوية وضع قوما من الصحابة
وقوما من التابعين على رواية أخبار قبيحة في علي عليه السلام، تقتضي الطعن فيه
والبراءة منه، وجعل لهم على ذلك جعلا يرغب في مثله، فاختلقوا ما أرضاه، منهم أبو
هريرة وعمرو بن العاص والمغيرة بن شعبة، ومن التابعين عروة بن الزبير صلالله صلالله
صلالله وأما أبو هريرة، فروى عنه الحديث الذي معناه أن عليا عليه السلام خطب ابنة
أبى جهل في حياة رسول الله صلى الله عليه وسلم، فأسخطه، فخطب على المنبر، وقال:
لاها الله ! لا تجتمع ابنة ولى الله وابنة عدو الله أبى جهل ! إن فاطمة بضعة منى
يؤذيني ما يؤذيها، فإن كان على يريد ابنة أبى جهل فليفارق ابنتي، وليفعل ما يريد
)، أو كلاما هذا معناه.
[11] صلالله الغدير، الشيخ الأميني.، ج 5، ص 288 - 290