درس هایی در مورد وهابیت آیت الله سبحانی

وهابیت

جلسه 9

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: زیارت قبور مؤمنان

سخن در باره زیارت قبور مسلمانان بود، عر ض کردیم که زیارت این قبور، آثار ارزنده‌ای دارد و رسول گرامی ‌به آثار سازنده زیارت قبور در دو حدیث مبارک اشاره کرده است، « زروا القبور فإنّها تذکرکم الأخرة».زیارت قبور، مایه‌ای توجه انسان به روز رستاخیز است، باز در حدیث دیگر به این اثر سازنده، به نحو دیگر اشاره شده است.

اکنون بحث در این است که آیا در قرآن کریم، آیه‌ای داریم که دلالت کند بر اینکه رسول گرامی‌ اسلام به زیارت قبور می‌رفت؟

دلیل قرانی بر مشروعیت زیارت قبور مؤمنان

علما و مفسران از این آیه استفاده می‌کنند که رسول خدا بر سر قبر مسلمانان می‌رفت یا دعا می‌کرد یا فاتحه می‌خواند،بالاخره حاضر می‌شد و آن این است که خداوند منان پیغمبر اکرم را نهی می‌کند از اینکه بر سر قبر مشرکان یا منافقان بایستد:

« لَا تُصَلِّ عَلَىٰ أَحَدٍ مِّنْهُم مَّاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَىٰ قَبْرِهِ ۖ إِنَّهُمْ کفَرُوا بِاللَّـهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ» التوبة/84،

این آیه در باره منافقان مدینه و غیر مدینه است و می‌فرماید: یا رسول الله! ابداً‌ بر آنها (منافقان) نماز نخوان و هیچگاه در کنار قبر او برای طلب آمرزش و استغفار نایست « وَلَا تَقُمْ عَلَىٰ قَبْرِهِ»

بیضاوی می‌گوید:«و لاتقم علی قبره للزیارة أو للدّفن » نه در موقع دفن کردن و نه در موقع زیارت کردن،‌ معلوم می‌شود که این نهی مربوط است به منافقان، عکس آن در باره مسلمانان است، یعنی بر مسلمانان نماز بخوان و بر سر قبر آنان بایست و زیارت کن ، البته تنها بیضاوی نیست که این آیه چنین معنا کرده است، غیر ایشان نیز همین را گفته‌اند.

جلالین نیز می‌گوید:«‌و لا تقم علی قبره للزیارة أو للدفن» معلوم می‌شود که این نهی مال منافقان است و عکسش هم مال مسلمانان است،‌دلالت آیه خوب است اگر کسی دقت کند و پیش داور نباشد.

اما کسانی که پیش داور هستد،‌آیه را به گونه‌ی دیگر معنا می‌کنند و می‌گویند مراد از قیام، قیام در دفن است و حال آنکه آیه مطلق است «و لا تقم علی قبره» بر قبر آنان نایست، فرق نمی‌کند چه در موقع دفن باشد و چه در مواقع دیگر.

دلیل روائی بر مشروعیت زیارت قبور مؤمنان

اما اگر از این آیه بگذریم، روایات زیاد داریم که پیغمبر اکرم به زیارت قبور بقیع می‌رفت، عجیب این است که متن زیارت رسول خدا را هم نقل کرده‌اند، وقتی که خودش تنها می‌رفت، یکنوع زیارت می‌کرد، آنگاه که به یارانش تعلیم می‌کرد به نحو دیگر، آنگاه که خودش تنها به زیارت اهل قبور می‌رفت، چنین زیارت می‌کرد: «السلام علیکم دار قوم مؤمنین و آتاکم ما توعدون غداً مؤجّلون و إنّا إن‌ شاء الله بکم لاحقون، اللّهم اغفر لأهل بقیع الغرقد».

درود بر جمعیتی که مومن و معتقد هستند، آنچه را که به شما در دنیا وعده می‌دادند به سراغ شما آمد،«و آتاکم ما توعدون غداً» آنکه می‌گفتند در آینده چنین و چنان است(یعنی برزخی است) برای شما پیش آمد، مؤجّلون، الآن شما بین مرگ و آخرت هستید، ما نیز به همین زودی به شما می‌پیوندیم‌، خدایا مردم بقیع غرقد را بیامرز، «غرقد» به این جهت به بقیع می‌گویند که گویا یک درخت های خود رویی در آنجا (بقیع) به صورت فراوان بوده است، هنگامی‌ که بقیع را قبرستان درست کردند، آن درخت ها را کندند، ولذا شد «بقیع الغرقد».

پس این خودش حاکی از این است که ارتباط ما با مؤمنان قطع نشده، چون اگر ارتباط ما با مؤمنان قطع شده باشد، خطاب به آنان معنا ندارد اگر واقعا سخن ما را نمی‌شنوند این خطاب معنی ندارد بگوییم :

«السلام علیکم دار قوم مؤمنین و آتاکم ما توعدون غداً مؤجّلون و إنّا إن‌ شاء الله بکم لاحقون، اللّهم اغفر لأهل بقیع الغرقد».

همه‌ اینها حاکی از این است که ارتباط ما با آنان قطع نشده و آنان سخنان ما را می‌شنوند درود ما را می‌‌شنوند.

این زیارت نامه ای است که خود پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله خواند، هنگامی‌ که یاران خودش را به زیارت قبور بقیع می‌برد به نحو دیگر برای آنان آموزش داد و فرمود چنین بگویید:« السلام علیکم اهل الدّیار من المؤمنین و المسلمین و یرحم الله المستقدمین منّا و المستأخیرین، و إنّا انشا الله بکم لاحقون» درود بر ساکنان مؤمن و مسلمان این دیار، خداوند همه ی مؤمنان را چه آنهایی که قبلا در گذشته اند، و چه آنهایی که آینده خواهند بود، همه را رحمت کند، ما نیز به خواست خدا به شما می‌پیوندیم.

پس آیه دلالت دارد« ولا تقم علی قبره» درباره ی منافق است، اما مؤمنان حساب شان از حساب منافقان جداست، یعنی در کنار قبر آنان بایست، این روایات هم روایات روشنی است و عجیب این است که این روایات در صحیح مسلم دومین صحیح جهان تسنن جلد 3، صفحه ی ۶۴،۵۶،۶۵ این زیارتها هست.

بنابراین اگر ما به زیارت بقیع یا زیارت قبرستان یا زیارت جاهای دیگر می‌رویم، همه ی اینها یک نوع پیروی از پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله است، «و قد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنه» ما باید پیرو پیغمبر باشیم و ببینیم رسول خدا چه فرموده است؟

رسول خدا گاهی خودش و گاهی هم یاران خودش را به بقیع می‌برد و زیارت را برای آنان تعلیم می‌کند. مطلب دیگر اینکه زیارت قبور را احدی از وهابی ها انکار نکرده‌اند، یعنی آنها نیز به زیارت قبور می‌روند، وغیر از این هم چاره‌ای ندارند، چون روایات در صحیح مسلم است، اما گاهی می‌گویند ارتباط ما با اموات قطع شده، در حالی که اگر قطع شده بود، این خطاب ها بی معنی بود.

مهم این است که آنها زنان را اجازه نمی‌دهند که وارد قبرستان بقیع بشوند و زیارت کنند و اصلاً جای دیگر هم اجازه نمی‌دهند که زنان به زیارت قبور عزیزان خود بروند، آیا این عمل آنها صحیح است یا نه؟

به خاطر دارم که چند سال قبل، شاید ده سال قبل بود که من در بقیع بودم و با یکی از آمران معروفی - که تا حدی لهجه ی نرم و اخلاق اسلامی‌ داشت- روبه رو شدم و گفتم چرا اجازه نمی‌دهید که اینها به زیارت قبور عزیزان خود بیایند، او گفت زیارت برای زنان حرام است، گفتم چگونه حرام است که پیغمبر خدا می‌فرماید:

« زروا القبور و فإنّها تذکرکم الآخرة».

در حدیث دیگر می‌فرماید:

« زروا القبور فإنّ لکم فیها لعبرة»

چطور می‌گویید زیارت بر زنان حرام است، گفت: این خطاب، خطاب برای مردان است، گفتم: درست است، ولی مرد و زن نیست، یعنی همه ی خطابات قرآن ویا اکثر شان برای مردان است، اما زنان هم شریک‌اند «اقیموا الصلاة و آت الزکاة» خطاب به مردان است، اما در عین حال همگی شریک اند، یعنی زن و مرد هردو در این مسئله شریک اند.

بنابراین، نباید بگوییم این خطاب چون برای مردان است، یعنی «زرن» نفرموده بلکه « زروا» گفته است، پس زنان محروم اند.

علاوه بر این، شما «مقاصد الشریعة» دارید، امروز «مقاصد الشریعة» جده را و مراکز فقهیه جده را و مدینه و مکه را پر کرده و شما می‌گویید ما به دنبال مقاصد شریعت هستیم مقاصد شریعت در این دو روایت آمده، چون می‌فرماید:« فإنّها تذکرکم الآخرة» زیارت قبور «تذکرکم الآخرة» آخرت را به یاد شما می‌آورد. آیا این فقط مخصوص مردان است، یعنی زنان نیاز ندارند که اینها متوجه آخرت بشوند، بعد من یه نامه ای نوشتم و استدلالات خودم را نوشتم وبرای آن مرد فرستادم، اتفاقاً به صورت یک رساله هم چاپ شده است.

بنابراین؛ روایات مطلق است و اختصاص به مردان ندارد، علاوه بر این صحیح مسلم از عایشه نقل می‌کند که یک شب دیدم پیغمبر از رخت خواب برخواست و به طرف بقیع رفت و من نیز دنبال آن حضرت رفتم و هر دو وارد قبرستان بقیع شدیم، من عرض کردم:

یا رسول الله! من چگونه زیارت کنم؟

فرمود: «قولی: السلام علیکم اهل الدّیار من المؤمنین و المسلمین و یرحم الله المستقدمین منّا و المستأخیرین، و إنّا انشا الله بکم لاحقون»

حضرت به همسرش آموزش می‌دهد که موقع زیارت قبور بقیع این جمله ها را بگو.

آیا پیغمبر اکرم خلاف شرع کرده است، اگر واقعا زیارت برای زنان حرام است، پس پیغمبر اکرم چطور همسر خود را به زیارت برد و تعلیم کرد؟!

گاهی می‌گویند زنان «ضعفاء العقول» هستند فلذا ممکن است در کنار قبر از حال بروند.

باید گفت که این حرف یکنوع سفسطه است، زیرا در خیلی از جا ها مانند ایران، عراق و یمن و جا های دیگر که ما کم و بیش دیده ایم می‌بینیم که به زیارت می‌روند و زیارت می‌کنند و بر می‌گردند، یعنی احسانی می‌کنند و قرآنی می‌خوانند و بر می‌گردند، علاوه براین، در خود هم یک تحولی ایجاد می‌کنند چگونه می‌شود شما در مقابل این روایات، زنان مردم را محروم می‌کنید، هنگامی ‌که من مشرف می‌شوم برای زیارت قبور، می‌بینم زنان پشت بقیع ایستاده‌اند، حتی گاهی اجازه نمی‌دهند که از آن پنجره بر قبور ائمه اهل بیت علیهم السلام نگاه کنند این همه شدت چیست؟!

اسلام دین شدت نیست، بلکه دین مرونت و دین آسانی است« الحنفینة البیضاء و السّمحاء».

پیغمبر اکرم همسر خود را در قبرستان بقیع می‌برد و تعلیم می‌کند.

فاطمه زهرا سلام الله علیها از دیدگاه اهل سنت

فاطمه چگونه است؟ همه‌ی شما می‌گویید که فاطمه دختر پیغمبر اکرم است و« سیدة نساء العالمین» یعنی شما آن حضرت ر ا در صحیح بخاری و غیر بخاری به عنوان سیدة نساء العلمین قبولش دارید، و باز قبول دارید که حضرتش جزء اهل بیت پیغمبر اکرم است و اهل بیت پیغمبر اکرم کسانی هستند که:« طهّر هم الله من الرجس تطهیراً»، همین دخت گرامی‌ پیغمبر در هر شنبه یا غیر شنبه احد در کنار قبر عمویش حضرت حمزه می‌رفت و دو رکعت نماز می‌خواند و بر می‌گشت، عایشه ام المؤمنین که همه‌ی شما احادیثش را قبول دارید، موقعی که برادرش عبد‌الرحمن فوت کرد و جنازه ی او را در مکه دفن کردند، هنگامی‌ که ایشان مکه رفت، (خواه برای عمره یا غیر عمره) سپس به زیارت قبر برادرش عبد‌الرحمن رفت و دو تا شعر هم در آنجا خواند،

شما که می‌گویید عمل صحابه حجت است، این آیه‌ی قران است و این روایات است که اطلاق دارد و این هم عمل خود پیغمبر اکرم است که همسرش را می‌برد به زیارت، این هم فاطمه دخت گرامی ‌پیغمبر اکرم است که به زیارت عمویش حضرت حمزه می‌رود، و این هم عایشه ام‌المؤمنین است که به زیارت قبر برادرش عبد‌الرحمن می‌رورد.

فلذا من فکر می‌کنم که مسئله، یک مسئله‌ی سیاسی است و الا از نظر فقهی مسئله بسیار روشن است و خیلی از فقها‌ی «اهل سنت» بر این مسئله گواهی داده‌اند که زیارت قبور برای زنان، عیناً مانند مردان حلال است و مشروع.

زیارت قبر رسول اکرم صلّی الله علیه و آله

حال می‌خواهیم کم کم وارد «بیت القصید» بشویم و آن این است که زیارت قبر پیغمبر اکرم چگونه است؟ من واقعاً خجالت می‌کشم این مسئله را مطرح کنم، چطور می‌شود که زیارت قبور مردم مردم عادی مستحب باشد، اما زیارت قبر پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله مستحب نباشد، یک نفر هم منکر نیست که زیارت قبر پیغمبر اکرم مستحب است و اگر هم منکر باشد ابن تیمیه است، و الا حتی الآن نیز همه وهابی ها زیارت قبر پیغمبر اکرم را مستحب می‌دانند بنیاض مفتی اسبق با صراحت می‌گوید یکی از مستحبات زیارت قبر پیغمبر اکرم است و بعداً هم برود به زیارت بقیع.

بنابراین زیارت قبر پیغمبر اکرم مستحب است و جای بحث نیست، تقریباً چهل نفر از علمای اهل سنت بر استحباب قبر پیغمبر اکرم فتوا داده‌اند، مسلماً جریان بیش از این است، فلذا اگر کسی تحقیق کند و الآن اینترنت هم که آمده انسان می‌تواند بر کتاب ها مسلط بشود، استحباب زیارت قبر پیغمبر اکرم بر کسی مخفی نیست.

من روایتی را بخوانم تا مطلب بهتر روشن بشود. ابوالحسن ماوردی در کتاب «الأحکام السلطانیه» جمله ی زیبائی دارد( متوفای 450،) احکام سلطانیه مربوط است به آن احکام ولائی و کیفیت حکومت اسلامی، ایشان می‌فرماید کسانی که ریئس کاروان هستند و قافله دارند، باید بعد از زیارت مکه به گونه‌ای راه را بگردانند تا به زیارت قبر پیغمبر اکرم نیز برسند،‌یعنی اگر احیاناً راه شان هم راه مدینه نیست، راه را کج کنند و راه را انحرافی کنند تا به زیارت قبر پیغمبر اکرم برسند تا زائر خانه‌ی خدا بین دو زیارت جمع کند، یکی زیارت خانه‌ی خدا، دیگری هم زیارت قبر پیغمبر اکرم. جناب آقای ابوعبدالله ‌حلیمی‌جرجانی‌شافعی متوفای403 در کتاب «شفاء السقام» جمله‌ی زیبائی دارد ، ایشان می‌گوید ما مأموریم پیغمبر اکرم را تعظیم و تکریم کنیم، «فالذین آمنوا به و عزرّوه و نصروه و اتبعوا نور الذی أنزل معه اولئک هم المفلحون». باید پیغمبر را تکریم کنیم، تکریم و تعظیم حضرت در زمان حیاتش کاملاً روشن است در حال بعد از حیاتش، تعظیم و تکریمش زیارت قبر آن حضرت است، فلذا زیاد احتیاج ندارد که من این عبارت کتاب های برادران اهل سنت را بخوانم، ولی فقط برای روشن شدن ذهن جوانانی که در عربستان سعودی و در مناطق دیگر زندگی می‌کنند و تحت تأثیر وهابی‌ها قرار گرفته‌‌اند، یعنی علمای بزرگ این ها بر خلاف این ها (وهابی) هستند، و اگر این ها گاهی می‌گویند زیارت چنین و چنان است،بر خلاف علما سخن می‌گویند، یعنی علما برعکس هستند.

مثلاً کتابی است به نام :«الفقه علی المذاهب الأربعة» در آن جا چهار مذهب همه شان یک فتوا داده‌اند، یعنی حنفی ها، شافعی ها، مالکی ها، حنبلی ها، همگی گفته اند که زیارت پیغمبر اکرم بهترین مستحبات و مندوبات است، یعنی «من افضل المندوبات» زیارت قبر پیغمبر اکرم است.

غزالی دباره‌ی زیارت قبر پیغمبر اکرم سخنی دارد که من ترجمه‌ی آن را می‌خوانم ایشان می‌گوید که پیغمبر اکرم فرموده است که : زیارت من در حال ممات، بسان زیارت من در حال حیات است و هر کس قدرت جسمانی و مالی داشته باشد و مرا زیارت نکند، بر من جفا کرده است(من حجّ و لم یزرنی فقد جفانی)، اتفاقاً این حدیث را قریب چهل نفر از دانشمند اهل سنت نقل کرده‌اند.

بگذارید مردم به زیارت قبر پیغمبر بروند

آقایان (وهابی ها) بگذارید مردم به زیارت قبر پیغمبر اکرم بروند و با زیارت خود ، آن حضرت را تعظیم و تکریم کنند، کاری نکنید که پیغمبر از قلب ها و فکر ها و اندیشه ها کنار برود، که آن موقع دین مقدس اسلام به صورت افسانه در آید.

عرض کردم به ظاهر منکری نیست، اما گاهی عملاً اجازه‌ی زیارت را نمی‌دهند، وإلا از نظر فتوا جناب بنیاض فتوا می‌دهد که مستحب است سلام بر پیغمبر اکرم کنند، آنگاه به قبرستان بقیع سلام عرض کند.

روایات در این جا زیاد است، ولی آنچه که مهم است، یک مسئله است، می‌گویند ما نیز قبول داریم زیارت پیغمبر اکرم مستحب و مندوب است، اما کسی حق ندارد برای زیارت سفر کند، سفر را برای زیارت تحریم می‌کنند، یعنی نمی‌گویند خود زیارت مشکل دارد،‌بلکه می‌گویند سفر برای زیارت درست نیست.

به بیان دیگر اگر کسی در مدینه باشد، او می‌تواند زیارت کند و زیارت کردن برای او مستحب است «إذا کان متواجداً فی المدینه فله‌ أن یزور» اگر در خود مدینه است زیارت بکند.

اما اگر در مدینه نیست، بلکه در مکه است یا در شهر دیگر و مملکت دیگر، چنانچه به قصد زیارت رسول اکر سفر کند، یک چنین سفری جایز نیست.

حال باید ببینیم که آیا این مطلب درست است یا نه؟ اصولاً اگر چیزی مستحب است، آیا می‌تواند سفر برای «مستحب» حرام باشد؟ آیا این جمع بین متضادین نیست، چون از این طرف می‌گویید که زیارت قبر پیغمبر اکرم مستحب و عملاً هم زیارت می‌کنید، و این هم فتاوای علمای شماست در این چهارده قرن، اما می‌گویید سفر برای زیارت قبر پیغمبر اکرم حرام است.

اگر واقعا زیارت مستحب است، سفر یا واجب است یا مستحب است یا مباح، یعنی درباره‌ی حکم مقدمه اختلاف است اگر «ذی المقدمه» واجب شد، مقدمه یا واجب است یا مباح است و یا مستحب. چرا حرام باشد؟!

سیره مسلمین

حال باید ببینیم که سیره‌ی مسلمین چه بوده است، چون سیره‌ی مسلمین بهترین دلیل است که آیا سفر بر زیارت قبر پیغمبر اکرم چگونه است؟

وقتی ما سیره مسلمین را در نظر می‌گیریم، می‌بینیم که مسلمین از همان قرن اول تا کنون همگی برای زیارت قبر پیغمبر اکرم سفر می‌کردند، این مغالطه گران هستند که می‌گویند مسلمین برای زیارت مسجد النبی سفر می‌کردند نه برای زیارت قبر النبی.

ولی ما در جواب این مغالطه گران می‌گوییم که حرف شما بر خلاف سیره است و بر خلاف آن چیزی است که در خارج است، در خارج همه‌ی مسلمین به قصد زیارت قبر رسول خدا سفر می‌کردند و کنار قبرش می‌آمدند و می‌ایستادند تا بیعت کنند با آن حضرت و عرض کنند که: یا رسول الله! ما در راه تو هستیم و درود بفرستند و عمل کنند به این حدیث که می‌‌گوید: «فمن حج ولم یزرنی فقد جفانی»

اگر واقعاً برای زیارت مسجد النبی سفر می‌کردند، پس مسجد الأقصی نیز مثل مسجد النبی مسجد است، پس چرا مردم تا کنون قصد سفر برای زیارت مسجد الأقصی نکرده‌اند، آیا شنیده‌اید که در مراکش در الجزائر، یا در عراق و در مصر افرادی باشند که بگویند که ما می‌خواهیم به قصد زیارت مسجد الأقصی سفر کنیم؟.

بله! ممکن است بگویند بیایید برویم این مراکز علمی‌ و مراکز دینی را ببینیم و مشاهده کنیم، اما اینکه بیایید برویم خصوص مسجد الأقصی را زیارت کنیم تا کنون از کسی شنیده نشده و در شعری یا در کتابی نیامده است، پس معلوم می‌شود که مسلمین در مدینه برای زیارت قبر پیغمبر اکرم می‌آمدند نه به قصد زیارت مسجد النبی، چون اگر قصد شان زیارت مسجد النبی بود، نظیر مسجد النبی، مسجد الأقصی است، برای سه مسجد سفر جایز است که عبارتند از: مسجد الحرام‌، مسجد النبی و مسجد الأقصی.

پس چرا مردم برای سفر برای آنجا نمی‌روند، البته ممکن است جهان گردانی باشند که بخواهند برای دیدن مسجد الأقصی و مسجد الخلیل سفر کنند و آن مکان ها را از نزدیک ببینند و جاهای انبیا را ببینند، قطعاً این گونه سفر ها بسیار خوب است.

اما اینکه کسانی بخواهند برای زیارت خصوص مسجد الأقصی سفر کنند، یک چنین چیزی تا کنون نبوده، بلکه این گونه سفر ها فقط مال مسجد پیغمبر اکرم بوده و آن هم بخاطر زیارت قبر پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله.

عمل سلف صالح

حال باید دید که سلف صالح چه می‌کردند، من از سلف صالح چیزهای را نقل کنم تا روشن بشود که کار سلف صالح چه بوده.

سلف صالح از دید وهابی‌ها کسانی هستند که ما باید دین خود را از آنان بگیریم، از این رو لازم است ببینیم که آیا آنان برای زیارت قبر پیغمبر اکرم سفر می‌کردند یا نمی‌کردند؟

من این حدیث را من نمی‌خوانم که پیغمبر فرمود:‌

« من زارنی حیاً و میتاً کنت له شفیعاً‌ یوم القیامه»، فلذا من در این باره من حدیث نمی‌خوانم، فقط سیره‌ی سلف صالح را یاد آور می‌شوم.

اولین سلف صالح بلال مؤذن پیغمبر

اولین سلف صالح مؤذن پیغمبر اکرم بلال است، حدیثی را که الآن نقل می‌کنم اگر بخواهیم مصادرش را هم بیان کنم طول می‌کشد، بلال بعد از رحلت پیغمبر اکرم مدینه را ترک کرد، یعنی مسائل سیاسی سبب شد که ایشان مدینه را ترک کند، چرا؟ چون از او چیزی را خواستند که او حاضر نبود، گفت می‌خواهم مرز دار و مرزبان بشوم بهتر از این است که در مدینه بمانم:

«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ»٢٠٠،

گفتم بهتر این است که برای مرابطه و مرزبانی بروم فلذا در شام رفت و در نقطه ای که بین اسلام و بین مسیحیت مرزِ است رفت و در آنجا زندگی می‌کرد. شب در عالم رؤیا پیغمبر اکرم را دید که حضرت به فرمود: بلال! رابطه‌ی خود را با ما قطع کردی و دیگر سراغ ما نمی‌آیی، وقتی از خواب بیدار شد، شروع کرد به گریه کردن و این خواب فهمید که پیغمبر اکرم گله مند است که چرا به زیارت قبر او نمی‌روم، فردایش بر شتر خود سوار شد و رهسپار مدینه گردید و اوایل شب وارد مدینه گشت و در مسجد بود، حسن و حسین که هر دو در زمان نوجوان و کوچک بودند او را دید و هنگامی ‌که چشم شان بر مؤذن جدشان افتاد گریه کردند و اشک ریختند، بلال نیز گریه کرد. عرض کردند بلال ما از تو خواهش داریم امشب بالای بام مسجد برو، و موقع «فجر» اذان بگو، ایشان طبق خواهش حسنین موقع فجر، بالای بام مسجد رفت و شروع کرد به اذان گفتن، هنگامی ‌که گفت:« الله اکبر» مدینه لرزید، هنگامی ‌که نام پیغمبر اکرم را برد، زن و مرد همه بیرون آمدند، چرا؟ چون یادگار پیغمبر را دیدند، بلال یکی از سلف صالح بود که از راه دور به قصد زیارت قبر پیغمبر اکرم به مدینه آمد.

عمر بن عبد العزیز و زیارت قبر پیغمبر صلّی الله علیه و آله

از این سلف صالح که بگذریم، عمربن عبد العزیز که در حقیقت در میان خلفای اموی ‌ها تا حدی انسان خوبی بود و می‌گویند تا حدی انسان عادلی بود، ایشان افرادی را اجیر می‌کرد که از طرف او به مدینه بروند و قبر پیغمبر اکرم را زیارت کنند، نه یک بار نه دو بار. بلکه مکرر این کار را می‌کرد.

شما فتوح الشام ببنید، می‌گویند، هنگامی ‌که مسجد الاقصی فتح شد، عمر بن الخطاب در آنجا حاضر بود، یک نفر از احبار را همراه خود آورد، یعنی کعب الاحبار را همراه خودش آورد برای زیارت قبر پیغمبر اکرم، و گفت همه با هم به مدینه برویم و قبر پیغمبر اکرم را زیارت کنیم، فلذا ایشان کعب الاحبار را (که به اصطلاح اسلام آورده بود) همراه خودش به زیارت قبر پیغمبر می‌برد. بنابراین؛‌ ما نمی‌توانیم در باره سفر برای زیارت قبر پیغمبر اکرم کوچکترین شک کنیم، شما این همه سیره مسلمین را در طی چهارده قرن نادیده می‌گیرید، آنهم بخاطر فتوای احمد ابن تیمیه که می‌گوید زیارت مستحب، اما سفر حرام، او یک نفر است که باز خودش شبهه دارد و شبهه‌اش را در جلسه آینده برای شما حل می‌کنیم.

آیا انصاف است که این همه آیات و روایات، و این همه سیره مسلمین را بخاطر فتوای یک نفر بنام أحمد بن تیمیه ترک کنیم و حدیث :« فمن حجّ ولم یزنی فقد جفانی» رها کنیم؟!

سیره ی مسلمین در فقه یکی از ادله ی قطعیه است، این دخت گرامی ‌پیغمبر اکرم است، این سیره ی جناب بلال است و سیره عمر بن عبد العزیز ا ست.

آیا می‌شود ی سیره مسلمین را در طی چهارده قرن (که از همه ی نقاط جهان برای زیارت قبر پیغمبر اکرم می‌آیند رها کنیم و آن را تحریف کنیم و بگو یم آنها برای زیارت مسجد النبی به مدینه می‌آیند، البته مسجد النبی خیلی محترم است، اما در دل مسلیمن زیارت مسجد نبوده و نیست، بلکه زیارت قبر پیغمبر است، چون اگر مقصود شان مسجد بود، مانند این مسجد النبی در جای دیگر هم است، و حال آنکه نمی‌روند و اگر هم بروند، کمتر می‌روند، و اگر هم رفتند یا بروند برای آمال و آرزوهای دیگر می‌روند.

بنابر این، ما باید ببینیم که مشکل ابن تیمیه چیست که این همه سبب گمراهی برای وهابی ها شده،‌تا جایی که می‌گویند قبر پیغمبر اکرم ریارتش مستحب، اما سفر بر آن حرام است و مشکلش یک حدیثی است که از ابو هریره نقل می‌کنند:« لا تشدّ الرحال إلّا إل ثلاثة مساجد، مسجدی هذا و مسجد الحرام و مسجد الأقصی» که ما این حدیث را در جلسه آینده معنا خواهیم کرد.