درس مهدویت استاد طبسی

89/06/27

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث ما در ادامه مباحث سال گذشته، راجع به خراسانی است که آیا خراسانی از علائم ظهور است یا خیر؟ومنظور از آن چه کسی است؟ آیا مراد ابو مسلم خراسانی یا مرحوم سید ابن طاووس است؛ یا مقصود شخصی است که قبل از ظهور امام عليه‌السلام می‌آید؟ اصولا آیا او دارای چهره مثبتی  است یاخیر؟ آیا روایات وارده در این این زمینه از نظر سند مورد تایید است یا خیر؟
احساس می‌شود افراط وتفریطی درمساله وجود دارد. برخی خراسانی را آنقدر مثبت وجدی گرفته‌اند که می‌گویند اوجزء فرماندهان است و برخی از فتوحات عملیات‌ و جنگ‌ها  را حضرت به دست او انجام می‌دهند، درمقابل برخی دیگر می‌گویند ماتنها دو روایت داریم که هر دوي آنها مشکل دارند، ما باید اولاً ببینیم در اين مبحث، چند روایت وجود دارد و از آنها چه مطلبی استفاده می‌شود، و آیا آنها اعتبار سندی دارند یاخیر؟ واگر این روایات به حد استفاضه رسید آیا مجددا نیاز به بررسی سندی خواهیم داشت یا خیر؟ که دراینصورت باید بررسی شودآیا اصل خراسانی به حد تواتریا استفاضه رسیده یا ویژگیهای آن؟
روایت اول:
اولین روایتی که مورد بحث است روایتی است از امام باقر علیه السلام که ما آن‌را در بحث یمانی مطرح کردیم که بخشی از آن عبارت است از:
لابد من بنی فلان ان یملکوا فاذا ملکوا ثم اختلفواتفرق ملکهم وتشتت امرهم حتی یخرج علیهم الخراسانی والسفیانی...هذا[1]من المشرق[2] وهذا من المغرب یستبقان الی الکوفه کفرسی رهان[3] هذا من هنا وهذا من هنا حتی یکون هلاک بنی فلان[4] اما لا یبقون منهم احدا...ثم قال عليه‌السلام خروج السفیانی والیمانی والخراسانی فی سنة واحدة فی شهر واحد وفی یوم واحد، نظام کنظام الخرز[5]یتبع بعضه بعضا فیکون البعث[6] من کل الوجه ویل لمن ناواهم ولیس فی الرایات رایة اهدی من رایة الیمانی[7]...
مراد این فراز از روایت چیست ؟ آیا مراد ازأ «هدی» که در اینجا آمده این است که هم رایت یمانی وهم رایت سفیانی و هم رایت خراسانی همه هدایت گرهستند اما این رایت یمانی است که از همه هدایتگرتراست؟ یا اینکه مراداز افعل تفضیل تنها دربرابررایت خراسانی است، به این بیان که رایت یمانی تنها از رایت خراسانی هدایتگرتر است. (بنا به قرائن دیگرکه سفیانی را خارج از رایت هدایت بدانیم)
از شیعه کسانی که این روایت را نقل کرده‌اند به ترتیب زمانی عبارتند از:
اولین کسی که این روایت را نقل کرده فضل بن شاذان است که کتابش در دسترس نیست ومرحوم شیخ طوسی این روایت را در کتاب غیبت از ایشان نقل کرده‌اند.
الغیبة مرحوم نعمانی (صفحه 262 باب 14 ح 13)
مختصر بصائر الدرجات (با نقل سه روایت به این مضمون)
نوادرالاخبار[8] ص259 (بالاختصار)
 اثبات الهداة، ج3، ص735
بحارالانوارج52 ص230 (با کمی اختلاف)
بشارةالاسلام ص82 (بالاختصار)
اما ناقلین این روایت از اهل سنت:
سلمی درعقدالدررص144باب4 درسه جا
سفارینی در لوائح، ج2، ص8 این روایت را از امام جعفرصادق عليه‌السلام نقل می‌کند.
اکنون به بحث سندی این روایت می‌پردازیم:
مرحوم نعمانی در کتاب الغیبة می‌فرماید:
أخبرنا أحمد بن محمد بن سعيد بن عقدة، قال: حدثني أحمد بن يوسف بن يعقوب أبو الحسن الجعفي من كتابه، قال: حدثنا إسماعيل بن مهران، قال: حدثنا الحسن بن علي بن أبي حمزة، عن أبيه ووهيب بن حفص، عن أبي بصير، عن أبي جعفر محمد بن علي (عليهما السلام )، أنه قال:...
امّا احمد بن محمد بن سعید بن عقده، این شخص زیدی است اما موثق بوده ومرحوم نعمانی وشیخ طوسی او را توثیق می‌کنند، ازطرفی اهل سنت نیز اورا تایید می‌کنند؛ لذا مشکلی ندارد.
 و امّا احمد بن یوسف بن یعقوب ابوالحسن جعفی، ما در جلسات سال گذشته راجع به او بحث کرده، كه توثیقی در مورد او پیدا نکردیم.
و امّا اسماعیل بن مهران، او مشکلی ندارد.
 و امّا حسن بن علی بن ابی حمزه، مشکل ما در همین شخص است
راجع به علی بن ابی حمزه بطائنی اشاره کردیم، کسی که قریب 700 روایت در کتب اربعه دارد، نمی‌توان او را کنار گذاشت، لذا می‌گوئیم اوصدق خبری دارد و لو اینکه دراعتقاد مشکل دارد، بحث مفصلی دراین زمینه شد که دیگر نیازی به تکرار نیست.
 امّا وهیب بن فحص، این روایت از دو طریق یکی وهیب ودیگری علی بن ابی حمزه نقل شده است.
تحقيقي پيرامون حسن بن علي بن ابي حمزه:
اکنون کسی که در آن بحث است حسن بن علی بن ابی حمزه بطائنی است، محمد بن مسعود درمورد اومی گوید: سالته عن علی بن حسن بن ابي حمزه فطعن علیه وکان ابوه قائد ابي بصیر، پس محمد بن مسعود عیاشی صاحب تفسیر از ابن فضال که از شخصیتهای معروف است نقل می‌کند که بر او طعن زده است.
ابن غضائری: واقف ابن واقف، ضعیف فی نفسه وابوه اوثق منه.
ابن فضال می‌گوید: إنی لاستحیی من الله (از خدا شرم دار م) أن اروی عن حسن بن علی وحدیث الرضا فیه مشهور[9].
محمد بن مسعود عیاشی می‌گوید ازعلی بن فضال درمورد حسن بن علی پرسیدم او گفت: کذاب، ملعون، رویت عنه احادیث کثیره وکتبتُ عنه تفسیر القرآن کله من اوله الی آخره إلا أنی لا استحل (جایز نمی دا نم) أن أروی عنه حدیثا واحداً.
این مطالب را از نجاشی، ابن الغضائری و کشی نقل کردیم؛ لکن همه اینها از ابن فضال نقل کرده‌اند.
ابن فضال را مراجعه کنید ببینید چه کسی است؟ او از شخصیتهای معروف شیعه است که البته بعدا دچار انحراف شد وراجع به او گفته‌اند خذوا ما رَوَوا وذَروا ما رأوَا، (کاری به اعتقاداتشان نداشته باشید) مطالب مهمی از نجاشی در مورد او وجود دارد مثلا در مورد سجده های طولانی او گفته‌اند که آنقدر سجده هایش طولانی بوده که پرنده‌ها روی بدنش می‌نشستند. 
ابن فضال می‌گوید: حکی لی ابو الحسن عن بعض اشیاخه ان حسن بن علی بن ابی حمزه رجل سوء، و در ذیل ترجمه شعیب عقر قوفی گفته‌اند ابن مهران غالی است وحسن بن علی بن ابی حمزه کذاب است. تا اینجا عبارت های در مورد ایشان؛ مذموم، مطعون، ضعیف، کذاب ولا استحل در مورد ایشان گفته شده  که همه این عبارات از یک نفر است؛ یعنی «ابن فضال»
دومین شخصی که او را جرح کرده است، ابن غضائری است. البته کتابش مورد اشکال است، شخص سوم که او را جرح کرده[ بعض اشیاخه] است که معلوم نیست چه کسی است.این‌ها که ذکر شد  تضعیفات بود. اما توثیقاتی هم  درباره حسن بن علی بن ابی حمزه بطائنی وجود دارد:
اولا: قرارداشتن حسن بن علی بن ابی حمزه بطائنی در سند کتاب کامل الزیارات، درصورتی که بگوئیم توثیقات ابن قولویه مشایخ با واسطه وبی واسطه را شامل است، بطائنی توثیق میشود.
ثانیا: قرار داشتن در کتاب تفسیر قمی، درصورتی که توثیقات قمی را قبول داشته باشیم، ایشان ثقه است.
ثالثا: اکثار روایت، ایشان در حدود 49 روایت به اسم: حسن بن علی درکتب اربعه دارد که البته ممکن است به عناوين و اسامی دیگر نیز روایات دیگری داشته باشد.
رابعا: او صاحب کتاب است، شیخ طوسی می‌فرماید: له کتاب، وشیخ هم به کتاب او طریق دارد.
حال آیا این قرائن براي توثیقات او کفایت می‌کند؟
بررسی توثیقات عام:
1. توثیقات کامل الزیارات وتفسیر قمی را ما  قبلا قبول داشتیم اما از این مبنا بر گشتیم  هرچند مبنای مرحوم خوئی درمورد تفسیر قمی، بنا بر وثاقت و قبول اسناد قمي است.
2.  آیا داشتن کتاب کفایت می‌کند یا خیر؟ داشتن اصل را برخی کافی می‌دانند، اما داشتن کتاب کفایت نمیکند. ضمنا طریق داشتن مرحوم شیخ یا صدوق هم به او کفایت نمی کند.
3. درنتیجه کثرت روایات باقی می‌ماند که اگر آنرا قبول داشته باشیم، نوبت به تعارض بین آن تضعیفات واین مورد از توثیق می‌رسد.




[1] سفياني- بل خراساني كه از مشرق بلاد عرب خروج مي كند اما سفياني از مغرب يعني شام است. .
[2] براي تتمه بحث بايد روايات رايات سود وروايات من المشرق را ببينيم که چه قدر اعتبار وچه قدر ارتباط دارد.
[3] به معناي اسبان مسابقه که باهم حرکت مي کنندوهيچ يک بر ديگري سبقت نمي گيرند.
[4] از روايات ديگر بايد استفاده کرد وشايد مراد از بني فلان عباسيان باشدزيرا سفياني خودش از امويين است.
[5] دانه هاي تسبيح که پشت سرهم هستند.
[6]  بل انبعاث و وثوب و خروج و برانگيخته شدن.
[7]. پرچم يماني.
[8] مرحوم فيض کاشاني.
[9] انت وأصحابک کالحمير، اينجا ظاهرا يک اشتباهي شده زيرا اين جمله در مورد پدر ايشان است.