درس تفسیر آیت الله سبحانی

93/04/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: سوره ی زمر آیه ی 16 تا 18
﴿لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ذلِكَ يُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ يا عِبادِ فَاتَّقُونِ * وَ الَّذينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرى‏ فَبَشِّرْ عِبادِ * الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ[1]
قرآن مجید روشی دارد که به نام روش مقابله می باشد و آن اینکه اگر درباره ی موضوعی سخن بگوید در کنار آن مقابل آن را هم ذکر می کند. از این رو خداوند در آیه ی فوق درباره ی دوزخیان سخن می گوید از این در چند آیه ی عبد در مورد بهشتیان سخن گفته می فرماید: ﴿لكِنِ الَّذينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ مَبْنِيَّةٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ[2]
جالب اینجاست که حتی تعبیر در این دو آیه یکسان است زیرا خداوند در آیه ی فوق در مورد مشرکان می فرماید: ﴿لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ﴾ و در مورد بهشتیان می فرماید: ﴿لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ
ارتباط این آیه با آیه ی قبل روشن است زیرا خداوند در آیه ی قبل در مورد زیانکاران فرمود: ﴿قُلْ إِنَّ الْخاسِرينَ الَّذينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْليهِمْ يَوْمَ الْقِيامَة﴾ یعنی زیانکاران سرمایه ی عمر خود را مصرف می کنند و برای خود توشه ای جمع نمی کنند. بعد در آیه ی محل بحث اضافه می کند که ایشان علاوه بر خسران در روز قیامت به عذاب عظیمی دچار می شوند و آن اینکه برای آنها در بالای سرشان سایه هایی از آتش است و زیر پایشان هم سایه هایی از آتش می باشد.
کلمه ی ﴿ظُلَلٌ﴾ جمع ظلّ و به معنای سایه است. انسان وقتی در سایه می نشیند احساس آرامش می کند ولی خداوند در اینجا به عنوان تحقیر می فرماید: که مشرکان هم سایه دارند هم بالای سر و هم زیر پایشان ولی اینها سایه ها از آتش است. کأنه جهنمیان در میان اتاقی هستند که مملو از آتش است و وقتی سایه ی آنها از آتش است دیگر آفتاب آنها چه می خواهد باشد.
بعد می فرماید: ﴿ذلِكَ يُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ يا عِبادِ فَاتَّقُونِ﴾ یعنی خداوند با این کیفرها و وعیدها بندگان را می ترساند که از مشرکان نباشند و تقوای الهی را همراه با بندگی او پیشه کنند.
امیر مؤمنان علی علیه السلام جمله ای دارد که مفسر این آیه است و می فرماید: وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ لِهَذَا الْجِلْدِ الرَّقِيقِ صَبْرٌ عَلَى النَّارِ (بدانید که پوست نازک شما در مقابل آتش مقاومت ندارد) فَارْحَمُوا نُفُوسَكُمْ فَإِنَّكُمْ قَدْ جَرَّبْتُمُوهَا فِي مَصَائِبِ الدُّنْيَا (شما در مشکلات دنیا رقت پوست را دیده اید) أَ فَرَأَيْتُمْ جَزَعَ أَحَدِكُمْ مِنَ الشَّوْكَةِ تُصِيبُهُ (آیا ناراحتی کسی که خاری بر بدنش وارد می شود دیده اید که جزع می کند) وَ الْعَثْرَةِ تُدْمِيهِ (یا پایش می لغزش و انگشتش خون آلود می شود) وَ الرَّمْضَاءِ تُحْرِقُهُ فَكَيْفَ إِذَا كَانَ بَيْنَ طَابَقَيْنِ مِنْ نَارٍ (پس حالش چگونه است وقتی بین دو طبقه از آتش قرار می گیرد. این بخش از سخن حضرت اشاره به همان ظل آتش فوقانی و تحتانی دارد.)[3]
 بعضی از کسانی که می خواهند مردم را نسبت به آتش و عذاب آخرت کم عقیده کنند می گویند که خداوند می خواهد بندگان را بترساند زیرا می گوید: ﴿ذلِكَ يُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ﴾ مانند مادری که فرزندش را تهدید می کند که اگر فلان کار را کنی مثلا دستت را می شکنم ولی هرگز چنین نخواهد کرد.
جواب آن این است که خداوند در آیات دیگر جواب را ارائه کرده است مثلا فرموده است: ﴿إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْميعادَ[4] یا می فرماید: ﴿وَ يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذابِ وَ لَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَه‏[5] بنا بر این وقتی خداوند می ترساند مطابق آن هم عمل می کند. این مانند آن است که در مجلس قانون وضع کنند که اگر کسی هروئین حمل کند جزایش اعدام است بعد هم منظورشان صرف ترساندن باشد و به آن عمل نکنند.
سپس خداوند می فرماید: ﴿يا عِبادِ فَاتَّقُونِ﴾ و در دو آیه ی بعد متقین را توصیف می کند و می فرماید: ﴿وَ الَّذينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَى اللَّهِ﴾ یعنی این دسته دو کار انجام می دهند اول اینکه بت را نمی پرستند و در کنار آن به خدا هم توجه می کنند. تنها نپرستیدن بت کافی نیست مثلا کمونیست ها بت نمی پرستند ولی خدا را هم قبول ندارند در کنار آن باید به خدا هم روی آورد. بنا بر این مرحله ی اول تخلیه است یعنی باید قلب را از غیر خدا خالی کرد و در کنار خدا چیزی دیگری را نپرستید و مرحله ی بعد تحلیه است یعنی باید آن را با به روی آوردن به سمت خدا زیبا کرد. همانند باغبانی که اول باید زمین را از سنگلاخ ها خالی کند و بعد بذر بپاشد.
بعد می فرماید: ﴿لَهُمُ الْبُشْرى‏
نکته ی دیگر این است که فرق توبه با انابه در این است که توبه به معنای بازگشت از گناه است ولی انابه به معنای توجه به خدا می باشد. توبه به معنای پاک کردن انسان از گناه است ولی انابه به این معنا است که انسان بعد از پاک شدن به خدا روی آورد.
دعایی است که امام سجاد علیه السلام در ماه رمضان آن را بیشتر تکرار می کرد و آن اینکه می فرمود: اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي التَّجَافِيَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ (یعنی خدایا به من توفیق بده که من از خانه ای که انسان را گول می زند کنار بروم. تجافی به این است که انسان بخوابد و بعد بستر را ترک کند.) وَ الْإِنَابَةَ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ (و متوجه به خانه ی دائمی شوم که همان آخرت باشد.) وَ الِاسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْت‏. (و آماده برای مرگ شوم قبل از آنکه فرصت از دست برود.)[6]
سپس خداوند می فرماید: ﴿فَبَشِّرْ عِبادِ﴾یعنی به بندگان من بشارت بده. اینجاست که خداوند بعد از سخن در مورد دوزخیان به سراغ بندگان خودش می رود و آنها را بشارت می دهد. این همان است که گفتیم قرآن از روش مقابله بهره می گیرد و در مقابل دوزخیان و عذاب آنها بهشتیان و نعم آنها را هم بر می شمارد. خداوند ابتدا صفات بندگان خود را بر می شمرد و سپس به بیان نعمت های آنها می پردازد. ابتدا در بیان صفات آنها می فرماید: ﴿الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ﴾ بنده ی واقعی کسی است که اهل تفکر باشد و ذهن او جامد نباشد. بندگان خدا کسانی هستند که اهل فکر است و این گونه نیست که چشمشان را به روی سایر اندیشه ها ببندند بلکه اقوال مختلف را می شنوند و از روی عقل و منطق بهترین آنها را انتخاب می کنند.
سپس خداوند در وصف این افراد می فرماید که اینها دو صفت دارند: ﴿أُولئِكَ الَّذينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ﴾ اینها واقعا توسط خداوند هدایت شده اند و اینها دارای عقل و خرد می باشند.
این حاکی از آن است که مکتب اسلام، مکتب عقل و خرد و دانش می باشد. اسلام هرگز نمی گوید که چشم بسته لا اله الا الله بگویند و به رسالت رسول او معتقد شوند بلکه باید کلام مسلمان و غیر مسلمان را بشنوند و با عقل بهترین را قبول کنند. اینکه کسی توسط خداوند که از او بالاتر کسی نیست هدایت شود افتخار بسیار بزرگی است.
کلامی پیرامون ولادت امام حسن بن علی علیهما السلام: برای ایشان این افتخار بس است که دوست و دشمن به صبر او اعتراف می کردند. وقتی امام حسین علیه السلام بدن مبارک امام حسن علیه السلام را دفن می کرد دید که فردی که دشمن او بود گریه می کند. از علت آن جویا شدند. او در جواب گفت که او دارای صبری بود مانند این کوه ها و اشاره به کوه های اطراف مدینه کرد.
همچنین همه بر منطق او اعتراف داشتند. از جمله اینکه فردی شامی بر حضرت وارد می شود و بر او دشنام می دهد و امام علیه السلام نیز توان انتقام دارد ولی در عین حال علت آن ناسزا را می پرسد که اگر جا و یا لباس و غذا ندارد بگوید تا تأمین شود. فرد شامی که تعجب می کند که مردم خلاف آن را به من گفته اند و در نتیجه دوستدار حضرت می شود.
در بعضی از کتاب ها نوشته شده است که بعضی وقت ها رسول خدا (ص) هنگام نماز خواندن حسن بن علی را در آغوش می گرفت.




[1] زمر/سوره39، آیه16.
[2] زمر/سوره39، آیه20.
[3] نهج البلاغه، خطبه ی 183.
[4] آل عمران، آیه 9.
[5] حج/سوره22، آیه47.
[6] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج95، ص63، ط بیروت.