درس مهدویت استاد طبسی

89/07/03

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث ما راجع به بررسی روایات خراسانی بود. اولین روایت که مطرح کردیم روایت مفصل الغیبة نعمانی (ص 262 باب 14 ح 13) بود که با وجود حسن بن علی بن ابی حمزه بطائنی در سند راویان، روایت از لحاظ سندی  مشکل داشت.
اما در مورد دلالت روایت  که منطور از خراسانی کیست؟
احتمال اول:منظور از خراسانی، ابو مسلم خراسانی است که مذموم میباشد.مرحوم نمازی به نقل از حدیقه الشیعة بیان میدارد، که مقدس اردبیلی روایتی  از امام رضا عليه‌السلام به سند صحیح در مذمت  ابو مسلم خراسانی نقل میکند:
ابو مسلم الخراساني: مذموم. ففي حديقة الشيعة ط جديد اسلامية ص 556 بسند صحيح روى عن الرضا صلوات الله وسلامه عليه رواية في ذمه و أن اسمه (خراسانی) في صحيفة أعدائهم (دشمنان اهل بیت)، و كذب الإمامَ (تکذیب کرده امام را) مَن يقول: إنه (خراسانی) من الشيعة. و قال عليه السلام: إنه كان شديد العناد علينا و على شيعتنا، فمَن أحبه فقد أبغضنا، و مَن قبل منه فقد ردّ علينا، و مَن مدحه فقد ذمنا. يا بن أبي عمير من أراد أن يكون من شيعتنا فليبرأ منه (برائت از خراسانی جوید)، ومن لم يبرأ منه فليس منا ونحن منه براء في الدنيا و الآخرة.[1]
 مرحوم مجلسی  هم روایت امام صادق عليه‌السلام را در این زمینه از کافی شریف نقل می‌کند و سپس این روایت را می پذیرد. 
20-  كا، [الكافي‏] مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي هَاشِمٍ عَنِ الْفَضْلِ الْكَاتِبِ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَأَتَاهُ كِتَابُ  أَبِي مُسْلِمٍ (نامه) فَقَالَ (امام  عليه‌السلام) لَيْسَ لِكِتَابِكَ جَوَابٌ اخْرُجْ عَنَّا فَجَعَلْنَا يُسَارُّ بَعْضُنَا بَعْضاً (با توجه به عکس العمل امام عليه‌السلام اطرافیان شروع به درگوشی گفتن کردند)  فقال (امام)‌اي شَيْ‏ءٍ تُسَارُّونَ يَا فَضْلُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ ذِكْرُهُ لَا يَعْجَلُ لِعَجَلَةِ الْعِبَادِ وَ لَإِزَالَةُ جَبَلٍ عَنْ مَوْضِعِهِ أَيْسَرُ (آسانتر) مِنْ زَوَالِ مُلْكٍ لَمْ يَنْقَضِ أَجَلُهُ ثُمَّ قَالَ إِنَّ فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ حَتَّى بَلَغَ السَّابِعَ مِنْ وُلْدِ فُلَانٍ قُلْتُ فَمَا الْعَلَامَةُ فِيمَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ لَا تَبْرَحِ الْأَرْضَ يَا فَضْلُ (از جای خود حرکت مکن) حَتَّى يَخْرُجَ السُّفْيَانِيُّ فَإِذَا خَرَجَ السُّفْيَانِيُّ فَأَجِيبُوا إِلَيْنَا يَقُولُهَا ثَلَاثاً وَ هُوَ (سفیانی) مِنَ الْمَحْتُوم‏ [2]                      
مرحوم مجلسی ذیل روایت  توضیحاتی دارد. ضمن بحث سندی روایت را موثقه می‌داند و مراد از ابو مسلم مذکور در روایت را، ابو مسلم مروزی میداند. عبارت « فَجَعَلْنَا يُسَارُّ بَعْضُنَا بَعْضاً »  (در گوشی صحبت کردن افراد را یک نوع اعتراض از طرف آنان به کار امام میداند که چرا امام نامه را نمی‌پذیرد؛  بیان « حَتَّى بَلَغَ السَّابِعَ مِنْ وُلْدِ فُلَانٍ » حاکی از این است که 7 نفر ازفرزندان بنی عباس باید روی کار بیایند و بعد از آمدنشان، حکومتشان منقرض شود، در حالی‌که هنوز حکومتشان نیامده بود و بیّن أن ملک هولاء (عباسیان) مقدم علی خروج القائم فکیف يخرج و لم ینقض ملک هولاء وهذا بدء ملکهم و هو (خروج سفیانی ) من المحتوم الذی لا بداء فیه
از این روایت هم استفاده می‌شود که خراسانی مذموم است و اگر مراد از خراسانی ابو مسلم باشد ائمه طاهرین هم نسبت به او نظر مثبتی نداشتند.
 بله ! روایتی  را قاموس  از مناقب ابن شهر اشوب نقل میکند که:
الْأَعْمَشُ بِرِوَايَتِهِ عَنْ رَجُلٍ مِنْ هَمْدَانَ قَالَ كُنَّا مَعَ عَلِيٍّ ع بِصِفِّينَ فَهَزَمَ أَهْلُ الشَّامِ مَيْمَنَةَ الْعِرَاقِ فَهَتَفَ بِهِمُ الْأَشْتَرُ لِيَتَرَاجَعُوا فَجَعَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَقُولُ لِأَهْلِ الشَّامِ يَا أَبَا مُسْلِمٍ خُذْهُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَقَالَ الْأَشْتَرُ أَ وَ لَيْسَ أَبُو مُسْلِمٍ مَعَهُمْ قَالَ لَسْتُ أُرِيدُ الْخَوْلَانِيَّ [3]وَ إِنَّمَا أُرِيدُ رَجُلًا يَخْرُجُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ مِنَ الْمَشْرِقِ وَ يُهْلِكَ اللَّهُ بِهِ أَهْلَ الشَّامِ وَ يَسْلُبُ عَنْ بَنِي أُمَيَّةَ مُلْكَهُمْ [4]
در جنگ صفین نیروهائی به صف لشکر معاویه حمله کردند ولی لشکر معاویه، نیروها را وادار به عقب نشینی کردند خبر به امام علی عليه‌السلام رسید فرمود یا ابا مسلم ریشه اینها را بکن. اشتر که نزد امام عليه‌السلام بود از این کلام تعجب نمود و گفت مگر ابو مسلم با آنها نیست حضرت فرمود:منظورم او (خولانی) نیست بلکه نظرم مردی است که در آخرالزمان از طرف مشرق قیام می‌کند که خداوند بوسیله او اهل شام  را هلاک می کند و سلطنت بنی امیه را از آنان می‌گیرد.
قاموس (تستری) از مناقب نقل میکند که منظور از ابو مسلم، ابو مسلم خراسانی است. طبق این بیان هم که مراد خراسانی باشد، نه تنها مثبت نیست بلکه کاملا منفی است  و موضع ائمه نسبت به او مشخص است.
احتمال دوم:منظور از خراسانی،رافع بن لیث است.
بعضی از معاصرین ؛ خراسانی در روایت الغیبه نعمانی (ص 262 باب 14 ح 13) را بر 2 نفر تطبیق کرده اندو اظهار می دارند: مراد از سفیانی، علی بن عبد الله سفیان است (وی حرکت مقطعی  در محدوده شام داشته است ) و مراد از خراسانی رافع بن لیث می‌باشد. (که ایشان هم حرکت مقطعی در زمان هارون الرشید داشته و از خراسان بوده است) و  این روایت مفصل را از مجعولات واقفیه میداند، چون در سلسله سند آن  اکثرا واقفیه  است. واقفه با این کار می‌خواستند نشان دهند که حضرت کاظم عليه‌السلام برمی‌گردد و در واقع مي‌خواهند چنين وانمود كنند كه عقاید آنان مشکلی ندارد.
اقول (استاد): به فرض، مشکل سفیانی و خراسانی بر طرف شود با نام یمانی در روایت چگونه برخورد کنیم ؟ چون در روایت« خروج السفیانی والیمانی والخراسانی فی سنة واحدة فی شهر واحد» است.
از اظهارات دیگر ایشان این است که مراد ازاختلاف در روایت «لابد من بنی فلان ان یملکوا فاذا ملکوا ثم اختلفوا تفرق ملکهم...» اختلاف بنی عباس است و روایت تصریح به  حکومت عباسین  دارد.
اقول (استاد): در روایت چنین تعبیری وجود ندارد و 4 بار در روایت بنی فلان آمده و اشاره ای به اختلاف بنی عباس نشده است و چنین تصریحی در روایت موجود نیست.
ضمنا بیان میدارد: ظاهرروایت این است که حکومت عباسیان  بر می‌گردد ویکی از اموی‌ها  حکومت عباسیان را از بین میبرد؛ به همین جهت  باید روایت را کنار گذاشت چون بازگشت مجدد عباسیان واقعیت نداردو ذکرآن توسط  ائمه معصومین بنا به مصلحتی و یا جعل جاعلین منحرف است که در کنار روایات بیان داشته‌اند.
اقول (استاد): طبق روایات متعدد عباسیان برمی‌گردند.
از بیانات دیگر ایشان این است که در این روایت تناقص وجود دارد؛ اما بیان تناقص:
در هیچ روایتی این سه نفر« السفیانی والیمانی والخراسانی» کنار هم نقل نشده بجز این روایت، که قیام هرسه را در یک روز میداند و از طرفی در این روایت  «یستبقان الی الکوفه کفرسی رهان»
خراسانی و سفیانی را چون دو اسب مسابقه به سوی کوفه  ذکر می کند؛ درحالی که در روایات دیگر این تعبیر برای سفیانی و یمانی یا...ذکر میکند، پس این روایت با روایات دیگر تناقص دارد.
اقول (استاد): تناقصی موجود نمی‌باشد،زیرا در روایات دیگر2 مورد ذکر شده و در این روایت 3 مورد بیان شده است. روایات دیگر انحصار را در 2 مورد بیان نمی‌کنند که در روایت نعمانی ذکر 3 نفر باعث تناقص شود بلکه هر کدام مثبِت موردی هستند.دلیل مذکور  در رفع تناقص دو اسب مسابقه خراسانی و سفیانی جاری میباشد.
البته شاید احتمال ایشان به این صورت قابل طرح باشد که: احتمالا مراد از سفیانی، علی بن عبد الله سفیان و مراد از خراسانی رافع بن لیث میباشد. هرچند این احتمال وجه میخواهد و باید اشکالات آن برطرف شود.
احتمال سوم:منظور از خراسانی، سید بن طاووس میباشد.
سید ابن طاووس با قوت و قدرت بیان میدارد که منظور از خراسانی در روایت من هستم و چند شاهد هم بیان میدارد ازجمله اینکه ازخداوند میخواهد اگر منظور از خراسانی اوست موفق به روزه فلان روز و یاموفق به فلان کار مستحبی شود و موفق هم می‌شود بنابراین  خراسانی را بر خود تطبیق میدهد
احتمال چهارم:منظور از خراسانی، ظهور شخصی درآخر الزمان به عنوان یکی از فرماندهان حضرت مهدی (عج) میباشد.هرچند بعضی سخنانی مثل ملاقات ایشان با حضرت در اهواز وسپس رهسپار فلسطین شدن به عنوان فرمانده حضرت و... نقل می‌نمایند که ما مستندی برای اینها نیافتیم.
نتیجه نهائی: روایت هم از لحاظ سند و هم از جهت دلالت دارای مشکل است.
روایتی دیگر:
این روایت را مرحوم مجلسی در بحار الانوار  به نقل از الغیبه نعمانی ذکر میکند ودر هیچ منبع دیگر (شیعه و سنی) نیامده است.
 [الغيبة للنعماني‏] عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَلَاءِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ أَنَّ  أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع حَدَّثَ عَنْ أَشْيَاءَ (ملاحم) تَكُونُ بَعْدَهُ (بعد شهادت علی ع) إِلَى قِيَامِ الْقَائِمِ فَقَالَ الْحُسَيْنُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَتَى يُطَهِّرُ اللَّهُ الْأَرْضَ مِنَ الظَّالِمِينَ قَالَ لَا يُطَهِّرُ اللَّهُ الْأَرْضَ مِنَ الظَّالِمِينَ حَتَّى يُسْفَكَ الدَّمُ الْحَرَامُ (خون ناحق به زمین ریخته شود) ثُمَّ ذَكَرَ أَمْرَ بَنِي أُمَيَّةَ وَ بَنِي الْعَبَّاسِ فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ (ملاحم دیگر را متاسفانه حذف کرده اند) وَ قَالَ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ بِخُرَاسَانَ (که تطبیق بر سید خراسانی یا خراسانی میکنند)وَ غَلَبَ عَلَى أَرْضِ كُوفَانَ وَ الْمُلْتَانِ وَ جَازَ جَزِيرَةَ بَنِي كَاوَانَ (در معاجم کاودان و کاوردان آمده که ازروستاهای طبرستان (مازندران) میباشد  وَ قَامَ مِنَّا قَائِمٌ بِجِيلَانَ (گیلان)وَ أَجَابَتْهُ الْآبُر (نزدیک استرآباد) وَ الدَّيْلَمُ (از روستاهای اصفهان به ناحیه خُرجان است؛ البته طبق نقل حموینی)[5] وَ ظَهَرَتْ لِوَلَدِي رَايَاتُ التُّرْكِ مُتَفَرِّقَاتٍ فِي الْأَقْطَارِ وَ الْحَرَامَاتِ [الْجَنْبَاتِ‏] وَ كَانُوا بَيْنَ هَنَاتٍ وَ هَنَاتٍ إِذَا خَرِبَتِ الْبَصْرَةُ وَ قَامَ أَمِيرُ الْإِمْرَةِ فَحَكَى ع حِكَايَةً طَوِيلَةً ثُمَّ قَالَ إِذَا جُهِّزَتِ الْأُلُوفُ وَ صَفَّتِ الصُّفُوفُ وَ قُتلَ الْكَبْشُ الْخَرُوفَ هُنَاكَ يَقُومُ الْآخِرُ وَ يَثُورُ الثَّائِرُ وَ يَهْلِكُ الْكَافِرُ ثُمَّ يَقُومُ الْقَائِمُ الْمَأْمُولُ وَ الْإِمَامُ الْمَجْهُولُ لَهُ الشَّرَفُ وَ الْفَضْلُ وَ هُوَ مِنْ وُلْدِكَ يَا حُسَيْنُ لَا ابْنٌ مِثْلَهُ يَظْهَرُ بَيْنَ الرُّكْنَيْنِ فِي دَرِيسَيْنِ بَالِيَيْنِ (لباس کهنه) يَظْهَرُ عَلَى الثَّقَلَيْنِ وَ لَا يَتْرُكُ فِي الْأَرْضِ الْأَدْنَيْنَ طُوبَى لِمَنْ أَدْرَكَ زَمَانَهُ وَ لَحِقَ أَوَانَهُ وَ شَهِدَ أَيَّامَهُ [6]
این روایت یکی از دلایل کسانی است که خراسانی را از علائم طهور و احیانا چهره او را مثبت دانسته، می‌باشد. انشاء الله در جلسه بعد به بررسی منابع واسناد روایت میپردازیم.


[1] مستدركات علم رجال الحديث - الشيخ علي النمازي الشاهرودي - ج 8 - ص 452 - 453.
[2]کافي، ج8، ص 281 ؛ بحارالانوار، ج‏47، ص 297 ح20.
[3] ( همان زاهد فاجر که از طرف معاويه به مولا علي7 عرض کرد  که قاتلان عثمان را به من بده ؛ حضرت فرمود: فردا بيا، روز بعد با صحنه اي روبرو شد در حالي‌که جمعيت موج ميزد، همه مي‌گفتند ما قاتلان عثمان هستيم. حضرت فرمود همه اينها را (به عنوان قاتلان عثمان) به تو بدهم خولاني در حالي‌که برمي‌گشت گفت الان  خون ريختن شيعه علي براي ما حلال شد.
[4] مناقب، ج2، ص262 ؛ قاموس، ج 11، ص515 ؛ بحار الانوار، ج41، ص31 ؛ مستدرکات نمازي، ج8، ص452.
[5] معجم حمويني، ج2، ص 544.
[6] الغيبه نعماني، ص 282، باب 14، ح55 ؛ بحارالانوار، ج‏52، ص 236، ح104 ؛ معجم الاحاديث‌المهدي ج4، ص18.