موضوع:تفسیر سوره یس
﴿وَامْتَازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ ﴿٥٩﴾ أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ ﴿٦٠﴾ وَأَنِ اعْبُدُونِي هَـٰذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ ﴿٦١﴾ وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنكُمْ جِبِلًّا كَثِيرًا أَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ ﴿٦٢﴾ هَـٰذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ ﴿٦٣﴾ اصْلَوْهَا الْيَوْمَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ﴾ ﴿٦٤﴾
خلاق متعال در این آیه مبارکه یک صحنه عظیمی را برای ما تبیین میکند، کسانی که به سربازی رفتهاند،به خوبی میدانند وقتی دوره آموزش تمام شد، دوره دوم شروع میشود که دوره اعزام باشد.
مثلاً در یک سرباز خانه که مثلاً یکصد هزار سرباز در آنجا به سر میبرند و دوره آموزش را هم دیدهاند و سپری کردهاند،سپس دوره اعزام آنها شروع میشود،دوره اعزام در حقیقت دوره جداسازی است، یعنی دوره جداسازی آنها شروع میشود، آنها که باید به به شرق بروند، در یک طرف قرار میگیرند، آنها که باید به سمت غرب اعزام بشوند، در طرف دیگر قرار میگیرند، هکذا کسانی که به شمال و جنوب اعزام میشوند،استان ها معین و هر کدام از اینها در یک نقطهای متمرکز میشوند.
خلاصه تقسیم بندی و جداسازی شروع میشود، هر کدام از آنها در یک نقطهای متمرکز میشوند.
چهار ماه تمام با هم زندگی میکردند که دوره آموزش باشد، بعد از دوره آموزش که موقع اعزام است، همه از هم جدا میشوند، یعنی هر کدام در یک نقطهای اعزام میشوند.
شما یک چنین صحنهای را در روز قیامت فرض کنید.
هنگامی که نفخه دوم دمیده میشود و همه از قبر ها بیرون میآیند، در صحنه قیامت همه باهم مخلوط هستند، یعنی انبیا با غیر انبیا مخلوط هستند،گناهکاران با پاک دامنان، کوچک ها با بزرگ ها ،همه شان با هم مخلوط هستند.
ولی اینها باید جداسازی بشوند، به این معنا که گروهی باید بروند بهشت، گروه دیگر هم بروند دوزخ، فلذا خطاب میآید که:
﴿وَامْتَازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ﴾
[1]
.
عیناً مثال سرباز ها را که در یک دوره با هم زندگی میکردند و سپس از هم جدا میشدند، در اینجا پیاده کنید، در صحنه قیامت میلیارد ها بشر است و فقط خدا میداند که این صحنه چه قدر وسیع است و تعداد افراد چه مقدار است، اینها مدتی با هم بودند، ولی باید سرنوشت اینها عوض شود، چه رقم؟ خطاب میآید: ﴿وَامْتَازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ﴾ امروز باید از هم جدا بشوید، مطیعان در یک طرف قرار بگیرند و گناهکاران هم در طرف دیگرگ، آنان که مطیعاند به سوی بهشت میروند، کسانی که عاصی و گناهکارند، به سوی دوزخ میروند.
یعنی گذشت آن دورانی که با هم بودید، یعنی در دنیا با هم بودید، بعد از نفخ صور هم مدتی در قیامت کنار هم بودید، حال که این دوره سپری شده است،همه تان باید به سوی سرنوشت خود بروید، اصحاب بهشت به سمت بهشت بروند، اصحاب دوزخ هم به سوی دوزخ
﴿وَامْتَازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ﴾
[2]
.
پرسش
آیا امری که در این آیه مبارکه آمده است:«وَامْتَازُوا» یک امر تشریعی است یا امر تکوینی؟
باید توجه داشت که ما دو گونه امر داریم:
الف،امر تشریعی. ب، امر تکوینی.
امر تشریعی این است که خدا بگوید : «اقم الصلاة و آتوا الزکاة» این امر تشریعی است.
ولی یک موقع خدا میخواهد زمین و آسمان را خلق کند،
«إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ»
[3]
،این «کن» کنِ تشریعی نیست،بلکه کنِ تکوینی و آفرینشی است.
آیا این ﴿وَامْتَازُوا الْيَوْمَ﴾ خطاب تشریعی است مانند:« اقم الصلاة و آتوا الزکات» یا اینکه امر تکوینی است،به این معنا که چه بخواهند و چه نخواهند حتما از هم جدا خواهند شدند؟ امر تکوینی است، ظاهراً خطاب یک خطاب تکویینی است،یعنی چه بخواهند و چه نخواهند،خود بخود جمیعیت ها از هم جدا میشوند، گروهی به سوی جهنم میروند و گروهی هم به سمت بهشت.
آنگاه خداوند منان آن گروهی را (که به سوی دوزخ روانه میشوند) ملامت میکند و میفرماید:
﴿أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ﴾
[4]
. ای بنی آدم من از شما عهد و پیمان نگرفته بودم که شیطان را اطاعت نکنید.
پرسش
حال باید پرسید که کی خداوند این را گفته است. به بیان دیگر کی خداوند این تعهد و پیمان را از بنی آدم گرفته است؟
پاسخ
این را دو جور میشود تفسیر کرد، باید توجه داشت که ما چهار تا خطاب داریم،خطاب های اولِ آفرینش، که به آن میگویند: أول الخلیقة، چهار تا خطاب در اول آفرینش داریم تحت عنوان: یا بنی آدم! یعنی خدا چهار تا خطاب دارد تحت این عنوان: یا بنی آدم، و این خطاب ها در سوره مبارکه اعراف آمده است، یعنی ما در سوره اعراف چهار تا خطاب داریم و همه این خطاب ها هم در حقیقت در اول خلقت است، هنگامی که جناب آدم از بهشت بیرون آمد و ساکن زمین شد، خدا چهار تا پیام فرستاده است:
الف،
﴿يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَىٰ ذَٰلِكَ خَيْرٌ ذَٰلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّـهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ﴾
[5]
.
ای بنی آدم ما برای شما لباسی فرو فرستادیم که جاهای نا مرغوب شما را میپوشاند.
ب،
﴿يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِّنَ الْجَنَّةِ يَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ﴾
[6]
.
ای بنی آدم شیطان شما را فریب ندهد، چنانچه پدر و مادر شما از بهشت بیرون آورد، اینکه میگوید: ﴿أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ﴾ .
ج،
يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ﴾
[7]
.
ظاهر معنای آیه این است که وقتی وارد مسجد میشوید، با بهترین لباس وارد بشوید.
د،
﴿يَا بَنِي آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي فَمَنِ اتَّقَىٰ وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾
[8]
. ای فرزندان آدم اگر رسولان من به سوی شما آمدند ﴿يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي فَمَنِ اتَّقَىٰ وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾.
پس اینکه میگوید: ﴿أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ﴾ کجا این را گفته؟ در اول خلقت،بعد از نزول آدم،یا بنی آدم دوم.
آنچه در اینجا قابل تذکر میباشد این است که جمله یا بنی آدم چهارم دست آویز بهائی هاست ﴿يَا بَنِي آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي﴾.
پرسش
چون بحث ما به اینجا رسید،من یک نکته را بگویم، این «یا بنی آدم چهارم» دست آویز بهائی هاست، بهائی ها میگویند خدا در قرآن میفرماید: پیامبرانی خواهد آمد، حرف «ما» زایده است، «إن» هم شرطیه است، ﴿إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي﴾ در خود قرآن شما است که خدا میگوید اگر رسلی آمدند، شما از آنها پیروی کنید.
خب! علی محمد هم آمده،حسینعلی بها هم آمده، شما چرا میگویید که پیغمبر اکرم خاتم انبیاست، و حال آنکه قرآن خلاف آن را میرساند، پس معلوم میشود که خاتم انبیا نیست. چرا؟ چون میگوید بعداً انبیا و رسلی خواهند آمد، اگر رسلی خواهند آمد، دیگر پیغمبر اکرم نمیتواند خاتم انبیا باشد.
پاسخ
جوابش این است که خدا این مطلب را کی میگوید؟
خداوند این را در اول آفرینش میگوید و پیغمبر ما آن خطاب اول آفرینش را نقل میکند، چون نمیگوید اگر بعد از من پیغمبری میآید.
بلی، اگر گفته بود بعد از من،حق با شما بود، ولی پیغمبر در این آیه خطاب اول افرینش را نقل میکند، آدم را که بیرون کردهاند، خطاب آن زمان را نقل میکند، ﴿يَا بَنِي آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي﴾.
پیغمبر اکرم آن خطاب اول آفرینش را نقل میکند، البته از آن زمان به این طرف، یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر آمده است، اگر پیغمبر میفرمود از حالا، حق با شما بود،ولی این گونه نیست،بلکه خطاب قدیم را حکایت میکند، خطاب دیرینه را حکایت میکند، آنکه خدا اول آفرینش گفته، آن را حکایت میکند که انبیا خواهند آمدند، البته انبیا هم آمدند، ولی این دلیل نمیشود که حتی بعد از پیغمبر ما هم پیغمبری خواهد آمد،
﴿أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ﴾
[9]
.
خلاصه مطالب گفته شده:
الف: گفتیم خطاب ﴿وَامْتَازُوا﴾ خطاب تکوینی است نه خطاب تشریعی، به طور اتوماتیک و خود کار نیکوران از گناهکاران جدا میشوند.
ب: قرآن که میگوید: ﴿أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ﴾. کی این را گفته است؟ طبق این آیه در اول خلقت گفته است ، به چه دلیل؟ طبق این آیه: ﴿يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ﴾
ج: گفتیم این آیه،یعنی: ﴿يَا بَنِي آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي﴾ دست آویز دشمنان اسلام است، عرض کردیم که این حرف و ادعای شان صد درصدر باطل و غلط است،چون پیغمبر نمیگوید که بعد از من رسلی میآید، بلکه پیغمبر خطاب اول آفرینش را نقل میکند، یعنی خدا در اول آفرینش فرمود پیغمبرانی خواهد آمد، که البته پیغمبرانی هم آمدهاند و رفتهاند، این منافات با خاتمیت خاتم انبیا ندارد.
د: مطلب چهارم اینکه: ﴿أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ﴾.
سوال
خدا در این آیه میگوید: ای بنی آدم آیا من از شما تعهد نگرفتم که شیطان را عبادت نکنید، زیرا او دشمن آشکار است، گناهکار که شیطان راعبادت نمیکند، عبادت به معنای پرستش است، آیا فکر میکنید کسی که میگساری میکند، یا خدای نکرده ربا میخورد یا غیبت میکند،این شیطان را میپرستد؟ ابداً، پس چطور خدا میفرماید: ﴿أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ﴾، و حال آنکه گناهکاران شیطان را عبادت نمیکنند. بلی، یک گروهی هستند که شیطان پرستند که ما با آنها کاری نداریم.
اما بقیه مردم حتی افسق الفسقة هرگز شیطان راعبادت نمیکنند، یعنی اگر بخواهند نماز بخوانند، برای خدا میخوانند، خلاصه آدم های گناهکار هرگز شیطان را عبادت نمیکند، پس چطور قرآن میفرماید: ﴿أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ﴾.
جواب
جوابش این است که کلمهی«عبد» در اینجا به معنای اطاعت است،﴿أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ﴾ معنایش این است که: «أن لا تطیعوا الشیطان»، کلمهی «عبد» در اینجا به معنای اطاعت است نه به معنای پرستش، پرستش این است که انسان در مقابل موجودی خضوع کند، یا او خالق جهان باشد و یا اینکه کارهای جهان در دست او باشد،این عبادت است، شما در مقابل خدا بایستید،این عبادت است،یا (نعوذ بالله) در مقابل بت بایستید و خیال کنید که سرنوشت شما در دست اوست،این عبادت است، انسان در مقابل کسی خضوع کند یا او را خالق آسمان و زمین بداند یا بگوید او کارگردان عالم آفرینش است، فساق و گناهکاران ما هرگز نه شیطان را خالق میدانند و نه معتقدند که کار جهان در دست اوست.
پس مراد از این ﴿ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ﴾ یعنی «لا تطیعوا».
پرسش
آیا در قرآن کلمهی «عبد» به معنای اطاعت آمده است؟
پاسخ
بلی، مانند این آیهای که میفرماید:
﴿فَقَالُوا أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنَا وَقَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُونَ﴾
[10]
.
«عابدون» یعنی مطیعون،بنی اسرائل هرگز فرعون را عبادت نمیکردند، ﴿وَقَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُونَ﴾ یعنی خاضع و مطیع ما هستند، «عبد» به معنای اطاعت است، حتی در این زمینه روایتی داریم که در آنجا عبادت به معنای اطاعت آمده است.
«من أصغی إلی ناطق فقد عبده، فإن کان الناطق یؤدی عن الله فقد عبد الله، و إن کان الناطق یؤدی عن الشیطان فقد عبد الشیطان»
[11]
. اگر کسی به حرف کسی گوش کند، او را عبادت کرده،اینجا عبادت به معنای اطاعت است،اگر آن آدم از جانب خدا سخن میگوید، مثل انبیا و اولیا «فقد عبد الله».
اما اگر از جانب شیطان و غیر خدا سخن میگوید،«فقد عبد الشیطان»، کلمهی عبد در اینجا به معنای اطاعت است نه به معنای پرستش.
﴿أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ﴾
شیطان را اطاعت نکنید، زیرا او دشمن مبین و آشکار است.
پس مطلب چهارم این شد که «عبد» در اینجا به معنای پرستش نیست، بلکه به معنای اطاعت است. چطور؟ به قرینه آیهای که می فرماید: ﴿وَقَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُونَ﴾
یا به این حدیثی که میگوید: «من أصغی إلی ناطق فقد عبده، فإن کان الناطق یؤدی عن الله فقد عبد الله، و إن کان الناطق یؤدی عن الشیطان فقد عبد الشیطان».
پس «عبد» به معنای اطاعت است.
نقل داستان
یک داستان کوچکی را نقل کنم تا معلوم شود که عبادت گاهی به معنای اطاعت میآید.
علی بن حاتم فرزند حاتم است و در عین حال مسیحی مذهب است ،ایشان میگوید من بر پیغمبر اکرم وارد شدم. چرا؟ چون خواهرش اسیر شده بود، وقتی که خواهرش آزاد شد، این خواهر خیلی از پیغمبر اکرم نزد برادر تعریف کرد، برادر هم بخاطر تعریف خواهرش، تصمیم گرفت که پیغمبر را از نزدیک ببیند، شب را که نهار کرد، از شمال مدینه آمد به مدینه.
ایشان میگوید من خدمت پیغمبر آمدم در حالی که ذوالنار بر گردنم بود - چون این آدم مسیحی است- و پیغمبر این آیه را میخواند:
﴿اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّـهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَـٰهًا وَاحِدًا لَّا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ﴾
[12]
.
مسیحیان و یهودیان راهب ها و علمای خود را ارباب اخذ کردهاند (ارباب جمع رب است). من عرض کردم که: یا محمد! ما چنین نیستیم، من یک مسیحی هستم هر گز احبار و راهب های خود را رب خود نمیدانیم بلکه آنها را علمای مذهب خود میدانیم، شما چطور در قرآن میگویید: ﴿اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّـهِ﴾ و حال آنکه من هرگز آنها را رب نمیدانم، «رب» یعنی صاحب، «ربّ الدار» یعنی صاحب خانه، «ربّ المزرعه» یعنی صاحب مزرعه.
«رب» کسی است که اختیار دار انسان باشد،یعنی اختیار انسان در دست او باشد، «رب الفرس» یعنی کسی که اختیار فرس در دست او باشد، «رب» یعنی اینکه اختیار من در دست احبار و رهبان باشد و حال آنکه این گونه نیست، یعنی من معتقد نیستم که اختیار من در دست رهبان و احبار باشد. پیغمبر اکرم را ببینید که چگونه سخن میگوید:
پیغمبر اکرم نسبت به او پرخاش نمیکند، بلکه آرام آرام سخن میگوید، این شخص هم مرد بزرگی است، یعنی فرزند حاتم است، حاتمی که نامش جهان را پر کرده و رئیس قبیله است و آمده خدمت پیغمبر اکرم.
پیغمبر اکرم در جوابش فرمود اگر این احبار و رهبان شما گفت که فلان چیز حرام است، اما در تورات و انجیل شما آن چیز حلال باشد، شما کدام را میگیرید؟ گفت: گفتار علما را میگیریم و به تورات و انجیل ارزش قائل نمیشویم.
پیغمبر اکرم فرمود پرستش همین است،کدام پرستش؟
یعنی اطاعت،شما اطاعت میکردید،﴿اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّـهِ﴾
«رب» یعنی صاحب، همیشه انسان آنکسی را که مربوب است، تابع رب است،شما هم تابع آنها هستید، ﴿اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّـهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ﴾.
بنابراین، معنای آیه روشن شد،
﴿ أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ * وَأَنِ اعْبُدُونِي هَـٰذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ﴾.
[13]
مرا اطاعت کنید ﴿هَـٰذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ﴾ توحید صراط مستقیم است، شرک راه کج و معوج است، ﴿وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنكُمْ جِبِلًّا كَثِيرًا أَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ﴾ این شیطان طایفههای زیادی را گمراه کرده «جبل» به معنای طایفه است،آیا به فکر نمیآیید.
یادی از صاحب این ماه حضرت علی (علیه السلام)
امروز همه مردم کوفه (مگر منافقین) جامه عزا بر تن کردند و آمدند کنار خانه علی، گریه کنان و اشک ریزان و نوحه سرایان،خیلی متاثرند.
اما متاسفانه همین مردم کوفه موقعی که علی زنده بود، خون به دل علی کردند،حالا که علی را از دست دادهاند، همه شان گریان هستند و متاثر، آقا حسن بن علی (علیهما السلام) آمد یک خطبهای خواند که من بخشی از آن را نقل میکنم.
گفت: مردم! دیشب مردی از این جهان رفت که: لم یترک صفراء و لا بیضاء إلّا سبعمائة درهم»،مردی از دنیا رفت که از طلا و نقره از سیاه و سفید جز هفت درهم ترکه نداشت، آنهم میخواست یک خادمی برای خانواده خود بخرد در حالی که همه خزانه ها و گنجینه ها در اختیار او بود،این را قیاس کنید به ثروتی که عثمان و زبیر اندوخته بود، طلحه انداخته بود، تاریخ ثروت اینها را وحشتناک نقل میکند.
اما امیر المؤمنان «ما ترک من صفراء و لا بیضاء الا سبعمائة درهم».
راوی میگوید زمستان است و هوا هم سرد ،امیر المؤمنان یک قطیفهای بر دوش کرده هوا هم سرد است و از شدت سردی میلرزد، با همان یک قطیفه زندگی میکرد، اگر به مردم میگفت مردم دنیا خواه نباشید، خودش پیش گام در این نصیحت بود.
[1]
یس/سوره36، آیه59
[2]
یس/سوره36، آیه59
[3]
یس/سوره36، آیه82
[4]
یس/سوره36، آیه60
[5]
اعراف/سوره7، آیه26
[6]
اعراف/سوره7، آیه27
[7]
اعراف/سوره7، آیه31
[8]
اعراف/سوره7، آیه35
[9]
یس/سوره36، آیه60
[10]
مومنون/سوره23، آیه47
[11]
وسائل الشیعه، شیخ محمد بن الحسین، ج 18، ص91، حدیث 9، چاپ الاسلامیة.
[12]
توبه/سوره9، آیه31
[13]
یس/سوره36، آیه60