بحث ما به
اینجا رسید که مراد ازمعرفت چیست؟ که اگر کسی آن را
نداشته باشد برمرگ ضلال یا مرگ کفر مبتلا میشود و کافرازدنیا
میرود. روایاتی درکافی شریف آمده که امروز
میخواهیم ان شاء الله متعرض آن بشویم مقدمة
فرمایشی را که مرحوم صدوق در کتاب هدایة نقل فرمودند، مقنع و هدایة
با هم چاپ شده است. چاپ بیروت صفحة 253می دانید هدایة فقه و مقنعه فقه است. منتهی مرحوم صدوق قبل ازفقه
یک بحث اعتقادی را مطرح میکند همان روالی که بعضی
ازمراجع معظم ما پیش کشیدند. که قبل از رساله عمليه و اصطلاح فروع
یک مقدمهای دراصول دین آوردند. یادم نمیرود مرحوم
والد ما، خدا رفتگان شما راهم بیامرزد، فرمودند که آقای حاج شیخ
حائری بزرگ بنیان گذار حوزه، مؤسس، ازمن خواست که یک مقدمهای
دراصول دین بنویسم تا درمقدمة رساله ایشان چاپ شود ومن نوشتم و
ایشان هم درمقدمه رسالشان آنرا چاپ کردند. یک وقت مرحوم آيت الله
مرتضی حائری رحمة الله علیه آقازادة بزرگوار آقای
حائری رسالهای را به من دادند فرمودند این مقدمة رساله است که
به قلم پدر شما است، مقدمة رسالة پدرمن. خوب اخیراً هم اين روش الحمدلله
معمول شده قبل از فقه یک مقدمهای در اصول دین نوشته میشود.
مرحوم صدوق این کاررا کردند. درکتاب هدایة خود، یک بحث
بسیار جالبی راجع به توحید، راجع به نبوت، راجع به امامت
یک بحث خیلی زیبایی دارد بسيار مناسب است كه
همین تدریس بشود. ایشان درباب چهار بعد ازباب سوم که باب امامت
است میفرماید:
باب معرفة الائمة، الذین هم حجج الله
علی خلقه بعد نبیه صلوات الله علیه و علیهم، سلام و صلوات
خدا برنبی مکرم وبرائمة طاهرین. بعد شروع میکند شانزده مصداق را برای معرفت
آورده. معرفت امام یعنی اینها دقیق این مطلب را
مراجعه کنید. ازاینجا میفرماید: یجب ان
یعتقد ان حجج الله عزوجل علی خلقه بعد نبیه محمد اثنا عشر.
الائمة اثنا عشر، همین بحثی است که در محور سوم بحث من خواهد بود ان
شاء الله ايشان بعد ازبیان معرفت ائمه و بيان مصداق این امام
عليهالسلام میفرماید
دوازده نفرند اولی امیر المؤمنین
عليهالسلام اسم یک
یک را میبرد بعد میفرماید که ثم القائم
(عج)، خلیفة الله فی
ارضه صلوات الله علیهم اجمعین. خوب شناخت اینها واجب است، معرفت
اینها واجب است. خوب معرفت چيست؟ ازاینجا شروع میکند
مصادیق معرفت را. یجب ان یعتقد انهم،
یک
اولی الامر الذین امر الله بطاعتهم،
من مات و لم یعرف امامه یعنی امام به این معنا که
ولی امر من است، اطاعتش برمن واجب است.
دو: انهم الشهداء علی الناس، بله اشاره به لتکونوا شهداء علی الناس. و
یکون الرسول علیکم شهیدا. آیة شریفه که بعد امام
رضا عليهالسلام میفرماید: ایانا عني ـ باب عرض اعمال را باز میکنید
ازمباحث بسیار مهمی است. عرض اعمال بله اشتباه نکنم شاید
دروسائل ومستدرک پنجاه تا روایت داشته باشد. مسئلة عرض اعمال برائمه
عليهالسلام برپیغمبر
اکرم صلاللهعليهوالوسلم میفرماید که یکی ازمصادیق
معرفت این است. انهم الشهداء علی الناس، اینها شاهد براعمال ما
هستند، اعمال ما براینها عرضه میشود،
سوم: وانهم ابواب الله عین باب الله الذی منه
یؤتی. همة این بزرگواران ابواب الله
هستند، یعنی میخواهید به طرف خدا بروید
ازاینجا باید وارد شوید. نه ازطریق دیگر.
چهارم: والسبیل الیه همان عبارت دعاي ندبه: السبب المتصل بین الارض و السماء.
میخواهی به طرف خدا
ازاینجا باید بروی.
سبیل، راه این است.
پنجم: والأدلاء الیه.
ششم: و انهم عیبة علمه. عیبه
یعنی چه؟ موضوع سِر مخازن علم و دانائي، چیزهایی
مهم که نباید دردست هرکس باشد آنجا قرار میدهند. نزد ائمه عليهالسلام
است.
و السِر المستودع فیها. مخازن
اسرارالهی اینها هستند. ما اعتقادمان این است، معرفت
یعنی اینها
[1].
و
هفتم: تراجمة
وحیه، اینها را یادداشت کنید یعنی
بیان و تبيين وحي خدا مگرهرکس میتواند وحي را برگردان و بيان کند و
ترجمه کند. قرآن را مگرهرکس میفهمد مبین قرآن هستند. لا یعرف
القرآن الا من خوطب به، نحن اهل البیت اهل البیت ادري بما فی
البیت. متاسفانه درب اين خانه را ببندید وبروید کسان
دیگری را بیاورید. عکرمه چی گفت، ثوري چی
گفت، زهري، ضحاك، مقاتل اینها کی هستند. ببينيد امام محمد باقر عليهالسلام
چه گفت. حرف را از بيت بگیرید.
هشتم: و
ارکان توحیده. معرفت امام یعنی این. جعلکم الله ارکانا
لتوحیده.
نهم: انهم معصومون من الخطاء و الزلل.
این صدوق است، همان صدوقی است که به او نسبت میدهند سهو
النبی، که به نظرم در همان نسبت هم باید مطالعه و تجديد نظر بشود.
ایشان سهو النبی را میگوید یا اسهاء الله للنبي ـ
یعنی خدا اورا ـ یا نه ایشان خودشان سهو ميكند ـ است.
سهو باشد که همان حرف اهل سنت است. این طوری نیست بلكه صدوق
نسبت به ائمه میفرماید که معصوماند ازخطا وزلل تا برسد به
پیامبراکرم صلاللهعليهوالوسلم .
دهم: وانهم الذین اذهب الله عنهم الرجس و
طهرهم تطهیرا[2]، آیه راجع به آل رسول است راجع به علی بن
ابی طالب عليهالسلام، فاطمة زهرا (س)، امام حسن
عليهالسلام و امام حسین
عليهالسلام . معرفت امام
یعنی این و آیه نسبت به اینها است: و طهرهم
تطهیرا، نه این که تشریعاًَ خواسته باشد بگوید نه، چون
اين اراده تشريعي براي همه انسانها است.
یازدهم: ولدوا طاهرین، مطهرین و ان لهم المعجزات والدلایل.
کی است که نسبت میدهد به ایشان (صدوق) که گفته اگر
بگویید ائمه معجزات دارند غلو است؟ این حرف صدوق است میگوید:
معرفت امام به این است که بگوییم اینها صاحب معجزات
هستند، صاحب دلایل هستند.
دوازدهم: امان لاهل الارض کما ان النجوم امان لاهل السموات. و خیرک
الینا نازل شرنا الیک صاعد، انهم امان لأهل الارض. اگرتعبیرم
اشتباه باشد من استغفار میکنم. چه میگویند، شیر
اطمینان، بالاخره اگر آن شیر اطمینان نباشد هیچ
تضمینی نیست آن دستگاه منفجر نشود، ائمة طاهرین
عليهالسلام براي اهل زمين
امان هستند،
این وضعی که ازماست
هیچ اطمینانی نیست که جعلنا عالیها سافلها،
هیچ اطمینانی نیست. ولی، باصطلاح عربها «من اجل عين
الف عين تكرم ». به خاطر وجود مقدس مهدی آل محمد صلاللهعليهوالوسلم
اگرزمین زیر و رو نمیشود. اگرمشکلات به خوشی حل میشود،
به برکت آن بزرگواراست.
سيزدهم: ومثلهم فی الامة کمثل سفینة
نوح وکباب حطة الله، باب حطه رامراجعه
کنید آیة 55 اشتباه نکنم، 5الی 6 تا تفسیر دارد. حالا آن
تفسیری که ازاهل بیت عليهمالسلام است مطابق با همان عبارات
زیارت جامعه است. تکرار میکنم. خودم از استادم وحيد خراساني سه دفعه
در سه تا جلسه شنیدم فرمودند: قطعاً ازدولب امام است و همچنين ازحضرت امام
رضوان الله تعالی علیه به یک واسطه از امام نقل میکنم،
آن طرف ثقه است ثقة موثق گفت ازامام خمینی رحمة الله علیه درنجف
اشرف شنیدم فرمود: این نَفَس، نَفَس معصوم است، زیارت جامعه.
خوب آنجا چه دارد؟ أن بینی و بین الله ذنوباً لا
یأتی علیها الا رضاکم اهل البیت عليهالسلام، باب حطه
این است که اگر میخواهيد خدا گناهان شما را بیامرزد
ازاین در بروید. خلاصه اگر میخواهید مورد غفران قرار
بگیرید از اینها تبعیت کنید. معرفت امام عليهالسلام
یعنی این. یعنی بدانیداینها باب حطه
هستند. یعنی باب حطه تفسیرش را مراجعه کنید. 5 الی
6 قول دارد.
چهاردهم: و انهم عباد الله المکرمون. اشتباه
نکنید ما این مقاماتی که برای ائمه قائل شدیم
یک دفعه نگویید اینها رب هستند، نگویید خدا
هستند. نعوذ بالله. اگر ما زیارت جامعه را گفتیم، نگویید
اینها نعوذ بالله خدا هستند، نخير چندين بار الله اکبر قبل از زيارت
بگویید. تکبیر بگویید، تا ديگران بدانند ما موحد
هستیم. ما خدا را قبول داریم. و اینها کی هستند: عباد
الله المکرمون. بندگان شایستة و مورد عنایت خدا هستند. لا
یسبقونه بالقول. بله: اذا شئنا شاء الله لکن لا نشاء الا ما شاء الله.
پانزدهم: و هم بامره یعملون. دربست دراختیار
اوامر خداوند عزوجل هستند. هنوز مرحوم صدوق در مقام بیان معرفت امام است و
تیتر عبارت آن چنين بود باب
معرفة الائمة. معرفتی که درروایت
دارد. «که من مات و لم یعرف»، اینهاست.
یجب ان یعتقد ان حبهم
ایمان و بغضهم کفر، بله نیاز به ترجمه ندارد. وای به حال
کسانی که شمشیر از رو بستند و با اهل بیت عليهالسلام رسول
الله صلاللهعليهوالوسلم اعلام جنگ میکنند در کتابهایشان، در
تفاسیرشان، در فقهشان اصلاً دشمني و ضديت آنان مشهود است، جنگ با اهل
بیت عليهالسلام مشهود است. بعد ادعای اسلام هم کنند. و بغضهم کفر.
گفتهاند، نگاه کنید. لمازه (استغفر الله) کان شتاماً لعلی عليهالسلام، نه کان یشتم، شتاما، کان یمدح یزید، ولي علماء عامه
میگویند؟ ثقة.
آدم خوبی است. روی له البخاری. و مسلم. کان یسب الحسن
عليهالسلام و الحسین عليهالسلام . الله اکبر یک آقای
دیگراست. زید بن علاقه، یسب الحسن عليهالسلام و الحسین
عليهالسلام، ثقه. کان منحرفاً عن اهل البیت عليهالسلام . روی له
البخاری، روی له مسلم، هو الذی قتل الحسین عليهالسلام،
و هو ثقه عمر بن سعد. قتل الحسین عليهالسلام، ثقه. اصلاً بالاخره موضع
گیری دربرابر اهل بیت عصمت عليهالسلام این ضد ارزش
نیست! سبش ـ استغفرالله ـ لعنشان، بغض با اینها کشتن شان اصلاً با
ایمان و اسلام منافات ندارد. باچه منافات دارد؟ سب ولعن دیگران، قتل
دیگران، اگر دیگران را کسی بکشد مجوسی میشود، اگر
دیگران را کسی بکشد، میشود سفاک الدماء، ملعونون. اگر
دیگران را کسی جبهه علیه آنها بگیرد میشود مرتد. حرب ردة
[3]
و…همه چیز به اومی چسبانند. اما اهل بیت نه، ما که میگوییم
معرفت نداریم. ما که میگوییم امام را نمیشناسیم
شناخت امام به این است، بغضهم کفر. حالا اعلان جنگ علیه امام عليهالسلام
بکن بگو بعد مسلمان هستیم. تازه ابن تیمیه میگوید:
کسانی که با علی عليهالسلام جنگیدند از شیعهها مسلمان
ترهستند. بازهم خدا را شکر شیعهها راهم مسلمان میداند. اهل نماز
بودند. شعائر اسلام را اقامه میکردند. باعلی جنگیدند. شعائر
اسلام به پا میکردند. هم (ادین) ازکسانی که درکنار علی
بودند. خوب بایدیک چنين حرفی بزند کسی که نسل بنی
امیه است، از او انتظاري غیر از این نداشته باشید.
شانزدهم: و ان امرهم امر الله، الله اکبر. امر
صاحب الزمان (عج)، امر محمد باقرعليهالسلام،
امر علی بن ابی طالب
عليهالسلام، امر خداست و
نهیهم نهی الله و طاعتهم طاعة الله، که مَن
اطاعهم فقد اطاع الله و معصیتهم معصیة الله و ولیهم ولی
الله. ببینید درشرح حال
احمد بن ازهر بعضی نکات را میگویم سریع رد میشوم.
مراجعه کنید به دردتان میخورد. درشرح حال احمد بن ازهر، میزان
[4]
اعتدال را نگاه کنید، میگوید فلانی آدم خوبی است،
هیچ مشکلی هم ندارد ولی یک روایاتی را
درفضائل علی نقل میکند که هروقت من میبینم فشار خونم
میرود بالا پس روایت ضعیف است. روایاتی نقل
میکند که یشهد القلب بانه باطل. آقای ذهبي آخر فشار خون برود
بالا، قند خون برود بالا، بیاید پایین این که
دیگر جزء معيارهاي تضعیف نیست، ملاکات اینها نبود.
چرااینجا میرسی این ملاک را میآوری؟
میگوید چه کنم قلبم مشکل دارد. ازکسی که نقل كرده مشکل دارد
میگوید نه تمامي سند میگوید تا پیامبر صلاللهعليهوالوسلم
هیچ مشکلی ندارد ولی میگوید یشهد القلب بانه
الباطل. قلبم درد میگیرد. لذا روایت باطل است. خوب چه
روایتی؟ عن الرسول الله صل الله علیه و سلم، به علی عليهالسلام
فرمودند: یا علی عليهالسلام عدوک عدوی و عدوی عدو الله.
این را تحمل نمیکند میگوید حالا بگویید
اینها معرفت دارند. صدوق میفرماید: ولیهم ولی الله
عدوهم عدوالله. ازروایت گرفته شده خودشان هم نقل میکنند ولی نه
چون فشار خون میرود بالا قبولش ندارد.
یجب ان یعتقد ان حجة الله فی ارضه و خلیفته
علی عباده فی زماننا هذا، القائم هو المنتظر ابن الحسن صلوات الله و
سلامه علیهاو
است. بعد تبیین میکند اسمش را نسبش را تا میرسانند به
علی بن ابی طالب عليهالسلام میفرماید معرفت
یعنی این! بدانید امروز ولیّ امر ما همانی
است که: اخبر به النبي: عن الله. پیغمبر هم ازخودش نفرموده آیة
شریفه: و
ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحْیُ و
یوحی. و انه الذی یملأ الارض عدلاً و قسطا کما ملئت جوراً
وظلما،
الی آخر بالاخره مرحوم صدوق نصف صفحه نسبت به حضرت امام زمان (عج) ولی
نعمتمان مطالبی دارد. این معرفتی است که مرحوم صدوق
تبیین کردند.
حالا ببینیم ازروایات،
چه استفاده میکنیم؟ این کتابی که دست من است مرآة العقول جلد 2 صفحة 300تا 316، روایات جلد 1
کافی شریف است، باب
معرفة الامام و الرد الیه.
ببینیم ازروایات معرفت به چه معنی است:
روایت اول: الحسین
بن محمد عن معلی بن محمد عن الحسن بن ابی الوشاء قال حدثنا محمد بن
فضیل عن ابی حمزه. این سند روایت که مرحوم مجلسی
میگوید ضعیف علی المشهور البته راجع به معرفت امام البته
روایت صحیح السند هم داریم. سندش هم مشکل داشته باشد
مشکلی نیست چون روایت آنقدر زیاد است که به حد تواتر
میرسد. ولی ما ازنظر فنی بحث میکنیم ایشان
فرمودند که این روایت ضعیف علی المشهور چرا؟ ضعیف
بر مشهور به نظر من مشکل محمد بن فضیل باشد حالا اگر شخص دیگری
باشد شما مراجعه کنید راجع محمد بن فضیل اختلاف است. بعضیها او
را توثیق میکنند ازفقهای بزرگ و بعضیها هم ایراد
میگیرند. مراجعه کنید جلد 17 و 18، معجم، آقاي خوئي صفحة 146،
ببینید درجمع بندی تان به کجا منتهی میشوید؟
اما ابو حمزه ثمالی راجع به ایشان مطالعهای داشته باشید.
او همان صاحب دعای معروف به ابو حمزة و پدر سه شهیداست. همین
بس، درشأنش که گفتند در دوران خودش: کان کسلمان فی زمانه. درنظر رتبه
بندی در رتبة سلمان فارسی بود. حالا قضایایی
دیگر هم دارد. در جاي ديگر اشاره ميکنم. کرسی تدریس داشت
درنجف؟ درنجف اشرف درس فقه میگفته این را مراجعه کنید.
کسانی که میگویند حوزة علمیة نجف سابقهاش به قبل از
شیخ طوسی میرسد این مطلب دلیلشان است.
یعنی ایشان تدریس داشته.
ایشان میفرماید
که قال لی ابو جعفر عليهالسلام : انما یعبد الله من یعرف الله،
حصر است یعنی کسی که خدا را میشناسد، که عبادت میکندخدارا.
فاما من لا یعرف الله فانما یعبد هکذا. راجع به «هکذا» بحث است. هکذا
ضَلالاً یا ضِلّالاً. چهارتا پنج تا تفسیر دارد. میفرماید
که مرحوم مجلسی، تکمیل کنم روایت را قلت: جعلت فداک، پاراگراف
دومش: فما معرفة الله
معرفت خدا چيست؟ قال:
تصدیق الله عزوجل و تصدیق رسولهصلاللهعليهوالوسلم
و موالاة علی بن ابی طالبعليهالسلام
و الائتمام به. – ازاو پیروی کند. و بائمةالهدیعليهالسلام،
و البرائة
الی الله عزوجل من عدوه هکذا یعرف الله عزوجل.
این است خدا شناسی ـ من اراد الله بدء بکم و من وحده قبل عنکم ـ چرا؟
جعلکم الله ارکانا لتوحیده. یک کلمه را هم بگویم، معاني
دیگر و تفسیراتش در جلسه بعد. در اینجا این کلمه ضلال
چهار تا پنج تا بیان دارد مرحوم مجلسی میفرماید که:
یعبد الله هکذا. این هکذا مگر اشاره نیست؟ به چه امام اشاره
کرده؟ احتمال اول،
اشار بذلک
الی عبادة جماهیرالناس،
یعنی عامه، یعنی عوام. میفرماید که: اما من
لا یعرف الله. کسی که خدا را نمیشناسد. فانما یعبد هکذا.
اشاره به کی دارد؟ به عامه، جماهیر. اکثریت این
طوری هستند. دوم: اشارالی
جهة الخلف. امام این طوری اشاره
کرد کسی که خدا را نمیشناسد این طوری عبادت میکند.
پشت به قبله، اشار الی جهة
الخلفاي یمشون الی خلاف الحق،
خلاف جهت راه میروند. سوم: او
الی جهة الشمال، دست چپ هکذا
این هکذا به کجا امام اشاره کرده، اشارالی هکذا یعنی جهت
شمال، فانها طریقة اهل الضلال. چهارم: او اشارة
الی العبادة علی غیر المعرفة. پنجم:
«و قیل» بعضی گفتند امام باقر عليهالسلام : غمض عینیه،
فرمود این کسانی که خدا را نمیشناسند بله این طوری
عبادت میکنند یعنی چی کورهستند. غمض عینیه،
او اشار الی عینه لبیان عمی. این طوری عبادت
میکنند، یعنی کورهستند، بازمعنا یکی است، اما
ضُّلال یا ضلال یعنی چه؟ ان شاء الله درجلسة بعد .