درس هایی در مورد وهابیت آیت الله سبحانی
وهابیت
جلسه 15
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: توسل به اولیاء و انبیای الهی
بحث ما در باره توسل به اولیای الهی و در رأس آنان نبی مکرم اسلام است،و به این منظور مقدمات سه گانهای را بیان نمودیم:
الف: انسان علاوه بر بدن، و غیر از ماده، دارای روح و روان است.
ب: مقدمه دوم اینکه انسان بعد از مرگ حیات برزخی دارد.
ج: مقدمه سوم اینکه ارتباط ما با ارواح پیوسته برقرار است.
اکنون وارد اصل مسأله میشویم، یعنی توسل به اولیای الهی، انبیاء و پیغمبر اکرم.
از باب مقدمه عرض میکنم، جهانی که ما در آن زندگی میکنیم، جهان اسباب و مسببات است.
به بیان دیگر تمام عالم بر یک اصل بنام:
« علل و معالیل» میگردد و میچرخد
مثلاً گلی را که شما از گلستان میچینید یا سیبی را که از درخت میگیرید، این در حقیقت یک وجود طبیعی است، اما هزاران علل و اسباب پشت سر این در قرون گذشته بوده تا این گل و این سیب را به اینجا رسانده است.
بنابراین، تصور نشود که این سیب خود بخود روییده است یا مستقیماً به وسیله خدا، بلکه بین این سیب و خدا، علل و اسباب و نظاماتی هست که همه این علل و نظامات به امر الهی چیده شده است، که در نتیجه گلی شده است که چیدیم یا سیبی شده است که به دست آوردیم، شما عین این مسئله را شما در همه پدیده های زمینی و آسمانی اجرا کنید، یعنی هیچ پدیدهای در دنیا نیست که مستقیماً فعل الهی باشد یا بدون فعل الهی تحقیق پذیرفته باشد، بلکه وجودش در گرو یک رشته اسباب و مسبباتی است که به امر الهی چیده شدهاند و به این نتیجه رسیدهاند.
کسانی که نفی اسباب و مسببات میکنند یا نظام علل و معالیل را انکار مینمایند،اشتباه در توحید در خالقیت دارند، فکر میکنند که توحید در خالقیت این است که خدا مستقیماً طبیعت را یا فرد و یا گل را ایجاد میکند، یا انسانی که تب میکند، این تب فعل مستقیم خداست، علل و معالیل را منکرند ، چرا؟ میگویند خالق جز یکی نیست، اشتباه آنان این است که آنان بین خالق مستقل و بین خالق وابسته خلط کردهکردهاند،یعنی بین مؤثر مستقل و بین مؤثر وابسته فرق نگذاشتهاند، تمام این موثر های غیر مستقل و وابسته، جنود پرودگار جهان هستند:
« وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَىٰ لِلْبَشَر» المدثر: ٣١. همه اینها یک رشته مدبرات ظلی هستند که خدا آنها را وادار به این تدبیر کرده است
« فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا» النازعات ٥.
بنابراین، در عالم نمیتوانیم اسباب و مسببات را منکر بشویم، البته نمیتوانیم برای آنان استقلالی قائل بشویم که بشود مادّیگری و یکنوع مکتب ماتریالیسم،حتی در عالم بالا و عالم معنی هم اسباب و مسببات هست: خدا میفرماید:« يُضِلُّ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاء»ُ ضلالت و هدایت را به خودش نسبت میدهد،اما در آیه دیگر میفرماید ای رسول گرامی:
« وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ» الشورى: ٥٢.یعنی تو هم هدایت گری،
اگر خدا هدایت گر است، پس رسول چه کاره است، و اگر رسول هدایت گر است، پس معنانی انحصار هدایت به خدا چیست و چرا هدایت را به خودش نسبت میدهد؟
تفاوت این است که هدایت اصیل و غیر وابسته و مستقل مال خداست، هدایت انبیاء و اولیاء به امر الهی و تسبیب اوست، قرآن درجای میفرماید:
« وَاللَّـهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّـهِ وَكَفَىٰ بِاللَّـهِ وَكِيلًا» النساء: ٨١.
خدا فتنهها و چیزهایی که آنها در شب انجام میدهد و نقشههای که میریزند، مینویسد، کتابت را به خدا نسبت میدهد، ولی در آیهی دیگر به فرشتگان نسبت میدهد و میفرماید
:« أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُم بَلَىٰ وَرُسُلُنَا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ» الزخرف: ٨٠.
در عین حالی که خدا مینوسد، رسل ما نیز مینویسند و این نوشتهها منافاتی با همدیگر ندارند، چرا؟ آن کتابت به معنای اصالت است و این کتابت به معنای فرع است و اگر هم به خدا میگوییم:« یکتب»، چون اوامر و عواملی دارد، اسبابی دارد، این اسباب را چیده است،وقتی آنها نوشتند، کأنّه خدا مینویسد،قرآن میفرماید:
« اللَّـهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَىٰ عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَىٰ إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» الزمر: ٤٢.
خدا جان ها را میگیرد،و حال آنکه در آیات دیگر میفرماید: ملائکه جان ها را میگیرد «فَكَيْفَ إِذَا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ» محمد: ٢٧،
پس چطور شد که توفی را به هردو نسبت میدهیم، یعنی هم به ملائکه نسبت میدهیم و هم به خدا؟ هردو نسبت درست است، یعنی با هم منافاتی ندارند، هرگاه «توفی» مستقل باشد، وابسته نباشد، قائم به نفس باشد، آن با خداست، اما توفی که سبب است و وابسته به خداست، و از خدا نیرو میگیرد و جان ها را میستاند، این مال ملائکه است،ما در قرآن کریم از این گونه آیات فروان پیدا میکنیم، که فعلی را هم به خدا نسبت میدهد و هم به غیر خدا نسبت میدهد، این بخاطر این است که جهان، جهان اسباب و مسببات است، علل و معالیل است و این علل هم سربازان خدا هستند و تحت امر خدا کار میکنند:
« وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَىٰ لِلْبَشَرِ» المدثر: ٣١.
به این آیه توجه کنید:« وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَـٰكِنَّ اللَّـهَ رَمَىٰ وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا إِنَّ اللَّـهَ سَمِيعٌ عَلِيم»الأنفال: ١٧.
ای رسول خدا! تو تیر پرتاب نکردی، آنگاه که پرتاب کردی. هم نفی میکند و هم اثبات، این در ظاهر تناقض است.
بله! اگر کسی منطق قرآن را نداند، خواهد گفت که تناقض است، یک رمی است هم به خدا نسبت میدهیم و هم به پیغمبر، به خدا نسبت میدهیم جنبهی تسبیبی دارد، به پیغمبر اکرم نسبت میدهیم،چون جنبهی مباشری دارد، پیغمبر اکرم مباشرت میکند به اذن الهی و قدرت الهی، نسبت به خدا میدهیم، جنبهی تسببی دارد، عیناً مانند کتابت« وَاللَّـهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّـهِ وَكَفَىٰ بِاللَّـهِ وَكِيلًا».، نسبت کتابت به خدا، جنبهی تسبیبی است، چون آمر است و امر میکند، اما ملائکه جنبهی تسبیبی ندارند، بلکه جنبهی مباشری دارند.
بنابراین، جهان،جهان اسباب و مسببات است،کسانی که درهای سبب را بکوبند، خیال نکنند که بر خلاف توکل است، خیال نکنند که بر خلاف توحید در خالقیت است، خیال نکند که بر خلاف توحید در ربوبیت و تدبیر است، بلکه همان خدایی که خود را خالق واحد و مدبر واحد معرفی میکند، دیگران را هم دستور میدهد که دنبال اسباب و مسببات بروند، حتی کارهای خودش را از عالم بالا، از طریق اسباب و مسببات میفرستد، قرآن مجید میفرماید: «وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً»
یعنی از آسمان آب را فرو فرستادیم، بعد از آنکه می فرماید از آسمان آب را فرو فرستادیم، به دنبالش خبر میدهد که:
« فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّكُمْ» فأخرج،أی أنبت به، یعنی به سبب آب، آب سببیت دارد، سببتش هم با خداست، خدا هم سبب ساز است و هم سبب سوز، یعنی گاهی آب را سبب رویش گیاهان قرار میدهد، آتش را سبب سوزاندن اجسام میدهد، همان خدا گاهی سبب سوز است، هنگامی که ابراهیم را به آتش میافکنند، به امر الهی سبب از سببیت میافتد و برای ابراهیم گلستان میشود.
«قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ» الأنبياء: ٦٩ ،
عزیزان من! مقداری قرآن را مطالعه کنید، کار نداریم که زید و عمر چه گفته است؟
قرآن ما را دستور میدهد که هم به دنبال اسبباب برویم.
ثانیاً خود خدا هم که کارهای انجام میدهد، اسببابی را خودش میچیند، این اسباب هم در حقیقت سربازان و فرمان برداران خدا هستند،«وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً، فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّكُمْ»
یا قرآن میفرماید: « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» المائدة: ٣٥.
ای افراد با ایمان ازمخالفت خدا بپرهیزید، نه اینکه از خدا بپرهیزید، خدا کمال مطلق و جمال مطلق است، پرهیز از او معنا ندارد،
« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» از مخالفت فرمان خدا بپرهیزید، ای افراد با ایمان تقوا راپیشه کنید و سراغ وسیله بروید، این وسیله چیست؟
گاهی میگویند وسیله آن درجات عالی است که خدا برای پیغمبر اکرم معین کرده است، «اللّهم آته الوسیلة»، مسلماً این مراد نیست، چون درجات عالی که برای پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) معین شده است، نصیب هر کسی نمیشود، زیرا ما لیاقت و شایستگی آن مقام را نداریم که برویم سراغ آن وسیله، یعنی به جای برسیم که نبی مکرم رسیده است، قطعاً مراد از وسیله در اینجا عبارت است از:« ما یتسبب به»، آنکه انسان به وسیله آن به جا و مقامی میرسد، پس خدا دستور وسیله میدهد، پس اگر انسان در خانه خودش بنشیند و بگوید:« إِنَّ اللَّـهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ» الذاريات: ٥٨. ابدا روزی وارد نمیشود، وقتی که پیغمبر اکرم شنید که جمعی در خانه ها نشستهاند و به حکم این آیه میگویند روزی ما میرسد، همه آنها را از خانه بیرون کرد و فرمود درست است که: « إِنَّ اللَّـهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ» اما همان خدا دستور کار و فعالیت هم داده است، یعنی رزاقیت خدا، رزاقیت مستقیم نیست، راهش را هم نشان داده است،باید وارد آن راه بشویم، همه این راهها منتهی به امر الهی است.
به بیان دیگر در جهان هیچ پشهای پر نمیزند و برگی از درختان حرکت نمیکند، اندیشهای از مغز من نمیگذرد، مگر به امر الهی و اراده الهی، همه چیز به آنجا منتهی است، ولی در عین حال اسباب و مسببات هم هست ، دلیل براینکه مراد از وسیله سبب است، چون به دنبالش میفرماید: «وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ».
دستور سبب میدهد، یکی از اسباب مغفرت جهاد فی سبیل الله است، در واقع این هم یک مقدمه چهارم شد که باید دنبال اسباب و مسببات رفت.
اما یک نکته است و آن این که علاقه مندان به توسل دقت کنند، در کارهای دنیوی سبب را خود بشر میداند« إنّی لا أصیکم بالدنیا فإنّکم بها متوصون»
یعنی مردم خودش سبب را در دنیا میدانند، آب از دل زمین در میآورند، این قنات سازی خودش یک اعجاب است، چه رقم گل بکارند، چه رقم درخت بکارند و چه رقم میوه بچینند، درمان بیماری درخت و زراعت چیست؟
اسباب را خود انسان در این دنیا میداند، فلذا نیاز به وحی الهی نیست و اگر هم وحی الهی آمد، یکنوع کمک است، آن عقل و فکری را که خدا به انسان داده است، از طریق همان عقل خدا دادی، راه زندگی دنیوی را درک میکند، یعنی اینکه چه رقم خانه سازی کند، چه رقم کسب کند؟ این گونه امور را خود انسان میفهمد.
اما بخواهیم در امور معنوی، به مقام معنوی برسییم، باید سببش را وحی معین کند،یعنی ما نمیتوانیم یک چیزی را سبب مغفرت قرار بدهیم، بلکه باید ببینیم که در کتاب و سنت سبب مغفرت چیست، سبب استجابت دعا چیست؟ در عین حالی که باید دنبال اسباب ومسببات برویم، در دنیا اسباب را با تجربه میشناسیم، آنهم به وسیله عقل خدا دادی، اما در امور معنوی ودر امور پاکی نفس و مغفرت ذنوب و کسب درجات واستجابت دعوات، باید ببینیم طریقی که خدا و رسول او ائمه اهل بیت معین کردهاند چست؟
بنابراین، «و آتیه الوسیلة» به آن نمیرسیم، اما وسیلهای که خود مان در آخرت به مقامی برسیم، احتیاج به راهنمایی وحی دارد.
به بیان دیگر دنیا را خود مان با عقل خود درک میکنیم، آنهم با فضل الهی، اما معنویت را باید از قرآن و سنت و احادیث ائمه اهل بیت بگیریم و لذا امیر المؤمنان خطبهای در نهج البلاغة دارد، میفرماید: «إنّ أفضل ما توسل به المتوسلون إلی الله تعالی الإیمان به و برسوله و الجهاد فی سبیله و اقام الصلاة و فإنّها الملة و إیتاء الزکاة» نهج البلاغة: خطبه.
بهترین وسیله برای مغفرت و برای کسب درجات، ایمان به خدا و ایمان به رسول خدا و نماز گزاردن و دادن زکات است، اسباب را معین میکند، زیرا بدون تعیین امام و معصوم نمیتوانیم ما بدانیم که سبب مغفرت چیست، سبب استجابت چیست؟ از این جهت باید برویم در خانه خدا، قرآن کریم وسنت و ببینیم علاوه بر آنچه که امام علیّ (علیه السلام) در این حدیث گفته است، آیا اسباب دیگری هم برای مغفرت و استجابت دعا هست یا نه؟ جواب گفتهاند: حال من بخشی را در این جلسه عرض میکنم و بخش دیگر را در جلسه آینده.
اسباب مغفرت
یکی از اسباب مغفرت و استجابت دعا، توسل به اسماء الله و صفات خداست، در روایات ما آمده است که اگر علاقمند هستید که دعای شما مستجاب بشود، یکی از راههایش این است که خدا را قسم بدهید به اسماء و صفاتش، خوشبختانه این توسل به اسماء الهی هم در روایات ما آمده و هم در روایات اهل سنت.
روایات توسل به أسماء الله
1: ترمذی در سنن خود میگوید، پیامبر شنید که مردی میگوید:
« اللّهم إنّی أسئلک بأنّی أشهد أنّک أنت الله لا إله إلّا أنت، الأحد، الصمد، الّذی لم یلد و لم یولد، و لم یکن له کفواً أحد»
خدایا من تورا به اینها قسم میدهم، اینکه چه خواست، فعلاً در این حدیث نیامده است، پیامبر شنید و فرمود:
«فقال النبی: لقد سألت الله باسمه الأعظم الذی إذا دعی به أجاب، و إذا سئل له أعطی» سنن ترمذی: 5/515،
تو خدا را بنام سوگند دادی که اگر او را به آن نام بخوانی، جواب میدهد، و اگر به آن نام سوال کنی، جواب میدهد.
در روایات ائمه اهل بیت (علیهم السلام) خیلی دعای شیرین آمده است، امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) موقع استجابت دعا، توسل به اسماء الله میکنند:
« اللّهم إنّی أسئلک باسمک العظیم الأعظم، الأعزّ الأجلّ الّذی إذا دعیت به علی مغالق أبواب الأرض للفرج انفرجت، و إذا دعیت به علی العسر للیسر تیسّرت» طوسی، مصباح المتهجد: 374.
خدایا من از تو سؤال میکنم به نام بزرگ و بزگتر، گرامی و برترت، نامی که اگر به آن نام بر درب های بستهی آسمان برای باز شدن، خوانده شوی گشوده میگردد، و اگر به آن نام برای آسانی خوانده شوی آسان گردد. به حمد الله همه ما قبلاً میگوییم: «اللّهم إنّی أسئلک بأسمائک الحسنی و صفاتک العلیا»، یعنی ما بسیار زیاد خدا را بنامش و اسمائش قسم میدهیم.
بنابراین، یکی از راههای توسل برای استجابت دعا، توسل به اسماء است.
توسل به قرآن مجید
سبب دومی خدا برای استجابت و جلب مغفرت معین کرده است، سوگند دادن خدا به قرآن مجید است، توسل به قرآن مجید، درروایات ما هست ودر روایات دیگران نیز هست، احمد بن حنبل از عمران بین حصین نقل میکند که از پیامبر شنیدم که فرمود:
« إقرأوا القرآن و اسألوا الله تبارک و تعالی به قبل أن یجیء قوم یسئلون به الناس»
مسند احمد حنبل: 4/445.
قرآن را بخوانید و قرآن را وسیله قرار بدهید،تا خدا خواسته شما را اجابت کند، همه من و شما در شبهای قدر قرآن را به سر میگیریم و میگوییم:
«اللّهم إنّی أسئلک بکتابک المنزل و ما فیه، و فیه اسمک الأکبر و أسماؤک الحسنی...»
خوشبختانه این مسائل همهی شان اتفاقی هستند.
توسل به عمل صالح
سبب سوم توسل به عمل صالح است، یعنی اگر انسان توسل به عمل صالح خودش بکند، دعایش مستجاب میشود.
انسان اگر روزی و روزگاری یک عملی را لله انجام داده که اصلاً در آن ریا، هوا و هوس در کار نبوده، اگر به آن متوسل بشود، دعایش مستجاب میشود و ما این را از ابراهیم خلیل یاد گرفتیم «وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ» البقرة: ١٢٧.
کار کرده، هنگامی که دیوارها را بالا برده، سقف را میزند،این عمل الهی است و این عمل عمل صالح است، به دنبالش دعا میکند، یعنی بخاطر این عمل صالح، این دعاهای مرا مستجاب کن:
1: رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ» .
2:« رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ»
3:« وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ
4: « وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا»،
5:« وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ» البقرة: ١٢٨.
مرحوم برقی در کتاب «المحاسن»، بخاری هم در کتاب «صحیح» اتفاقاً هردوتای اینها معاصر هستند، البته برقی کمی جلوتر است،چون بخاری در سال: 292 فوت کرده، مرحوم برقی در 279 یا 280 فوت نموده است، هردو نفر این حدیث را نقل میکنند که در روزگار گذشته یعنی قبل از پیامبر اکرم، سه نفر در غار رفتند، که ناگهان صخرهی از بالا آمد و درب غار را گرفت، این سه نفر ماندند، الهام شد که شما به ما متوسل به عمل صالح خود بشوید، یکی از آنها گفت خدایا! تو آگاهی که یک زن زیبایی در اختیار من بود و آماده کام گیری بود، ولی من از ترس عذاب تو، او را ترک کردم، روایت دارد که سنگ کمی عقب رفت.
دومی گفت:خدایا! من هم کارگری داشتم، یک درهم حقش بود، از من نگرفت و رفت، در غیاب او من با این درهم تجارت کردم و این یک درهم تبدیل به هزار درهم شد، هنگامی که برای گرفتن درهمش آمد، من هزار درهم را به او دادم، و من این کار را برای تو کردم، سنگ مقداری عقب تر رفت.
سومی گفت خدایا! پدر و مادری پیری داشتم، شیری برای آنان گرفتم بخورند، هنگامی که در خانه آمدم،آنها را در حالت رویا و خواب دیدم،با خود فکر کردم که اگر شیر را زمین بگذارم، ممکن است به وسیله مگس یا غیر مگس آلوده بشود،فلذا آن را (تا موقعی که از خواب بیدار شدند) دردستم نگهداشتم، آنگاه شیر را به پدر و مادر دادم، و من این کار را فقط به خاطر تو کردم، در هنگام همهی حجر(سنگ) یا صخره از دم غار کنار رفت.
بنابراین،ما مسلمانان اولاً معتقدیم که جهان، جهان اسباب ومسببات است، امام صادق (علیه السلام) میفرماید:«إنّ الله قد جعل لکلّی شیء سبباً»، هر چیزی سبب دارد، درهای اسباب را باید زد، نسبت وسائل و اسباب «دنیا» خود مان آگاهیم،
اما نسبت به وسائل و اسباب معنوی، باید به قرآن و حدیث مراجعه کنیم.
پس سه وسیله برای ما هست:
1: توسل به اسماء الهی.
2: توسل به قرآن مجید.
3: توسل به اعمال صالح .
این سه وسیله مورد قبول همهی مسلمانان است، ولی ما معتقدیم که وسائل دیگری نیز وجود دارد که یکی از آنها توسل به دعای پیغمبر اکرم است هم در دنیا و هم در آخرت.
اما در این دنیا همهی مسلمانان به دعای پیغمبر اکرم متوسل میشدند و همگی این را قبول دارند:
« وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّـهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّـهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا»النساء: ٦٤.
هرگاه آنان که بر خویش ستم کردهاند، نزد تو بیایند و از خدا طلب مغفرت کنند، و پیغمبر نیز برای آنان طلب مغفرت کند، خدا را توبه پذیر و رحیم خواهند یافت.
هم خود شان استغفار کنند و هم از پیامبر درخواست دعا کنند که خدا از آنان بگذرد، خدا از آنان خواهد گذشت، این یکی از اسباب توسل است،یعنی در حال حیات همگان خدمت آن حضرت میرفتند،
شما سوره منافقون را بخوانید، منافقان را میگفتند بروید در خانه رسول خدا، تا پیامبر در حق شما دعا کند، تا خدا گناهان شما را ببخشد، قرآن میفرماید:
« وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّـهِ لَوَّوْا رُءُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ» المنافقون: ٥.
اینها قابلیت نداشتند، لذا قرآن میفرماید: «سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَن يَغْفِرَ اللَّـهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّـهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ» المنافقون: ٦.
اما انسان های قابل در حیات پیامبر اکرم میرفتند و عرض میکردند: یا رسول الله! در حق ما دعا کن.
گاهی میگویند ما که با خدا ارتباط داریم،دیگر چه نیازی داریم که در خانه پیامبر برویم.
جوابش این است که آیا شما در مقابل قرآن سخن میگویید، دعای پیامبر غیر از دعای شماست، ممکن است دعای شما مستجاب نشود، نباید دعای پیامبر را مانند دعای دیگران بدانید. یا پیامبررا صدا کنیم مانند صدای دیگران، پیامبر مقامش بلند و ارجمند است، دعایش حتماً مستجاب میشود، در عین حالی که درهای خدا باز است، این در را هم خدا معین کرده است.
اقلاً به اندازه فرزندان خطا کار جناب یعقوب عقل و خرد داشته باشیم، بعد از آن همه کارهای بدی که مرتکب شدند:
«قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ»يوسف: ٩٧.
گفتند ای پدردر حق ما استغفار کن، یعقوب هم فهمید که اینها پشیمان هستند
«قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» يوسف: ٩٨.
گفت دعا میکنم تا خدا از گناهان شما بگذرد.
بنابراین،اگر در خانه ائمه اهل بیت برویم ،این آیات هست.
«إنّما الکلام» اگر اینها منتقل به عالم برزخ شدند، آیا میتوانیم به آنان متوسل بشویم یا نه؟
این قسمت را در جلسه آینده بحث خواهیم کرد.