ما قبل ازاین که بحث فقهی را
دنبال کنیم ببینیم آیا این مضمون روایات
مفتی به هست یانه؟ یک استدراکی داریم. اجازه
بدهید این استدراک تمام بشود. ما ازکافی شریف سه تا
روایت نقل کردیم. شماره بندی کنید، روایات
دیگری هم هست، آنها راما اضافه کنیم. بیان مجلسی را
ببینیم، که بعد درجمع بندی به ما کمک کند. صفحة190 جلد 4 از مرآة العقول،
ح5
البته اين روایت
چهارم میشود و درکافی شریف جلد 1، صفحة 372 نقل شده.
عدة
[1]
من اصحابنا عن احمد بن محمد عن احمد بن محمد عن علی بن نعمان عن محمد ابن
مروان عن الفضیل ابن یسارمی گوید که: سمعت ابا جعفر عليهالسلام یقول:
من مات و لیس له امام فمیتته میتة
جاهلیّه ومن مات و هو عارف، امام را شناخته، عارف لإمامة لم یضره،
تقدّم هذا الأمر او تأخّر و من مات و هو عارف لإمامة کان کمن هو مع القائم
فی فسطاطه.
[2] مرحوم مجلسی ازاین
روایت تعبیرمجهول کرده ولی خواهید دید روایات
متواتراست، بالاخره ضعف بعضی ازاسناد هیچ ضرری به اعتبار متن
نمیزند. حالا یا تواتر لفظی است، یا تواتر اجمالی
است، اجمالاً بعضی ازروایات صادر شده، یا تواتر معنوی
است، بالاخره این روایت متواتر است. هیچ مسئلهای
نیست وضعف سند مشکلی ایجاد نمیکند. بعد ایشان
میفرماید که: لیس له امام، نه این که امام نداشته باشد، ای لم یعرف امام زمانه من ائمة
الهدی
[3]،
من مات ولیس له امام، منظورچیست؟ لم یعرف امام زمانه. امام زمان
خودش را. دوران ما امام زمان (عج) خودمان مهدی آل محمد صلاللهعليهوالوسلم
است این را باید ما بشناسیم.
میتة
را میفرماید به کسر میم بخوانید. درست میتة جاهلیة
یا ترکیب اضافی است، یا ترکیب توصیفی
است، هرچه هست مراد از بيست و پنجممیتة
جاهلیة چیست؟ میفرماید: الجاهلیه الملة التی لیس
فیها معرفة الله ولا معرفة رسوله ولا معرفة شرایع الدین.
نه خدارامی شناسد، نه پیغمبر اکرم صلاللهعليهوالوسلم را
میشناسند، نه آشنایی با شرایع دین دارد، این
میشود جاهلیت. و کسی که امام رانشناسد، وبمیرد به مرگ
جاهليت مرده است. این طوری مرده است. نه خدا را میشناسد، نه
پیغمبر، نه شرایع دین. بعد ایشان میفرماید
که (مرحوم مجلسی): و کان
اکثر الناس علیها قبل البعثة. قبل ازبعثت
نبوی اکثریت مردم همین طوری بودند یعنی نه
خدا، نه پیغمبر، نه شرایع دین را میشناختند. و صاروا الیها بعد وفاة الرسول(ص).
بعد از رحلت پیامبر اکرم صلاللهعليهوالوسلم هم میفرماید
خیلیها این طوری شدند، یعنی نه شناخت خدا،
نه شناخت پیغمبر، نه شناخت شرایع دین. و هما الجاهلیة الاولی والاخیرة،
آیة شریفه: «ولا تبرجنّ
تبرجّ الجاهلیة الاولی» جاهلیت
اولی همین است که تبیین فرمود مرحوم مجلسی. قبل
ازبعثت است نه خدارامی شناسد، نه پیغمبر، نه با شرایع دین
آشنا هستند. جاهلیت اخیره (همان تعبییر مرحوم مجلسی
را عرض میکنم) همان بازگشت مردم به زمان قبل ازپیغمبراکرم صلاللهعليهوالوسلم
. خب این معنای جاهلیت. بعد میآیند میزان
اعتباراین خبر رابررسی میکند: گفتیم مجهول است،
ولی معنایش این نیست که این روایت ازاعتبار
ساقط باشد. وهذا الخبرمتواترمعنا. تواتر معنوی دارد. که بالاخره شناخت امام
عليهالسلام لازم است، تواتر لفظی ممکن است نداشته باشد، به این
عبارت نیامده، اما تواتر معنوی دارد. مضمون آن یکی است. هذاالخبر متواترمعناً بین الخاصة و العامة.
شیعه و سنی این خبر را نقل میکنند، بعد ایشان
میفرماید: بعضی ازمباحثش گذشت، بعضش هم خواهدآمد. چند
جای مرآة العقول به این خبر پرداخته است. بالاخره این
بیان ایشان بود نسبت به روایت چهارم. و اولین روایت
استدراک ماست. عرض کردم درمرآه العقول جلد 4، صفحة 190، این بیان را
دارد. بعد دوباره روایت بعدی را صفحة 389، کافی شریف، جلد
1، روایت رادرمرآت صفحة 229 نقل میکند روایت:
علی بن ابراهیم عن محمد بن
عیسی عن یونس بن عبد الرحمان، یونس بن عبد الرحمان
[4]
یک روایت دیگربخوانم علی بن ابراهیم، محمد بن
عیسی، یونس بن عبد الرحمن حدثنا حماد عن عبد الاعلی.
مرحوم مجلسی
راجع به سند آن میفرماید: حسن علی الظاهر، مشکلی به نظر
نمیرسد. عبد الاعلی میگوید: سئلت ابا عبد الله ازامام
صادق عليهالسلام سؤال کردم عن
قول العامة پس این
قضیة من مات و لم یعرف امام زمانه سرزبانها بوده، آنها پیش ازما
نقلش میکردند. میگوید ازامام سؤال کردم عامه این
طوری میگویند: ان رسول الله صل الله علیه وآله وسلّم قال:
من مات و لیس له امام مات میتة الجاهلیة، امام فرمود: فقال: الحق والله
[5]
همین طور است، حرف همین است. دراینجا مرحوم مجلسی
بیان مفصلی دارد،
[6] این روایت
را حتماً ببینید. اینها را برای مردم نقل کنید، اول
خودمان ببینیم، بعد نقل کنیم برای مردم. اینجا
بیان دارد طرف ازامام عليهالسلام سؤال میکند ادلة امامت را میپرسد امام جواب
میدهند، بعد امام عليهالسلام بیانی دارند، بیانشان را دراین
روایت ببینید، روایت مفصل است، هرچند شاهد ما همین
روایت است که امام عليهالسلام فرمود: الحق والله. یعنی آن طورکه امام
بیان کرد: ای هوالحق. حق مطلب همین است بعد به استدلالات امام
توجه كنيد.
[7] روایت ششم درجلد 1 کتاب شریف
کافی صفحه 397 و درمرآه العقول جلد 4، صفحة298، آمده است.
[8]
مرحوم مجلسی این روایت را که نقل میکنند، یک
تعبییر حسن و موثق دارند. شاید نظرشان به علي بن ابراهيم باشد.
حالا ما به اعتبار این شخص چه بگوییم؟ بگوییم حسن
است یا موثق است؟ چون در اين سند راوي دیگری را ندیدم كه
در اين سند مشکل داشته باشد. سند را بخوانم:
علی بن ابراهیم عن
ابیه عن ابن ابی عمیر عن منصورعن فضل الاعورعن ابی عبیدة
الحذاء، ابو عبیده میگوید: کنا زمان ابی جعفر عليهالسلام
حین قبض وقتی که امام عليهالسلام رحلت کردند، ابو جعفر امام باقر
عليهالسلام است. میگوید درآن زمان نتردد کالغنم لا راعی له.
همانند گوسفندان بدون چوپان بودیم، نمیدانستیم چه کار
بکنیم. بالاخره امام کیست؟ فلقینا سالم بن ابی حفصه،
ایشان را ما در راه دیدیم، فقال لی یا ابا
عبیده، سالم به من رو کرد و گفت: من امامک؟ امام باقر عليهالسلام رحلت
کرده امام عليهالسلام تو کیست؟ فقلت: ائمتی آل محمد صلاللهعليهوالوسلم
. امامان ما آل محمد هستند. فقال: هلکت و اهلکت اما سمعت. یعنی كه چرا
کلی گویی میکنی؟ هم خودت هلاک شدی وهم
دیگران را میخواهی هلاک کنی. یادت رفت هردوی
ما خدمت امام باقر عليهالسلام بودیم، اما سمعت انا و انت ابا جعفر عليهالسلام
نشنیدی امام باقر عليهالسلام خدمتشان بودیم،
یقول: من مات و لیس
علیه امام مات میتة الجاهلیة. امام باقر فرمودند، تو
شنیدی من هم شنیدم. حالا میگویی امامان ازآل
رسول الله امامان من هستند باید یک نفرمعین باشد. فقلت:
بلی، لعمری، قسم به جانم من این را ازامام شنیدم. و لقد
کان ذلک قبل بثلاث، سه سال قبل از رحلتشان اين را شنيدم: من مات…. بعد میگوید:
دخلت علی ابی عبدالله
عليهالسلام
فرزق الله المعرفة، میگوید
بعد ازآن وارد برامام صادق عليهالسلام شدم وآشنا شدم و فهمیدم امام بعد
ازامام باقر عليهالسلام کیست؟ فقلت: لابی عبد الله ان سالماً قال
لی کذاوکذا، ما یک بحثی با سالم داشتیم ایشان
این طوری به من گفت. امام عليهالسلام فرمود: یا ابا
عبیده بانه لا یموت منا میت، هیچ کس ازما ازائمه
ازدنیا نمیرود حتی یخلف من بعده من یعمل بمثله،
همان سیره، بمثل عمله و یسیر بسیرته. همان روال و
سیاست امام قبل را دارد. و یدعو الي ما دعا الیه یا ابا
عبیده، انه لم يمنع ما أعطي داود أن اعطي سليمان. این دیگر از
بحث ما خارج است وبحث ما این نیست. ما باید درجلسة بعد مفصل
متعرض آن بشویم. یا ابا عبیده انه لم یمنع ما اعطی
ما اعطی سلیمان ثم قال یا ابا عبیده اذا قام قائم آل محمد
عليهالسلام، حکم بحکم داود و سلیمان لا یسأل بینه. امام زمان
سراغ بینه نمیگیرد. به علم خودش عمل میکند. این
ازمباحث مهم است.
[9] مرحوم مجلسی
این جا چهار صفحه راجع به این موضوع بحث کردند
[10]
ولی فعلاً شاهد ما همین عبارت بود. میگوید هردوی
ما ازامام باقر عليهالسلام این جمله را شنیديم. که من مات و لم
یعرف الی آخر. خوب مرحوم مجلسی هم دراینجا بیانات
مفصلی دارند، شما مراجعه کنید.
[11]
تا اینجا شش تاروایت شد، «پاسخ سؤال» درنیابت فقها ازائمه
بحثی نیست، ولی میخواهم بگویم درهمین دوران
هم این روایات نظر به این دارد که درهمین دوران هم ما
باید امام حی امام معصوم ازاهل بیت را بشناسیم.
روایت هفتم: روایت
هفتم جلد 2 کافی شریف است. صفحة 20و 22، حديث9 میشود جلد 7
مرآة العقول، صفحة 110و صفحه 113، این روایت دو سند دارد، مرحوم
مجلسی ازهمان اول میفرماید: صحیح بسندین. هردو سند
این روایت صحیح است ازروایات بسیار مهم است. من
مورد شاهد را فقط نقل میکنم. ولی شما همة این روایت را
بخوانید. میفرماید که: محمد
بن یحیی عن احمد بن محمد عن صفوان بن یحیی عن
عیسی بن سری ابی الیسع
قلت
لابی عبدالله اخبرنی بدعائم الاسلام، (ارکان اسلام چیست؟)
التی لا یسع احدا التقصیر عن معرفة شیء منها،
(آن ارکانی که کسی معذورنیست که درشناخت آن ارکان کوتاهی
داشته باشد)
الذی
من قصَّر عن معرفة شیءٍ منها فسد دینه.
(اگر کوتاهی کرد دینش فاسد میشود) و
لم یقبل الله منه عمله. خدا هم عملی
ازاو قبول نمیکند. (و من عرفها) کسی که بشناسد آن ارکان را، و عمل
بها صلح له دینه. دینش درست خواهد شد. (و قبل منه عمله و لم یضق
به مما هو فیه لجهل شیء من الامور جهله) ارکانی که باید
بداند که اگر چیزهای دیگر را نداند، طوری نباشد. آن اصول
چیست؟ فقال: شهادة ان لا اله
الا الله، این یک. و
الایمان بأن
محمداً رسول الله صل الله علیه و آله وسلم. این دو، و الاقرار بما جاء
به من عند الله، وحق فی الاموال الزکوة والولایة التی امرالله
بها، آن ولایت چیست؟
ولایت آل محمد. این جا شروع میکند به بحث کردن. چه كسي
میگوید ولایت آل رسول الله صلاللهعليهوالوسلم برما واجب
است؟
فقلت هل فی
الولایة شیء دون شیء فضل یعرف لمن اخذ به،
این دوتا توجیه را بیان مرحوم مجلسی دارد. حدیث را
بخوانم برایتان یک بار دیگر بخوانم: هل
فی الولایةشیء دون شیء
فضل
یعرف لمن اخذ به؟[12]
این دو سه تا احتمال دارد. یعنی چه؟ احتمال اول
یعنی میخواهد بگوید
أن یکون المرادهل فی الامامة شرط مخصوص و فضل معلوم
یکون فی رجل خاص من آل محمد بعینه،
یک ویژگی های دارد که آن ویژگی برشخص خاص او
منطبق میشود. یقتضی ان یکون هو ولی الامر، او
ولی امر است. دون غیره یعرف هذا الفضل لمن اخذ به ای ذلک
الفضل، کسی که اینها را داشته باشد. وادعی
الامامة فیکون من اخذ به الامام.
این یک بیان.
بیان دیگر آن میگوید
مراد این است که: هل فی
الولایة دلیل خاص، آیا دلیل
خاص داریم که باید ازاین بزرگوار پیروی کنیم
نه ازدیگری؟ دو تا بیان است.
[13]
بعد امام جواب میدهند، ادله را میآورند ظاهراً احتمال دوم باشد.
ادله میآورد ازقرآن، اطیعوا
الله. و ازروایت، قال: رسول الله
صلاللهعليهوالوسلم من مات ولا
یعرف امامه مات میتة الجاهلیة.
بعد تطبیق میدهد. میفرمایند که: و کان رسول الله
صلاللهعليهوالوسلم و کان
علی. پیغمبر امام بود، علی عليهالسلام
امام بود، ]بعضیها کس دیگری را
قالب کردند.[ قال الاخرون کان معاویة. خوب
قبل از معاويه چه؟ مجلسی اینجا بیان دارد، میفرماید
که این تعبییر امام: و
کان رسول الله و کان بعده علیا و قال الاخرون معاویة، انما لم
یذکر الغاصبین. چرا دیگران را
نقل نکرد فقط معاویه را اسم برد.
تقیة و اشعارا بان القول بخلافتهم بالبیعة یستلزم
القول بخلافة مثل معاویةالی
آخر. خلاصه زمان پیغمبر، امام پیغمبر بود علی عليهالسلام
امام بود، بعضی گفتند معاویه. ثم کان الحسن، حسن عليهالسلام امام
بود، ثم کان الحسین عليهالسلام آنها امام بودند. قال الاخرون
یزید. گفتند یزید و حسین بن علی عليهالسلام
. یزید و حسین. لا سواه لا سواه، نخیر. شما تا آخر
این روایت را ببینید. دوباره امام تأکید میکند،
دریک روایت دو دفعه این حدیث را نقل میکند
میفرماید که: و
هکذا یکون الامر و الارض لا تکون الا بامام ]لولاالحجة لساخت[ و من مات لا یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة.
این هم حدیث هفتم. سند را نقل کنم و عرضم را تمام کنم.
حدیث
بعدی درهمین جلد 7 مرآه العقول است، صفحه 113، حدیث 9:
علی بن ابراهیم عن محمد بن عیسی عن یونس عن حماد بن
عثمان عن عیسی بن السری قلت لابی عبد الله حدثنی
عما بنیت علیه دعائم الاسلام، اساس اسلام چیست؟ اذا انا اخذت
بها زکی عملی، نمو میکند عمل من. و لم یضرنی جهل
ما جهلت بعده. آن ارکانی که اگر من به آنها اخذ کردم چیزهای که
دیگر من ندانم به من ضرر نمیزند. امام صادق
عليهالسلام فرمودند: شهادة ان لا اله الا الله، و
ان محمداً رسول الله، و الاقرار بما جاء من عند الله، و حق في
الاموال الزکاة و الولایة التی امرالله بها، آن
ولایتی که خدا امر فرمودند،
امر الله بها
ولایة آل محمد. نه ديگري. شاهد من این کلمه است. فان رسول الله
قال:
من مات و لا یعرف امامه مات میتة
جاهلیة. این دلیل از سنت و ازقرآن اطیعوا الله و
اطیعوا الرسول و اولی الامر. و کان علی ثم صار من بعده الحسن.
ثم من بعده الحسین. ثم من بعده علی بن الحسین. ثم من بعده محمد
بن علی. ثم هکذا یکون الامر ان الارض لا تصلح. إلّا بأمام.[14] و
[15]اصلا ً درست نمیشود. الا بامام،
دوباره فرمودند: من مات و لا یعرف
امامه مات میتة جاهلیة. ببینید
این کلمه را بگویم مرحوم مجلسی میفرماید که
حدیث صحیح و هو مختصر من الحدیث السادس و الراوی واحد
بیانی دارد که انشاءالله درجلسة بعدعرض میکنیم.