درس تفسیر آیت الله سبحانی

93/05/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: سوره زمر، آیات 46 تا 49
﴿قُلِ اللَّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ عالِمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبادِكَ في‏ ما كانُوا فيهِ يَخْتَلِفُون‏[1]
در آیات گذشته مطالبی در مورد مشرکان و دشمنی ایشان با رسول خدا (ص) بیان شد. رسول خدا (ص) هرچند پیامبر است ولی بالاخره انسان است و از خصوصیات انسانی برخوردار است و جدال ها و تکذیب ها، روح او را آزرده می کند. خداوند می خواهد او را تسلی دهد و یقینا تسلی او آرامش بخش است.
به همین دلیل ابتدا می فرماید که او مالک آسمان و زمین و است و دوم اینکه از غیب و پنهان خبر دارد در نتیجه وقتی این دو صفت در خداوند است، او در روز قیامت بین بندگان قضاوت خواهد کرد.
حال باید دید چگونه آن دو مطلب مقدمه برای این است که خداوند در روز قیامت بین بندگان در آنچه اختلاف دارند حکم می کند.
جواب این است که قاضی باید دو صفت را دارا باشد:
اول اینکه باید قادر باشد، اگر قاضی کسی باشد که قولش را نتواند عملی کند، حکم او بی فایده است. خداوند چون خالق آسمان و زمین است یقینا قادر و توانا می باشد.
دوم اینکه باید عالم و دانا باشد تا بتواند حق را از باطل تشخیص دهد.
نتیجه اینکه می تواند در روز قیامت بین بیندگانش حکم کند.
نکته ی دیگر این است که خداوند در این آیه بیان نمی کند که کیفیت داوری خداوند چگونه است و نتیجه ی حکم خداوند چه می شود. این نکته در آیه ی بعد بیان می شود و آن اینکه مشرکان و کافران جمع می شوند و آرزو می کنند که دنیا و مثل آن را بدهند تا از عذاب آخرت خلاص شوند ولی این آرزو هرگز عملی نیست: ﴿وَ لَوْ أَنَّ لِلَّذينَ ظَلَمُوا ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لاَفْتَدَوْا بِهِ مِنْ سُوءِ الْعَذابِ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ ما لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُون‏[2]
﴿لَوْ ﴾ حرف شرط و برای امتناع است. یعنی کسانی که ظلم کردند یعنی مشرک هستند ﴿إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظيمٌ[3] آرزو می کردند که کل زمین و مانند آن را دارا بودند تا آن را فدیه و عوض می دادند تا از عذاب بد روز قیامت خلاص شوند ولی این کار عملی نیست. زیرا اولا مشرکان در روز قیامت چنین چیزی را ندارد و ثانیا اگر داشته باشد از او قبول نمی شود. بنا بر این دو امتناع در اینجا وجود دارد. بنا بر این هم مالکیت برای مشرک محال است و هم قبول کردن آن از او محال است.
﴿مِثْلَهُ﴾ عطف به محل ﴿ما﴾ می باشد و محل ﴿ما﴾ منصوب است در نتیجه ﴿مِثْلَهُ﴾ منصوب شده است.
سپس خداوند می فرماید: ﴿وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ ما لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُون‏
یعنی در روز قیامت، اعمال خود را به شکل مجسم می بینند در حالی که فکر نمی کردند اعمال آنها مجسم شود. این مانند فردی است که جنایتی را انجام می دهد در حالی که خبر ندارد دوربین مخفی ای وجود داشته و از او عکس گرفته است و در محکمه وقتی انکار می کند، دوربین را روشن کرده فیلم را نشان می دهند و او توان انکار ندارد.
مشابه همین، اعمال خوب در آن دنیا شبیه نور است و اعمال بد نیز مجسم می شود. هر کسی که عملی را انجام می دهد عملش سه وجود دارد: وجودی مادی که در این دنیا است، وجودی برزخی که در عالم بعد از مرگ و قبل از قیامت است و وجودی اخروی که در روز قیامت بروز می کند. مثلا نمازی که ما می خوانیم و ایستاده و رکوع و سجود را انجام می دهیم در این دنیا به همین شکل مادی بروز می کند ولی بعد از مرگ به گونه ای و در قیامت به گونه ای دیگر.
﴿بَدا﴾ به چیزی می گویند که ناگهان آشکار می شود.
در قرآن مجید، آیاتی است که بر تجسم اعمال گواهی می دهد: ﴿وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها في‏ سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليمٍ * يَوْمَ يُحْمى‏ عَلَيْها  في‏ نارِ جَهَنَّمَ (طلا و نقره را در جهنم داغ می کنند.) فَتُكْوى‏ بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ (و با آنها بر پیشانی و پهلوهایشان و پشتشان داغ می نهند.) هذا ما كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ (این همان سکه های دنیایی شماست) فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ[4]
بنا بر این سکه های دنیوی در آخرت همان وجود دنیوی آنها است که به آن شکل بروز کرده است. این طلا و نقره در دنیا زیبا بود ولی ماهیّت اصلی آن چیز دیگری بود.
بعد خداوند در آیه ی بعد می فرماید: ﴿وَ بَدا لَهُمْ سَيِّئاتُ ما كَسَبُوا وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُن‏[5] یعنی بدی اعمالشان برای آنها آشکار می شود و همانی که آن را استهزاء می کردند به خودشان می رسد.
سپس خداوند در آیه ی بعد می فرماید: ﴿فَإِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعانا ثُمَّ إِذا خَوَّلْناهُ نِعْمَةً مِنَّا قالَ إِنَّما أُوتيتُهُ عَلى‏ عِلْمٍ بَلْ هِيَ فِتْنَةٌ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُون‏[6]
این آیه نشان می دهد که حتی مشرکان هم که با دین می جنگند گاه بیدار می شوند و آن زمانی است که ضرری به آنها برسد. ﴿ضُرٌّ﴾ بر خلاف ضرر است و به معنای سوء الحال است و یک نوع ناراحتی جسمی یا روانی است.
این حالت برای نوع بشر است و انسان در زمان سختی بیشتر روی به خدا می آورند. این همان فطرت است که در حال غفلت بیدار نیست ولی وقتی انسان به سختی رسید بیدار می شود.
ولی وقتی ﴿ثُمَّ إِذا خَوَّلْناهُ نِعْمَةً مِنَّا﴾ یعنی وقتی نعمتی به او اعطاء کردیم می گوید: ﴿إِنَّما أُوتيتُهُ عَلى‏ عِلْمٍ﴾ من با علم و دانش خودم این بدی ها را از خودم دور کردم خداوند نیز در جواب می فرماید: ﴿بَلْ هِيَ فِتْنَةٌ﴾ بلکه این یک نوع امتحانی بوده است یعنی ما اول او را به مشکل انداختیم و فطرتش را باز کردیم و بعد دردش را درمان کردیم تا ببینیم آیا متوجه می شود یا نه و حال آنکه ﴿وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُون‏
در اینجا سؤالی مطرح می شود و آن اینکه خداوند می فرماید: اگر ما انسان را به سختی انداختیم و بعد آن را رفع کردیم این برای امتحان است. امتحان در مورد کسی است که از واقع خبر نداشته باشد ولی خداوند که خبر دارد اکثر مردم بعد از امتحان به حالت شرک و کفر خود بر می گردند و چه کسانی بر نمی گردند. این امتحان برای چیست؟
گاه می گویند که امتحان برای اتمام حجّت است این جواب، خوب است ولی جواب دیگری هم می توان داد و آن اینکه امتحان معنای دیگری هم دارد و آن اینکه هر فردی در کانون وجودش یک سری قابلیت های خوب و بدی وجود دارد. مثلا یکی قابلیت دارد که واقعا بنده ی خدا باشد و یکی قابلیت دارد که کافر محض باشد. خداوند متعال با امتحان های مختلف کاری می کند که هر فردی به کمال خودش برسد. مثلا خداوند می دانست که ابراهیم حاضر است سر فرزندش را بکشد و اسماعیل هم حاضر بود ولی این کار می بایست عملی می شد تا قابلیت ابراهیم برای فداکاری و اینکه در مقابل دستور خداوند تسلیم است ظاهر می شد.
مثلا ابن سعد که ادعا می کرد که هرگز دستش به خون امام حسین علیه السلام آلوده نمی شود ولی می بایست زمانی می رسد که عبید الله او را بین قتل امام و ملک ری مخیر می کرد تا ماهیّت واقعی او بروز کند.




[1] زمر/سوره39، آیه46.
[2] زمر/سوره39، آیه47.
[3] لقمان/سوره31، آیه13.
[4] توبه/سوره9، آیه34.
[5] زمر/سوره39، آیه48.
[6] زمر/سوره39، آیه49.