درس خارج اصول آیت الله سبحانی

96/12/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: استدلال بر برائت با دلیل عقل

گفتیم اصولی ها با عقل بر برائت استدلال کرده اند و گفته اند که عقاب بلا بیان قبیح است ولی عقل، بیان دارد که عبارت است از لزوم دفع ضرر محتمل. مثلا در خوردن گوشت ارنب احتمال ضرر می دهیم و این همان بیان است و مخالفت با آن از باب عقاب بلا بیان نیست در نتیجه خداوند می تواند انسان را در مصرف گوشت خرگوش عقاب نماید. این در واقع اشکال بر صغری است بر خلاف بحث دیروز که از باب اشکال بر کبری بود.

در اینجا علماء بر دو قسم هستند. بعضی عقاب بلا بیان را بر قاعده ی دفع ضرر محتمل مقدم می کنند ولی اخباری ها دفع ضرر محتمل را بر عقاب بلا بیان مقدم می دارند. محقق خراسانی و شیخ انصاری جزء گروه اول هستند. باید دید حق با کدام یک از این دو گروه است.

نقول: مراد از ضرر محتمل یکی از سه چیز می تواند باشد:

    1. العقاب الاخروی

    2. ضرر دنیوی شخصی

    3. مفاسد و مصالح نوعیه

باید دید اینها که می گویند دفع ضرر محتمل واجب است مرادشان کدام یک از سه مورد فوق است.

اما الاول: اینکه می گویید در شبهه ی بدویه ی تحریمیه احتمال عقاب اخروی است باید دید منشأ این احتمال چیست اگر منشأ آن را رد کردیم این قاعده دیگر موضوعیت ندارد ولی اگر نتوانستیم، این قاعده بر عقاب بلا بیان مقدم است.

منشأ عقاب اخروی یکی از سه چیز است

    1. مکلف کوتاهی کرده و فحص نکرده است.

    2. یا نعوذ بالله خداوند عادل نیست.

    3. یا بیانی در مسأله چه به عنوان اولی و یا ثانوی وجود دارد.

اما احتمال اول منتفی است زیرا فرض این است که مجتهد هر چه در توان داشت در مورد مسأله مبذول داشت و به دلیلی در مسأله چه به عنوان اولی و یا ثانوی دست نیافته است.

اما احتمال دوم یقینا باطل است.

اما احتمال سوم صحیح نیست زیرا خلف فرض است زیرا دلیل بر احتیاط نه به عنوان اولی و یا ثانوی وجود ندارد.

بنا بر این مناشی احتمال عقاب اخروی را از بین بردیم بنا بر این احتمال عقاب اخروی وجود ندارد.

ان قلت: بنا بر این قاعده ی دفع ضرر محتمل در کجا جاری می شود؟

قلت: اما در فقه، در شبهه ی محصوره جاری می شود. اگر یکی از دو اناء نجس است باید از هر دو اجتناب کرد. اما در علم کلام در مسأله ی خداشناسی مطرح می شود و می گویند که شناخت خدا و شناخت صفات او واجب است زیرا در صورت عدم شناخت احتمال عقاب می رود و دفع ضرر محتمل لازم است. بنا بر این این قاعده قاعده ی خوبی است ولی در شبهات بدویه ی تحریمیه جاری نمی شود.

بر همین اساس وجوب معرفة الله از نظر امامیه عقلی است بر خلاف اشاعره که وجوب آن را شرعی می دانند. (آنها نمی دانند که هنوز شرع ثابت نشده است تا بتواند معرفة الله را ثابت کند.)

اما احتمال دوم: دفع ضرر محتمل شخصی: می گوییم: احکام، تابع ضرر و نفع شخصی نیست. در احکام، نوع، میزان است نه شخص. بین ضرر شخصی و نوعی عامین من وجه است: گاه با هم جمع می شوند مانند قمار که هم ضرر شخصی دارد و هم نوعی. گاه ضرر نوعی هست ولی در آن نفع شخصی وجود دارد مانند ربا. عکس آن هم وجود دارد که گاه ضرر شخصی است ولی نفع نوعی دارد مانند خمس و زکات.

دیگر اینکه عقلاء بسیاری از کارها را که ضرر شخصی دارد را انجام می دهند مثلا سیگار می کشند و یا نوشابه هایی که برای بدن ضرر دارد را می خورند و یا از غذاهای سرخ کردنی استفاده می کنند.

اما احتمال سوم: مراد از دفع ضرر، مصالح و مفاسد نوعیه باشد. مثلا احتمال می دهم در گوشت ارنب یک نوع مفسده ی نوعیه وجود داشته باشد. در اینجا اگر شارع مقدس در شبهه ی تحریمیه ی بدویه احتیاط را واجب نکرده است مسلما مفاسدی دارد ولی این مفاسد جبران شده است و آن اینکه زندگی از این طریق آسان شده است. اگر قرار بود شارع در شبهات بدویه احتیاط را واجب کند زندگی بسیار سخت می شد.

در اینجا ممکن است ضررها و مفاسد نوعیه ای باشد ولی این مفاسد توسط آیه ی ﴿ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ[1] جبران شده است.

تم الکلام فی ادلة الاصولیین علی البرائة که به ادله ی اربعه استدلال کرده بودند. محکم ترین دلیل عقل است و آیه ی ﴿وَ ما كُنَّا مُعَذِّبينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً[2] و استدلال عقاب بلا بیان

 

الفصل الثانی: فی ادلة الاخباریین[3] [4] [5]

سردمدار اخباری ها ملا امین استرآبادی است که به ادله ی اربعه بجز اجماع که آن را قبول ندارند استدلال کرده اند.

اما الکتاب:

    1. حرمة القول بغیر علم

﴿وَ لا تَقْفُ ما لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ[6] یکی از احکام اسلام این است که بدون علم نباید سخن گفت بنا بر این مادامی که بیانی در مورد حلیت گوشت ارنب نیامده است نمی توان قائل به حلیت آن شد.

یلاحظ علیه: [7] مستدل در اینجا مغالطه کرده است. مراد از «بغیر علم» چیست. آیا مراد حکم واقعی است؟ ما نیز آن را مانند شما نمی دانیم و نسبت به آن تجاوز نمی کنیم. اگر مراد حکم ظاهری است می گوییم: به دلیل حدیث رفع ما دلیل و بیان و علم داریم.

    2. لزوم الاتقاء مهما امکن[8]

خداوند در قرآن می فرماید: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ[9] و می دانیم ورود در مشتبهات نمی تواند مصداق «حق تقاته» باشد.

در آیه ی دیگر می فرماید: ﴿فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ[10]

تقوا در حقیقت سپری است بین انسان و بین آتش. تقوا امری عدمی نیست مانند گناه نکردن، حرام نخوردن، واجب را ترک نکردن بلکه امری وجودی است که عبارت است از جعل وقایه و ایجاد سپر بین خود و آتش جهنم.

نتیجه اینکه اجتناب از محتمل الحرمة جزء تقوا است و تقوا نیز واجب است.

    3. نهی از وقع در تهلکه: [11]

﴿وَ لا تُلْقُوا بِأَيْديكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ[12]

ان شاء الله در جلسه ی آینده این آیه ها را بررسی می کنیم.


[1] حج/سوره22، آیه78.
[2] اسراء/سوره17، آیه15.
[3] المبسوط في أُصول الفقه، الشيخ جعفر السبحاني، ج3، ص431.
[4] كفاية الأصول نویسنده، : الآخوند الشيخ محمد كاظم الخراساني، ج1، ص344.
[5] فرائد الأصول، الشيخ مرتضى الأنصاري، ج2، ص62.
[6] اسراء/سوره17، آیه36.
[7] المبسوط في أُصول الفقه، الشيخ جعفر السبحاني، ج3، ص431.
[8] المبسوط في أُصول الفقه، الشيخ جعفر السبحاني، ج3، ص432.
[9] آل عمران/سوره3، آیه102.
[10] تغابن/سوره64، آیه16.
[11] المبسوط في أُصول الفقه، الشيخ جعفر السبحاني، ج3، ص432.
[12] بقره/سوره2، آیه195.