موضوع بحث ما
بررسی سندی و دلالی روایت یا روایات من مات و
لم یعرف امام زمانه است البته بحث یمانی را فعلاً ما میگذاریم،
چون مفصل است لذا این بحث را ما به یک جایی برسانیم
از مباحث مهم است از دلائل نقلی وجود امام زمان علیهالسلام در
این دوران ودر این زمان است به نظر من در مبحث امامت چند روایت
که میتوانید طرف مقابل را به چالش بکشانید و
میتوانید او را زمینگیر کنید یکی
حدیث ثقلین است البته با نقل با متن «عترتی» اگر دقت کرده
باشید اینها تلاش میکنند که عترتی را مطرح نکنند
بگویند سنتی، اگر عترتی گفتند باید جواب گو باشند با
این که «سنتی» مرسل است عترتی مسند سنتی در صحاح
نیست عترتی در دو تا از صحاح آمده این یکی از
روایات ما ان تمسکتم بهما لن یفترقا، قران و عترت کنار همدیگر
هستند تا قیامت اینها مباحثی هست که باید جوابگو باشند.
دیگري: حدیث ائمه اثنی عشر حالا یا الائمة
یا الخلفا هر چی باشد در صحاح و سنن آمده این اثنا عشر چه
کسانی اند؟ اصلاً با غیر از ائمه اثنا عشری که ما میگوئیم
اصلاً قابل انطباق نیست روایت سوم که مورد بحث ماست ان شاء الله بحث
من مات ولم یعرف امام زمانه این روایت در کتب اهل سنت آمده
یا نه؟ در صحاح نقل شده یا نه؟ در سنن نقل شده یا نه؟
میزان اعتبارش و مضمون یعنی لفظی که آمده با چه لفظ نقل
شده؟ آیا این مطلبي که سامی نشار از نويسندگان مصر ميگويد. که
این ساخته شیعه است آيا همین طوراست؟
[1]
روایت من مات و لم یعرف واقعاً ساخته شیعه است؟ يا اینکه
بايد اثبات کنند آیایک محقق میتواند با این همه منابع و
اسناد و مدارک یک همچین حرفی بزند؟ البته همین حرف که
ایشان میزنند دلالت دارد بر اینکه مفاد این روایات
و فهم او از آن همان اثبات امامت امام حی است در این دوران، لذا
میگوید این دست ساز و ساخت و پرداخته شیعه است یا
اینکه ابن تیمیه ایشان مثلاً بیاید
بگوید این روایت نیست یا آحاد است و الی آخر
و من این را بحث خواهم کرد ان شاء الله.
حال ببینیم که در کتب خاصة
چگونه امده است و سپس كتب عامه را بحث خواهیم کرد و خواهيم ديد که در کتب
اهل سنت به وفور شايد بگویم به تواتر نقل شده مرحوم مجلسی در بحار ميفرمايد:
[2]
جلد 8/ 368 که روتة العامه و الخاصه متواترا، یعنی از احادیث
متواتر است،
من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة
جاهلیة.
ایشان میفرماید این متواتراست و قطعا نظر شریفشان
تواتر لفظی نیست شاید تواتر معنوی باشد چون به این
لفظ «امام زمانه» این نکته است چون ما میخواهیم به خود
همین کلمه «امامه زمانه» که در هر دوران و زماني امامی است نه من مات
ولم یعرف امام را بلکه من مات ولم یعرف امام زمانه این دوران
امام زمانی دارد که اگر او را نشناسی
مات میتة جاهلیة و اگر مطلب ثابت و درست بشود این است عامه به دست و
پا افتادهاند در توجیه این روایت،
مرحوم
شهید نور الله تستری در جلد2
[3] احقاق الحق مفصل بحث
میکند و توجیه اینها را متعرض میشود یک
بحثی راجع به معناي امامت مطرح میکند که امامت چیه؟ از اصول
است یا از فروع؟ عامه خیلی تلاش دارند که بگویند امامت از
فروع است، مثل یکی از احکام است، اگر امامت از فروع ومثل
یکی از احکام است چرا میگوید اگر کسی امامت
فلانی را قبول نداشته باشد باید کشته بشود چرا؟ میگویند: «
لم یرفع له عمل الی السماء»
نه قبول نداشته باشد «
فضل علی علی فلانی و
فلانی لم یرفع له عمل الی السماء».
اگر
بگوید علی ابن ابیطالب علیهالسلام احق به امامت است
(کتاب تفضیل
[4] ابو داود را نگاه
کنید این مطلب را دارد)
[5] لم یرفع له عمل،
اصلاً هیج عملی ازش قبول نمیشود چرا میگوید
علی بن ابیطالب احق به امامت وقتی که امامت یک مساله
فرعی شد مثل سایر فروع این فقيه میگوید فلان
چیز واجب، فقيه ديگر میگوید نه ان واجب است. اگر فقيه ديگر،
امر ديگري را واجب بداند «ل
م یرفع له عمل الي
السماء»، خلاصه یک بحث مفصلی ایشان دارند
[6]
و این نکته را متعرض میشوند.
ریشه
این نکته بر میگردد به کتاب حکمت الهیه آقا رضا همدانی
صاحب مصباح الفقیه. ایشان میفرماید این
روایت (من مات و لم يعرف امام زمانه) اینها را وادار به عکس العمل
کرده است و بعضیها ساکت شدند و هیچ نمیگویند. این
روایت است. من مات و لم یعرف امام زمانه تفسیرش چيست و مصداق آن
امروز كيست؟ بعضیها آمدند توجیه میکنند، امام زمانه
یعنی قرآن شاید برگرفته شده ازهمان حسبنا کتابالله من مات و لم
یعرف امام زمانه یعنی مات لم یعرف قرآن را، به چه دليل؟
پاسخ ميدهند: و کل شی احصیناه فی امام مبین این
دلیلشان است. در اینجا مراد قرآن است پس امام یعنی قرآن.
در
اینجا مرحوم همداني، ایشان به مناقشه عالمانه پرداخته و میفرماید:
«رد اين مطلب را شوشتری در احقاق الحق ا زايشان نقل میکنند»
همین اگر منظور شما از امام قرآن باشد ما از شما سوال میکنیم
آیا منظورتان
ازلم یعرف امام لم یعرف قرآن یعنی لم یعرف
الفاظ قران یا لم یعرف معانی قران کسی که لم یعرف
الفاظ قران را و بمیرد
مات میتة جاهلیة؟
میگوئيم
آيا مراد الفاظ کل قرآن یا الفاظ بعض قرآن کدام؟ اگر منظور شما الفاظ کل
قرآن باشد این را احدی نگفته، احدی نگفته کسی که کل قرآن
را بلد نباشد و بمیرد
مات میتة جاهلیه
و اگر منظور شما الفاظ بعضی از قران باشد ان هم گفته نشده حتی خودتان
یعنی پیروان احناف که امروز اکثریت را تشکیل
میدهند اینها میگویند که اصلاً قرائت حمد واجب
نیست در نماز، قرائت ترجمه یک آيهاي از قرآن و به هر زباني،
فارسی باشد به زبان ترکی باشد به هر زبانی کافی است، الله
اکبر دو برگ سبز بگو وبرو رکوع مدهامتان یعنی دو برگ سبز
یعنی اصلاً شما اعتراف ندارید به این که واجب است
حتی بعض الفاظ قرآن را بلد باشد پس اگر مراد بعض الفاظ باشد که خود شما
ملتزم نیستید و اگر مراد معانی قرآن باشد من مات و لم
یعرف معنای قرآن
مات میتة جاهلیة
معانی کل قرآن؟ یا معانی بعض؟ اگر معانی کل قرآن باشد
اینکه برای احدی جز معصومین علیهالسلام
میسر نیست «
ان لهذا القرآن بطن و لبطنه بطن الي
سبعه ابطن»
حالا سبعین هم گفتهاند ولي من ندیدم البته سبعین هم که باشدمنا
فات ندارد خلاصه اگر منظور کل معانی باشد اصلاً لا یتیسر الا
للمعصومین.و اگر منظور بعض باشد یعنی بعض معانی قرآن را
بعض معین یا بعض غیر معین؟ بعض معین کدام؟ حمد را
مثلاً معانیش را بلد نباشد! يا قل هو الله را بالخصوص تا بشود بعض
معین ولي چه كسي گفته اگر بعض معانی قل هو الله را بلد نباشد
بمیرد
مات
میتة جاهلیةو
اگر بگوید بعض غیر معین این اصلاً معنا ندارد که
بگوید کسی بمیرد و بعض غیر معین معاني
ازآیاتش را بلد نباشد
مات میتة جاهلیة
این اصلاً معنا ندارد.
عبارت مرحوم
همدانی این نکته را نیز اضافه میکند میفرماید
علاوه بر این اشکالات از ظاهر امام زمانه پیداست که مراد امامت است
مرادکسی است که رهبری وپیشوا را بشناسد امام را بشناسد خوب
میفرماید و این معنا فقط با امام و رهبری و
جانشینی پیامبر انطباق دارد.
[7]حالا اجازه
بدید از کتابهای خودمان شروع کنیم ببینیم در
کتابهای خودمان کتب اربعه، کتابهای دست اول این روایت
آمده؟ و با چه عبارتی آمده؟ و با چه لفظی نقل شده است؟ و آیا ان
روایاتی که نقل شده حالا با هر لفظی آیا از نظر سند
مشکلی ندارد؟ یادتان نرود اگر فرمایش مرحوم مجلسی ثابت
شود دیگر ما نیازی به بررسی سندی نداریم
هیچ کس نمیآید احادیث غدیر رابررسی
سندی کند چون متواتر است و علم میآورد. حالا ببینیم چند
تا روایت در کافی شریف هست و با چه لفظی آمده است تکرار
کنم این از عمده روایات ماست و ثابت ميكند که در این زمان
باید امامی زنده باشند و ما باید او را بشناسیم و اگر
نشناسیم دیگر مرگ جاهلی است با تفاسیری که مرحوم
مجلسی و دیگران بیان کردند خوب من از کتاب شریف مرآه العقول
نقل میکنم و بیاناتی اگر غیر از مرحوم مجلسی و
مرحوم ملا صدرا و مرحوم مازندرانی اگر دارند بياوريد تا در جلسه مطرح
کنیم روايت در جلد اول کافی شریف است و من از جلد چهارم مرآه
نقل میکنم ص 220، باب من مات و لیس له امام من ائمه الهدی،
این بزرگوار سه تا روایات نقل میکند:
روایت
اول از فضیل بن یسار روایت دوم از ابن ابی یعفور
روایت سوم از حارث ابن مغیره است، ظاهراً در دوتا امام زمانه
نیامده در سومی امامه آمده که میشود همان امام زمانه، با
تفسیری که دیگران فرمودهاند. من ادامه مطلب را سریع
میخوانم قال رسول الله
من
مات و لیس علیه امام فیمتته میتة جاهلیة دومی:
من مات و لیس له امام فمیتته میتة جاهلیة[8]
سومی:
من مات لا یعرف امامه (گفتهاند امام زمانه منظوراست) مات میته
جاهلیةحالا قبل از
بررسی سندی و بررسی دلالی آیا در کتابهای ما
این عبارت
مات و لم یعرف امام زمانه.آمده یا
نه؟ کسی تتبعی یا تحقیقی کرده؟ میخواهم
بدانم با چه لفظی آمده؟
يك روايت در
كتاب اعلام الدین دیلمی که از مصادر بحارالانوار است ولی
سند نمیدهد من تاکید کنم اولاً این روایت متواتراست
ثانیا ما در مقام نفی آن نیستیم معنا ندارد که کسی
متواتر را نفی کند؟ این لفظ امام زمانه همان نکته ای است که آقا
رضا همدانی برآن تاکید کردند فرمودند این امام زمانه فقط با
رهبری یک امام معصوم علیهالسلام قابل انطباق است يعني در هر
دوران باید یک امامی باشد، ببینیم مرحوم
مجلسی در جلد 3 ص 368 بحارالأنوار بحث مفصلی دارند اما نه در امامت
بلکه در باب عدل و معاد، باب من یخلد فی النار و من یخرج منها.
[9]
آنجا
این مطلب را نقل میکند بحث مفصلی هم دارد اما متن روایت
را به عنوان روایت نقل نمیکند
میفرماید
که ورد متواتراً در جلد 23 ص 89 این عبارت را ایشان میآورند،
قال رسول صله الله وآله وسلم من مات لا یعرف که البته در مصدر «لم
یعرف ايد»
من مات
لا یعرف امام زمانه مات میته جاهلیة.
[10]
این روایت مفصل است از امام صادق ع روایت راکشی نقل
میفرماید اختیار معرفه الرجال، راجع به این
کتاب(اختیار) نظرات مختلف است، مرحوم تستری یک نظر خاصی
دارند نظر غیر مثبت، پس در کتابهای ما آمده ولی آ نکه فعلاً از
کتاب کافی شریف نقل میکنیم این عبارت است:
روایت
اول مرحوم کلینی:
عن حسین بن محمد عن معلي بن محمد عن الحسن بن علی
الوشاء عن احمد بن عائذ عن عمر بن اذینه عن فضیل بن
یسار، فضیل میگويد: امام بدون اینکه ما از آقا
سوالی بکنیم بدون مقدمه فرمودند که ابتدأنا ابو عبد الله علیهالسلام
یوما. بدون مقدمه آقا شروع کردند به صحبت. و قال، قال رسول الله صله الله
وآله وسلم
[11] من مات و لیس
علیه امام کسی که بمیرد و اعتقاد و اعتراف به امامت امام نداشته
باشد
فمیتته
میته جاهلیة این به مرگ
جاهلیت مرده راوی میگويد مبهوت شدم و تعجب کردم قلت قال ذلک
رسول الله صله الله وآله وسلم این را پیامبر اکرم صله الله وآله وسلم
فرمودند فقال «ائمه معصومین کم اتفاق میافتد که قسم بخورند ولی
اینجا به خدا قسم میخورد. و فرمود:اي والله این برایش
تعجب آور بود
قلت فکل
من مات و لیس له امام فمیتة میتة جاهلیة.
هر که بمیرد و امام را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده؟
[12]
امام فرمود: بله استثنا نکرد خوب ما برای اینکه درس خالی از بحث
سندی نباشد، سند آن را بحث میکنیم. مجلسی هم فرمودند: «
ضعيف علي المشهور»
[13]
والا با تمام وجودمان به این روایت اعتراف داریم و كلمه به كلمه
آن را قبول داریم. کسی آمده بررسی کرده روایات غدیر
را بعد میگوید سندش ضعیف است، آدم تعجب میکند
چیزی که متواتر است بررسی سندی که نمیخواهد، حالا
همان هم که بررسی کرده ببینید که اشکال دارد.این بحث
برای این است که اگر آمدند به ما ایراد گرفتند مطلع باشیم
و بتوانیم جواب بدهیم.
مرحوم
مجلسی فرموداست ضعیف علی المشهور میفرماید سند
این روایت طبق نظر مشهور ضعیف است خیلی مرحوم
مجلسی مسلط است، ايشان مبانی رجالی رادر دست دارد رحمة الله
علیه ما یک مراجعه به سند کنیم ببینیم مشکل
این سندکجاست؟ نه فضیل مشکل دارد، نه عمر بن اذینه مشکل دارد،
نه احمد عائذ مشکل دارد، نه معلی بن محمد، پس این ضعف از کجا آمده؟
چرا به آن میگویند ضعیف؟ نظر خودشان این نیست بنابر
مشهور شاید نظر به حسن بن علی الوشاء داشته باشد! این یک
مقدار مختلف فیه است ببینم. من مطلبی را از مرحوم آقای
خویی نقل میکنم بعد مطالبی را از مرحوم مامقانی.
مرحوم
آقای خویی در معجم معمولا ناظر به مرحوم ممقانی هستند.
خدا رحمت کند مرحوم آقای عرفانیان را، به من فرمودند: وقتی که
آقای خویی شب جمعه کربلامیرفتند برای زیارت
امام حسین علیهالسلام کتاب تنقیح زیر بغلشان بود همراه
خودشان میبرند و میخواندیم تقریر میکردیم
و نظرات خودشان را بیان میکردند.
نظر ایشان را میخوانم چون مختصراست، در جلد 5 ص 36
مطالبی را از نجاشی نقل میکنند که ایشان فرمودند: که
خیّر، خواهید دید این خیّر در خیلی
چاپها نیست، من اصحاب الرضا علیهالسلام کان من وجوه هذه الطائفه،
اگر از اصحاب امام رضا علیهالسلام باشد دیگر مشکل وقف حل میشود
و دیگر واقفی نیست. این عبارت من اصحاب الرضا
علیهالسلام در
نجاشی هست نه در رجال شیخ، اگر رجال شیخ باشد من اصحاب الرضا
علیهالسلام فایده
ندارد چرا؟ در رجال شیخ صرف معاصرت را ملاك قرار ميدهد.
[14]
عبید الله بن زیاد را میگوید:من اصحاب الحسین
واقعاً اصحاب الحسین بود اینها هم عصر بودند، زیاد بن
ابیه را میگوید من اصحاب علی بن ابیطالب
علیهالسلام آیا
چنين بود؟ ابوحینفه را میگوید از اصحاب امام صادق
علیهالسلام،
اینها یعنی معاصر و هم عصر بودند مرحوم طوسي تا قبل از امام
کاظم علیهالسلام افرادی که نقل میکنند اصلاتوثیق
نمیکند بعد از آن شروع میکند به توثیق، اما این عبارت
درکتاب نجاشی آمده است من اصحاب الرضا
علیهالسلام . بعد دو تا
قصه نقل میکنند که هر دو تا حکایت از جلالتش دارد بعد نکته ای
از مرحوم شیخ در غیبت نقل میکند
عده الشیخ فی کتاب الغیبه فی عنوان الواقفة
من جمله من کان واقفا بر
امامت امام کاظم علیهالسلام ثم رجع، برگشت چرا؟
لمّا یا لما ظهر من المعجزات علی
ید الرضا ع کرامات و معجزاتی را دید الدالة علی صحة
امامته. معجزاتی
که دلالت بر امامت حضرت داشت،
فالتزم الحجه و قال بامامته و امامة من بعده.
[15] بالاخره
گاهی جوسازي میشود وبعضی آدمهای درست هم تحت تاثیر
قرار میگیرندولی بعد بر میگردند، آقای
خویی هم این را تایید میکند ومیفرماید:
«
یوید ما رواه
الکلینی»،
از ایشان نقل شده که
اتیت خراسان وانا واقف،
آمدم خراسان از نظر عقیده واقفی بودم، بعد قصه را نقل میکند و
در آخر میفرماید که: «
و کیف کان فلا ینبغی
الریب فی جلاله الرجل و وثاقته»،
[16]
هیچ تأملی در وثاقت وشاء نداریم خوب بعد در جایی
دیگر هم به عنوان دیگري مرحوم خوئی اسم وشاء را نقل میکند.
و ميفرمايد: روایات متعددی بالغ بر دویست روایت از
ایشان در کتب اربعه نقل شده است.
[17] آري مطلبی که
راجع به ایشان آمده این است که الیاس میگوید: حضرته
الوفاه، خودم هنگام جان کندن پیش ایشان بودم گفت
اشهدوا علیَّ و لیست ساعة
الکذب، دم جان کندن وقت دورغ گفتن
نیست حرفی که میزنم عقیده ام این است من از امام
صادق شنیدم، والله لا یموت عبدیحب الله ورسوله
ویتولی الائمه فتمسه النار از امام شنیدم فرمود کسی
نمیمیرد در حالی که خدا و رسول خدا صلیالله علیه
و آله وسلم و انها را دوست داشته باشد و از ائمه پیروی کند به
این حال بمیرد آتش به او نزدیک نمیشود، اخبرنا بذلک سندش
را هم نقل میکند بعد مطلب دیگری که نقل میکند که اوقبل
از رحلت کتابی به من داد گفت بگیر این کتابی است که من از
امام شنیدم «
فانی ادرکت فی هذا المسجد
تسعمائة».
شیخ، نهصد تا استاد توی این مسجد مباحثه میکردند. همه
آنان محور بحثشان تقریرات بحث آنان متن حرفشان این بود، حدثنی
جعفر بن محمدهمه این را میگفتند: کل یقول حدثنی جعفر بن
محمد
[18] بعد نجاشی
میفرماید: «
کان هذا الشیخ عینا من
عیون هذه الطائفة».
ما دیگر نمیتوانیم به این شخص گیر بدهیم
یک جا فرمودند:
من
وجوه الطائفه.
[19]
یک جا فرمودند: عیناً من عیون آیا ما باید دنبال
کلمه «ثقه» بگردیم اگه کلمه ثقه نبود او را کنار بگذاريم! لذا به نظر
حقیر از نظر سند اگر مشكل وشاءاست هیچ مشکلی وشاء ندارد. آري
یک مشکل اعتقادی داشت که بعدها برطرف شد بیانی مرحوم
مامقانی دارد که من در جلسه آتي انشاءالله اشاره خواهم کرد پس این
کلمه ضعیف علی المشهور را میخواهیم تبدیل
کنیم به موثق تا برسیم به بیان مرحوم مامقانی بعد هم
بیان مجلسی در توضیح و شرح این روایت.