درس شبهات وهابیت آیت الله سبحانی

95/05/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مراقد و قبور انبیاء

سخن درباره ی عقائد وهابیان است. در مورد توحید و شرک در مراحل مختلف بحث کردیم. همچنین در مورد مسأله ی بدعت و مصادیق آن. بحث سوم در مورد زیارت معصومین بود و بحث چهارم در مورد سفر برای زیارت است.

بحث پنجم در رابطه با مراقد و قبور انبیاء و اولیاء است. وهابی ها معتقدند که این قبور را باید با خاک یکسان کنند و آثاری باقی مانده از آنها را منهدم سازند و از رسول خدا (ص) یک چیز به نام قرآن باقی بماند.

به عنوان مقدمه می گوییم: تمام عقلاء جهان نسبت به آثار پیشینیان خود حساسیت دارند و سعی می کنند آن را حفظ کنند و حتی یک خشت کهنه را نیز از بین نمی برند. آنها از این طریق ثابت می کنند که انسان های متمدنی بوده و هستند و در گذشته بزرگان و آثار مختلفی داشته اند و این گونه نبوده است که ریشه در تاریخ نداشته باشند. بر این اساس همه سعی می کنند که موزه های خود را حفظ کنند و برای حفظ آثار گذشتگان مدیران لایقی را انتخاب می کنند. آنها حتی شخصیت های علمی خود را در جایگاه خاصی دفن می کنند و پل های و ساختمان های قدیمی را حفظ می کنند و هرگز کسی حفاظت از این آثار را شرک نمی داند.

مصریان اکنون ادعا می کنند که تمدن آنها سه هزار ساله است و چینی ها تمدن خود را پنج هزار ساله می دانند و این با حفظ آثار گذشتگان امکان پذیر است.

کسانی که به آمریکا و اروپا رفته اند غالبا می گویند که جوانان آنجا مسیحی جغرافیایی هستند نه مسیحی واقعی. یکی از ادله ی شک آنها در مسیحیت این است که می گویند از حضرت مسیح اثر ملموسی وجود ندارد و از کجا معلوم که افسانه و ساخته ی قصه ها و قصه گویان نباشد زیرا اثری از قبر مسیح و مادرش و حواریون آنها مشخص نیست و کتاب مبیّنی ندارد زیرا بیست و پنج انجیل تا به حال عرضه شده است.

این برای ما عبرت است تا بدانیم مبادا مانند بچه های دبستانی که کتاب های خود را پاره می کنند باشیم و آثار گذشتگان را به عنوان شرک از بین ببریم و آیندگان را به آئین اسلام بدبین و شکاک کنیم. امروزه قبر رسول خدا (ص) و محل ولادت او، غاری که در آن به عنوان نبی مبعوث شده و محل جنگ های او محفوظ است هرچند وهابی ها آثار بسیاری را از بین برده اند و در حدود نود سالی که سعودی ها روی کار آمده اند این آثار را به عنوان شرک از بین برده اند. البته آنها سعی داشتند که مولد النبی را نیز از بین ببرند که فرد خیری حاضر شد آنجا را کتابخانه کند. امروزه تصمیم دارند که آن محل را خیابان کنند و آن را نیز از بین ببرند.

ما که سال سی و پنج به مکه مشرف شدیم قبر رسول خدا (ص) در اتاقکی بود و خانه ی مهماندار رسول خدا (ص) وجود دارد و محله ی بنی هاشم و مدرسه ی امام صادق علیه السلام در منزلی وجود داشت ولی امروزه به عنوان توسعه ی حرم همه را از بین برده اند.

اگر آنها این آثار را شرک می دانند از آنها سؤال می کنیم که کدام شاخه ی شرک در اینجا وجود دارد و کدام نوع از توحید اعم از توحید در صفات، عبادت و غیره آسیب می بیند. اگر بگویند که از باب شرک در عبادت است می گوییم آیا حفظ قبر نبی عبادت آنها محسوب می شود؟ آیا در جهان که آثار گذشتگان را حفظ می کنند آنها را عبادت می کنند؟

بعد از ذکر این مقدمه می گوییم که آیات و روایات مختلفی در مورد حفظ این آثار وجود دارد:

دلیل اول: خداوند می فرماید: ﴿في‌ بُيُوتٍ أَذِنَ‌ اللَّهُ‌ أَنْ‌ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ[1]

یعنی مشکات و مصباح که در آیه ی قبل است در خانه هایی است که خداوند اذن داده است قدر و منزلت آن رفعت یابد.

در دو کلمه از آیه ی فوق باید بحث شود که یکی کلمه ی «بیوت» است و دیگری کلمه ی «رفع»

«بیت» از بیتوته مشتق می شود و به جایی می گویند که انسان که در روز خسته می شود شب در آنجا استراحت کند و بخوابد. بنا بر این مسجد داخل در آیه نیست زیرا مسجد جای بیتوته نمی باشد. علاوه بر این در مسجد لازم نیست که سقف وجود داشته باشد ولی در بیت سقف دارد. مضافا بر آن رسول خدا (ص) خود، بیوت را معنا کرده است و هنگامی که این آیه را تلاوت کرد شخصی بلند شده عرضه کرد: أَي بيُوت هَذِه يَا رَسُول الله؟ و رسول خدا (ص) فرمود: بيُوت الْأَنْبِيَاء. سپس در ادامه می خوانیم: فَقَامَ إِلَيْهِ أَبُو بكر فَقَالَ: يَا رَسُول الله هَذَا الْبَيْت مِنْهَا الْبَيْت عَليّ وَفَاطِمَة قَالَ: نعممن أفاضلها[2]

«رفع» در قرآن گاه رفعت تکوینی است همان گونه که خداوند می فرماید: ﴿اللَّهُ الَّذي‌ رَفَعَ‌ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها[3]

و گاه به معنای رفعت معنوی است همان گونه که در قرآن آمده است: ﴿يَرْفَعِ‌ اللَّهُ‌ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ[4]

بعد از توضیح این دو واژه می گوییم: این خانه خانه هایی است که خداوند امر کرده است که باید رفعت یابد. اگر رفع در اینجا تکوینی باشد مراد آیه این است که باید این خانه ها را تعمیر کنیم و مواظب باشیم ویران و خراب نشوند و اگر مراد رفع معنوی باشد یعنی باید این خانه ها را پاکیزه و نظیف نگه داریم و نگذاریم آلوده شوند. بنا بر این خداوند اجازه می دهد که این خانه های خاص را از ویرانی و آلودگی حفظ کنیم. قبر رسول خدا (ص) نیز در خانه ی اوست بنا بر این باید آن را رفعت دهیم. امام حسن عسکری و امام هادی علیهما السلام نیز در خانه ی آنها بوده و سرداب مزبور محل عبادت آنها بوده است. در شهر اردن قبور انبیاء بسیاری از بنی اسرائیل محفوظ است.

حال سؤال می کنیم که چرا وهابی ها خانه های امام باقر و امام صادق علیهما السلام و امثال ایشان را از بین برده اند.

دلیل دوم: مهرورزی به خدا و رسول

﴿قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَ‌ إِلَيْكُمْ‌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ في‌ سَبيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ[5]

از این آیه استفاده می شود که حب النبی (ص) یکی از اصول است. حب النبی دو مظهر دارد: یکی عمل به دستورات رسول خدا (ص) است و به همین دلیل گفته می شود: الحب هو الاتباع.

مردی خدمت امام صادق علیه السلام رسید و عرضه داشت که من شماها را دوست دارم و گاهی خلاف می کنم. امام صادق علیه السلام این اشعار را برای او خواند:

اثر دیگر حب النبی و آل او این است که آثار آنها را حفظ کنیم و یاد آنها را زنده نگه داریم و این کار مظهری از مظاهر حب است. در مقابل اگر با انواع وسائل قبر و خانه های آنها را خراب کنیم این علامت بغض به آنها است.

دلیل سوم: آیه ی اصحاب کهف

﴿وَ كَذلِكَ أَعْثَرْنا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ لا رَيْبَ فيها إِذْ يَتَنازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْياناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قالَ الَّذينَ غَلَبُوا عَلى‌ أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ‌ مَسْجِداً[6]

داستان از این قرار است که در زمانی بت پرستی در منطقه رایج بود ولی در این میان جمعیتی بودند که هرچند در میان آنها و از وزراء بودند ولی از آنها نبودند. دقیانوس که پادشاه بود مردم را به بت پرستی دعوت می کرد. آنها دیدند که نمی توانند دین خود را حفظ کنند از این رو غروب از شهر بیرون آمدند و شب به غاری رسیدند و در آن استراحت کردند. در این لحظه اراده ی حق تعالی بر این متعلق شد که آنها به خواب بروند که سیصد و نه سال گذشت: ﴿وَ لَبِثُوا في‌ كَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنينَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً[7] (فردی از امیر مؤمنان علی علیه السلام پرسید که چرا خداوند می فرماید سیصد سال در غار ماندند و نه سال هم اضافه کردند. حضرت فرمود این اشاره به سال شمسی و قمری دارد. یعنی سیصد سال شمسی و سیصد و نه سال قمری)

سپس که بیدار شدند از یکی خواستند که به بازار برود و نانی تهیه کند. او وقتی به شهر رفت دید که شهر عوض شده است و همه به جای بت پرستی به مسیحیت و دعوت به خدا روی آورده اند. هنگام خرید نان سکه را که داد نانوا دید که سکه قدیمی است. سپس به غار رفت و جریان را تعریف کرد و سرآخر که از جریان با خبر شدند از خدا خواستند که جان آنها را بگیرد.

مردم در اطراف غار اجتماع کردند و در این حال به دو دسته تقسیم شدند: جمعی که اقلیت بت پرست بودند گفتند که بر آنها دیواری بکشند ولی کسانی که در اکثریت بودند که همان موحدین بودند گفتند که ما این غار و قبر آنها را حفظ می کنیم و در کنار آن مسجد می سازیم و با نماز و عبادت، تبرک می جوییم.

این نشان می دهد که باید قبور آنها حفظ شود و در کنار آن نماز خوانده عبادت خدا کنند. اگر این کار شرک بود، خداوند می بایست آن را رد کند. مطالبی که خداوند در قرآن نقل می کند بر دو قسم است. اگر آن کلام خوب باشد سکوت می کند و الا فورا آن را رد می کند. مثلا هنگامی که امواج دریا اطراف فرعون را گرفت او گفت: ﴿آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذي آمَنَتْ‌ بِهِ‌ بَنُوا إِسْرائيلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمينَ[8] در اینجا خداوند سکوت نمی کند و پرده از واقعیت فرعون بر می دارد تا مبادا کسی تصور کند که توحید در حال مرگ نیز می تواند فایده بخش باشد می فرماید: ﴿آلْآنَ‌ وَ قَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَ كُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدينَ[9]

بنا بر این در آیه ی محل بحث که خداوند اتخاذ مسجد را ذکر می کند و سکوت می کند این علامت قبول این عمل است.

ما در شام رفیقی داشتیم که سنی بود. در عمره با هم آشنا شده بودیم و بعد شام به دیدن او رفتیم او ما را به غذا دعوت کرد و شب دیدیم که جناب آلبانی حدیث شناس معروف اهل سنت را نیز دعوت کرده است. قرار نبود که در مسائل طائفی با هم بحث کنیم ولی جریان به مرحوم شرف الدین عاملی صاحب کتاب معروف المراجعات کشیده شد. آلبانی نمی خواست نام او را که عبد الحسین بود به زبان آورد زیرا نام او بنده ی حسین بود. علت را که پرسیدیم گفت همه عبد الله هستیم نه عبد الحسین.

در پاسخ گفتم که برای عبودیت دو معنا وجود دارد: العبودیة التکوینیة که مختص به خداوند است: ﴿إِنْ كُلُّ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ آتِي‌ الرَّحْمنِ عَبْداً[10] و العبودیة التشریفیة و القانونیة که خدا و غیر خدا را شامل می شود. مثلا در جهاد اگر مسلمانان کافران را اسیر کنند، اسیر شدگان عبد می شوند و مسلمانان مولای آنها.

بعد این آیه را خواندم: ﴿وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى‌ مِنْكُمْ وَ الصَّالِحينَ مِنْ‌ عِبادِكُمْ‌ وَ إِمائِكُم[11]

البانی در کتاب خود به نام انذار الساجد در آیه ی کهف تصرف کرده می گوید: دسته ی دوم که گفتند بر قبر آنها مسجدی بنا می کنیم یک دسته افرادی بودند که نظامی بودند و قول نظامی نیز حجّت نیست.

دو دلیل بر رد آن وجود دارد:

     طبری که عالم سلفی است در تفسیر آیه تصریح می کند که آنها موحدین بودند.

     اگر کلام این دسته غلط بود خداوند آن را در قرآن رد می کرد.

دلیل چهارم: تابوت بنی اسرائیل

تابوت به معنای صندوق است. موسی علیه السلام هنگامی که فوت می کند تمام آثار خود را در صندوق می گذارد و به بنی اسرائیل می سپارد. این صندوق برای بنی اسرائیل فوق العاده مهم بود و در جنگ ها آن تابوت را با هم می بردند و پیروز می شدند. در یکی از جنگ ها مسامحه کردند و تابوت به دست عمالقه که دشمنان آنها بودند افتاد. پیغمبر آنها به ایشان گفت که خدای من گفته که با عمالقه جنگ کنید و در جنگ پیروز می شوید و نشانه ی آن این است که ملائکه آن را برای شما می آورد. آنها جنگ کردند و تابوت از هوا به سمت آنها آمد.

خداوند در این مورد می فرماید: ﴿وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فيهِ سَكينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسى‌ وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَةُ إِنَّ في‌ ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ[12]

خداوند در این آیه یک تابوت که در آن پیراهن و نعلین وعصای و سایر وسائل شخصی موسی است را مقدس و مایه ی سکینه و آرامش می داند و به قدری عظیم و جلیل است که ملائکه آن را حمل می کنند. اگر حفظ آثار انبیاء و اولیاء شرک است پس چرا خداوند بنی اسرائیل که آثار موسی را حفظ کردند می ستاید و تابوت را بار دیگر به آنها پس می دهد.

 


[1] نور/سوره24، آیه36.
[2] تفسیر در المنثور، سیوطی، ج6، ص203.
[3] الرعد/سوره13، آیه2.
[4] مجادله/سوره58، آیه11.
[5] توبه/سوره9، آیه24.
[6] کهف/سوره18، آیه21.
[7] کهف/سوره18، آیه25.
[8] یونس/سوره10، آیه90.
[9] سوره یونس، آله 91.
[10] مریم/سوره19، آیه93.
[11] نور/سوره24، آیه32.
[12] بقره، آیه 248.