روایت اولی را
که از کافی شریف من نقل کردم عرض شد که مرحوم مجلسی در سند اين
روايت تامل دارد البته تامل در سند آن هیج منافاتی با متواتر بودن
این مضمون ندارد چنانكه خودشان در مرآة
اشکال سندی میکنندو در بحار میفرماید: «
قد روي العامة و الخاصة
متواتراً»
[1]
حالا ما میخواهیم ببینیم ایشان منشأ تاملشان چه
بوده؟ آیا همان حسن وشاء یا معلی بن محمد است؟ ما قبلاً اشاره
داشتیم که شاید نظر مرحوم مجلسی به وشاء باشد. مرحوم آقای
مامقانی وجوهی را برای تقویت او نقل میکند و در
آخر او را توثیق میکنند چنانكه مرحوم خویی ظاهراً او را
توثیق کردهاند. و چند وجه میآورند. من سریع و گذرا آن را
میخوانم تا بحث دیگری مطرح کنم مراجعه کنید
[2]
جلد20 صفحه 148 چاپهای جدید تنقیح المقال میفرماید:
اما وثاقته و یشهد لها امور یک قول نجاشی:
دلیل اول:انه
خیّرٌ که در پاورقی گفته شده است این کلمه در اکثر نسخ
نجاشی نیست،
دلیل دوم:قول
نجاشی انه من وجوه الطائفه، این صغری، کبرایی هم از
مجلسی اول نقل میکنند که کلمه وجه توثیق است یعنی
او از چهار چوب «فلان ثقه» خارج شده، مطلب درست است حق همین است ما
نباید در چارچوب كلمه ثقة
خودمان را محصور کنیم ایشان میفرماید: لان دأب علمائنا السابقین
فی نقل الاخبار کان عدم النقل الاعمن کان فی غایة الوثاقة. خلاصه این وجه دوم کلمه وجه.
دلیل سوم:فرمودند
که ان هذا الشیخ کان عینا من عیون الطائفه باز هم حرف
نجاشی است كه فرمودند عین،
دلیل چهارم:روایات
محمد بن احمد بن یحیی از ایشان است و در رجالش هم استثناء
نشده هر کسی که استثناء کرد او ضعیف است، و هر کسی که استثناء
نکرد بر قوتش باقی است این جزو مستثنیات نیست.
دلیل پنجم:روایات
ابن ابی عمیر اگر او درست شود. لا یروی و لا یرسل
الا عن ثقه البته بعضی میگویند لا یروی درست است
اما لا یرسل از کجا احراز شده؟ البته اشكال درست هست.
دلیل ششم:کونه
شیخ الاجازه، شیخوخت اجازه را ایشان جزء ادله میگیرند،
سیما بعد کون المستجیز ببینید چه کسی ازاو اجازه
گرفته؟ مثل ابن عیسی کما لا یخفی شخصیتی بود
که حاضر نبود از هر کسی استجازه کند.
دلیل هفتم:تصحیح
العلامه، مرحوم علامه طریق صدوق را به شخصی به نام ابوالحسن نهدي
تصدیق کرده، این آقا در طریقش قرارگرفته که مقداری مشکل
داردکه از توثیقات متاخرین است البته استادما میفرماید
توثیقات متاخرین اگر مثل علامه حلی باشد درآن هیج
بحثی نیست، اما مرحوم آقای خویی در توثيقات متأخرين
تامل دارد. خلاصه ایشان میفرماید علامه حلی
طریقی را به صدوق توثیق کرده که این آقا در طریقش
قرار دارد.
دلیل هشتم:قول
شهید در مسالک، ان الاصحاب ذکروها فی الصحیح وقتی که
روایاتی از ایشان نقل میکند میگوید روایات
صحیح، روایات اگر تصحیح شد یعنی سندش هم
تصحیح شده؟
دلیل هفتم و هشتم روایات
المشایخ عنه و روایته عن المشایخ، شخصیتها ازایشان
روایت میکنند اینکه شخصیتها روایت میکنند
مهم است.
دلیل آخر (نهم): کونه
کثیر الروایة مع کون روایاته مقبولة،
قبلاً به این اشاره کردیم وگفتیم حدود 200روایت در کتب
اربعه دارد که این دلیل محکمی است به نظر من، البته اگر در کتب
اربعه باشد در کتابهایی که معتبر باشد مرحوم مامقانی در آخر
میفرماید: فظهر من ذلک کله ان عد حدیث الرجل من الصحیح
المصطلح متعین، صحیح مصطلح چیست؟ یعنی امامی
عدل باشند. بعد در پاورقی فرزندش میفرماید:
ان القرائن الکثیرة القویة
تقتضی الحکم علی المترجم بالوثاقه فهو ثقة جلیل وروایاته
من جهته صحیحه والحکم علیه بالحسن غمط لحقه[3]،
بالاخره مناسب نیست که از این تعبیر حسن کنیم نه
خیر ثقه است پس ظاهراً از ناحیه وشاء مشکل نیست.
ممکن است مشکل از ناحیه معلی
بن محمد باشد، ممکن است ایشان این شخصیت را در نظر گرفته
وفرمودهاند: ضعیف علی المشهور، مرحوم اقای خویی در
[4]
جلد 18 صفحه 258 درباره ایشان فرموده: که این شخص ثقه است، اما
هنگاميكه با دقت بینیم، میبینیم که این شخص
اصلاً توثیقی ندارد مرحوم نجاشی درباره این شخص که
معلی بن محمد بصری فرمودهاند: مضطرب الحدیث و المذهب، هم
اضطراب در اعتقاد داردو هم اضطراب در حدیث، معلی بن محمد توثیق
هم که ندارد آیا این کفایت میکند که شخص تنها
یکسری کتاب داشته باشد؟ شیخ هم از ایشان مطلبی نقل
نمیکند فقط مقدار کتابهایش را نقل میکند بله در کامل
الزیارات روایاتی ازایشان نقل شده است ابن غضائری
فرموده: یعرف حدیثه و ینکر چند تا معنا برای این
کلمه ذکر شده است یعنی بعضی از حادیثش قابل قبول
وبعضی از احادیثش مردوداست. و یروی عن الضعفاء و
یجوز ان یخرج شاهدا، احادیث معلی بن محمد را نه به عنوان
دلیل به عنوان مؤید میشود آورد. پس نجاشی فرموده مضطرب
الحدیث و مضطرب المذهب، ابن الغضائری میگوید: یعرف
حدیثه و ینکر ميتوان آنرا به عنوان شاهد نقل کرد.
مرحوم نجاشی فرمودند:
کتبه قریبة[5]
یعنی قریبة من السلامة خیلی مشکل
ندارد اما این شخص توثیق نشد. اما آقای خویی
میفرماید: که الظاهر ان الرجل ثقة، یعتمد علی
روایاته، پس روایات از ناحیه ایشان هیچ مشکلی
ندارد و اما قول النجاشی که فرمودند، مضطرب فی الحدیث و المذهب
این مانع از وثاقت نیست، اضطراب در حدیث، اضطراب در مذهب
این مشکلی به وثاقت شخص نمیزند چرا؟ میفرماید: اما
اضطراب المذهب فلم یثبت چه کسی میگوید ایشان مشکل
عقائدی داشته؟ کما ذکره بعضهم حالا که بعضی گفتند اصلاً چنین
مشکلی نداشته و علی تقدیر الثبوت، بر فرض هم که ثابت شود (این
مبنای ایشان است) با وثاقت منافاتی ندارد. اضطرابش در حدیث
یعنی چه؟ ایشان تبیین مکینند معنی «
قد یروی ما
یعرف و قد یروی ما ینکر»
یعنی مطالبی نقل میکند که مردم قبولش میکنند
میپذیریند و روایتی نقل میکنند که مورد
پذیرش مردم نیست و هذا لا ینافی الوثاقة، با وثاقت چه
منافاتی دارد؟ بعد میفرماید قول نجاشی که فرمودند کتبه قریبة این هم کمک ماست، نتیجه
اینکه پس آن مشکل روایت عن الضعفاء که ابن الغضایری گفته
بود در این باره میفرماید: فهی علی تقدیر
ثبوتها چون مبنای آقای خوئی اینست که کتاب ابن
الغضایری را اصلاً قبول ندارند، بر فرض که این مطلب ثابت بشود
لا تضر بالعمل بما یروی عن الثقات حالا شخصی
روایاتی از ضعفاء دارد و روایاتی داریم که
یروی عن الثقات آیا آن راهم نپذیریم؟ مرحوم
آقای خوئی در ادامه میفرماید: فالظاهر ان الرجل معتمد
علیه، هیچ مشکلی ندارد.
[6]
بنظر حقیر با توجه به حجم زياد
روایاتی که از ایشان در کتب اربعه وجود دارد ما هیچ
راهی هم براي توثيق او نداشته باشیم همان کثرت روایت
کفایت میکند بیش از 700 تا روایت نقل میکند
یک کسی که مشکل داشته باشد در کتب اربعه با آن خصوصیات، همان
حرفی که صدوق درمقدمه میفرماید، حرفی که مرحوم
کلینی در مقدمه دارد، کسی که ضعیف باشد و مشکل داشته باشد
از او هفتصد تا روایت در کتب اربعه نقل نمیکنند. یعنی
روایاتی که در هفتصد مورد این آقا در طریقش باشد» خلاصه
الرجل ظاهراً مورد هیچ اشکال وتاملی نیست لذا علی
المشهوررا فرموده شاید نظر خودشان این نباشد.
حالا حرف آقای مامقانی را
بزنم ولي ایراد نگیريد به من که شما بر خلاف مبنا حرکت میکنید
من همان حرفهای قدما را نقل میکنم و بعد نظرات معاصرین را به
عنوان جمع بندی آرائ قدما، نظرات معاصرین ناظر به آرای قدما
هستند بعد نظر خودم را هم بدهم، نظر حقیر این است که معلی بن
محمد هیچ مشکلی ندارند آقای خویی فرمودند البته طبق
مبنایی که خودشان دارند مرحوم مامقانی هم همین حرف را
میزند میفرماید در جلد سه چاپ قدیم صفحه 233 میفرماید:
روایته عن الضعفا غیرقادحه (همان حرفهای آقای خويی)
فیما رواه عن الثقه از ضعفاء روایت نقل میکند ضرری به
روایتش از ثقات نمیزند و فساد مذهبه لم یثبت (باز حرفهای
مرحوم خويی) يعني ثابت نیست که ایشان منحرف العقیده است و
کونه شیخ الاجازه یغنیه عن التوثیق این مبنای
مامقانی است دیدید در توثیق وشاء شیخوخت اجازه را
مطرح کردنددر اینجا هم همین را مطرح میکنند، شیخ اجازه
بودن را همه قبول ندارند ایشان از این طریق وارد میشوند
کما برهن علیه فی فوائد المقدمه در مقدمه ایشان 30 فایده
ذکر میکنند انصافا یلیق به مباحثه و مطالعه شايسته دقت است
نمیگویم همهاش صد در صد مقبول است ولی انصافاً مباحث
مهمی را مطرح میکنند که مبانی خودشان درآن مقدمه است
میفرمایند که من انجا مطرح کردم که شیخوخت اجازه
یکی از وجوه توثیق و وثاقت است اما مطلب دیگری
درآخر میفرماید که: «
و لااقل عدّ الرجل من الحسان»
یعنی اورا از رتبه ضعیف بیارید بالا، آقای
خویی فرمودند ثقه هست و ما با توجه به کثرت روایاتش و نبود
معارضی که قابل اعتنا باشد ما میگویم ثقه است
ایشان(مامقانی) میفرماید حسن است
[7]
پس روایت اول کافی شریف از نظر سند مشکلی ندارد هر چند
مرحوم مجلسی فرمودند ضعیف علی المشهور
بحث دلالي: حالا
ببینیم معنای این روایت چیست؟ علامه مجلسي
رحمهالله اولاً بحث رجالی میکنند و ما بحث کردیم تمام شد بعد
میایند یک بحث ادبي میکنند بالاخره این جا فرمودند
میتة
جاهلیة، میتة جاهلیة یک
مرکب است مرکب اضافی توصیفی است میفرماید مراد
این است میتة جاهلیه یعنی کموت
من کان قبل الاسلام عليه الناس قبل از اینکه اسلام بیاید قبل از
اینکه پیامبر اسلام مبعوث بشوند مردمی که میمردند چگونه
میمردند؟ من الکفر و الشرک و الضلال کسی که امام زمانش را نشناسد و
بمیرد کافر مرده مشرک مرده ضال و گمراه مرده آقای مجلسی این
فرمایش شماست یا فرمایش امام معصوم این است؟ نخیر
ظاهر روایت همین است و فرمایش امام همین است شاهدتان
چیه؟ میفرماید شاهد این است، کمایدل علیه
استبعاد السائل، سائل به اصطلاح ما جا خورد یعنی چه کما یدل
علیه استبعاد السائل برای چه چنين مرده؟ جا خورده و سائل دوباره سوال
کرد و تكريره السؤال قال ذلک رسول الله صلیاللهعلیهوالهوسلم این
مطلب راپیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلم فرموده و ذلک،
این مطلب را خیلی بزرگ شمرده میفرماید که از
این استبعادات (این یک قرینه) تکرار سوال (این
دوقرینه) استعظام قضیه(این سه قرینه) از اینها
استفاده میشود که معنای روایت همین است که من گفتم
کسی که امام را نشناسد مشرک مرده گمراه مرده کافر مرده بعد این مطلب
را از نهایه ابن اثير نقل میکند: قد
تکرر ذکر الجاهلیة فی الحدیث جاهلیت
یعنی چه که در روایات زیاد آمده؟ ابن اثیر
بیان میکند: وهی
الحال علیه العرب قبل الاسلام،
جاهلیت همان وضعیت عرب قبل از اسلام است، وضعیت عرب قبل از
اسلام من الجهل بالله و بسوله
و شرائع الدین و المفاخرة بالأنساب و الکبر و التجبر و غیر ذلک
پس برداشت مرحوم مجلسی یک برداشت دوری نیست خود ابن
اثیر هم همین را میگوید که جاهلیت معنایش
این است خوب امام هم تعبیر جاهلیت کرده اینهم نکته دوم.
نکته سومی که
مرحوم مجلسی به آن اشاره دارند مراد از امام کیست؟ میفرماید
که امام اعم است مراد از امام آن کسی که مفترض الطاعه باشد کسی که
اطاعتش را خداوند عزوجل برما واجب کرده باشد در آن دورانی که هستیم
اعم از نبی یا امام یک وقت ممکن است زمان پیامبر
باشیم آنکه مفترض الطاعه است پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوالهوسلم
است ممکن است زمان امام جعفر صادق عليهالسلام باشیم آنكه که مفترض الطاعة
است اطاعتش بر او واجب است امام صادق است امروز هم آقا امام زمان عليهالسلام است.
ايشان میفرمایند «قوله
عليهالسلام و لیس له
امام ای لا یعتقد ولا یفترض علی نفسه طاعة من أوجب الله
طاعته في زمانه نبياً أو وصياً.»
نه اینکه امام نیست امام هست اما این آقا زیر بار
نمیرود اعتقاد ندارد و ميگويد: چرا من مطیع کسی به نام امام
معصوم باشم؟ لا یعتقد و لا یفترض برای خودش فرض نمیدارد
اطاعت کسی که خدا اطاعتش را بر او واجب کرده کیست؟ اوجب الله طاعته
فی زمانه این مهم است کیست آن بزرگوار؟ نبیا کان او
اماما.
[8] یادم آمد آن
روایتی از كافي شريف که از امام جعفر صادق عليهالسلام در عرفه
ظاهراً بودند محمد بن يحيي عن محمد
بن الحسين عن النضربن سويد عن عمر بن أبي المقدام
قال
رأيت أبا عبدالله عليهالسلام يوم عرفه بالموقف و هو ينادي بأعلي صوته أيها الناس
إن رسول الله صلیاللهعلیهوالهوسلم كان الإمام ایشان در خیمه بودند بعد پرده را کنار زدند و
با صدای بلند دوبار سمت راست، سمت چپ دوبار، روبرو، ایها الناس ان
الامام رسول الله ثم كان علی بن ابیطالب عليهالسلام ثم الحسن عليهالسلام
ثم الحسین عليهالسلام ثم زین العابدین عليهالسلام ثم محمد
بن علي عليهالسلام ثم انا
[9] من امام هستم
این حدیث را ببینید خیلی نکات دارد،
تبلیغ امامت، تبلیغ اسلام صحیح در کجا؟ در ایام حج و
بالخصوص آن اوقات تجمع مردم، این نکته ای بسیار مهم است، سمت
راست، سمت چپ، روبرو، با صدای رسا و بلند این مطلب را اعلام کردند پس
بیان مجلسی بیان بسیار متین و صحیحی
است که فرمودند مفترض الطاعه که فرمودند اعم از اینکه پیامبر باشد
یا امام.
حدیث دوم: عن قول رسول الله صلیاللهعلیهوالهوسلم
من مات و لیس له امام فمیتته میته جاهلیه، (قبلی
و لیس علیه امام بود)
قال قلت میتة کفر؟
امام فرمود:
قال
میتة ضلالٍ قلت فمن مات الیوم و لیس له امام فميتته ميتة جاهلية؟
کسی که بمیرد و امام ندارد مردن او به مرگ جاهليت است؟ امام فرمود:
قال نعم، این روایت با روایت قبل یک فرقی دارد.
[10]