بحث پيرامون بررسي روايات قتل نفس زکيه
بود، گفتيم اصل اين جريان از مسلمات است يعني در علائم ظهور قطعا يکي از علامات
قتل نفس زکيه است. واين مطلب مستند است به روايات کثيري از اهل بيت علیهالسلام
واهل سنت. لذا در بحث نفس زکيه به خاطر تفنن در بحث، از رجال اسناد بحث ميکنيم.
مسالهاي که اينك بررسي ميکنيم اينست
که آيا درمورد نفس زکيه همانگونه که اصلش از علامات است آيا قتل او از حتميات است
يا يكي از علامات ظهور است؛ همانند دهها علامت ديگر.
چهار روايت در اين زمينه وجود دارد که
به حتميت اين قتل اشاره دارد:
روايت اول از ابو حمزه ثمالي است که
کتابهاي الارشاد، کمال الدين والغيبة همگي از او نقل ميکنند.
روايت دوم که دوطريق دارد، روايتي است
که نعماني از عبدالله بن سنان وعن غير واحد من اصحابنا نقل ميکند، ولي راوي آن
زيادقندي است که بايد طبق مبناي رجالي از آن بحث کرد.
روايت سوم ازمرحوم نعماني به نقل از
حمران بن اعين.
روايت چهارم از مرحوم شيخ طوسي به نقل
از عمر بن حنظله.
در مجموع چهار روايت داريم که اشاره به
حتميت
قتل نفس زکيه دارد. حال اگر ازاين چهار روايت استفاضه استفاده شود
مشکل سندي حل ميشود وعلاوه بر اين حتميت آن نيز ثابت ميشود، ولي اگر استفاضه
ثابت نشود، در حتميت اين قتل جاي تامل وجود خواهد داشت، البته همانگونه که نفس
زکيه از علامات است، حتميت قتل اوهم از علامات است.
البته در مسائلي همانند محل قتل، زمان
قتل وتعداد نفس زکيه و... بحثهاي وجود دارد که بعد از جمع بندي مباحث بايد به
آنها پرداخته شود.
روايت ششم:
أخبرنا
أحمد بن محمد بن سعيد[1]بإسناده
[2]عن
هارون بن مسلم عن أبي خالد القماط عن حمران بن أعين
[3]عن أبي عبد الله علیهالسلام أنه قال من المحتوم الذي لا بد أن يكون من قبل
قيام القائم خروج السفياني و خسف بالبيداء و قتل
النفس الزكية و المنادي
من السماء[4]از زمان نعماني تا زمان مرحوم مجلسي
[5]
وتا امروز کسي غيراز آيت الله صافي اين روايت را نقل نکرده است. اين روايت حتميت
قتل نفس زکيه را بيان ميکند که بايد به ساير روايات حتمي دراين بحث ضميمه شود.
روايت هفتم:
أخبرنا أحمد بن محمد بن
سعيد قال حدثنا القاسم بن محمد قال حدثنا عبيس بن هشام قال حدثنا عبد الله بن جبلة
عن أبيه عن محمد بن الصامت عن أبي عبد الله علیهالسلام قال قلت له ما من
علامة بين يدي هذا الأمر[6]فقال
بلى قلت و ما هي قال هلاك العباسي
[7]و
خروج السفياني و قتل النفس الزكية و الخسف بالبيداء و الصوت من السماء، فقلت جعلت
فداك أخاف أن يطول هذا الأمر فقال لا إنما هو كنظام الخرَز
[8]يتبع بعضه بعضا
[9]از اين روايت حتميت قتل نفس زکيه
استفاده نشد زيرا تنها اشاره به علامت بودن آن دارد.
سند اين روايت را بررسي نميکنيم ولي
فقط به ناقلين اين روايت اشاره ميکنيم. اين روايت را مرحوم مجلسي دربحارالانوار
[10]از
کتاب الغيبة مرحوم نعماني نقل کرده است وغيراز کتاب ملحقات احقاق الحق
[11]
کسي آنرا نقل نکرده است، که نقل ملحقات هم از کتاب عقدالدرراست. مبنا وروش احقاق
الحق اينست که روايات را از کتب اهل سنت ميآورد.
اما ناقلين اين روايت ازاهل سنت:
سفاريني در لوائح به نقل ازعقدالدرر
[12]عقدالدرر
[13]
به نقل از محمد بن صامت
همان متن روايات مذکوردراين کتاب
نيزهست اما شاهد مطلب که عبارت قتل نفس الزکيه بود، دراين نقل نيست، لذا اين روايت
شاهدي براي بحث ما نخواهد بود.
متقي هندي درکتاب برهان ص114، با متن
عقدالدرر
فرائدالسمطين با نقل عبارت عقد الدرر
بنابراين متن روايت غيبت نعماني از
امام صادق علیهالسلام در کتب عامه نيامده است واگر آمده بدون نفس زکيه که
شاهد بحث است آمده واز کتب ما فقط مرحوم مجلسي آنرا نقل ميکند
[14].
روايت هشتم:أخبرنا علي بن أحمد
البندنيجي قال حدثنا عبيد الله بن موسى العلوي عن يعقوب بن يزيد عن زياد بن مروان
عن عبد الله بن سنان عن أبي عبد الله علیهالسلام أنه قال النداء من المحتوم
و السفياني من المحتوم و اليماني من المحتوم و قتل النفس الزكية من المحتوم و كف
يطلع من السماء من المحتوم قال و فزعة[15]في
شهر رمضان توقظ النائم و تفزع اليقظان و تُخرج الفتاة من خدرها
[16].
[17]ناقلين اين روايت ازمنابع
شيعي عبارتند از:اثبات الهداة
ج3ص735 به نقل از غيبت نعماني بدون ذکر جمله «واليماني من المحتوم»
مرحوم مجلسي ج52 ص233 به نقل از غيبت
بدون ذکرعبارت «واليماني»
مرحوم کاظمي در بشارة الاسلام
ص415
محتواي روايت حتميت قتل نفس زکيه است
لکن چون رواياتي ميخواهيم که اوصاف و ويژگيها را بيان کند بايد اين ويژگيها به حد
تواتر يا استفاضه برسد والا اگر در حد اخبار آحاد باشد، مستغني از بررسي سندي
نيستيم. وچون اين روايت حتميت را که از ويژگيهاي مورد نظراست بيان ميکند لذا
سندآن را بررسي ميکنيم.
بررسي سندي:
علي بن احمد بندنيجي:
ابن الغضائري: ضعيفٌ متهافتٌ،
لا يلتفت اليه[18].اگر ما به کتاب ابن الغضائري اعتماد کنيم نتيجه
تضعيف اين شخص است والا
شخص مجهول است. البته مرحوم خوئي نيزدرج11ص256 کتاب معجم رجال متعرض ايشان شده
است.
عبيدالله بن موسي علوي: مجهول است.
يعقوب بن يزيد: ثقه
زياد بن مروان: مشکل دارد
پس سه نفر در اين سند وجود دارند که
مبتلا به اشکالاند.
روايت نهم:
أخبرنا أحمد بن محمد بن
سعيد قال حدثني علي بن الحسن عن علي بن مهزيار عن حماد بن عيسى عن الحسين بن
المختار قال حدثني ابن أبي يعفور قال قال لي أبو عبد الله علیهالسلام أمسك
بيدك[19]هلاك
الفلاني اسم رجل من بني العباس و خروج السفياني و قتل النفس
[20]و جيش الخسف و الصوت قلت و ما الصوت أهو المنادي فقال نعم و به يعرف صاحب هذا
الأمر ثم قال الفرج كله هلاك الفلاني من بني العباس
[21]تتمه مطلب در جلسه بعدانشاء الله.
[1]. ابن عقده را مرحوم نعماني وديگران توثيق ميکنند.
[2]. اگر بخواهيم خيلي دقيق بررسي کنيم، بايد سند ابن عقده به هارون
را نيز بررسي کنيم.
[3]. همه رجال اين سند ثقه هستند.
[4]. الغيبةللنعماني. ص : 264باب 14ح26.
[5]. بحارالانوار ج52 ص294، منتخب الاثر. ص455،
معجم احاديث الامام المهدي7، ج5ص168
[6]. مراد از امر قيام قائم است.
[7]. آيا اين شخص است يا جريان است؟ رواياتي وجود دارد که عباسيان قبل
از ظهور روي کار آمده ولي حکومتشان منقرض ميشود. .
[8]. خرز به معناي دانههاي تسبيح است.
[9].الغيبة
للنعماني.، ص262 باب14ح21
[10]. بحار الانوارج52ص235.
[11]. ملحقات احقاق الحق، ج29ص537.
[13].قلت
لابي عبدالله(الحسين بن علي)...استاد: به نظر من ازجانب محقق کتاب اشتباهي شده و
ابو عبدالله در اصطلاحِ روايات را بر امام حسين. تطبيق داده است. البته عقدالدرر
روايات زيادي از امام حسين علیهالسلام نقل ميکند ولي در اينجا مراد
از ابا عبدالله امام صادق است.
[14]. معجم احاديث الامام مهدي ج5ص168.
[15]. معلوم ميشود فَزعة غير از نداء است.
[16]. مرحوم طريحي در مجمع البحرين الخدر ستر اعد للجارية البکر في
ناحية البيت، والجمع الخدور، جارية مخدرة اذا الزمت الخدر.
[17].الغيبةللنعماني.
ص : 252، ح11
[18]. ابنالغضائري ج : 1 ص : 82.
[20]. آيا مراد بيحرمتي به خون است يا اينکه مراد شخص خاصي است.
[21].الغيبةللنعماني.
ص : 258ح16