درس تفسیر آیت الله سبحانی

95/03/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آیه ی 8

گفتیم خداوند متعال در این سوره هفت نشانه برای افراد مؤمن ذکر می کند. چهار نشانه را بیان کردیم و امروز به سراغ نشانه ی پنجم و ششم می رویم و آن اینکه خداوند می فرماید: ﴿وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ[1]

از زمان پیغمبر اکرم (ص) تا الآن جهان تبدلات و تغیرات بسیاری داشته است و تمدن های مختلفی به وجود آمده است. حال چگونه یک آئین ثابت که 1400 سال قبل آمده است می تواند این جامعه ی متبدل و متغیر را اداره کند؟

پاسخ آن این است که در آئین اسلام دو نوع قوانین وجود دارد: قوانین ثابت و قوانین متغیر.

اصول قوانین، ثابت است زیرا موافق با فطرت و آفرینش انسان است. بر این اساس، انسانی که در زمان پیغمبر اکرم (ص) بوده است با انسانی که در این زمان خلق شده است از لحاظ انسانیت فرق نکرده است. این نوع قوانین می تواند بشر را تا روز قیامت اداره کند. مثلا خداوند در قرآن می فرماید: ﴿إِنَ‌ اللَّهَ‌ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ‌ وَ الْإِحْسانِ وَ إيتاءِ ذِي الْقُرْبى‌ وَ يَنْهى‌ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[2] این احکام تا روز قیامت ثابت است چون مطابق فطرت بشر می باشد.

از آن سو یک رشته قوانینی وجود دارد که متغیر است. ما به آنها به جای قوانین، مقررات می گوییم. مثلا این نکته که آیا همیشه باید دولت اسلامی با مشرکان و کافران بجنگد، حکمی متغیر است و تابع مصالح است یعنی اگر مصلحت ایجاب کرد جنگ می کند و الا صلح می کند. رسول خدا (ص) در 27 غزوه جنگ کرد ولی در حدیبیه صلح کرده است.

از جمله قوانین ثابت این است که خداوند می فرماید: ﴿وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ[3]

در این آیه از رعایت کردن دو چیز سخن به میان آمده است: امانت و عهد (و پیمان) از هر انسانی که بپرسیم خیانت به امانت چه حکمی دارد آن را بد می شمارد و تمامی انسان ها در هر زمان و مکان در این حکم یکسان هستند. همه امانتداری را خوب می دانند و خیانت به امانت را بد و همچنین عمل به پیمان را خوب و عمل نکردن به آن را بد می شمارند.

امام علی بن الحسین علیهما السلام در مورد خیانت به امانت می فرماید: فَلَوْ أَنَّ قَاتِلَ‌ أَبِيَ‌ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع ائْتَمَنَنِي عَلَى السَّيْفِ الَّذِي قَتَلَهُ بِهِ لَأَدَّيْتُهُ إِلَيْهِ.[4] یعنی اگر قاتل پدرم همان شمشیری که با آن پدرم را کشته است را به من به امانت بسپارد و بعد آن را بخواهد به او بر می گردانم.

اگر جامعه ی ما امین باشد بسیاری از مشکلات مردم حل می شود. اینکه امروزه در قاچاق در جامعه زیاد است به سبب این است که افرادی، امین نیستند و در مورد نظامی که به امانت به دست آنها سپرده شده است امانت دار خوبی نمی باشند.

در اینجا امانت دیگری نیز وجود دارد که قرآن از آن سخن می گوید و آن امانت ارتباطی به این امانت ظاهری ندارد و آن اینکه خداوند می فرماید: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً[5] این امانت همان دین و اسلام است و ما باید آن را حفظ کنیم و به آن عمل کرده در آن خیانت نکنیم. بنا بر این امانتی که در آیه ی ﴿وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ[6] مطرح شده است شاید اعم باشد و این نوع امانات را هم شامل شود.

مثلا امروزه وضع حجاب در جامعه مطابق اسلام و قانون نیست. حجاب مقدمه ی عفت است و برای این است که عفت زنان محفوظ باشد و چشم چرانی وجود نداشته باشد. اسلام کار بیرون را مربوط به کار و عمل و تولید می داند و مسائل جنسی را محدود به محیط خانه می داند. اگر کسی مسائل جنسی را در خارج نشر دهد هم از خارج می ماند و هم به فساد مبتلا می شود.

همچنین امام قدس سره می فرمود: انقلاب یک امانت است و باید آن را به دست صاحبش ولی عصر (عج) برسانیم. عمل به قانون یک نوع امانت داری می باشد.

همچنین فرزندان دست ما امانت هستند و باید در هفت سالگی آنها را به نماز خواندن و روزه گرفتن عادت داد و آنها را با قرآن و مسجد آشنا کرد و الا یک نوع خیانت در امانت است. بچه ها امانت هستند و ما هم امین می باشیم.

در حدیثی از امام علیه السلام وارد شده است که می فرماید: ما فرزندانمان را در پنج سالگی با نماز آشنا می کنیم و شما در هفت سالگی این کار را انجام دهید.

اما در مورد عهد و پیمان می گوییم: پیمان این است که اگر کسی با دیگری قراردادی منعقد کرد به آن عمل کند. شکستن قرارداد حرام می باشد. گاه دیده می شود که افراد قراردادی را بین خود امضاء می کنند ولی چون آن را محضری نمی کنند به آن عمل نمی کنند. این در حالی است که محضری کردن شرط نیست و همین مقدار که پیمان نامه امضاء می شود و مبلغی هم رد و بدل می شود که کالی به کالی نباشد، عمل به آن لازم می گردد. محضر برای محکم کاری می باشد. حتی اگر دو نفر لفظا با هم قرارداد بگذارند کافی است و مشمول ﴿اوفوا بالعقود[7] می باشند.

امیر مؤمنان علی علیه السلام در جنگ صفین حاضر به مسأله ی تحکیم نبود و قرآن به سر را یک مسأله ی شیطانی می دانست. ولی وقتی مجبور به قبول حکمیت شد و او را وادار کردند که جنگ را تعطیل کند و صلح را با معاویه امضاء کند هرچند او همچنان این مسأله را قبول نمی کرد و ساعاتی در مقابل اصرار اطرافیان خود قرار گرفته بود و همچنان می فرمود که من با آنها بزرگ شده ام و آنها خواستار عمل به قرآن نیستند، ولی بعد از قبول حکمیت و امضاء این قرارداد که ابو موسی از طرف علی علیه السلام و عمرو عاص از طرف معاویه با هم در مورد حکمی به توافق برسند، در اینجا همان جمعیت نزد علی علیه السلام آمدند و ابراز کردند که این کار گناه بوده است و باید آن را شکست. امام علیه السلام فرمود: آیا بعد از آنکه راضی شدیم و قرارداد بستیم آن را پس بگیرم؟ مگر شما قرآن نخوانده اید که می فرماید: ﴿وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَ‌ الْعَهْدَ كانَ‌ مَسْؤُلاً﴾؟[8] در اینجا بود که عده ای از امیر مؤمنان علی علیه السلام کناره گرفتند و خوارج در اینجا شکل گرفت که می گفتند: لا حکم الا لله یعنی حاکمیت از آن خداست و نباید آن دو نفر در مورد ما حکم کنند. همین جمعیت سرآخر امام علیه السلام را به شهادت رساندند.

لزوم عمل به پیمان، حکمی است فطری و غیر قابل تغییر و از قوانین ثابت محسوب می شود. بله در اسلام طرز چگونگی پخت غذا و احداث ساختمان ذکر نشده است زیرا این احکام متغیر است.

از رسول خدا (ص) روایت است که می فرماید: لَا تَزَالُ أُمَّتِي بِخَيْرٍ مَا لَمْ‌ يَتَخَاوَنُوا وَ أَدَّوُا الْأَمَانَةَ وَ آتَوُا الزَّكَاةَ فَإِذَا لَمْ يَفْعَلُوا ذَلِكَ ابْتُلُوا بِالْقَحْطِ وَ السِّنِينَ.[9]

این یکی از اخبار غیبی است و آن اینکه حضرت می فرماید: امت من بر اساس خیر است و زندگی آنها زندگی آرام است البته مادامی که به هم خیانت نکنند و امانت را نیز به صاحبان آن رد کنند و زکات را بپردازند که اگر چنین نکنند بدانند که به قحطی و کم بارانی مبتلا می شوند.

بین خیانت به امانت و قحطی و کم بارانی رابطه ای وجود دارد که رسول خدا (ص) از آن با خبر است ولی ما آن را نمی دانیم. این رابطه را وحی درک می کند. آسمان چشم و روح دارد و اگر این عوامل در جامعه زیاد شود او نیز باران خود را دریغ می دارد و قحطی رخ می دهد. این امور مادی نیست و باید از عالم وحی به ما توجه داده شود.

در قرآن نیز همین مطلب ذکر شده است و آن اینکه حضرت نوح علیه السلام می فرماید: ﴿فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ‌ غَفَّاراً[10] ﴿يُرْسِلِ‌ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً[11] یعنی اگر کمتر گناه انجام شود، آسمان می بارد و الا باران خود را دریغ می دارد.

اینها نشان می دهد که آسمانها دارای درک هستند و بر این اساس خداوند می فرماید: ﴿تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فيهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَيْ‌ءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ‌ تَسْبيحَهُمْ إِنَّهُ كانَ حَليماً غَفُوراً[12]

در سابق با یک برگه معامله ای را امضاء می کردند ولی امروزه این کار با برگه های مختلف انجام می گیرد تا محکم کاری شود این به سبب آن است که روح امانت داری در جامعه ضعیف شده است و مصرف کاغذ نیز بالا رفته است.

همچنین در روایت است که در هر جامعه که رابطه ی جنسی حرام فراوان شود مرگ سکته ای فراوان خواهد بود.

امام صادق علیه السلام در مسأله ی امانت می فرماید: لَا تَغْتَرُّوا بِصَلَاتِهِمْ وَ لَا بِصِيَامِهِمْ فَإِنَ‌ الرَّجُلَ‌ رُبَّمَا لَهِجَ‌ بِالصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ حَتَّى لَوْ تَرَكَهُ اسْتَوْحَشَ وَ لَكِنِ اخْتَبِرُوهُمْ عِنْدَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ.[13]

یعنی گر قرار است در مورد کسی بدانید که انسان خوبی است یا بد نباید به نماز خواندن و روزه گرفتن او نگاه کرد زیرا او گاه عادت به این کار کرده است و اگر این کار را نکند به وحشت می افتد. بلکه باید دید که آیا راستگو هست یا نه و اینکه آیا امانت را رد می کند یا نه. (اینکه آیا در جایی که به ضررش هست و یا منافعش در آن نیست راست می گوید یا نه و اینکه آیا امانت را رد می کند یا نه.)

گاه افرادی هستند که مبالغ پائین را رد می کنند ولی اگر مبلغ بالا رود در پس دادن امانت به تردید می افتند.

 


[1] مؤمنون/سوره23، آیه8.
[2] نحل/سوره16، آیه90.
[3] مؤمنون/سوره23، آیه8.
[4] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج23، ص278، ط بیروت.
[5] احزاب/سوره33، آیه72.
[6] مؤمنون/سوره23، آیه8.
[7] مائده/سوره5، آیه1.
[8] اسراء/سوره17، آیه34.
[9] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج75، ص172، ط بیروت.
[10] نوح/سوره71، آیه10.
[11] نوح/سوره71، آیه11.
[12] اسراء/سوره17، آیه44.
[13] الاصول من الکافی، شیخ کلینی، ج2، ص104، ط دار الکتب الاسلامیة.