درس تفسیر آیت الله سبحانی

93/04/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: سوره ی زمر آیه ی 11 تا 15
﴿قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ * وَ أُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمينَ * قُلْ إِنِّي أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذابَ يَوْمٍ عَظيمٍ * قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَهُ ديني‏ * فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخاسِرينَ الَّذينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْليهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبينُ[1]
بحث در تفسیر سوره ی زمر است. قبل از تفسیر آیات، حدیثی از امام حسن مجتبی علیه السلام نقل می کنیم زیرا امشب شب ولادت ایشان است.
علامه مجلسی در بحار در کتاب علم و دانش می فرماید:
عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ع أَنَّهُ دَعَا بَنِيهِ وَ بَنِي أَخِيهِ فَقَالَ إِنَّكُمْ صِغَارُ قَوْمٍ وَ يُوشِكُ أَنْ تَكُونُوا كِبَارَ قَوْمٍ آخَرِينَ فَتَعَلَّمُوا الْعِلْمَ فَمَنْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ أَنْ يَحْفَظَهُ فَلْيَكْتُبْهُ وَ لْيَضَعْهُ فِي بَيْتِهِ. [2]
امام علیه السلام روزی فرزندان خود و فرزندان برادر و بستگان دیگر را جمع کرد تا نصیحت کند. این نشان می دهد که امام علیه السلام حتی فرزندان کوچک و نوباوه را نصیحت می کرد. ایشان در مقام تربیت ابتدا فرمود: شما الآن کودکان این جمعیت هستید و به زودی بزرگان جمعیت خواهید بود. امام علیه السلام با این عبارت در صدد شخصیت دادن به آن کودکان بود زیرا اگر کسی احساس شخصیت کند، کلام انسان بیشتر در او اثر می کند. بنا بر این اگر فردی در مقام تربیت است نباید این کار را با یک سری امر و نهی های خشک انجام دهد بلکه ابتدا باید به او شخصیت دهد و توجهش را جلب کند و سپس در مقام تربیت برآید.
سپس امام علیه السلام می فرماید: بنا بر این درس بخوانید و علم فراگیرید. این نشان می دهد که اولین قدم برای تعالی انسان فراگیری علم است. حتی ایمان اگر بدون علم باشد بی فایده است. بعد اضافه می کند که بعد از فراگیری درس باید آن را حفظ کرد. اگر انسان چیزی را فرا می گیرد باید کوشش کند که آن را در حافظه ی خود محفوظ نگه دارد نه اینکه سخنانی را بشنود و به زودی فراموش کند و نزد خود تکرار نکند. در خاطرات بهلول آمده است که آستانه ی مسجدی را می کند. علت را از او پرسیدند و او گفت اینجا گنجینه هایی مدفون است زیرا واعظ در اینجا سخن می گویدد و گنیجینه هایی معنوی به مردم می دهد ولی مردم همه را در اینجا دفن می کنند و با خود بیرون نمی برند از این رو اینجا دفینه های ارزشمندی است و من به دنبال آنها هستم.
بعد امام علیه السلام اضافه می کند که ممکن است حافظه ی کسی کم باشد و نتواند علم، را حفظ کند او باید از نوشتن بهره بگیرد و آن علم را بنویسد و در خانه بگذارد تا بتواند گاه و بیگاه به آن مراجعه کند و مطالب آن را یادآوری نماید.

اما تفسیر آیات فوق: خداوند در آیات فوق چند مرتبه کلمه ی ﴿قُلْ﴾ را تکرار می کند اینها نشان می دهد که قرآن ساخته ی خود پیغمبر نیست بلکه از عالم بالا نازل شده است و رسول خدا (ص) به عنوان یک واسطه مأمور است که آنها را به مردم برساند. بنا بر این کسانی که می گویند که پیامبر اکرم (ص) هرچند پیامبر بود ولی قرآن ساخته ی افکار شخصی اوست در اشتباهند.
آیه ی اول بر توحید در عبادت تکیه می کند. اسلام روی دو مسأله که عبارت است از معاد و توحید اصرار و تأکید بسیار دارد. مشرکین می گفتند که ما هم خدا را عبادت می کنیم و هم بت ها را در نتیجه خداوند ابتدا به رسول خدا (ص) خود دستور می دهد که به آنها بگوید ﴿قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ
دین به معنای عبادت و یا اطاعت است و در هر حال معنای آیه واضح است و آن اینکه انسان در هر کاری که انجام می دهد محرک او باید خداوند باشد. حتی اخلاص باید در عبادات فردی به حدی رعایت شود که اگر کسی در گرمای تابستان با آب سرد وضو بگیرد که هم وضو گرفته باشد و هم خنک شود، اگر خنک شدن واقعا انگیزه ی مستقلی برای او در کنار وضو گرفتن باشد وضویش باطل است.
در آیه ی بعد می خوانیم: ﴿وَ أُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمينَ﴾ یعنی من مامورم که باید اولین مسلمان در میان شما باشم. البته واضح است که همه می دانند که رسول خدا (ص) اولین مسلمان و ایمان آورنده به خداوند بوده است. معنای آیه این است که من مامورم اولین مسلمانی باشم که قولم و فعلم با هم یکی است و هر دو برای خداست.
این همان است که خداوند می فرماید: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ[3] ضرر کسانی که چیزی می گویند و خود عمل نمی کنند بسیار زیاد است واعظی که چیزی می گوید و خود عمل نمی کند ضررش از نصیحی که می کند برای مردم بیشتر است زیرا مردم می گویند که او خود عمل نمی کند از چه رو ما را نصیحت می کند و ما باید عمل کنیم. مثلا اگر دکتری ضررهای بهداشتی و روانی شراب را در جلسات مختلف بیان کند و بعد مردم ببیند که خودش خمر می نوشد، حرف های او را از او نمی پذیرند و نسبت به دیگران هم که قولشان با فعلشان یکی است بدبین می شوند. اینجاست که خداوند در آیه ی بعد از سوره ی صف می فرماید: ﴿كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ[4]
امام قدس سره در یکی از سخنرانی خود فرمود: اگر عالمی یا فردی مطلبی را بگوید و بعد عمل نکند مردم عادی می گویند لابد در قرآن نکته ای و استثنایی هست که او آن را بیان نکرده است.
در آیه ی بعد می خوانیم: ﴿قُلْ إِنِّي أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذابَ يَوْمٍ عَظيمٍ
در شأن نزول این آیه آمده است که فردی نزد رسول خدا (ص) آمد و گفت سالیان بسیار است که قریش بت پرست هستند و چه می شد که شما هم مانند آنها بودید. در این جا این آیه ی فوق نازل شد و رسول خدا (ص) به آنها فرمود که من مانند آنها نیستم. علم آنها به اندازه ی من نبود و من می بینم که اگر بت پرست شوم چه خطری در کمین من است. اینجاست که می گویند هرقدر علم انسان بیشتر شود ایمانش هم بیشتر می شود.
جریان یوسف را اگر مشاهده کنیم می بینیم که هم جوان است و در حدود هفده و یا هجده ساگلی است مدتها در خانه ی وزیر است و بهترین غذاها را خورده و جوان و قوی و نیرومند است و قوه ی شهویه ی او مجهز می باشد. در مقابل او زنی است زیبا که با زیباترین لباس ها و عشوه گری های بسیار. آن هم در خانه ی خلوت و با یوسفی که برده و تحت فرمان اوست. در اینجا یوسف ایمان خود را حفظ کرد زیرا با چشم خودش، عذاب الهی را می دید. از این رو فرار کرد و در آنجا توقف ننمود.
هر قدر علم و درک انسان بالاتر باشد به همان اندازه انسان مصونیت می یابد. اینجاست که قرآن می فرماید: کسانی که زر و نقره را ذخیره می کند و به افراد نیازمند نمی دهد روز قیامت همان سکه ها را داغ می کنند و بر پشت و پیشانی آنها می نهند و می گویند این همان سکه هایی است که جمع کرده اید. بسیارند چیزهایی که در این جهان رنگارنگ است ولی در آن جهان مایه ی عذاب می باشد کسانی که علم دارند از این واقعیت ها درس می گیرند و در این جهان از عملی که به آن بینجامد برحذر می باشند. اینجاست که رسول خدا (ص) می فرماید: من از عذاب خدا می ترسم و نمی توانم مانند سایر مشرکان قریش باشم.
سپس خداوند می فرماید: ﴿قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَهُ ديني
﴿اللَّهَ در این آیه منصوب است زیرا مفعول ﴿أَعْبُدُ می باشد و مقدم شده است به سبب شرافتی که داشته است و تاکیدی که در آن بوده است.
در خاطرات شیخ جعفر شوشتری متوفای سال 1303 هجری قمری که شاگرد شیخ انصاری بود گفته شده است که به تهران آمده است و در مدرسه ی شهید مطهری که آن زمان اسم دیگری داشت منبر می رفت و فرمود: ای مردم! انبیاء شما را به توحید دعوت کردند و من شما را به شرک دعوت می کنم و آن اینکه انبیاء گفته اند که کار باید کلا برای خدا باشد و من می گویم: لا اقل اگر همه اش برای خدا نیست بخشی از آن برای خدا باشد این گونه نباشد که خدا کلا در نظر گرفته نشود. لا اقل اگر بخشی از اعمال مانند انفاق و غیره با ریا است لا اقل اعمالی هم از انسان سر بزند که برای خدا باشد.
سپس خداوند در آیه ی بعد که مقدمه ی آیات بعد است می فرماید: ﴿فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخاسِرينَ الَّذينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْليهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبينُ
یعنی اگر کلام من را گوش نکردیدف هر چه می خواهید از غیر خدا را عبادت کنید ولی بدانید که با این کار سرمایه ی خود که عمر است را از دست داده اید و زیانکاران کسانی هستند که عمر خود و عمر کسانی که با آنها بودند را هدر دادند و به گونه ای سرمایه ی خود را از دست داده اند که هرگز قابل برگشت نیست. زیرا عمر که مصرف می شود و تمام می شود دیگر قابل برگشت نیست. بنا بر این امر در این آیه از باب تهدید است.
در کشاف مثلی آمده است و آن اینکه به کسی گفتند که معنای خسران در قرآن را از چه کسی یاد گرفتی. او گفت من از یخ فروشی آن را یاد گرفتم که در هوای داغ یخ آورد بود و بعد به مردم می گفت: ارحموا من یذوب رأس ماله. یعنی به کسی رحم کنید که سرمایه اش در این هوای داغ در حال آب شدن است. اگر کسی آن را نخیرد و یخ او آب شود هنگام مغرب هیچ چیز دست او را نمی گیرد. سعدی می گوید: عمر برف است در آفتاب تموز یعنی عمر مانند برف در آفتاب مرداد ماه است.
خسرانی که در آیه ی فوق است خسران مبین است زیرا اگر بقیه ی خسران ها قابل تدارک باشد این خسران قابل تدارک نیست.




[1] زمر/سوره39، آیه11.
[2] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج2، ص152، ط بیروت.
[3] صف/سوره61، آیه2.
[4] صف/سوره61، آیه3.