درس هایی در مورد وهابیت آیت الله سبحانی
وهابیت
جلسه 25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: گریه بر فراق عزیزان
آخرین بحث در باره گریه در فراق عزیزان است، آئین مقدس اسلام آئین فطرت است، از این رو احکامش مطابق آفرینش بشر است، خود قرآن مجید آئین توحید را آئین فطرت میخواند و میگوید:
« فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّـهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا ۚ لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّـهِ ۚ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ»٣٠،
پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن، این فطری است که خداوند انسان ها را بر آن آفریده است.
دین را دین فطری میگیرد که هرگز مخالف فطرت نیست و اگر شما حکمی را در روایات یا در کتاب ها بر خلاف فطرت انسان ها دیدید( آن هم فطرت پاک) بدانید که آن روایت، روایت صحیح نیست، یکی از مقیاس های شناسای حق از باطل، ملاحظه فطرت و خواستههای درونی انسان است، مثلاً رهبانیت بر خلاف فطرت انسان است، هر چند ممکن است برخی آن را زهد تلقی کنند.
در هر حال احکام اسلام بر خلاف فطرت نیست، بلکه موافق فطرت است، از اینجا نتیجه میگیریم که اگر کسی عزیز خودش را از دست داد، درونش میسوزد، قلبش میسوزد و گاهی احساسات درونی او سبب میشود که گریه هایی را سر دهد و اشک هایی را از چشم فرو ریزد وناله هایی را سر دهد، جلوگیر کردن از این نالهها و اشک ها بر خلاف فطرت است، اسلام نمیتواند چنین کاری را انجام بدهد، چرا؟ چون آیینش آئین فطرت و آفرینش انسان است، هر انسانی هر چند قسی القلب باشد، هرگاه عزیز خود را از دست میدهد، یکنوع ناراحتی بر او مسلط میشود، که عکس العملش گریه کردن، ناله نمودن و اشک ریختن است و به این سو و آن سو رفتن است، جلو گیری از آن، در حقیقت سرکوبی فطرت است و هرگز اسلام اجازه سرکوبی فطرت را نمیدهد.
بنابراین، گریه نمودن بر عزیزان و ناله کردن بر آنها (به شرطی که در آن بد و بیراهه به خالق و آفرینش نباشد) موافق فطرت است و اسلام نیز آن را امضا کرده است، حتی خود پیغبر اکرم عملاً این کار را انجام داده است.
بلی! مگر اینکه انسان فطرت خود را از دست بدهد و به قدری قسی القلب باشد که مرگ پدر و مادر در نظر او با مرگ یک حیوانی یکسان باشد، اما این گونه افراد برای را مطرح نیست، بلکه بحث ما در بارهی انسان های فطری است که هنوز فطرت خود را از دست ندادهاند وبر همان آفرینش حق باقی هستند.
گریه رسول خدا بر مرگ فرزندش ابراهیم رسول گرامی اسلام فرزندی دارد بنام ابراهیم، خبر دادند که یا رسول الله تب شدیدی ابراهیم را فرا گرفته و در تنور تب میسوزد، رسول گرامی خانه آمد و ابراهیم را در آغوش گرفت و این جمله را گفت:
« العین تدمع، و القلب یحزن ، و لا نقول الّا ما یرضی ربنا و انا بک یا ابراهیم لمحزونون» سنن ابن داود:1/58، سنن ابن ماجه:/482،
«چشم میگرید و قلب میسوزد و جز آنچه مورد زضایت خدا است نگوییم . ای ابراهیم ما در فراق تو در اندوهیم.»
پیغمبر اکرم این جملات را در حق او گفت، این یک حقیقتی است که سنن ابن داود آن را نقل کرده، اما دیگران روشن تر از آن نقل کردهاند و آن اینکه حضرت فرمود:
«یا ابراهیم إنّا لن نغنی عنک من الله شیئاً، ثمّ ذرفت عیناه و قال:أنا بک یا ابراهیم لمحزونون، تبکی العین و یحزن القلب و لا نقول ما یسخط الرب و لولا أنّه امر حق و وعد صدق و أنّها سبیل مأتیة، لحزنا علیک حزنا شدیداً أشدّ من هذا».
«ای ابراهیم کاری از ما ساخته نیست ، سپس اشک چشمان آن حضرت را فرا گرفت و فرمود: ما در فراق تو اندوهناکیم، چشم گریان است و قلب سوزان و آنچه خشم خدا را موجب شود بر زبان نرانیم و اگر نبود که مرگ حق است و وعده ای است صادق و راهی است که همه باید بروند، اندوه ما بر تو صد چندان از این بود».
یک نفر از کسانی که حقیقت اسلام را خوب درک نکرده بود بنام عبد الرحمان بن عوف خدمت پیامبر اکرم آمد و گفت: یا رسول الله! تو فرمودی که ما بر اموات گریه نکنیم و در فراق عزیزان گریه نکنیم، چه شده که الآن خودت گریه میکنی؟
آن حضرت در جواب فرمود
«لا، ولکن نهیت عن صوتین حمقین و آخرین ، صوت عند مصیبة و خمش وجوه و شقّ جیوب ورنّة شیطان، و صوت عن نغمة لهو، و هذه رحمة و من لا یرحم لا یرحم» السیرة الحلبیة:3 /348،
« نه،یعنی من یک چنین حرفی را نزدهام، اما از دو صدای جاهلانه و دو کار نهی کردهام، داد و فریاد به هنگام وارد آمدن مصیبت و خراش دادن صورت و پاره کردن گریبان و صدای گریه ای که در حلق پیچانده شود که شیطانی است ، و صدای نغمهی لهو آمیز. اما این گریهی من، ناشی از عطوفت و رحمت است و البته کسی که رحم نکند ، بر او رحم نشود».
آنگاه پیامبر گرامی اسلام فرمود: جناب عبد الرحمان بن عوف! اگر کسی رحم نکند، هرگز مورد ترحم قرار نمیگیرد.
با وجود این همه روایات، چگونه میگویید گریه حرام است؟
این روایاتی است که در سنن آمدهاند، با وجود این روایات، چگونه میگویید گریه بر فراق عزیزان حرام ا یا مکروه است، چه بسا زنانی که گریه میکنند، آنها را با چوب و غیر چوب مورد ضرب و شتم قرار میدهید. آنچه که من عرض کنم، گرفته شده از سنن و صحاح خود شماست، باور نمیکنید من چند داستان نقل میکنم، ببینید چگونه است.
گریه پیغمبر بر مرگ حضرت حمزه سید الشهدا
جناب حمزه عموی گرامی رسول خدا در جنگ احد به وضع فجیعی به شهادت رسید، به گونهای که انسان نمیتواند کیفیت قتل او را بیان کند، هنگامی که رسول خدا کنار جنازه او آمد و جسد مطهر او را با آن وضع فجیع دید، عبای مبارک خود را روی بدن او انداخت تا بدنش مستور باشد، آنگاه کنار جسد مطهر او نشست و گریه کرد، خواهر حمزه بنام صفیه دختر عبد المطلب نیز نشست و گریه کرد، حتی به انصار دستور داد که کنار بروید و صفیه را به حال خودش واگذار کنید تا بر برادرش اشک بریزد و گریه کند، اگر گریه نکند و حبس گریه سبب میشود که در درون انسان یکنوع ناراحتی روحی و روانی پیدا بشود که قابل علاج نباشد، هم خودش گریه کرد و هم صفیه گریه کرد و هم به انصار فرمود که کنار بروید تا این خواهر در کنار جسد این برادر گریه کند» امتاع المقریزی، ص 154،
گریه انصار بر کشتگان جنگ احد
انصار در جنگ احد مردانی را از دست داده بودند و بر کشتگان خود گریه میکردند، پیامبر هم چیزی نفرمودند، ولی یادش آمد که حضرت حمزه یک چنین مجلسی که بنشینند و برایش نوحه سرای کنند ندارد و لذا به انصار فرمود:«أمّا عمّی حمزه لا بواکیة له» یعنی عمویم حمزه گریه کننده ندارد.
انصار با شنیدن این جمله، به زنان خود گفتند: هر کس خواست بر شهید خود گریه کند، ابتدا بر حمزه عموی پیامبر گریه کند.با این کار شان قلب پیامبر اکرم را از خود شان راضی کردند.
به سخن بیهقی گوش کنید
بیهقی در سنن خودش مینویسد که الآن هم در مدینه رسم است که هر گاه بخواهند زنان مدینه بر فراق عزیز خود اشک بریزند، قبلاً بر حمزه سید الشهداء اشک میریزند و گریه میکنند، بعداً بر عزیز خود شان اشک میریزند و گریه میکنند. این کتاب ها را مطالعه کنید:
1: امتاع الأسماء المقریزی، ص 154،
2: صحیح بخاری:کتاب المناقب فی علامات النبوة فی الإسلام،
3: سنن بیهقی:4/70،
4: مجمع الزوائد:6/120،
آیا بعد از این همه ادله، باز هم بگوییم گریه کردن بر فراق عزیزان حرام است.
آقایان وهابی! چرا اسلام را این گونه معرفی میکنید، این خشونت ها برای چیست که از شما سر میزند؟!
شما با این فتاوا های خود سبب میشوید که مردم فرسنگ ها راه از اسلام دور بشوند، غربی ها به ما بگویند که این چه اسلامی است که با فطرت انسان ها مخالف است، این چه اسلامی است که این همه شدت و قساوت در آن دیده میشود؟
کسی که فرزند و عزیز خودش را از دست داده، گریه کردن و اشک ریختن برایش یک امر فطری و قهری است، آیا میشود به او گفت که اشک نریز و گریه نکن، چرا شما اسلام را این گونه معرفی میکنید.
اگر این گونه فتاوا نبود، اسلام تمام جهان را فرا میگرفت، اما این خشونت ها و این فتاوای مخالف اسلام سبب میشود که مردم از اسلام دور بشوند.
فاطمه زهرا( سلام الله علیها) گوهر بی همتای جهان بشریت
آیا قبول دارید که فاطمه زهرا سلام الله علیها سیدة النساء العالمین است،این را پیامبر در حقش فرموده و صحیح بخاری نیز آن را دارد، آیا قبول دارید که معصومه است؟ قطعاً معصومة است، اگر این را قبول ندارید، لا اقل به مقدار حضرت مریم است، چون در کنار مریم است، بلکه بالاتر از مریم است، ما میبینیم که ایشان در فراق پدر اشک میریزد و گریه میکند و کسی هم مزاحمش نمیشود، یعنی نمیگویند که این کار شما بر خلاف دین است و حرام، حاشا که یگانه روز گار و دختر گرامی پیامبر اسلام که معصومة است کار حرام یا مکروهی را انجام بدهد، او در فراق پدر چنین میسراید:
ماذا علی من شمّ تربة احمد
أن لا یشمّ مدی الزمان غوالیا
صبّت علیّ مصائب لو أنّها
صبّت علی الأیام صرن لیالیا
چگونه است، آن کس که تربت پاک رسول خدا را میبوید، هر گز هیچ بوی خوشی را تا پایان عمر نخواهد بویید.
بر من مصائبی روی آورد، که اگر بر روزها فرود میآمد، به شب تیره تبدیل میشدند
این اشعار را میخواند که شب های من چنین است و روز های من تار، خاک قبر پیامبر را میبوسد و اشک میریزد و کسی هم مزاحمش نیست و نباید هم مزاحم بشوند،چون پیامبر صحابه را چنین تربیت کرده بود، فقط عبد الرحمن بن عوف بود که این مسئله را گفت و پیامبر هم نسبت به او پرخاش کرد و فرمود:« من لا یرحم و لا یرحم» آن کس که دلش نرم نباشد، خدا بر او رحمت نمیفرستد، تنها دخت گرامی پیامبر نیست که در فراق پدرش اشک میریزد و گریه میکند،دیگران نیز در فراق آن حضرت اشک ریختند و گریه میکردند.
تاریخ مینویسد که ابوبکر بن ابی قحافه در فراق پیامبر اکرم گریست و در سوگش مرثیه ایخواند که نخستین بیت آن این است:
یا عین فابکی و لا تسأمی
و حقّ البکاء علی السیّد
ای چشم! گریان باش و از گریه ملول مشو، که گریه بر آن بزرگ سزاوار است.
به قدری از میان صحابه و تابعان گریه بر پیامبر و بر عزیزانش ضبط شده که من از آوردن آنها خود داری میکنم، شما خود کتاب هایی را که در این مورد نوشته شده بخوانید، مرحوم علامه امینی در یکی از مجلدات الغدیر، موارد زیادی را نقل کرده که صحابه و تابعان بر عزیزان خود اشک میریختند،حتی خود عمر بن خطاب بالای منبر بود و در همان حال خبر مرگ یکی از عزیزان خود را شنید در همان جا اشک ریخت و گریه کرد.
کسانی که میگویند نباید اشک ریخت، متمسک به یک حدیثی میشوند که آن را من مطرح میکنم، تا بینیم نتیجه چه میشود.
«إنّ المیّت یعذّب ببکاء اهله»
صحیح مسلم:3/41- 44، کتاب الصلاة، باب «المیّت یبعذب ببکاء اهله علیه».
میت، با گریه بستگان خود در عذاب میافتد.
میگویند اگر کسی بر میتی گریه کند، گریه سبب عذاب میت میشود، بر این حدیث تکیه میکنند و میگویند نباید بر میت گریه کرد.
این حدیث هر چند در صحیح مسلم است، صحیح مسلم در مقابل قرآن چیزی نیست، اگر صحیح مسلم، موافق قرآن است، آن را میپذیریم، اگر مخالف قرآن هم نباشد، باز هم آن را قبول میکنیم، اما آنجا که مخالف قرآن باشد، ما به دستور پیامبر اکرم باید قرآن را بگیریم نه حدیث را، آیا قرآن نفرموده است که:
«وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ»
هیچ گنهکاری بار گناه دیگری را بر دوش نمیکشد.
شما گناه کنید و من معذب بشوم، این معنا ندارد.
فرض کنید یک نفر مرده است، یعنی پدرش مرده و دختر برای او اشک میریزد، اگر اشک ریختن دختر سبب بشود که خدا آن میت را عذاب کند، آیا این موافق عدل الهی است؟!
مگر قرآن نمیفرماید:
«وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ»
هیچ گنهکاری بار گناه دیگری را بر دوش نمیکشد، بلکه بار گناه هر کسی بر عهدهی خودش است، این حدیث را بر قرآن عرضه میکنیم، درست بر خلاف قرآن است، هر چند در صحیح مسلم آمده باشد، چون هیچ کتابی غیر از کتاب الله صد در صد قابل قبول نیست، صحیح بخاری و صحیح مسلم و سنن اربع، همه شان عزیز و محترم، منتها دو شرط دارد:
الف: خلاف قرآن نباشد
ب: از طریق صحیح به دست ما برسد.
اگر از طریق صحیح هم رسیده باشد، راوی اشتباه کرده، پیامبر قطعاً چنین چیزی نفرموده ولذا عایشه وقتی که این خبر را شنید که عمر بن خطاب چنین میگوید:
« إنّ المیّت یعذبّ ببکاء اهله علیه» او تأویل کرد و گفت این راجع به اهل کتاب است که اگر یهودی بمیرد، فردی بر او اشک بریزد، یهودی معذب میشود.
ولی این تأویل هم صحیح نیست، فرض کنید یهودی است و مرده، دخترش بر او اشک میریزد، یهودی به مقدار گناهان خودش معذب است، اما اگر دیگری گناه کند و باید یهودی بیشتر عذاب ببیند، معنا ندارد، یا حدیث را پیامبر نفرموده، بر زبان آن حضرت جعل کردهاند، اگر آن حضرت فرموده باشد، عبارتش این گونه نبوده، حتی تأویل عایشه هم درست نیست، تأویل ایشان هم بخاطر این بوده که این حدیث بر خلاف عدل الهی است.
ما باید قرآن مجید را بگیریم، احادیث را هم بگیریم، اما به شرط اینکه بر خلاف قرآن نباشد.
بیان خالصانه و هدایت گرانه
خدا شاهد است که من در بیان این مسائل و حقائق ریا، مجامله نکردم، در این مسائل هرگز من پیش داور نبودم، بلکه اینها مسائلی است که من سالها روی آن کار کردهام تا حقائق بهتر روشن بشود.
من از جوانان عزیز و مسلمانان پاک دل در هر جایی که هستند، یعنی هر کس که گویندهی: «لا إلا اله إلّا الله و محمد رسول الله» است، آنها که بر کعبه نماز میخوانند، کسانی که قرآن کتاب شان است و پیامبر را خاتم انبیاء میدانند، همهی اینها را سفارش میکنم که در باره این بحث هایی که کردم دقت کنند، مقلد دیگران نباشید، مقلد من نیز نباشید، اینها حقائقاند.
دو مطلب قابل ذکر
اما دو مطلب را در اینجا تذکر میدهم:
1: از محققانی که در ریاض هستند، خواهش میکنم که کتاب های قدما را تحریف نکنید، بگذارید که کتاب های قدما به حال خودشان باقی باشد، آنها را عوض نکنید، چرا؟ چون خلاف عقیده شماست، موقعی که کتابی از یکی از علمای بزرگ، مانند جناب نووی، در آنجا مسائلی را میبینند که بر خلاف عقائد محمد عبد الوهاب است، در کتاب دست میبرند تا مطابق عقیده خود شان باشد، این خودش یک خیانت است، نه خدا به این خیانت راضی است و نه مؤلف راضی است و نه جامعه راضی است، این کار را نکنید، من به عنوان نمونه عرض میکنم، دوستانی که در ریاض هستید و اهل تحقیق هستید، بگذارید که کتاب های گذشتگان بر حال خود شان باشند، به آنها دست نبرید تا به همان حال خود باشند، اگر خواستید بر آن رد بنویسید.
فصل فی زیارة قبر رسول الله و أذکارها
مؤلف یک مؤلف بزرگواری است که علما بر علمیت وتقوایش ارزش قائلند، این کتابی که الآن دست من است، محققش محی الدین است، دار ابن کثیر چاپ کرده، آن هم در دمشق، تحریف نشده است. ولی همین کتاب بار دیگر در ریاض چاپ شده، فرد دیگری تحقیق کرده، به جای قبر رسول الله،نوشته است که« فصل فی زیارة مسجد رسول الله» چرا چنین میکنید، این کتاب است، قبلاً هم چاپ شده، چرا زیارت قبر رسول الله برای شما مستحب نیست؟ میگویند:نه! فصل فی زیارة مسجد رسول الله.
اعلم أنّه ینبغی لکّل من حجّ أن یتوجّه إلی زیارة رسول الله
هر کس حج کند، مستحب است که به زیارت رسول خدا بیاید، باز اینجا را تحریف کردهاند و به جای «زیارة رسول الله» نوشتهاند «إلی زیارة مسجد رسول الله»
هنگامی که میرسد به این جمله که:
«فإذا وقع بصره إلی أشجار المدینة و حرمها و ما یعرف بها، زاد من الصلاة و التسلیم علیه و سئل الله تبارک و تعالی أن ینفعه بزیارته»
چشمش که بر آثار مدینه افتاد، درخت های مدینه را دید، بر پیغمبر سلام و صلوات بفرستد و بعد از خدا بخواهد «أن ینفعه بزیارته» باز این جمله را تحریف کرده و گفته: «أن ینفعه بزیارة مسجد رسول الله» چرا این کار ها را میکنید، از این تحریف ها خیلی زیاد است.
من یک کتابی در ایام گذشته نوشتهام و نمونههایی از این گونه تحریف ها را نوشتهام و نام آن را نهادهام: «ظاهرة التحریف فی التراث الإسلامی»
کتابهای که فعلاً تحریف شده،واقعیات گفته نشده، واقعیات بر خلاف گفته شده، نمونه ها را در آنجا آوردهام، این کار را نکنید، بگذارید کتاب های شما که بزرگان ما نیز هستند به همان حال خود شان باقی بمانند، همه ما ملت واحده هستیم، قبله واحد و خدای واحد داریم، همه ما مخلوق خدا هستیم و بگذارید به همان حالت اولی خود شان باقی بمانند، آن را عوض نکنید، به محققین سفارش کنید که طبق مذاق خود عوض نکنند.
2: مطالبی را که من مطرح کردم ، مال آقایان وهابی هاست، هر کجا که قدم وهابی به آنجا میرسد، فوراً در آنجا ایجاد اختلاف میکنند و مسلمانان را دو دسته میکنند، آیا این صحیح است در این زمان که دشمنان اسلام علیه اسلام کمر بستهاند و میخواهند اسلام را از بین ببرند، با آن فیلم های مبتذل و کارهای زشت، میخواهند اسلام را ریشه کن کنند، مبلغان شما به جای اینکه مسائل دیگر را مطرح کنند، دست به چنین مسائل اختلاف بر انگیز میزنند، در حالی که اینها از اول یکنواخت بوده، اختلاف از ناحیه شماست.
خدا شاهد است گاهی که علمای اهل سنت که از غرب یا از آفریقا پیش من میآیند، میگویند یکی از مشکلات ما همین جوانانی هستند که از جامعة المدینة یا جای دیگر میآیند و این مسائل را مطرح میکنند و دو دستگی در میان ما ایجاد میکنند و ما در مقابل مسیحیان شرمندهایم.
آقایان! اینها را برای علما بگذارید، اگر قبول ندارید، من یک پیشنهادی دارم، اگر دیدید که این پیشنهاد من حق است به آن عمل کنید و اگر حق نیست، به من بر گردانید، من در یکی از سالها از این اختلاف رنج میبردم، نامهای نوشتم به خادم الحرمین، در آن زمان ملک فهد بن عبد العزیز آل سعود در حقیقت ملک مملکة العربیة السعودیة، در حقیقت زمامدار این بود، بعد از ایشان الآن امیر عبد الله است، من پنج سال پیش «علی الظاهر» در ماه ربیع سال 1407، نامه نوشتم، آثار بدی که وهابیت در جامعه میگذارد نوشتهام، این آثاری که شما از بین میبرید صحیح نیست، بگذارید که آثار صحابه و پیغمبر در میان ما باشد، مسجد الحرام و مسجد النبی توسعه پیدا کند،اما این نماها و نماد ها باشند، در آخر یک پیشنهاد کردهام و آن اینکه شما به عنوان ملک فهد، جمع بشوید و یک مجمعی را از علمای اسلام تشکیل بدهید،از علمای اسلام که تنها گرایش وهابی نداشته باشند، گرایش های مختلف، از مصر، عراق، سوریه، اردن، ایران،ترکیه و جاهای دیگر، علما را دعوت کنید، به عنوان ملک و به عنوان خادم الحرمین، این مسائلی را که من الآن مطرح کردم،اینها را بحث کنند و مطرح کنند و دیدگاه ها را بگویند، من نمیگویم اختلاف از بین میرود، ولی اختلاف کم میشود.
در آخر حمد و ستایش خداوند را به جای میآوریم که این بحث آن گونه که شایسته بود به پایان رسید.
«الّلهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کلّ ساعة ولیّاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دلیلاً و عینا حتّی تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فیها طویلاً.