درس هایی در مورد وهابیت آیت الله سبحانی

وهابیت

جلسه 16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:توسل به انبیا و اولیای الهی

 سخن در باره مسئله‌ی پنجم بنام:« توسل» بود، از دو مسئله‌ی کلیدی( که شرک و توحید بود) فارغ شدیم، آنگاه دو مسئله اساسی دیگر را بحث کردیم، که یکی زیارت و دیگری پاسداری از قبور اولیاء الهی بود.

 اکنون در مسئله پنجم یا مطلب پنجم هستیم که عبارت است از:« توسل»، عرض کردیم که توسل برای خودش انواع و اقسامی دارد:

الف: توسل به اسماء و صفات الهی

ب: توسل به قرآن مجید

ج: توسل به اعمال نیکی که انسان در گذشته انجام داده است.

د: توسل به دعای مؤمن

توسل به دعای مؤمن

 قسم چهارم توسل این است که انسان به دعای مؤمن متوسل بشود و از مؤمن بخواهد که در حق او دعا کند، این مسئله جای شک و شبهه نیست، و ما می‌دانیم که در رأس مؤمنین پیغمبر اکرم و آل پیغمبر اکرم (علیهم السلام) قرار دارند که بالاترین مقام ایمان را دارا می‌باشند، از این رو باید انسان از آنان دعا بخواهد و از آنان بخواهد که درحق او دعا کنند تا حاجتش برآورده و گناهانش بخشیده شود.

 اما در باره پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) آیه شریفه است که همگان می‌دانند، خوشبختانه در بالای ضریح پیغمبر اکرم نوشته شده - البته در دوران قبل از آل سعود نوشته شده- که خدا می‌فرماید:

« وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّـهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّـهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا».النساء/64،

  اگر مجرمان و خطا کاران در حضورتو بیایند، اولاً خود شان نادم بشوند و یک زمینه در ذهن آنان باشد و بعداً پیغمبر اکرم در حق آنها دعا کند، دعای پیغمبر اکرم در حق آنها مستجاب می‌شود، چون خدا توبه پذیر و رحیم است، شکی نیست که در زمان حیات پیغمبر اکرم این کار انجام می‌گرفت، احدی هم در این شک و شبهه‌ی ندارد، یعنی نه ابن تیمیه و نه شاگرد او محمد بن عبد الوهاب، و نه علمای فعلی که خود شان را منتسب به این دو نفر می‌دانند،هیچکدام انیها منکر نیستند، یعنی همه معتقدند که اگر مسلمانان در حال حیات پیغمبر اکرم خدمت آن حضرت می‌رفتند و از ایشان درخواست دعا می‌کردند، دعای آن حضرت در حق آنان مستجاب می‌شد.

 ولی اکنون کلام در این است که آیا بعد از رحلت آن حضرت، باز این آیه به قوت خود باقی است یا باقی نیست؟

  آنها می‌گویند فقط منحصر به زمان حیات پیغمبر اکرم است و حال آنکه علمای اسلام قاطبة - غیر از این گروه- می‌گویند: میان حال حیات پیغمبر اکرم و حال مماتش فرقی نیست، چرا؟ مقدماتی را که قبلاً بیان کردیم در نظر بگیرید و آن اینکه:

1- پیغمبر اکرم منحصر در جسد نیست،

2- علاوه بر جسد، دارای روح قدسیه نیز می‌باشد و این روح قدسیه در عالم برزخ زنده است.

3- باز ثابت کردیم که ارتباط ما با پیغمبراکرم و با عالم ارواح باقی است، آنان سخنان ما را می‌شنوند.

  اگر بعد از این مقدمات سه گانه، شک کنیم که آیا فقط منحصر در زمان حیات پیغمبر است بدون اینکه دوران رحلت آن حضرت را بگیرد، این شک ما،یک شک بی اساس و بی پایه است،چون در این صورت یا باید شخصیت پیغمبر اکرم را منحصر در بدن بدانیم، یعنی حیات مادی( نعوذ بالله) یا برای پیغمبر اکرم حیات برزخی قائل نشویم، یا اینکه بگوییم ارتباطی نداریم،یعنی سخن ما را نمی‌شنود، همه اینها سخن خلاف واقع است.

 چون اگر واقعاً سخن ما را نمی‌شنود. پس اینکه درنماز می‌گوییم :« السلام علیک أیها النبی و رحمة الله و برکاته»

این سلام برای کیست؟ کأنّه در برابر ماست.

  حال باید ببینیم که علمای اسلام - اعم از شیعه و سنی - از این آیه چه فهمیده‌اند، آیا انحصار را فهمیده‌اند، یعنی فقط منحصر به دوران حیات پیغمبر اکرم است یا اینکه انحصار به دوران حیات ندارد، بلکه آیه دوران رحلت آن حضرت را (که حیات برزخی است) نیز می‌گیرد؟

 نخست داستانی را که بعد از رحلت پیغمبر اکرم رخ داد‌، بیان می‌کنیم، همگی نوشته‌اند و قابل انکار نیست که بعد از حیات پیامبر، عربی در کنار قبر پیغمبر اکرم آمد و گفت: من آمده‌ام «مستغفراً و مستشفعاً»، هم کلمه‌ی مستغفراً را به کار برد و هم کلمه‌ی مستشفعاً را، و سپس گفت خدایا خودت فرموده‌ای که: «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّـهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّـهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا».

 « أنا جتک مستغفراً و مستشفعاً»، همه‌ی سیره نویسان و تاریخ نویسان و محدثان این مطلب را نوشته‌اند و همه هم نقل کرده‌‌اند، خلاصه یک نفر و دو نفر یا سه نفر نیست که نوشته باشند، بلکه همه سیره نویسان از قطبی این را نقل کرده‌اند که آن فردی که عرب صمیم است و قرآن را روی همان ذوق عربی می‌فهمد، در این آیه شک نکرد که هم دوران حیات دنیوی را می‌گیرد و هم حیات برزخی را.

  اما علمای دیگر، برای اینکه دوستان توجه کنند که علمای اسلام از این آیه عموم را فهمیده‌اند، نمونه‌هایی را نقل می‌کنیم: الف: محیی الدین نووی(متولد 631، متوفای 676) کتابی بنام:« شرح مهذب» دارد- چاپ مکتبه ارشاد- ایشان نیز همین جمله را دارد، یعنی از قطبی نقل می‌کند که من نزد قبر پیغمبر اکرم بودم که عربی کنار قبر آن حضرت آمد و گفت: السلام علیک یا رسول الله! سمعت الله یقول:

«وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّـهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّـهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا».بعد خطاب به رسول خدا می‌کند و می‌گوید: «و قد جئتک مستغفراً من ذنبی و مستشفعاً بک إلی ربّی»

ب: این قدامه حنبلی کتاب بنام:« المغنی» دارد، که امروز نوع فقهای اهل سنت به این کتاب مراجعه می‌کنند،این کتاب متنی دارد و شرحی، انصافاً کتاب فقهی خوبی است و مورد مراجعه علمای اهل سنت.

 ایشان در آداب زیارت پیغمبر اکرم همین مطلب را طرح می‌کند و می‌گوید زیارت قبر پیغمبر اکرم مستحب است از ابوهریرة نقل می‌کند که پیغمبر اکرم فرمود: هر کس به من سلام کند، من پاسخ سلام او را می‌گویم و سپس از قطبی همین داستان عرب را نقل می‌کند که خطاب به پیغمبر اکرم کرد و گفت: «و قد جئتک مستغفراً من ذنبی و مستشفعاً بکه إلی ربّی». المغنی: ج 3، ص 588، همراه با شرح کبیر.

  آقایان حنابله، آقایانی که در نجد و مدینه و ریاض به سر می‌برید، همه شما نسبت به کتاب « المغنی» احترام قائل هستید، اولاً از حنابله است و شما هم از حنابله هستید، و این کتاب، کتاب مرجع است، نقل می‌کند به عنوان استدلال.

ج: سوم سمهودی کتابی بنام:« وفاء الوفا فی أخبار دار المصطفی» نوشته که در سال 1376 به تحقیق محی الدین عبد الحمید چاپ شده،در آنجا نیز این مسئله را دارد و می‌گوید اگر مایل هستید که پیغمبر اکرم را زیارت کنید، بگویید: السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا نبی الله، ... اللّهم إنّک قلت فی کتابک لنبیّک -صلّی الله علیه و آله-: «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّـهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّـهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا» و إنّی قد أتیت نبیّک مستغفراً، فأسألک أن توجیب لی المغفرة کما أوجبتها لمن أتاه فی حیاته، اللّهم إنیّی أتوجّه إلیک بنبیّک صلّی الله علیه و آله».

 جناب نووی یک انسان برجسته و فقیه است، یعنی کمتر کسی مانند نووی صحیح مسلم را شرح کرده است، شما در کجای تاریخ مانند« ابن قدامه» فقیهی دارید؟

  جناب سمهودی در این کتاب شرح زیارت پیغبمر اکرم را با همین آیه می‌آورد.

د: سراغ غزالی بروید، غزالی مسلماً یک مرد محقق است، ایشان در ترجمه زیارت پیغمبر اکرم می‌گوید: رو به قبر پیامبر کنید و بایستید و خدا را حمد و ثنا بگویید و درود فراوان به پیغبمر اکرم بفرستید بعد بگویید: «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّـهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّـهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا»

 یعنی این آیه را بخوانید و خود را مصداق این آیه قرار بدهید، بعد بگویید: «إنّا قد سمعنا قولک»، ما سخن تو را شنیدیم،« و قد أطعنا أمرک» امر تو را اطاعت کردیم،«و قصدنا نبیّک»، پیامبرت را اطاعت کردیم،« مستشفعین به إلیک من ذنوبنا، و قد اثقل ظهورنا من أوزارنا» اصلاً این آیه را بخوانید و به این آیه عمل کنید

 من اگر بخواهم علمایی که در زیارت پیامبر اکرم این آیه را می‌خوانند و می‌گویند این آیه را بخوانید و خود را مصداق این آیه قرار بدهید، کار طولانی می‌شود، بزرگترین کتاب بنام:« مراقی الفلاح» زیارت پیغمبر اکرم را چنین نقل می‌کند و - اینها کتاب‌های زیارتی اهل سنت است و همه پذیرفته‌اند- می‌گوید رسول خدا را جنین زیارت کنید:

  السلام علیک یا سیّدی یا سول الله، السلام علیک یا نبی الله، ...إنّ الخطایا قد قصمت ظهورنا، و الأوزار قد أثقلت کواهلنا و أنت الشافع المشفّع، الموعود بالشفاعة العظمی و المقام المحمود و الوسیلة و قد قال الله تعالی:

«وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّـهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّـهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا»

 «و قد جئناک ظالمین لأنفسنا، مستغفرین لذنوبنا، فاشفع لنا إلی ربّک»

  سلام برتو ای سرورم، ای رسول خدا، درود برتو ای پیامبر خدا، خطاها پشت ما را شکسته و گناه بر دوشهای ما سنگینی می‌کند، تو شفاعت کننده‌ای هستی که شفاعت او پذیرفته می‌شود، خداوندا تو را به برخورداری از مقام شفاعت امت و مقام محمود و منزلت عظیم نزد خود وعده داده و فرموده است، هر گاه آنان بر خویش ستم کنند و نزد تو بیایند و از خدا طلب آمرزش کنند و پیامبر نیز برای آنان از درگاه الهی طلب آمرزش کند، خدا را توبه پذیر و رحیم خواهند یافت.

 ما در حالی که بر خویشتن ستم کرده‌ایم نزد تو آمده‌ایم و از گناهان خود استغفار می‌کنیم، پس برای ما نزد خدا شفاعت کن» با این حال چگونه بگوییم که این آیه مربوط است به زمان حیات آن حضرت، آیا این نعمت عظمی که استغفار و دعای پیغمبر در حق ما مستجاب می‌شود فقط منحصر به همان ده سال می‌شود، حتی از ده سال هم کمتر؟

  ابداً امکان پذیر نیست، شما یا باید بگویید رسول خدا فقط حیات دنیوی دارد و حیات اخروی را منکر بشوید یاارتباط را منکر بشوید یا اطلاق آیه را منکر بشوید، چون آیه اطلاق دارد، هرگز ندارد که منحصر در زمان حیات و مقید به حیات آن حضرت است.

  علمای شیعه که فراوان است، علمای شیعه هنگامی زیارت پیغمبر اکرم را نقل می‌کنند، این آیه را دارند. مرحوم سید ابن طاووس (متوفای 664) کیفیت زیارت رسول الله را چنین نقل می‌کند:

  اللّهم إنّی قلت لنبیّک محمّد صلّی الله علیه و آله:

« أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّـهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّـهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا». ولم احضر زمان رسولک، و قد زرته راغباً تائباً من سیّئ عملی و مستغفراً لک من ذنوبی و مقرّاً لک بها»

 پروردگارا، به پیامبرت گفتی که: هرگاه آنان بر خویشتن ستم کردند و نزد تو بیایند و ازخدا طلب آمرزش نمایند و پیامبر نیز برای آنها طلب آمرزش کند، خدا را توبه پذیر رحیم خواهند یافت.

 بنابراین، یکی از اسباب توسل این است که از رسول خدا در کنار قبر و ضریحش دعا کنیم، استغفار کنیم و بگوییم در حق ما استغفار کند و ارتباط ما محفوظ است،

  این مدرک ماست که بیان شد.

شبهات وهابی‌ها

 آقایان وهابی‌ها در مقابل این عمل شبهاتی ایجاد کرده‌اند که این شبهات را بررسی می‌کنیم، هر چند با توجه با مقدماتی که عرض کردم، این شبهات روشن شد و جوابش داده شد.

شبهه اول

 اولین شبهه‌ی وهابی‌ها این است که درخواست دعا از میت شرک است، همین که بگویید یا رسول الله در حق من دعا کن، شما مشرک شدید.

پاسخ از شبهه‌‌ی اول

  در جواب عرض می‌کنیم که کار، اصلاً شرک نیست، چرا؟ چون مشرک یا باید مشرک در ذات باشد یا مشرک در صفات باشد، یا مشرک در ربوبیت باشد یا مشرک در عبادت باشد، کدام است؟ هیچ کدام از اینها تطبیق نمی‌کند، زیرا نه پیغمبر اکرم را خالق می‌دانم و نه مدبر و مربی، بلکه یک انسان والا می‌دانم که فقط دعایش مستجاب می‌شود، این کجایش شرک است؟!

  اگر واقعاً این کار شرک است، پس در حال حیاتش نیز شرک است،یعنی اگر در خواست دعا از پیغمبر اکرم در حال ممات شرک است، پس در حال حیاتش نیز شرک می‌باشد، چون اگر چیزی ماهیتش شرک شد، این دیگر حیات وممات ندارد، حیات و ممات مؤثر نیست.

مثال

  فرض کنید در موردی امر شد که فلانی را سب کنید، مثلاً خداوند امر کرد که منافق را سب کنید، امر خدا به اینکه او را سب کنید، سب را از ماهیت سب در نمی‌آورد، سب در همه حال سب است، چه خداوند امر بکند یا خداوند امر نکند، حال حیاتش باشد یا حال مماتش، یعنی حیات و ممات میزان شرک و توحید نیست، فلذا نباید بی جهت و بدون دلیل مسلمانان را متهم به شرک کرد، چنانچه این کار در میان وهابی‌ها یک چیز رایجی است.

 باید دانست که خداوند منان حساب خواهد کرد که چرا مسلمانان را متهم به شرک می‌کنید،یعنی روز قیامت این کلمات شما حساب دارد که چرا یک جمعیتی را مشرک معرفی می‌کنید و دیگران علیه آنان تحریک می‌نمایید،بنابراین، خون‌های که ریخته می‌شود همه و همه به گردن شماست، کجای این شرک است؟! آیا در پیامبر الوهیت و خالقیت قائلیم؟ مسلماً شرک نیست.

شبهه‌ی دوم

  گاهی می‌گویند درخواست دعا از پیامبر اکرم سودی ندارد،

پاسخ

 ما در مقام پاسخ می‌گوییم، پس معلوم می‌شود که شما در مراحل قبلی چندان توجه نکردید، معلوم می‌‌شود که شما برای پیامبر فقط حیات دنیوی قائلید، بله! اگر پیامبر فقط حیات دنیوی داشته باشد و بعد از مرگ خبری نیست،یعنی اصلاً عدم محض است،در این فرض حرف شما درست است، یعنی درخواست دعا بی فایده است.

 ولی ما با مقدماتی ثابت کردیم که رسول خدا هم حیات دنیوی دارد و هم حیات برزخی دارد و هم و اربتاط ما با او بر قرار است، چگونه می‌گویید بی فایده است،پس معلوم می‌شود که در اینجا اشتباهی رخ داده است، یعنی شما عینک ماتریالیست را به چشم می‌زنید و حیات را منحصر به حیات دنیوی می‌دانید و می‌گویید از حیات برزخی خبری نیست،فلذا می‌گویید درخواست دعا فایده ندارد.

 بنابراین، نه شرک است و نه بی فایده، اگر بخواهد شرک باشد، باید موازین شرک بر آن منطبق گردد،یعنی یا باید بررسول خدا ربوبیت و خالقیت و کارگردانی قائل بشویم و سرنوشت ما دست او باشد، بله! این شرک است.

  اما اگر منهای اینها باشد،یعنی فقط از این نظر که بنده برگزیده خداست و افضل الخلائق می‌باشد، خدا دعای او را مستجاب می‌کند،از او درخواست دعا کنیم، این عین توحید است.

  اینکه می‌گویید در خواست دعای از (پیامبر اکرم) بی فایده است، معلوم می‌شود که حیات را حیات دنیوی می‌دانید، «إذا مات الإنسان تمّ»، اگر این باشد، حرف شما درست است.

 ولی ما ثابت کردیم که حیات ادامه دارد.

شبهه‌‌ی سوم

  گاهی شبهه سوم می‌کنند و می‌گویند آیه مبارکه می‌فرماید: بین شما و آنان مانعی است« وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ» المؤمنون: ١٠٠،

  می‌گویند بین ما و گذشتگان برزخ و مانعی است تا روز قیامت، مانع، مانع از چیست؟‌مانع از دعا و مانع از شنیدن دعا

پاسخ

  ما از برداشتی که اینها از قرآن کریم می‌کنند، تعجب می‌کنیم،یعنی اینها با کمال تاسف آیه را خوب معنا نمی‌کنند و فقط یک قطعه‌ای از آیه را در نظر گرفته‌اند، بدون اینکه صدر و ذیل آن را ملاحظه کنند، برزخ به معنای حائل است، اما مانع،‌مانع از مانع از شنیدن دعا نیست، بلکه مانع از بازگشت مردگان است به زندگی دنیوی،معنای این است که ما گفتیم، نه مانع از شنیدن دعا، آیه را ملاحظه کنید، آیه می‌گوید مانع از شنیدن دعا است یا مانع ا ز بازگشت آنان به حیات دنیوی« حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ» المؤمنون: ٩٩،

  هنگامی که مرگ سراغ یکی از مشرکین آمد،‌می‌بینند که پرده‌ها بالا رفت، آن وقت جایگاه بد خودش را در برزخ می‌بیند، آنگاه می‌گوید:« حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ» ﴿المؤمنون: ٩٩﴾ لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ» المؤمنون،: ١٠٠،

 مرا بر گردان تا کار نیک انجام بدهم، قرآن دو جواب می‌دهد.

 در جواب اول می‌فرماید:« كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا»، این حرف را در زبان می‌گویند، یعنی اگر بر گردند باز همان حالت را دارند.

 هنگامی که در اینجا مرگ آمده و برزخ و عذاب را می‌بیند، این حرف را می‌زند، اگر بر گردد باز همان حرف را می‌زنند.

  جواب دوم این است که:

«وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ»

  پشت سر یا پیش روی اینها برزخ و مانع است از آن رجوع،« رَبِّ ارْجِعُونِ» جوابش این است که«وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ»

  آیه که نفی می‌کند و می‌گوید مانع است، یعنی مانع از برگشت مشرکان و جانیان به دنیاست، نه اینکه مانع از آن است که سخنان ما را پیغمبر اکرم نمی‌شنود.

 در صحیح بخاری آمده است که رسول خدا بر سر کشتگان قریش آمد و همه را یک یک خطاب کرد، وقتی گفتند که مردگان را خطاب می‌کنی، فرمود: ما أنتم بأسمع منهم،» شنوای شما از آنها بالا تر نیست.

شبهه‌ی چهارم

 آخرین شبهه‌ای که دارند، این است که آیا پیغمبر سخن ما را می‌شنود و حال آنکه در قرآن می‌فرماید:«. إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَىٰ وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ» النمل: ٨٠،

  خداوند منان مشرکان را به موتی و مردگان تشبیه می‌کند و می‌گوید این مشرکان حرف شما را نمی‌شنوند، همان گونه که موتی و مردگان نمی‌شنوند، از این که مشرکان را تشبیه به بر موتی و مردگان می‌کند، این دلیل بر این است که موتی و مردگان نمی‌شنوند، ولذا می‌گوید مشرکان هم نمی‌شنوند، از مجموع آیه می‌فهمیم که میت شنوائی ندارد،«. إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَىٰ وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ»

 ولی متاسفانه دقت در آیه نشده است، دقت در کلمات نشده است، آیا مشرکین می‌شنوند یا نه؟

  پس باید همان مطلب در موتی و مردگان باشد،یعنی موتی و مردگان هم بشنوند، وجه مشترک شان این است که نه این سود مند است و نه آن سودمند است، نه اینکه نمی‌شنوند، بلکه مشرکان می‌شنوند، پیغمبر اکرم حجت را بر آنان تمام می‌کند.

  بنابراین، وجه شبه این است که هردو می‌شنوند،‌منتها سودمند نیست،‌اما مشرک حرکت ندارد، ایمان ندارد، اما موتی و مردگان وقت عمل گذشته است، چون وقتی عمل در این دنیاست.

 پس وجه شبه نشنیدن نیست، یعنی اینکه مشرک را تشبیه به موت می‌کند، چون موتی و مردگان نمی‌شنوند، پس مشرک هم نمی‌شنود« وَمَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِي الْقُبُور» فاطر: ٢٢

  کسانی که در میان قبر هستند، تو آنها را نمی‌شنوائی، وجه شبه نشنیدن نیست، بلکه وجه شبه شنیدنی (که مفید باشد) است، مشرکان می‌شنوند،منتها مفید نیست، موتی هم می‌شنوند، ولی مفید نیست، تشبیه در این است که این شنیدن ها فایده ندارد ولذا می‌گوید: « وَمَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِي الْقُبُور» یا می‌فرماید:« إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَىٰ » اصلاً شنیدن درکار نیست، و الا تشبیه غلط است، چون مشرکان کلام پغمبر اکرم را می‌شنوند، پیامبر قرآن مجید را خواند، ولید بلند شد و گفت من کلامی از پیامبر شنیدم که نه کلام انس است و نه کلام جن، خیلی قرآن را تمجید کرد، می‌شنوند اما مفید نیست، عین همین مطلب در باره مردگان و موتی است، یعنی می‌شنوند، اما سودمند نیست، چون دنیای عمل در این جهان است نه در آن جهان.

 این چه ارتباطی دارد به پبامبر اکرم که در عالم بالاست و می‌شنوند و شنیدنش همر برای همگان مفید است.

 ما تا اینجا چهار توسل را گفتیم:

الف: توسل به اسماء الهی و صفاتش،

ب: توسل به قرآن مجید،

ج: توسل به اعمال صالح،

د: توسل به دعای مؤمن که برتر و بالاترش ائمه معصومین و در رأس آنان پیامبر اکرم وصالحان و پاکان.

  یک توسل پنجمی است که خیلی مورد نزاع است و آنان خیلی ازاین پنجمی ناراحت هستند، آن این است که شخصیت و ذات پیامبر اکرم را بین خود و بین خدا واسطه قرار بدهیم و بگوییم: بحق محمد و آل محمد، همین که بگوییم بحق محمدّ، خدایا بحق محمد و آل محمد.

 یعنی از محمد دعا نمی‌خواهیم،و الا بر می‌گردد به قسم قبلی، بلکه همین که این شخصیت والا و معصوم را بین خود و خدا قرار می‌دهیم، و خدا را قسم می‌دهیم به شخصیت اینها،که دعای ما را مستجاب کن، مریض ما را شفا بده، ما بین دونفر صلح بر قرار کن، بلا و گرفتاری را از کشور رفع کن، این هم قسم پنجم است که آنها منکر هستند.

  در جلسه آینده ببینیم آیا مدرکی برای این توسل است یا نیست؟ اتفاقاً در صحیح ترین کتاب‌ها که همگان می‌گویند،‌این روایت صحیح است، پیامبر اکرم تعلیم آدم نابینا کرد که چنین بگو. در جلسه آینده بررسی خواهیم کرد.