بحث راجع به بررسي روايات نفس زکيه
بود. انصافا روايات در اين زمينه متعدد است، در مراجعه قبلي به هفده ت در این زمینه متعدد است. ود. الطاهرین
سیما امام زماننا روحی وارواح من سواهلتراب مقدمه الفداه.
روايت دست يافتم اما پس از مراجعه مجدد معلوم شد که در حدود بيست وهفت روايت در
منابع فريقين وجود دارد. لذا دراصل نفس زکيه جاي بحث نيست آنچه جاي بحث دارد:
مساله حتمي بودن او؟
مکاني که او به قتل ميرسد؟
فاصله زماني قتل او تا ظهورحضرت مهدي
عج الله تعالی فرجه الشریف قبليت ويا بعديت قتل نسبت به ظهورحضرت؟
[1]از فرزندان امام حسن علیهالسلام
است يا امام حسين ع؟
آيا او همان سيد حسني است يا عنوان
ديگري غير از اوست؟
آيا نفس زکيه آمده يا خواهد آمد؟
[2]روايت سوم:
عَنِ الثُّمَالِيِّ قَالَ
قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام إِنَّ أَبَا جَعْفَرٍ
علیهالسلام كَانَ يَقُولُ خُرُوجُ السُّفْيَانِيِّ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ
النِّدَاءُ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنَ الْمَغْرِبِ مِنَ
الْمَحْتُومِ وَ أَشْيَاءُ كَانَ يَقُولُهَا مِنَ الْمَحْتُومِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ
اللَّهِ علیهالسلام وَ اخْتِلَافُ بَنِي فُلَانٍ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ
قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ مِنَ الْمَحْتُومِ[3]وَ خُرُوجُ الْقَائِمِ مِنَ الْمَحْتُومِ قُلْتُ وَ كَيْفَ يَكُونُ النِّدَاءُ
قَالَ يُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ أَوَّلَ النَّهَارِ يَسْمَعُهُ كُلُّ
قَوْمٍ بِأَلْسِنَتِهِمْ أَلَا إِنَّ الْحَقَّ فِي عَلِيٍّ وَ شِيعَتِهِ ثُمَّ
يُنَادِي إِبْلِيسُ فِي آخِرِ النَّهَارِ مِنَ
الْأَرْضِ أَلَا إِنَّ الْحَقَّ فِي
عُثْمَانَ وَ شِيعَتِهِ فَعِنْدَ ذَلِكَ يَرْتَابُ الْمُبْطِلُونَ[4]اولين کسي که اين روايت را نقل کرده
فضل بن شاذان با نقل شيخ مفيددرارشاد وشيخ طوسي درغيبت است.
اولين کتابي که اين روايت را نقل کرده
شيخ صدوق درکمال الدين است
[5].
بررسي سندي روايت:
مرحوم شيخ صدوق ميگويد: حدثنا محمد بن
موسي بن المتوکل قال حدثنا عبدالله بن جعفر الحميري عن احمد بن محمد بن عيسي عن
الحسن بن محبوب عن ابي حمزه ثمالي قال قلت لابي عبدالله...
اين روايت از حيث سندي هيچ مشکلي ندارد
و بايد از نظر سند آنرا پذيرفت. البته در مورد ابن المتوکل شايد توثيق خاصي از
جانب قدماء نداشته باشد لکن قرائني وجود دارد که ميشود به آنها براي قبول ابن
متوکل اعتماد کرد:
اکثار روايت صدوق از ايشان، تا جائي که
گفته شده 48 مورد از او نقل روايت کرده است.
اعتماد صدوق بر ايشان
توثيقات متاخرين
ابن طاووس در فلاح السائل
[6]
ميگويد: متفق علي وثاقته
مرحوم خوئي ميفرمايد: الرجل لا ينبغي
التوقف في وثاقته
[7]اما در مورد حميري:
شيخ القميين است وصاحب کتاب قرب
الاسناد است که در جلالت و وثاقت او هيچ جاي بحثي نيست.
اما در مورد ابن عيسي نکتهاي نسبت به
ايشان است که بايد دقت کردچون ممکن است برخي به اين نكته استناد کرده وسند را از
اعتبار بياندازند. اشکال اينست:
مرحوم خوئي دراين باره ميگويد: ما کان
احمد يروي عن ابن محبوب، من اجل ان اصحابنا يتهمون ابن محبوب في روايته عن ابي
حمزه
[8]اشکال اينست که اصلا روايات احمد بن
محمد بن عيسي از ابن محبوب صحيح نيست زيرا ابن محبوب اصلا از ابوحمزه روايت نقل
نميکند به اين علت که روايات ابن محبوب از ابي حمزه را مشکل ميدانند. لذا
رواياتي را که ابن عيسي از ابن محبوب از ابوحمزه نقل کرده نميپذيريم.
درجواب از اين اشکال بايد گفت، بله
مبناي ابن محبوب همين بوده كه از ابوحمزه نقل نكند ولي بعدها توبه کرد و از عقيدهاش
برگشت. لذا روايات ابن محبوب را از ابو حمزه ميپذيريم.
ضمناً به اين روايت هم اعتنا شده است.
اين روايت را ارشاد از ابو حمزه مستقيما از امام باقر علیهالسلام نقل ميکند:
قلت لأبي جعفر
علیهالسلام خروج السفياني من المحتوم قال نعم و النداء من المحتوم و طلوع
الشمس من مغربها محتوم و اختلاف بني العباس في الدولة محتوم و قتل النفس الزكية
محتوم و خروج القائم من آل محمد محتوم قلت له و كيف يكون النداء؟ قال ينادي مناد
من السماء أول النهار ألا إن الحق مع علي و شيعته ثم ينادي إبليس في آخر النهار من
الأرض ألا إن الحق مع عثمان و شيعته فعند ذلك يرتابالمبطلون[9] عبارت
همان عبارت روايت قبل است ولي با اختلاف کم.
منابعي که به ترتيب اين روايت را نقل
کرده اند:
الارشاد شيخ مفيد به نقل از فضل بن
شاذان ولي بدون ذکر سند
[10].
شيخ طوسي از فضل بن شاذان از امام صادق
علیهالسلام نقل ميکند لکن در آن اختلاف بني فلان دارد نه بني عباس وشايد
به خاطر تقيهاي بوده که در آن زمان وجود داشته است.
اعلام الوري ص426
الخرائج والجرائح ص286 با نقل
قسمتي از روايت.
کشف الغمه ج3 ص249.
طراط المستقيم ج2ص248.
اثبات
الهداة
ج3درپنج جا.
بحارالانوار در ج52ص206 در چهار
جا.
منتخب الاثر. ص457، ف6، ب6،
ح17.
معجم احاديث امام مهدي، چاپ
جديد، ج4 ص426
اين روايت در منابع اهل سنت نقل
نشده است.واين روايت ـ سوم ـ فقط محتوم بودن نفس زکيه را ثابت ميکند.
روايت چهارم:
اين روايت را به گفته شيخ مفيد، فضل بن
شاذان نقل ميکندواولين کتابي که اين روايت را نقل کرده، کتاب کمال الدين است با
اين سند:
حدثنا محمد بن
الحسن بن احمد (ابن وليد) حدثنا محمد بن الحسن الصفار عن العباس بن المعروف عن علي
بن مهزيار عن عبدالله بن محمد الحجال عن ثعلبة بن ميمون عن شعيب الحذاء مشکل عن
صالح مولي بني العذراء قال سمعت ابا عبد الله الصادق علیهالسلام يقول... با
همان نقل و متن ارشاد شيخ مفيد.
بررسي سندي روايت چهارم:
از نظر سند تنها شخصي که جاي بحث دارد،
صالح مولي بني العذراء است که مجهول است، البته درنقل ارشاد صالح مولي بني عذراء
نيست بلکه صالح بن ميثم است. اگر بن ميثم باشد که همان فرزند ميثم تمار است
[11].
اگر مراد از صالح او باشد در موردش اين
توثيقات وجود دارد:
کشي اورا توثيق کرده است.
از رجال کامل الزيارات است.
از رجال تفسيرقمي است.
امام باقر علیهالسلام طبق نقلي
که خود ابن ميثم دارد به او فرموده: اني احبک واحب اباک حبا شديدا
[12].البته
اين دليل آخر قدري مشکل دارد زيرا راوي اين روايت خودش است لذا نميتوان به آن
استناد کرد، مگر به عنوان مويد.
به هر حال روايت چهارم را علماء مورد
اعتنا قرار دادهاند و در كتابهاي خود آنرا نقل كردهاند که عبارتند از:
کمال الدين شيخ صدوق، ج2ص649
الارشاد شيخ مفيد، ص360
الغيبة طوسي ص445
عن صالح بدون ذکرپسوند
اعلام الوري ص427
کشف الغمة،
ج3ص250
الطراط المستقيم، ج2ص249
اثبات الهداة ج3
ص731
بحارالانوار، ج52 ص203
منتخب الاثردر دوجا؟
معجم احاديث امام مهدي، ج4 ص426
اما از اهل سنت کسي اين روايت
را نقل نکرده است.از اين روايت تنها چيزي که استفاده ميشود زمان قتل نفس زکيه
است.