درس خارج اصول آیت الله سبحانی

97/02/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ملاقی شبهه ی محصوره

بحث در ملاقی شبهه ی محصوره است و سه نظریه را در این مورد بررسی کردیم.

ما در این مسأله طرح جدیدی داریم (که البته برگرفته از کلمات بزرگان است) و آن اینکه: هر وقت ملاقِی، طرف علم باشد اجتناب از آن لازم است ولی اگر علم اجمالی منعقد بشود ولی ملاقِی طرف علم نباشد اجتناب از آن لازم نیست و از باب شبهه ی بدویه محسوب شود. این مسأله را با چند مثال روشن می کنیم:

المثال الاول: علم اجمالی پیدا کردم که احد الطرفین از فرش نجس است روز بعد دستم تر بود و به یک گوشه خورد. مسلما اجتناب از دست لازم نیست زیرا علم اجمالی هنگامی که منعقد می شد دست من طرف علم نبود و طرف علم یا ایمن بود و یا أیسر. به عبارت دیگر نمی توانیم بگوییم: یا دست من نجس است یا ایسر. زیرا اجتناب از أیسر در روز قبل یقینا لازم شده بود. بنا بر این شک در نجاست دست از باب شبهه ی بدویه می باشد.

المثال الثانی: علم اجمالی پیدا کردم احد الطرفین نجس است. در همان حالت دستم به یکی از دو گوشه خورد به گونه ای که علم اجمالی و ملاقات در زمان واحد محقق شد. در اینجا باید از دستم اجتناب کنم زیرا دست من طرف علم قرار گرفته است و به عبارت دیگر یا دست من و ایمن نجس است و یا طرف ایسر.

المثال الثالث: علم اجمالی در این مثال متأخر است و معلوم متقدم است به این گونه که ابتدا یکی از دو گوشه ی فرش نجس شد ولی من از آن خبر نداشتم. بعدا علم به ملاقات پیدا کردم که دستم که تر بود به یکی از دو گوشه اصابت کرد. بعد علم اجمالی پیدا کردم که یکی از دو گوشه ی فرش از قبل نجس بوده است.

به عبارت واضح تر، پنجشنبه یک طرف فرش نجس شد ولی من از آن بی خبر بودم. جمعه دست من به یکی از اطراف فرش خورد و شنبه علم پیدا کردم که قبلا یک طرف فرش نجس شده بود و من خبر نداشتم.

گاه به ذهن می رسد که لازم نباشد از دست اجتناب کنیم زیرا ملاقات بعد از وقوع علم اجمالی بوده است ولی این کلام صحیح نیست زیرا هنگامی که علم اجمالی منعقد می شود و متوجه می شوم که از قبل نجس شده بود، دست من طرف علم قرار می گیرد. یعنی یا دستم و این گوشه از فرش لازم الاجتناب است یا طرف دیگر فرش.

المثال الرابع: در این مثال دو چیز وجودا مقدم است ولی علما متأخر است. مثلا ابتدا یک قطره نجس در یکی از دو اناء افتاد ولی من متوجه نشدم. بعدا علم اجمالی پیدا کردم که یکی از دو اناء واجب الاجتناب است و بعد علم به ملاقات پیدا کردم.

ابتدا به نظر می رسد که ملاقِی که دست است واجب الاجتناب نباشد زیرا علم به ملاقات بعدا رخ داده است ولی حق این است که دست واجب الاجتناب است.

توضیح اینکه دو معلوم داریم که علمش متأخر است: اول اینکه یکی از دو اناء نجس شده بود و من خبر نداشتم. دوم اینکه دست من به یکی از دو طرف خورد و من علم نداشتم. سپس علم اجمالی پیدا کردم که یکی از دو طرف نجس بوده است و بعد از آن علم به ملاقات پیدا کردم بنا بر این علم اجمالی متقدم است ولی علم به ملاقات متأخر می باشد. در اینجا هرچند علم اجمالی متقدم است و علم به ملاقات متأخر ولی در عین حال، باید از ملاقِی اجتناب کنیم زیرا هرچند علم به ملاقات متأخر است ولی معلومش بر علم اجمالی مقدم می باشد بنا بر این هنگامی که علم به ملاقات پیدا کردم متوجه می شوم که یا دست من و آن اناء نجس بوده است یا اناء دیگر.

خلاصه اینکه باید از همان قانون کلی تبعیت کرد و آن اینکه هر جا ملاقِی طرف علم است اجتناب از آن واجب است و الا نه.

 

المقام الثانی: فی الشبهة الوجوبیه.

در سابق گفتیم که شک در مکلف به یا از باب شک در شبهات تحریمیه است و یا از باب شک در شبهات وجوبیه.

در شبهه ی تحریمیه چهار مسأله است، فقدان النص، اجمال النص، تعارض النصین و شبهه ی موضوعیه و ما فقط شبهه ی موضوعیه را بحث کردیم که گاه محصوره است و گاه غیر محصوه و گفتیم سه مورد اول در فقه مثالی ندارد.

اما در شبهه ی وجوبیه که شک در مکلف به است یعنی تکلیف را می دانیم ولی مکلف به را نمی دانیم. هر چهار مورد مثال دارد.

البته شبهه ی وجوبیه تقسیمی دارد که در شبهه ی تحریمیه راه ندارد. در شبهه ی تحریمیه یا در محصوره بحث می کردیم یا در غیر محصوره ولی در شبهه ی وجوبه این تقسیم راه دارد که مکلف به یا دائر بین متباینین است یا اقل و اکثر. متباینین را بحث نمی کنیم زیرا تکلیف در آن مشخص است مثلا در اینکه یا ظهر واجب است یا جمعه باید احتیاط کرد. بنا بر این فقط اقل و اکثر را بحث می کنیم و اقل اکثر هم یا استقلالی است یا ارتباطی.

 

بحث اخلاقی:

قال رسول خدا (ص): الْأَمَلُ رَحْمَةٌ لِأُمَّتِي وَ لَوْ لَا الْأَمَلُ مَا رَضَعَتْ وَالِدَةٌ وَلَدَهَا وَ لَا غَرَسَ‌ غَارِسٌ‌ شَجَراً.[1]

امید به آینده نعمتی از طرف خداوند محسوب می شود. اگر انسان مأیوس شود گاه کار او به خودکشی می کشد. اگر چنین امیدی وجود نداشته باشد نه مادری فرزندش را شیر می دهد و نه باغبانی درختی می کارد. مادر اگر بچه را شیر می دهد به این امید است که از بچه در دوران بزرگی بهره بگیرد و اگر باغبان درختی را می کارد برای این است که در آینده از میوه ی آن استفاده کند.

امام زمان (عج) امیدی برای امت اسلامی به حساب می آید. امت اسلامی به سبب حدیثی که رسول خدا (ص) فرموده که اگر از دنیا یک روز بیشتر باقی نمانده باشد خداوند آن را آنقدر طولانی می کند که حضرت ظهور کند، در انتظار روزی هستند که ولیّ خدا ظهور کند و اسلام را فراگیر کند. بنا بر این اگر بگویند که اعتقاد به ولی عصر (عج) چه سودی دارد می توان از جمله فوائد آن این را ذکر کرد که امت اسلامی همیشه امتی زنده و امیدوار هستند و به آینده می نگرند. البته انسانی که به آینده امیدوار است باید برای آینده هم کار انجام دهد. از این رو باید حوزه ی علمیه سرباز، گوینده و مجتهد پرورش دهد تا امت اسلامی را در حالت امید نگه دارد.

 


[1] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج77، ص173، ط بیروت.