بحث
ما درباره خراسانی بود، اصرار ما در بررسی سندی این
روایت بدین جهت است که روایت مطالب دیگری را
نیز در بر دارد که اگر ما نتوانیم این روایت را
تقویت کنیم یک سری مطالب ديگر از قبیل
سایرعلامات که در این روایت آمده آنها هم زیر سوال
میرود، مشروط به اینکه درسایر روایات ذکرنشده باشند،
اما اگر این علامات در روایات دیگر وجود داشته باشد، این
روایت ضعیف السند هم که باشد میتواند به عنوان موید از
آن استفاده کرد.
این
روایت، انصافا روایت پر باری است که به بخشهائی از آن
اشاره میشود:
إِذَا رَأَيْتُمْ نَاراً مِنَ الْمَشْرِقِ شِبْهَ الْهَرَوِيِّ
الْعَظِيمِ تَطْلُعُ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ أَوْ سَبْعَةً فَتَوَقَّعُوا فَرَجَ آلِ
مُحَمَّدٍ ع إِنْ شَاءَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
ثُمَّ قَالَ الصَّيْحَةُ لَا تَكُونُ إِلَّا فِي شَهْرِ رَمَضَانَ شَهْرِ اللَّهِ
وَ هِيَ صَيْحَةُ جَبْرَئِيلَ إِلَى هَذَا الْخَلْقِ ثُمَّ قَالَ يُنَادِي مُنَادٍ
مِنَ السَّمَاءِ بِاسْمِ الْقَائِمِ ع فَيَسْمَعُ مَنْ بِالْمَشْرِقِ وَ مَنْ
بِالْمَغْرِبِ لَا يَبْقَى رَاقِدٌ إِلَّا اسْتَيْقَظَ وَ لَا قَائِمٌ إِلَّا
قَعَدَ وَ لَا قَاعِدٌ إِلَّا قَامَ عَلَى رِجْلَيْهِ فَزَعاً مِنْ ذَلِكَ
الصَّوْتِ فَرَحِمَ اللَّهُ مَنِ اعْتَبَرَ بِذَلِكَ الصَّوْتِ فَأَجَابَ فَإِنَّ
الصَّوْتَ الْأَوَّلَ هُوَ صَوْتُ جَبْرَئِيلَ الرُّوحِ الْأَمِينِ وَ قَالَ ع
الصَّوْتُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فِي لَيْلَةِ جُمُعَةٍ لَيْلَةِ ثَلَاثٍ وَ
عِشْرِينَ...یکی
از علامات که در روایت به آن اشاره شده آتشی در مشرق است که سه روز
یا یک هفته ادامه دارد، و آتش عظیمی است که هرگاه آنرا
دیدید منتظر فرج آل محمد صلی الله محمد وآله باشید، البته
آنچه که در روایت وجود دارد کلمه فرج است نه ظهور، ولی به قرینه
روایات دیگر میتوان فهمید که مراد از آن، همان ظهور حضرت
مهدی عجل الله تعالی فرجه است. خلاصه این آتشی که از سمت
مشرق ظاهر میشود رابطه تنگاتنگی با ظهور امام دارد، البته یک
«ان شاءاللهي» هم درروایت ذکر فرمودهاند که گاهی برای تبرک
گفته میشود و گاهی معنای تعليق دارد.
بعد
از آن علامت دیگری نقل میشود که شاید از علامات
حتمی باشد وما آن را بحث خواهیم کرد وآن صیحه آسمانی است
که بخشی از این روایت مربوط به آن وتفصیلات آن است
مثلااینکه در ماه رمضان و از جانب جبرئیل است. ومنادی در آسمانها
نام میبرد اسم حضرت یعنی «م ح م د» را که به نظر ما بردن نام
حضرت تا روز ظهورجایز نیست. به هر صورت روایت میگوید
جبرئیل نام حضرت را در آسمانها میبرد واین صیحه به گونهاي
است که شرق وغرب میشنوند. صیحه آسمانی به نحوی است که
هیچ کس را نمی گذارد درخواب بماند، حال یا مراد خواب غفلت است،
(اللهم نبهنا عن نومة الغافلین) یا مراد خواب عرفي وظاهری است.
صیحه به نحوی است که کسی که ایستاده باشد مینشیند
و کسی که نشسته باشد میایستد، تاکید میکنم اگر ما
در سند توقف کنیم وملاک را سند قرار دهیم، این تفاصیل را
از دست میدهیم بعد میفرماید خدا رحمت کند کسی که
به این ندا پاسخ میدهد در اینجا میفرماید
ندای اول جبرئیل است که در ماه رمضان وشب 23 است یعنی
همان احیایی که خیلی بر آن تاکید شده است
زیرا برخی ساعات است که اختصاص به امام زمان دارد که یکی
از آنها شب قدر، روز جمعه، پنج شنبه، نزدیک غروب، روز عاشورا.
در
ادامه امام میفرماید: فَلَا تَشُكُّوا فِي ذَلِكَ،
زیرا زیاد شبهه افکنی میکنند واسمعوا و اطیعوا
وفی آخر النهار صوت ابلیس، حال مراد از ابلیس یا خود
شیطان است یا اعوان و انصار او؛ زیرا آنها هم وارد شده
وحرفهائی میزنند تا مردم را در حیرت وشک بیاندازند،
مجددا میفرماید: این صداها را که شنیدید شک
نکنید فَلَا
تَشُكُّوا أَنَّهُ صَوْتُ جَبْرَئِيلَ زیرا صدا صدای
جبرئیل است وَ
عَلَامَةُ ذَلِكَ (صوت)
أَنَّهُ يُنَادِي بِاسْمِ الْقَائِمِ (ع) وَ اسْمِ أَبِيهِ، پس
صیحه طبق این تعبیر از علامات حتمی است که قبل از خروج
قائم رخ میدهد، در روایت دقت کنید ببینید
تعبیر به لفظ قائم چند بار آمده وچگونه در روایت از ایشان
تعبیر میکنند،ائمه ما اصرار دارند که با لفظ قائم از ایشان
تعبیر کنند وگاهی هم به خودشان نسبت میدهند و میگویند
قائمنا، باید دید علت چیست؟ به اشاره بگویم:
قَالَ
أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليهالسلام لَمَّا كَانَ مِنْ أَمْرِ الْحُسَيْنِ بْنِ
عَلِيٍّ عليهالسلام
مَا كَانَ ضَجَّتِ الْمَلَائِكَةُ
إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ قَالَتْ يَا رَبِّ يُفْعَلُ هَذَا بِالْحُسَيْنِ
صَفِيِّكَ وَ ابْنِ نَبِيِّكَ قَالَ فَأَقَامَ اللَّهُ لَهُمْ ظِلَّ الْقَائِمِ
عليهالسلام وَ قَالَ بِهَذَا أَنْتَقِمُ لَهُ مِنْ ظَالِمِيهِ [1]
روز
عاشورا وقتی آن فاجعه بپا شد وامام شهيد شد، ملائکه به خداوند عرض كردند:
اجازه بده به ياري امام برويم، خداوند صورت و اشباح ائمه را نشان داد به ملائکه (ف
َأَقَامَ اللَّهُ لَهُمْ ظِلَّ الْقَائِمِ ع وَ قَالَ بِهَذَا
أَنْتَقِمُ لَهُ مِنْ ظَالِمِيه ) این تعبیر واین وصف
برای امام زمان ع از جانب خداوند عزوجل است وشاید اینکه اکثر
روایات از حضرت به آن لقب یاد میکنند به این خاطر است که
خداوند از حضرت این گونه تعبیر کرده است. این بحث را در کتاب
النجم الثاقب نگاه کنید.
دراین
روایت ـ روايت نعماني ـ حدود5 تا 6 بار تاکید شده که صدای اول
را پیروی کنید.
در
ادامه یکسری علامات ذکر میشود که اگر این روایت
نباشد اين علامات حتمیت پیدا نمیکند: بروز طا عون، زلزله وجنگ
بین حکومتهای عربی طبق این روایت از علائم
حتمی است. لَا يَقُومُ الْقَائِمُ إِلَّا عَلَى خَوْفٍ شَدِيدٍ
مِنَ النَّاسِ (حال
یا از ناحیه بلایای طبیعی یا از
ناحیه حاکمان)
وَ زَلَازِلَ وَ فِتْنَةٍ وَ بَلَاءٍ يُصِيبُ النَّاسَ وَ طَاعُونٍ
قَبْلَ ذَلِكَ وَ سَيْفٍ قَاطِعٍ بَيْنَ الْعَرَبِ وَ اخْتِلَافٍ شَدِيدٍ بَيْنَ
النَّاسِ وَ تَشْتِيتٍ فِي دِينِهِمْ وَ تَغْيِيرٍ فِي حَالِهِمْما
قبلا میگفتیم اینها از علامات غیر حتمی است اما
طبق این روایت که تعبیر به «لا یقوم» دارد، اینها
از علائم حتمی میشود. و ما اگر سند این روایت را
نتوانیم تصحیح کنیم تمام این علائم زیر سؤال
میرود. شاید از طریق قوت متن بتوانیم بر این
روایت صحه بگذاریم.
اذا خرج یقوم بِأَمْرٍ
جَدِيدٍ وَ كِتَابٍ جَدِيدٍ وَ سُنَّةٍ جَدِيدَةٍ آیا
مراد از کتاب به قرینه سنت جدید قرآن است؟ اگر روایت را
بپذیریم این موارد را باید توجیه و تبيين
کنیم.
وَ
لَيْسَ
فَرَجُكُمْ إِلَّا فِي اخْتِلَافِ بَنِي فُلَانٍ آیا
مراد ازفرج یعنی ظهور و مراد از بنی فلان یعنی
بنی عباس؟ اگرمراد از فَرَج ظهور باشد دیگر مراد از بنی عباس
حكومت آنان نخواهد بود.
وَ لَنْ يَخْرُجَ الْقَائِمُ وَ لَا تَرَوْنَ مَا تُحِبُّونَ حَتَّى
يَخْتَلِفَ بَنُو فُلَانٍ فِيمَا بَيْنَهُمْ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ طَمَعَ النَّاسُ
فِيهِمْ وَ اخْتَلَفَتِ الْكَلِمَةُ وَ خَرَجَ السُّفْيَانِيُّبعید
است که همه این روایت از امام در یک جلسه صادر شده باشد.
لَا بُدَّ مِنْ رَحًى تَطْحَنُ فَإِذَا قَامَتْ عَلَى قُطْبِهَا وَ
ثَبَتَتْ عَلَى سَاقِهَا (کنایه از اوج شدت)
بَعَثَ
اللَّهُ عَلَيْهَا عَبْداً عَنیفا (خشن)
خَامِلًا
أَصْلُهُ (گمنام است ومطرح نبوده)
يَكُونُ
النَّصْرُ مَعَهُ أَصْحَابُهُ الطَّوِيلَةُ شُعُورُهُمْ (موها ی
اصحابش بلند است)
أَصْحَابُ السِّبَالِ (شارب)
سُودٌ ثِيَابُهُمْ أَصْحَابُ رَايَاتٍ سُودٍ وَيْلٌ لِمَنْ
نَاوَاهُمْ يَقْتُلُونَهُمْ هَرْجاً َوَ اللَّهِ لَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِمْ
وَ إِلَى أَفْعَالِهِمْ وَ مَا يُلْقَى مِنَ الْفُجَّارِ
مِنْهُمْ وَ الْأَعْرَابِ الْجُفَاةِ يُسَلِّطُهُمُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ بِلَا
رَحْمَةٍ فَيَقْتُلُونَهُمْ هَرْجاً عَلَى مَدِينَتِهِمْ بِشَاطِئِ الْفُرَاتِ[2]
این
روایت را اگر در چارچوب بررسی سندی قرار دهیم روایت
را از دست میدهیم زیرا نتوانستیم حسن بن علی بن
ابی حمزه را توثیق کنیم، حتی امثال مامقانی، که
بعضا ایشان را به تساهل وحسن ظن متهم میکنند؛ نتوانسته او را
توثیق کند بلکه راجع به او کذاب گفته است.
[3]