درس تفسیر آیت الله سبحانی

94/04/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احزاب آیات 12 تا 14
﴿وَ إِذْ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلاَّ غُرُوراً[1]
یکی از سنت های خداوند این است که مردم را امتحان می کند.
ممکن است که امتحان کردن برای کسی است که جاهل است ولی حق تعالی که عالم الغیب و الشهادة است چرا مردم را امتحان می کند و چرا فرموده است: ﴿أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون‏[2] آيا مردم گمان كردند همين كه بگويند: «ايمان آورديم»، به حال خود رها مى‏شوند و آزمايش نخواهند شد؟!
امتحان کردن حق تعالی دو نتیجه دارد:
یکی اینکه کمالاتی که در انسان به صورت بالقوة است در سایه ی امتحان به شکل بالفعل در می آید. مثلا ابراهیم خلیل کمالاتی به شکل بالقوه و نهفته دارد و تحت آزمایش به فعلیت در آمد کما اینکه خداوند می فرماید: ﴿وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهيمَ‏ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ[3]؛ و ياد كنيد هنگامى كه پروردگار ابراهيم، او را با دستوراتى آزمود؛ و او به طور كامل از عهده آنها برآمد. یکی از این کلمات دستور به ذبح اسماعیل بود و دیگری سوزانده شدن در آتش و یکی رها کردن فرزند و همسر خود را در بیابانی بی آب و علف. او چنین کرد و در سرزمین مکه که فقط یک خانه ی مخروبه از قبل داشت برد و رها کرد: ﴿رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ‏ مِنْ‏ ذُرِّيَّتي‏ بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ[4]
دوم اینکه این است که درون افراد آشکار شود: ﴿ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنينَ عَلى‏ ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَميزَ الْخَبيثَ‏ مِنَ الطَّيِّبِ[5] یعنی افرادی هستند که ادعاهای زیادی دارند ولی در بوته ی امتحان مشخص می شود که چه مقدار راست می گویند.
خوش بود گر محک تجربه آید به میان        تا سیه روی شود هرچه در او غش باشد
امام حسین علیه السلام می فرماید: النَّاسُ عَبِيدُ الدُّنْيَا وَ الدِّينُ لَعِقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَايِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّيَّانُون‏[6]
در جنگ احزاب هم همین اتفاق رخ داد. سه جمعیت در احزاب با هم موتلف شدند. قریش از پائین مدینه و قطفان از مشرق و بالای مدینه که با یهودیان همدست شدند و ده هزار لشکر با هم هم پیمان شدند و کاملا مسلح بودند و از سلاح، مرکب و غذا برخوردار بودند و وقتی وارد مدینه شدند فقط خندق مانع ورود آنها بود.
در این زمان اصحاب رسول خدا (ص) به چند دسته تقسیم شدند:
دسته ی اول در آیه ی مورد بحث مورد اشاره قرار گرفته است که می فرماید: ﴿وَ إِذْ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ
منافق کسی است که اسلام را اظهار می کند ولی کفر را مخفی می دارد.
گروه دیگر، ضعیف الایمان ها بودند و منافق نبودند: ﴿وَ الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ
این دو گروه گفتند: ﴿ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلاَّ غُرُوراً﴾ یعنی خدا و پیغمبرش ما را فریب دادند زیرا خداوند به لسان رسولش به ما وعده ی پیروزی داده بود ولی ما هرگز پیروز نخواهیم شد. وجود این افراد موجب تضعیف روحیه ی لشکر اسلام می شود.
طائفه ی سوم در آیه ی بعد مورد اشاره قرار گرفته است: ﴿وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ يا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا﴾؛ و نيز به خاطر آوريد زمانى را كه گروهى از آنها گفتند: «اى اهل يثرب اى مردم مدينه)! اين جا جاى ماندن شما نيست؛ به خانه‏هاى خود باز گرديد.
تعبیر به اهل یثرب یک نوع توهین است زیرا بعد از ورود رسول خدا (ص) به آن شهر، نام یثرب به مدینة الرسول تغییر کرده بود. ولی این گروه همان اسم دوران جاهلیت را به کار می بردند و به مردم گفتند اینجا جای ایستادن و نشستن نیست و باید به خانه های خود بر گردید و از پیکار منصرف شوید تا دشمن بتواند سریع وارد شود.
طائفه ی چهارم افرادی خجالتی و کم دل و جرأت هستند که نزد رسول خدا (ص) آمده اجازه می گرفتند که بر گردند و می گفتند خانه های ما خالی است و می ترسیم دیگران اساس ما را به غارت ببرند: ﴿وَ يَسْتَأْذِنُ فَريقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنا عَوْرَةٌ﴾؛ و گروهى از آنان از پيامبر اجازه بازگشت مى‏خواستند و مى‏گفتند: خانه‏هاى ما بى‏حفاظ است.
خداوند نیز می فرماید: آنها دروغ می گویند: ﴿وَ ما هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُريدُونَ إِلاَّ فِراراً﴾ خانه ها آنها بی حفاظ نیست و آنها با این کار فقط می خواهند از جبهه فرار کنند.
بنا بر این فقط وجود افرادی مانند علی علیه السلام و جوانان غیور بود که از خندق حفاظت کردند و تا یک ماه به دشمن اجازه ی ورود ندادند تا خداوند طوفان را فرستاد.
سپس خداوند می فرماید: ﴿وَ لَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِمْ مِنْ أَقْطارِها ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْها وَ ما تَلَبَّثُوا بِها إِلاَّ يَسيراً[7]در حالى كه اگر دشمنان از اطراف مدينه بر آنان وارد مى‏شدند و پيشنهاد بازگشت به فتنه و شرك به آنان مى‏كردند مى‏پذيرفتند، و جز مدّت كمى براى انتخاب اين راه درنگ نمى‏كردند.
به عبارت دیگر خداوند می فرماید: اگر دشمن (احزاب) وارد مدینه می شدند و به همین چهار گروه پیشنهاد کنند که از اسلام بگردند آنها خیلی تأمل نمی کردند و سریع به کفر بر می گردند.
بنا بر این تا امتحان نباشد ماهیّت ها و واقعیت ها روشن نمی شود و ارزش کسانی مانند علی علیه السلام و دیگران مشخص نمی گردد.
فعل ﴿لَآتَوْها﴾ اگر أتوا باشد یعنی فتنه را می آورند. اما آتوا به معنای پذیرفتن آن است.



[1] احزاب/سوره33، آیه12.
[2] عنکبوت/سوره29، آیه2.
[3] بقره/سوره2، آیه124.
[4] ابراهیم/سوره14، آیه37.
[5] آل عمران/سوره3، آیه179.
[6] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج44، ص383، ط بیروت.
[7] احزاب/سوره33، آیه14.